Gerdab.IR | گرداب

پژوهشگر فضای مجازی تاکید کرد:

فیلترینگ باید بر اساس ویژگی های مخاطب اعمال شود / باید سواد رسانه‌ای مسئولین را بالاتر برد

تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۹۴

این روزها مباحث مختلفی پیرامون فضای مجازی شکل گرفته است. از مباحث مربوط به پالایش اینترنت گرفته تا نفوذ و راه اندازی شبکه ملی اطلاعات، بومی سازی سرویس ها و سواد رسانه ای. برای یافتن پاسخ سوالاتی در مورد موضوعات فوق، به سراغ دکتر محمدصادق افراسیابی رفته ایم.

گروه فرهنگ و جامعه- این روزها مباحث مختلفی پیرامون فضای مجازی شکل گرفته است. از مباحث مربوط به پالایش اینترنت گرفته تا نفوذ و راه اندازی شبکه ملی اطلاعات، بومی سازی سرویس ها، سواد رسانه ای و مباحثی از این دست. برای یافتن پاسخ سوالاتی در مورد موضوعات فوق، به سراغ دکتر محمدصادق افراسیابی رفته ایم. وی یکی از کارشناسان فضای مجازی است که سوابق مختلفی در این زمینه در کارنامه خود دارد.

معاون مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال ارشاد، مسئول ستاد ساماندهی پایگاههای اینترنتی ایرانی و خبرگزاری­ های غیردولتی در معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع­‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نماینده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در هیات كارشناسی كارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه از جمله سوابق اوست. افراسیابی هم اکنون مدرس دانشکده خبر است.

مصاحبه ما با دکتر افراسیابی نزدیک به 90 دقیقه زمان برده است. بخش اول این مصاحبه در ادامه می آید:

- آقای دکتر به نظر شما نفوذ چه تعریفی دارد؟ در فضای مجازی آن را چطور تعریف می‌کنید؟ نفوذ در فضای سایبری چه تفاوتی با نفوذ بخصوص در حوزه جغرافیایی دارد؟

در فرآیند نفوذ، دشمن تلاش می‌کند از طریق سازوکارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی راهی برای خود باز کند و ساختارهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه را تحت تاثیر قرار دهد و در نهایت طبیعتا به دنبال استحاله است. نفوذ، ارتباط بسیار نزدیکی با دیپلماسی سیاه دارد. در حقیقت گاهی شاهد هستیم دشمن می خواهد از طریق فضای مجازی، ذائقه مردم را شناسایی کرده و با آنها ارتباط بگیرد.

یکی از کشورهایی که این کار بر روی آن تمرین شده و آمریکا اصرار دارد بحث نفوذ را در آن کشور از طریق فضای مجازی یا طرق دیگر پی‌گیری کند، کشور چین است که آمریکا حتی حاضر می‌شود در ارتباط با حضور گوگل در کشور چین، سیاست‌های این موتور جستجو را در این کشور تغییر دهد و در این زمینه با دولت چین همراهی کند. چرا آمریکا سیاست‌های خود را تغییر داده و در ارتباط با گوگل، عقب‌نشینی می‌کند؟ علت این است که اصل نفوذ برای آمریکا مهم‌تر ازحضور به شکل مرسوم است. خیلی اوقات ممکن است ما از برخی مسائل و ریزه‌کاری ها غافل شویم و احساس کنیم بعضی عقب‌نشینی‌ها به معنای این است که دشمن ما را پذیرفته است. در صورتی که بعضی از عقب‌نشینی‌ها تاکتیکی است و هدف، قطع نشدن و تداوم نفوذ است. یعنی دشمن راضی می‌شود کمی عقب‌تر برود اما جای پایش قطع نشود.

-پس به نظر شما نفوذ بیشتر جنبه فرهنگی- اجتماعی دارد؟

خیر؛ نفوذ شامل همه ابعاد می‌شود. مثلا در حوزه اقتصادی، دشمن از طریق بحث قاچاق کالا و ارز تلاش می‌کند نفوذ خود را داشته باشد.

