Gerdab.IR | گرداب

نقش مؤثر وسایل ارتباطی جدید در ترویج خودکشی

تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۵

یک آسیب‌شناس اجتماعی با تاکید بر نقش مؤثر وسایل ارتباطی جدید در ترویج خودکشیهای اخیر گفت: رسانه‌هایی که برچسب آکادمیک دارند باید فضا و میدان در این عرصه را در دست بگیرند و از ورود افرادی که هیچ صلاحیتی ندارند، جلوگیری کنند.

به گزارش گرداب، خودکشی واژه‌ایست که طی روزها و ماههای اخیر بارها بر صدر اخبار پربازدید حوادث رسانه‌های کشور قرار گرفته و حتی از پربازدیدترین اخبار روز خبرگزاریها بوده است.

علت اصلی برخی از این خودکشیها، با مرگ فردی که خودکشی کرده بود برای همیشه مبهم ماند اما برخی از اشخاصی که خودکشی کردند، قبل از فوت دست نوشته‌ای‌ را به جا گذاشتند و علت اقدام جنون‌آمیز خود را مطرح کردند؛ دست‌نوشته مرد شست و پنج ساله که خود را از بالای پلی در خیابان میرداماد حلق آویز کرد، راز یکی از این خودکشیها را فاش کرد؛ این فرد، علت اقدام به خودکشی‌ خود را بیماری آب سیاه عنوان کرد و در دست نوشته‌اش گفته بود: «چشم‌هایم آب سیاه دارن، هیچ جا رو نمی‌بینم، درک من همین جاست، چون نمی‌بینم خودکشی کردم.»

دست‌نوشته دختر 12 ساله مشهدی نیز علت خودکشی‌اش را برملا کرد، دختر نوجوان از طبقه چهارم ساختمان محل سکونت خودش را به پایین پرت کرد و جان باخت؛ در بررسی وسایل دختر نوجوان، دست‌خطی از او پیدا شد که وی علت کارش را اینگونه عنوان کرده بود: «‌وسایلم را بین دوستانم تقسیم کنید، پدر و مادر عزیزم من شما را دوست دارم، اگر خودم را می‌کشم به خاطر شما نیست، به خاطر خودم است.»

پدر این دختر نیز در اظهاراتش به بازپرس امور جنایی مشهد گفته بود: چند هفته پیش، دخترم نمره پایین گرفت و مدرسه مرا خواست؛ زمانیکه از ماجرا باخبر شدم، به شدت با دخترم برخورد کردم، روز حادثه دخترم وسیله‌ای را که نباید به مدرسه ببرد، برده بود که مسئولان مدرسه از این موضوع باخبر شده و با من تماس گرفته بودند، من به مدرسه رفتم و آنها یک هفته دخترم را از مدرسه اخراج کردند، دخترم در راه خانه، دست نوشته را نوشته بود و به خاطر ترس از من و تنبیه مجدد، دست به خودکشی زد.

در یکی از آخرین اقدام به خودکشیها در معابر عمومی پایتخت، زن جوانی به بهانه مشکلات اقتصادی، قصد خودکشی از روی پل عابر پیاده خیابان حافظ را داشت که با تلاش همسرش و سایر رهگذران موفق به انجام این کار نشد و از کارش منصرف شد؛ شوهر زن جوان، قصد همسرش از این اقدام به خودکشی را نداشتن پول کافی برای اجاره کردن خانه‌ای برای زندگی عنوان کرد.

اما به راستی چرا باید شاهد این خودکشیها و افزایش آن در سطح معابر و اماکن عمومی باشیم؛ برای برای بررسی علل این خود‌کشیها و یافتن راهکاری برای جلوگیری از افزایش آن، سراغ یکی از صاحب‌نظران در حوزه آسیب‌شناسی اجتماعی رفتیم؛ دکتر سید حسن حسینی؛ استاد گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی تهران است.

