پيامدهاي فرهنگي رسانه ها

پيامدهاي فرهنگي رسانه ها
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۸۸

گسترش و توسعه تکنولوژي هاي جديد ارتباطي در راستاي ارائه خدمات سريع و روزآمد، مانند خبر و اطلاعات، زمينه ساز اختلالات و نابساماني هايي در ساختار فرهنگي، اجتماعي و سياسي بسياري از کشورهاي مصرف کننده شده است.

گرداب- گسترش و توسعه تکنولوژي هاي جديد ارتباطي در راستاي ارائه خدمات سريع و روزآمد، مانند خبر و اطلاعات، زمينه ساز اختلالات و نابساماني هايي در ساختار فرهنگي، اجتماعي و سياسي بسياري از کشورهاي مصرف کننده شده است.
از اين رو، سوالات بسياري براي عالمان علوم اجتماعي و سياسي به وجود آمده که مهم ترين آنها به شرح زير است:
1. تکنولوژي هاي جديد ارتباطي چه تاثيري بر فرهنگ ملل (به معناي عام) مي گذارد؟

2. آيا به راستي سلطه فرهنگي غرب دوباره براي جهانيان بازتوليد خواهد شد؟

3. آيا اين تکنولوژي ها به غربي شدن بيشتر جهان خواهد انجاميد؟

4. آيا تکنولوژي هاي جديد ارتباطي به افزايش با برابري هاي "شمال - جنوب" کمک خواهد کرد؟ و...

با توجه به پرسش هاي فوق در بخش اول اين مقاله به بررسي ديدگاه هاي مختلف پيامدهاي فرهنگي رسانه ها در ميان صاحب نظران علوم ارتباطات خواهيم پرداخت و در بخش دوم و پاياني به بررسي مورد ايران در اين عرصه مي پردازيم.

گروهي عصر جديد را سرآغاز کنترل هاي بي رحمانه شهروندان معرفي مي کنند و در عين حال که به هيچ وجه اهميت کليدي اطلاعات را در دنياي جديد انکار نمي کنند و حتي از پذيرش جامعه اطلاعاتي براي عصر رسانه هاي ارتباطي جديد بيمي به خود راه نمي دهند، اما بر استمرار مناسبات حاکم بر جامعه و ثبات آن از گذشته تا کنون اصرار مي ورزند. نو مارکسيست هايي مانند "هربرت شيلر" و کساني چون "آنتوني گيدنز" و "يورگن هابرماس" از اين دسته اند.
 
گروه ديگر، عصر حاضر را طليعه جامعه اي سرشار از تخصص و مراقبت مطلوب از همه چيز مي دانند و مدعي اند نوع جديدي از جامعه ظهور کرده است که با گذشته کاملا متفاوت است. از نظر اين گروه، در اين جامعه حاکميت اصلي با رسانه هاي الکترونيک است. نظريه و نظريه پردازان عمده اين گروه عبارتند از: "دانيل بل" و پيروان او، "ژان بو دريار"، "مارک پاستر" و بالاخره "مانويل کاستلز".

اين گروه از نظريه پردازان جديد، مدعي ظهور و شکل گيري نوع جديدي از جامعه اند که با گذشته کاملا متفاوت است. اين عده معتقدند ما اکنون در حال پشت سر گذاشتن "عصر اول رسانه ها" و شاهد ظهور "عصر دوم رسانه ها" هستيم.
 
عصر اول رسانه ها با تکنولوژي هاي ارتباطي فيلم، راديو و تلويزيون و ويدئو شناخته مي شود و توسعه جريان ارتباطي تلفن است. در عصر اول رسانه ها، بعد از جريان تلفن که يک نفر با يک نفر ارتباط برقرار مي کرد، گروه کوچکي از توليد کنندگان مي توانستند اطلاعات و آگاهي ها و اخبار را براي اقشار وسيعي از مخاطبان بفرستند؛ به اين معني که با انتشار دست اول اطلاعات و اخبار، که ارتباط "برتر" و يک جانبه برقرار مي شد و به‌خصوص آنکه نشر در انحصار توليد کنندگان محدود و مصرف کنندگان بي شمار پيام ها بود.
 