-در فضای مجازی چطور؟

در فضای مجازی هم شامل تمام ابعاد می‌شود. به عنوان مثال بعضی سایت‌ها را می‌بینیم که ممکن است جنبه درآمدزایی برای بیگانگان داشته باشند. یک بازی مجازی مثل کلش آف کلنز که از طریق آنلاین رتبه‌های بالای آن به فروش می‌رسد را در نظر بگیرید. فرد، اگر مایل به دریافت امکانات خاصی باشد باید ارقامی را پرداخت کند تا بازیکن وی‌آی‌پی شود. خب، این درآمد کجا می‌رود؟ طبیعتا به خارج از کشور؛ و هرچند ابعاد فرهنگی دارد اما ابعاد اقتصادی هم دارد. یا دولت آمریکا هر سال از محل فروش بازی‌های رایانه‌ای خود در ایران، چندین میلیارد دلار درآمد دارد که این بیانگر اهمیت موضوع هست. یعنی نفوذ، حتی در فضای مجازی نیز جنبه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارد که هرکدام باید جداگانه بررسی شود.گاهی اوقات، نفوذ در مرحله اول، اصلا به دنبال کار فرهنگی نیست؛ جمع‌آوری اطلاعات از طریق فضای مجازی برای دشمن، اهمیت دارد.

فیلترینگ باید بر اساس ویژگی های مخاطب اعمال شود/ باید سواد رسانه‌ای مسئولین را بالاتر برد

- بین حرف هایتان گفتید چین برای مدتی گوگل را فیلتر کرد. چرا گوگل اصرار بر حضور در چین داشت؟ چین چه بستری در داخل فراهم کرده بود که گوگل را حاضر به همکاری کرد؟

سال 2006 میلادی، گوگل وارد چین می‌شود، خدماتش را به زبان چینی در اختیار مردم قرار می‌دهد و حاضر می‌شود مطابق قانون چین، برخی محتوای خود را سانسور نماید. چرا؟ چون برای گوگل مهم است که ذائقه مردم را شناسایی کند و کانال ارتباطی‌اش با این کشور قطع نشود. اگر به دنبال راهکارهای پیچیده‌تر برویم ما هم می‌توانیم از وضع موجود امتیازات بیشتری بگیریم. یعنی اگر وضع موجود ما را با چین مقایسه کنید؛ دولت آمریکا و گوگل، برخی واژه‌ها را به خاطر پافشاری دولت چین سانسور کرده‌اند اما در ایران هیچ یک از دولت ها این کار را هم نکرده‌اند. این اتفاق چگونه در چین افتاد؟ زمانی که دولت چین پروژه‌هایی مشابه گوگل طراحی کرد، یعنی موتورهای جستجوی ملی که همین الان هم آن ها را دارد. آمریکا در یک مقطع سرویس گوگل را در چین قطع می‌کند و می‌بیند هیچ اتفاقی نیفتاد؛ متوجه می‌شود مقامات چینی گزینه‌های جایگزین طراحی کرده بودند.گوگل می‌داند هر زمان سرویس خود را به این کشور قطع نماید هیچ اعتراضی در چین به وجود نمی آید. چون دولت چین دقیقا موتور جستجویی مشابه گوگل طراحی کرده است که تفاوتی با نسخه اصلی ندارد و مردم متوجه قطعی سرویس گوگل نخواهند شد. امادر ویکی‌پدیا طوری عنوان شده است که گوگل با دولت چین به تفاهم رسیده و انگار آمریکا به چین لطف کرده است و آمریکا به خاطر احترام به مردم چین و اینکه محروم نباشند کوتاه آمده است ؛ در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. دولت چین، هوشمندانه اقداماتی انجام داد و آمریکا چون نتوانست به اهدافش برسد مجبور به همراهی شد. اما چرا؟ چون می‌خواست هم‌چنان نفوذ خود را داشته باشد. به این دلیل که می‌خواست ذائقه‌سنجی کند و بر اساس سرچ کلیدواژه‌ها سلیقه‌ها را شناسایی کند. این امر برایش مهم است که در پروژه‌های فرهنگی، اقتصادی، تجاری و اجتماعی یا کالاهایی که می‌خواهد برای مردم چین طراحی کند ذائقه‌ها را بسنجد.