اين شکل از ارتباط، چالش ها و پيامدهاي خاص خود را داشت و دانشمندان زيادي از جمله نظريه پردازان مکتب وابستگي، منتقدان جدي آن به شمار مي رفتند.وابستگي فرهنگي، سلطه فرهنگي غرب در جهان سوم، سلطه شرکت هاي بزرگ ارتباطي (اجتماعي - فرهنگي) و توليدگنندگان فيلم هاي تلويزيوني و سينمايي آمريکا بر جهان سوم و غربي شدن، مهم ترين پيامدهاي عصر اول رسانه ها از منظر نظريه پردازان مکتب وابستگي و منتقدان جدي عصر اول رسانه هاست.

اما، عصر دوم رسانه ها که از ديدگاه نظريه پردازان با ظهور و شکل گيري نوع جديدي از جامعه همراه شده، از طريق ادغام تکنولوژي هاي جديد ارتباطي ماهواره اي با رايانه، تلويزيون و تلفن ظاهر شده است. در اثر چنين ادغامي، جانشين هاي تازه اي براي سيستم قبلي که محدوديت هاي فني جدي داشت به وجود آمده و اين احتمال بسيار قوت مي گيرد که نظامي مشترک از توليدکنندگان، توزيع کنندگان و مصرف کنندگان به وجود آيد. از اين رو در اين رسانه هاي الکترونيکي، عامل تازه اي باعث شده که وضع کاملا متفاوتي در روابط قبلي و مرزهايي که ميان هر يک از اين گروه ها (توليد کنندگان، توزيع کنندگان و مصرف کنندگان) وجود داشت، پديدار شود. وضعيتي که حتي قادر است سيستم گذشته را به طور کامل ساقط کند و از اعتبار بياندازد.

"مارک پاستر" از نظريه پردازان پست مدرنيسم در تشريح عصر دوم رسانه ها چنين مي نويسد: «تکنولوژي هاي جديد ارتباطي در حال از بين بردن عقيده ارتباط عده اي معدود با افراد بي شمار است. برخي از مرتبطان همواره قدرتمند تر از ديگران خواهند بود، اما فکر بزرگي که در پشت قصه هاي ... (اين رسانه هاي الکتريکي جديد) نهفته، آن است که براي نخستين بار، عده اي بسيار با عده اي بسيار وارد صحبت مي شوند. هر روز، اشخاصي که استطاعت تهيه لوازم رايانه و پرداخت صورتحساب تلفن خود را دارند مي توانند تهيه کننده، مجري، سردبير و شنونده خود باشند. هر روز که مي گذرد، داستان هاي ايشان بيشتر و بيشتر داراي سبکي خاص، تحت تاثير کنش مقابل و توام با فردگرايي مي شود؛ داستان هايي که در ميدان هاي مختلف، براي شنوندگان گوناگون و به روش هاي متفاوت بيان مي شود.»
 
وي همچنين در ادامه مي نويسد: «اين انفجار ... متکي به نوعي فناوري است که با چاپ و رسانه هاي الکترونيکي نخستين عصر رسانه ها تفاوت دارد؛ ارزان، انعطاف پذير، در دسترس فوري و داراي سرعت است.»1
 
بدين ترتيب ملاحظه مي شود، برخلاف عصر اول رسانه ها که به قول "آدرنو" و "هورک هايمر"، تضاد ذهني هميشه ميان چند مرکز معدود توليد و گروه بسيار وسيعي از مصرف کنندگان متفرق و پراکنده برقرار بود،در عصر دوم رسانه ها ظاهرا تضاد انحصاري ميان توليدکنندگان و مصرف کنندگان پيام ها از بين مي رود و توليد نه تنها ديگر يکطرفه نخواهد بود، بلکه در انحصار گروهي خاص قرار نخواهد گرفت!

تکنولوژي هاي جديد ارتباطي، پيام هاي گوناگوني دارند که به نظر مي رسد مهم ترين آنها در حوزه فرهنگ تجلي مي يابد. همان طور که "مارشال مک لوهان" خاطرنشان کرده است، رسانه يا خود پيام است و يا اصولا براي پيام رساني به وجود آمده است. پيام نيز به همين تعبير يا خود فرهنگ است و يا براي انتقال فرهنگ انتشار يافته است. به عبارت دقيق تر، هر رسانه اي خود حامل پيام و فرهنگ خاصي است؛ از اين رو، رسانه هاي الکترونيکي جديد، حامل پيام ها و فرهنگ خاصي اند که با گسترش آنها، آن پيامدها و فرهنگ ها نيز انتشار مي يابد.

1. شيوه جديد اطلاع رساني
صاحبان رسانه هاي الکترونيکي جديد (در اينجا منظور تلويزيون هاي ماهواره اي موجود اينترنت و ساير خدمات مربوط به اينترنت) نوع جديدي از اطلاع رساني را در دستور کار خود قرار داده اند که عمدتا موجب تاثيرات گوناگون سياسي، فرهنگي مي شود. ويژگي اين شيوه اطلاع رساني آن نيست که صرفا به مثابه مجرايي خنثي براي انتقال داده ها و اطلاعات عمل کند، بلکه دقيقا برعکس، تغيير شکل دادن داده ها و اطلاعات و ترويج تاويل چند لايه اي آنها، مشخصه آن است.
 
وسايل الکترونيکي جديد، اطلاعات را از طريق چند لايه کردن، شکستن و پراکنده سازي داده ها همراه با تصاوير و صداها و زمينه اي کاملا دستکاري شده در معرض مخاطبان قرار مي دهند. در عرصه اينترنت و خدمات پيام رساني رايانه اي نيز نوع ارتباط به گونه اي ديگر است. در اين عرصه، که برخلاف تلويزيون هاي ماهواره اي، عده بسيار با عده بسيار ارتباط برقرار مي کنند، شيوه اطلاع رساني جديدي ظهور کرده است.

در اين شيوه که نگارش الکترونيکي، نوع خاصي از فناوري ارتباطي را عرضه مي دارد، شامل گوناگوني گسترده اي از روش هاي نگارش است که پردازش کلمات، متن دگرگون شده، نامه نگاري الکترونيکي، خدمات پيام رساني و مذاکرات رايانه اي مهم ترين آنها محسوب مي شود. در همه آنها، رايانه، واسطه ارتباط بين نويسنده و خواننده است. نگارش الکترونيکي را بايد ادامه همان انگيزه اي دانست که نوشتن با دست و چاپ با آن آغاز شده بود. اين نوع نگارش، جداسازي نويسنده از متن را ممکن مي سازد. به عبارت دقيق تر، اين نوع نگارش فاصله (زماني و مکاني) بين نويسنده و خواننده را بيشتر و مشکل تاويل متون را افزون مي کند.

2. آگاهي آفريني همراه با سلطه
روزگاري که مديران ارتباطات به شکلي نسبتا پراکنده از طريق سازمان هايي چون انجمن مطبوعات کشورهاي آمريکايي و موسسه بين المللي مطبوعات عمل مي کردند، به سر آمده است. امروز شاهد شکل گيري يک اردوگاه بزرگ فراملي هستيم که هدف اصلي راهبرد آن اين است که "ديگر بحث ها و فعاليت هايي که به پيشنهادي غيرقابل پذيرش براي غرب مربوطند تنفيذ شوند."
 
هدف ديگر آنها، آن است که خودشان متولي ارائه پيشنهادهاي مربوط به يک نظم نوين جهاني در زمينه اطلاعات و ارتباطات شوند و "همکاري با جهان سوم با هدف کمک به آن براي احياي منابع آموزشي و توليدي خود" را جايگزين روند دموکراتيک کردن توليد و توزيع اطلاعات بسازند. به اين ترتيب، مشکل کيفي نقش ارتباطات در بر ساختن دموکراسي به مسئله اي کمي تبديل مي شود که چيزي جز وابستگي فزاينده از طريق فناوري و آموزش حرفه اي و ايدئولوژيک نيست.

3. جهاني سازي فرهنگ
با ظهور عصر دوم رسانه ها، نوع جديدي از جامعه ظهور کرده است که وسايل ارتباطي جديد در آن جامعه همگي در راستاي جهاني شدن فرهنگ و... عمل مي کنند. در جامعه جديد، جهان که به نظر مارشال مک لوهان در عصر ارتباطات به دهکده کوچک تبديل شده بود، به صورت يک دهکده الکترونيک در آمده است، زيرا در اين جهان جديد همه مي توانند به راديو و تلويزيون و رسانه هاي الکترونيک جديد و آخرين اطلاعات منتشرشده دسترسي داشته باشند. در اين جهان، يک انسان مثلا اتيوپيايي مي تواند با داشتن اندک امکانات، مانند يک انسان اروپايي و آمريکايي از اطلاعات روزآمد و جديد در همه زمينه ها استفاده کند و در صورت لزوم، اطلاعاتي را توليد و براي مصرف کنندگان بي شمار ارسال کند.