در ایران هم به همین نحو است. مسائلی که آمریکا بر روی آنها کار می‌کند فقط بحث نفوذ فرهنگی نیست؛ بلکه به دنبال این است که از طریق فضای مجازی، ذائقه مخاطب را شناسایی کند و برای نحوه حضور اقتصادی بر مبنای ذائقه مردم برنامه‌ریزی نماید تا منابع مالی ما را با خود همراه کرده و ارز کشور ایران به نفع آمریکا خارج شود. البته به دنبال استحاله فرهنگی هم هست. پس آمریکا در تمامی ابعاد کار می‌کند و نفوذ در حوزه فضای مجازی شامل تمامی ابعاد چه نفوذ اطلاعاتی و امنیتی، چه نفوذ اقتصادی و چه نفوذ فرهنگی می‌شود. یکی از موسسان شبکه‌های اجتماعی جهان مطلب بسیار مهمی را عنوان کرده بود. او گفته بود همین که مردم ایران یا حتی مردم جهان در شبکه‌های اجتماعی حضور داشته باشند ولو اینکه علیه اسرائیل حرف بزنند، باز هم ما به اهدافمان رسیده‌ایم. چرا؟ چون اینها زمین بازی را طوری طراحی کرده‌اند که خیلی نگران نحوه ی حضور ما نیستند ونفس حضور ما برایشان کفایت می کند. شما وقتی یک زمین بازی را طراحی می‌کنید مطمئن هستید که حریف شما هر کاری کند در زمین شما بازی می‌کند و می توانید او را کنترل و مدیریت کنید.

_ آقای دکتر شما از موتورهای جستجو مثال زدید، شاید در این زمینه بتوانیم با بومی‌سازی تا حدودی از آثار سوء این موتورهای جستجو در حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی جلوگیری کنیم اما در شبکه‌های اجتماعی چقدر در این مسئله موفق خواهیم بود؟ شبکه های اجتماعی به همراه خود، سبک زندگی تازه‌ای به جامعه وارد کردند، در شبکه های اجتماعی بومی نیز مانند نمونه های خارجی سطح تعامل گسترده ای برای کاربران فراهم شده است آیا می‌توان با بومی‌سازی شبکه‌های اجتماعی جلوی استحاله فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را گرفت؟راهکاری برای جلوگیری از آثار سوء آن داریم؟ یا خیر، ما باید بپذیریم که در این مرحله شکست خورده ایم وچون نمی‌توانیم جلوی نمونه خارجی را بگیریم لااقل یک نمونه ایرانی ارائه کنیم؟

در ارتباط با سوال شما، دقیقا دو رویکرد وجود دارد. برخی معتقدند شبکه‌های اجتماعی خودبه‌خود فرهنگی را با خود به همراه دارند که این فرهنگ، فرهنگی نیست که بتواند متناسب با فرهنگ اسلامی _ ایرانی عمل کند و گروهی معتقدند که شبکه‌های اجتماعی قابل استفاده هستند اما باید دقت کرد که چگونه استفاده می شوند. در رویکرد دوم هم دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول معتقد است حتی از شبکه‌هایی مثل تلگرام، واتس‌آپ، وایبر و شبکه‌های اجتماعی آمریکایی (منظور فلسفه لیبرال دموکراسی آمریکایی است نه محل تولد یا اقامت موسسان شبکه های اجتماعی) می‌توان استفاده کرد و مهم انتقال پیام و حرف خودمان به مخاطب است. دیدگاه دوم معتقد است اگر می‌خواهیم کاری انجام دهیم باید به سراغ شبکه‌های اجتماعی بومی برویم.