4. تغيير هويت و ذهنيت
پيامد هاي اصلي و شگرف رسانه هاي جديد الکترونيکي را بايد در ظهور نوع جديدي از هويت جستجو کرد؛ بدين معني که کارکرد اصلي رسانه هاي جديد الکترونيکي را بايد در شکل دهي ذهنيت جديد دانست. اين ذهنيت خود هويت جديدي مي سازد.
 
در عصر اول رسانه ها که فرهنگ چاپي در آن غلبه دارد، فرد به مثابه يک ذهنيت تثبيت مي شود؛ ذهنيتي که برتر از عينيات است و هويتي پايدار و معين دارد. اين ويژگي فرهنگي با نقش ذهنيت در بنيادهاي مدرسه نيز همخواني دارد. بازار سرمايه با افراد تملک جويش، نظام حقوقي با انسان منطقي اش، حکومت جمهوري مبتني بر مجلس نمايندگان با آراي مخفيانه اش و فرض حفظ منافع شخصي افراد، ديوان سالاري با معقوليت سودمندش، کارخانه با نظام تيلوري اش و نظام آموزشي با امتحانات و گزارش هايي که موجب تميز دادن افراد از يکديگر مي شود.
 
به عبارت ديگر، انسان عهد مدرن، انسان معقول خودبسنده اي است که ذهنيت عاقل سودمند به عنوان ذات استوار در او متجلي مي شود، اما در عصر دوم رسانه ها که ارتباطات الکترونيکي جايگزين ارتباط متکي بر صنعت چاپ و تلويزيون هاي قديمي مي شود، نوع جديدي از ذهنيت شکل مي گيرد.
 
اگر در عصر اول رسانه ها، شيوه توليد به گونه اي است که هويت ها را به صورت عاقل سودمند و خودبسنده در مي آورد، عصر دوم رسانه ها با شيوه جديد اطلاع رساني حاکي از آن روش هاي ارتباطي است که ذهنيات را ناپايدار، چند لايه و پراکنده مي کند. در عصر دوم رسانه هاي بزرگراه اطلاعاتي و واقعيت بالقوه، شيوه هاي اطلاع رساني را به کار بست هاي باز هم بيشتري تعميم خواهد داد و از طريق گنجاندن روش هاي بيشتر و افراد بيشتر در درون الگوي صورت بندي آن، ميدان پراکندگي اش را بسيار وسيع خواهند کرد.

5. افزايش نابرابري
هنگامي که از عصر انفجار اطلاعات و عصر رسانه هاي جديد الکترونيک سخن به ميان مي آيد، بي درنگ اين نکته در ذهن تداعي مي شود که در اين عصر افراد به طور برابر و يکسان به اطلاعات دسترسي خواهند داشت. در عصر اول رسانه ها، در حالي که نظريه پردازاني چون بنيامين و مک لوهان امکان دموکراتيک بودن ظرفيت ارتباطي را مدنظر داشتند، متفکراني چون آدرنو، هورک هايمر و هابرماس با آنها مخالفت کرده و معتقد به ظرفيت به شدت نابرابر رسانه ها در ارائه اطلاعات بودند.
 
در عصر دوم رسانه ها که گفته مي شود "رسانه ها انعطاف پذير، در دسترس فوري و داراي سرعت" است و در آن عده بسيار مي توانند با عده بسيار تماس برقرار کرده و اطلاعات رد و بدل کنند و برخلاف عصر اول رسانه ها، رابطه ها يکسويه و يک طرفه نيست و توليدکنندگان محدود براي مصرف کنندگان بيشمار برنامه توليد نمي کنند، به شکل ديگري اين نابرابري ها تداوم پيدا مي کند. در عصر دوم رسانه ها، تنها اشخاصي که استطاعت تهيه لوازم رايانه، خط تلفن و مودم را داشته باشند و قادر به پرداخت صورت حساب هاي تلفن خود باشند، مي توانند اطلاعاتي را توليد و براي ديگران ارسال کنند و يا در صورت لزوم، اطلاعاتي را دريافت کنند.

از اين گذشته برنامه ها (ي ماهواره اي) و نرم افزارهاي (مربوط به اينترنت، پست الکترونيکي و وب سايت ها) به دست کساني ساخته و به کار گرفته شده اند که همگي متعلق به شرکت هاي بزرگ و چندمليتي بوده و عمدتا آمريکايي هستند.

پي نوشت:
1. مارک پاستر، عصر دوم رسانه ها، ترجمه غلامحسين صالحيار، موسسه ايران، 1377، ص 74 

منبع: رسالت