امروزه در جهانی زندگی می‌کنیم که مدیریت اطلاعات برای قدرت، برگ برنده محسوب می‌شود. در جهان هم نبرد بر سر قدرت است. در فضای جامعه جهانی کنونی به واسطه محوریت قدرت، شبکه‌های اجتماعی حداقل در یک مسئله اصلی به طور جدی مورد استفاده پروژه نفوذ آمریکایی واقع می‌شوند و آن، گرفتن اطلاعات است که اولا شامل اطلاعات اشخاص و ارتباطات بین اشخاص با هم می‌شود. مثلا شناسایی می‌کنند چه فردی در کجا قرار دارد؟ با چه کسی ارتباط دارد؟ و از این طریق، اشخاص کلیدی ارتباطات شناسایی می‌شوند و اگر جنگ نظامی اتفاق بیفتد به راحتی می‌دانند افراد نزدیک به مثلا رئیس جمهور و وزیران چه کسانی هستند؟ مسائلی که در ایران حتی خودمان ممکن است ندانیم، در خیلی از مواقع دشمن اطلاعات بهتری نسبت به ما دارد.

دوما از طریق شبکه‌های اجتماعی ذائقه‌های مخاطب را شناسایی می‌کنند. دشمن در این فکر است که اگر بخواهد یک پروژه فرهنگی در ایران طراحی کند، این پروژه چگونه باید طراحی شود تا مردم را جذب کند؟ اگر قرار باشد یک همایش مردمی ترتیب داده شود و مردم دعوت به حضور در خیابان‌ها شوند، به چه شکل می‌شود این کار را کرد؟ مردم در ایران بر روی چه موضوعاتی حساسیت دارند؟

لذا نقطه اشتراک گروه اول و دوم این است که قطعا شبکه‌های اجتماعی مثل تلگرام و واتس‌آپ و وایبر، نمی‌توانند مورد استفاده ما به شکل دقیق قرار گیرند. ممکن است ما در حوزه  منافع کوتاه‌مدت استفاده کنیم اما در درازمدت، خیر. چرا؟ چون ما منافع کوتاه‌مدت از آنها بردیم اما دشمن با استفاده از آنها ذائقه‌شناسی کرده و اطلاعات ما را گرفته است. در کل، به ما منافعی کوتاه‌مدت داده است و در ازای آن هزینه‌های غیر قابل جبرانی بر ما تحمیل کرده است. حتی گاهی اطلاعات به دست آمده از این طریق، خرید و فروش می‌شود. اینطور نیست که مثلا تلگرام، مستقیما تحت نظر سازمان سیا باشد؛ خیر، شرکتی واسطه قرار می‌گیرد و اطلاعات را می‌فروشد.

_ با این توضیحات حضور شبکه‌های اجتماعی بومی لازم است به دو دلیل، یکی ذائقه‌سنجی کاربران و دیگر لزوم حفظ اطلاعات در داخل کشور؛ با این وجود شبکه‌های اجتماعی هم‌چنان آسیب‌هایی را برای جامعه دارند. چه راهکاری باید پیش گرفت تا بتوانیم این آسیب‌ها را به حداقل برسانیم؟

در اینجا، باید هم‌زمان «سواد رسانه‌ای» مردم ارتقا پیدا کند. به هرحال، شبکه‌های اجتماعی حتی از نوع بومی، تهدیداتی را دارند که این تهدیدها قابل رفع نیست مگر اینکه خود مردم بتوانند بر آنها غالب شوند. یعنی اینجا حکومت نیست که بتواند چیزی را تحمیل نماید؛ باید خود مردم دقت کنند. حکومت، باید به مردم آموزش دهد. این شاخصه یعنی آموزش سواد رسانه‌ای یکی از مسائلی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکم اخیری که به اعضای شورای عالی فضای مجازی دادند روی آن تاکید نمودند که این نشان‌دهنده دغدغه ایشان است. چون اگر سواد رسانه‌ای و مجازی مردم در ارتباط با شبکه‌های اجتماعی یا هر مقوله دیگری ارتقا نیابد، قطعا خسارت خواهند دید. مثل این است که فردی بدون داشتن گواهینامه و مهارت‌های رانندگی، در یک اتوبان حضور پیدا کند. این مسئله، صرفا خاص ایران نیست. حتی آمریکا به این نتیجه رسیده است که اگر مردم آمریکا سواد رسانه‌ای و سواد مجازی خوبی نداشته باشند و در شبکه‌های اجتماعی حضور پیدا کنند، این شبکه‌ها برای خود آمریکا هم یک تهدید محسوب خواهند شد.

فیلترینگ باید بر اساس ویژگی های مخاطب اعمال شود/ باید سواد رسانه‌ای مسئولین را بالاتر برد

_ نهاد متولی آموزش سواد رسانه‌ای کجاست؟ آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد، دانشگاه ها یا وزارت علوم؟ در چه بستری باید سواد رسانه ای را به مردم آموزش داد؟

در آمریکا، کانادا، ژاپن و خیلی از کشورها، افراد از بدو ورود به مدرسه تا سنین دانشگاه آموزش سواد رسانه‌ای می‌بینند. ابتدا باید آموزش و پرورش ما برای نسل‌های ابتدایی شروع به کار کند و وزارت علوم باید برای دانشجویان وارد عمل شود و به اعتقاد من مسئولان فرهنگی امروز هم باید سواد رسانه‌ای‌شان بالاتر رود. به نظر من شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی باید یک سری دوره‌های ویژه و فشرده برای مسئولین قرار دهند تا هم سواد رسانه‌ای مسئولین بالاتر رود و هم متوجه اهمیت این موضوع شوند. یعنی ما با سه قشر کودکان و نوجوانان، جوانان و افراد بزرگسال شاغل سر و کار داریم. بعد از اینکه مدیران عالی توجیه شدند باید برای این افراد یعنی کارمندان و سایرین از طریق ادارات، وزارتخانه‌ها، فرهنگ‌سراها، رسانه‌های جمعی و ملی بحث سواد رسانه‌ای را به شکل دقیق بیان کنیم.

-از وضعیت آموزش و کیفیت آن در کشور مطلع هستید؟

الآن سواد رسانه‌ای به شکل کلی در کشور ما آموزش داده می‌شود. اما باید به این مسئله برسیم که در شبکه‌های اجتماعی چه الزاماتی باید رعایت شود؟ چه خطرات و تهدیداتی وجود دارد؟ در فضای موتورهای جستجو باید چه الزاماتی را رعایت کرد؟ اگر سواد رسانه‌ای نباشد افراد نمی دانند به همان میزانی که شبکه‌های اجتماعی خطرناک هستند به همان میزان هم موتورهای جستجو خطرآفرین هستند. چون دانش‌آموز برای انجام تحقیق درسی وارد اینترنت می‌شود. می‌خواهد درباره بحثی تحقیق کند. حرف ابتدایی آن را وارد می‌کند. گوگل چه پیشنهاداتی به او می‌دهد؟ ممکن است دانش‌آموز از سر کنجکاوی و بی‌اطلاعی آن واژه را انتخاب کرده و همین واژه او را به یک مسئله غیراخلاقی هدایت کند.

-کنار آموزش سواد رسانه ای می توانیم با فیلترینگ با این تهدیدات مقابله کنیم؟

من معتقدم فیلترینگ امری لازم است اما فیلترینگی که در دل خانواده‌ها اعمال شود. فیلترینگی که ما اعمال می‌کنیم، هرچقدر هم حکومت در این مورد سخت‌گیری نماید؛ نمی‌تواند خیلی از مسائل را فیلتر کند. در صورتی که فیلترینگ باید بر اساس ویژگی های مخاطب اعمال شود. باید یک نرم‌افزار فیلترینگ خانوادگی طراحی و به صورت رایگان در اختیار هر خانواده ایرانی قرار گیرد که خانواده بر اساس سن فرزند بتواند فیلترینگ را اعمال کند تا قادر به سرچ هر واژه‌ای نباشد. چون گاهی اوقات همین سرچ‌ها خطرناک هستند.

برای هر مورد فیلتر که در کشور انجام می شود ساعت ها وقت در هیات های کارشناسی و تخصصی کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه گذاشته می شود تا حقی از کسی ضایع نشود؛ اما عرض من این است که ما می توانیم از وضع موجود به وضعیت بهتری هم برسیم و بر اساس آموزه های دینی هیچ وقت نباید به وضع موجود راضی باشیم و همیشه باید در جست و جوی وضعیت بهتری باشیم.

_ پس به نوعی فیلترینگ مرحله بعد از سواد رسانه‌ای است؟

به نظر بنده اگر فیلترینگ به تنهایی اعمال شود در اکثر اوقات، تهدیدات را پوشش نمی‌دهد. چرا؟ به این دلیل که اگر مردم سواد رسانه‌ای نداشته باشند و فیلترینگ انجام شود فضا برای دور زدن فیلترینگ از طریق وی‌پی‌ان ها، فیلترشکن ها و ... باز گذاشته می‌شود. وقتی ما سواد رسانه‌ای اعضای خانواده را بالا نبرده باشیم اولا آنها با فلسفه فیلترینگ آشنا نیستند.  دوما برخی اوقات خانواده ها نمی‌دانند فیلترینگ چطور توسط فرزندان آن ها دور زده می‌شود؟ و سوما عوارضی که دور زدن فیلترینگ دارد را نمی‌دانند.

-بحث عوارض فیلتریگ را مطرح کردید. اعمال فیلترینگ چه عوارض بالقوه ای دارد؟

بله؛ من معتقدم گاهی عوارضی که دور زدن فیلترینگ از طریق وی‌پی‌ان و فیلترشکن دارد، به مراتب بیشتر و بدتر از اصل سایت‌های فیلتر شده است. من در مطالعات و پژوهش‌هایی که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که معمولا این نرم‌افزارهای فیلترشکن، همراه با خود سایتی را بالا می‌آورند که این سایت، مستهجن‌ترین سایت‌های دنیا را معرفی می‌کند و فرد از این طریق وارد بدترین سایت‌های جهان می‌شود.

به عنوان جمع بندی؛ در نهایت در ایران چه مراحلی را باید برای رسیدن به فضای مجازی پاک و ایمن طی کنیم؟

ما در ایران چند مسئله اساسی داریم؛ یکی اینکه نتوانسته‌ایم به این قدرت برسیم که بتوانیم با سایت‌های مطرح جهان مانند گوگل تعامل کنیم تا آنها ملزم به رعایت مسائل مورد نظر ما شوند. دیگر اینکه سواد رسانه‌ای را بالا نبرده‌ایم. نتیجه این می‌شود که: اولا سایت‌های بداخلاق و بی‌اخلاق و سایت‌هایی که شامل محتوای غیراخلاقی، مستهجن و علیه امنیت ملی ایران هستند از طریق وی‌پی‌ان‌ها و فیلترشکن‌ها قابل دسترس می‌شوند. دوما وی‌پی‌ان‌ها امکان جاسوسی را به شکل کامل فراهم می‌کنند. وقتی فرد، با وی‌پی‌ان به اینترنت متصل می‌شود اگر از یک شرکت نامعتبر سرویس گرفته باشد، تمامی اطلاعات رایانه‌اش را هم در اختیار آن شرکت می‌گذارد. اخیرا بی‌بی‌سی فارسی و بعضی از شرکت‌ها وی‌پی‌ان و فیلترشکن‌های خاص خودشان را راه‌اندازی نموده‌اند که این امر به دلیل جاسوسی اینترنتی است.

محمدصادق افراسیابی _ مدرس دانشگاه و پژوهشگر فضای مجازی


گفتگو از پدرام سازگار