وی مدرک کارشناسی خود را در رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه تهران در سال 1359، مدرک کارشناسی ارشد را در رشته مدرسی جامعه‌شناسی از دانشگاه تربیت مدرس در سال 1365 و مدرک دکتری را در رشته «جامعه‌شناسی تخصصی فرهنگ و آسیبهای اجتماعی» از دانشگاه متز فرانسه در سال 1376 اخذ کرد و اکنون نیز در دانشگاه متز فرانسه مشغول به تدریس و تحقیق است؛ این آسیب‌شناس اجتماعی می‌گوید «رسانه‌هایی که کار رسانه‌ای می‌کنند در این شرایط رسالتشان بسیار بیشتر شده است، رسانه برای خود قاعده دارد، روش و علم است که یک سری افراد روانشناس، جامعه‌شناس و تحصیل کرده آنها را اداره می‌کنند، در حالیکه اکنون فردی که در خیابان در حال عبور است و یک وسیله تکنولوژیک در دستانش است، این فرد برای رسانه تبدیل به تحلیلگر شده است در صورتی که باید در جامعه با این قضیه برخورد کنیم.»

در ادامه حاصل گفتگوی تفصیلی تسنیم با این استاد و آسیب‌شناس اجتماعی تقدیم مخاطبان ارجمند تسنیم شده است:

* به نظر حضرتعالی، ریشه خودکشی در جامعه سنتی ـ دینی کشورمان چیست و چرا میزان آن طی سالیان اخیر، روند افزایشی داشته است؟

ما جامعه‌ای به اسم دینی داریم اما واقعا جامعه دینی نیست؛ معتقدم جامعه ما دچار یک وضعیت آنومیک (بی‌هنجاری) شده است به این دلیل که اتفاقاً جامعه ایرانی ـ شیعی، جامعه‌ای با ستون فقرات اخلاق دینی بوده است، زمانیکه از اخلاق صحبت می‌کنیم، می‌توانیم به سه گروه اخلاقیان توجه داشته باشیم، این سه گروه عبارت‌اند از اخلاق دینی، فلسفی و اجتماعی، اما اخلاق بنیان جامعه ما به طور کلی از ستون خیمه دین و شریعت شکل گرفته است اما متأسفانه به تدریج فروریخته است و چیزی جایگزین آن نشده است.

در جامعه مسیحی بعد از گذری که از قرون وسطی اتفاق افتاد، بحث مذهب و اخلاق مذهبی در جایگاه خودش به شکل دیگری باقی ماند از آن طرف نیز اندیشمندان آن جامعه اخلاق نوینی را جایگزین کرد، ما جامعه‌ای هستیم که در حال گذار هستیم و در حالت گذار چیزی جایگزین نکرده‌ایم و بحثی به نام دین را که به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به جامعه ارائه داد‌ه‌ایم، یک بحث بسیار متفاوتی است؛ در عین حال که قصد داشتیم از طریق صداوسیما، آموزش و پروش، دانشگاهها یک بنیان واحد در تفکر دینی جامعه‌یمان ایجاد کنیم، اتفاقا این بنیان واحد ایجاد نشده بلکه در تفکر دینی تشکیک کردیم، از آن طرف نیر به دلیل توسعه نامشهود و در دسترس بودن رسانه‌ها و پیام‌هایی که این رسانه‌ها برای همه می‌ فرستند، جامعه و به خصوص جوانانی پیدا کردیم که اینها به قول خودم «لاادری» هستند یعنی اینکه فرد هیچ چیزی در ذهنش نیست، یک زمان است که فرد مارکسیست است و من با توجه به اندیشه‌اش با او می‌توانم بحث کنم اما ما با بخشی از جمعیت و نسل جامعه که به چیزی پایبند نیست، مواجهیم و زمانیکه که به چیزی پایبند نباشیم، وسط زمین و هوا قرار می‌گیریم به طور مثال چقدر تلاش کردیم که معضل اعتیاد را کنترل کنیم، تمام این تلاشها نشان می‌دهد که در سطح قانون‌گذاری و اجرای قانون متوقف شده است.

بخشی از خودکشی در جامعه ایرانی مربوط به مطالبی بود که مطرح کردم؛ یکی از انواع خودکشی در جامعه ما، خودسوزی است که در جامعه‌های سنتی مانند استانهای ایلام، لرستان و ... صورت می‌گیرد، در آنجا نیز حتی «خودکشی‌های خود سوزانه» را که در اکثر موارد مربوط به زنان است، می‌توانیم در غالب نظام گسیختگی و بی‌هنجاری اجتماعی آن را تبیین کنیم و بررسی کنیم که چرا، در چه گروه از زنانی و چگونه این اتفاق می‌افتد.

البته یکی از وجوه این خودکشیها که در ایران صورت می‌گیرد و من اسم آن را «خودکشیهای متظاهرانه» می‌گذارم، مثل همان خودکشیهای از نوع سوختن است، زمانیکه یک نفر یکی از وسایل شکنجه‌آور خودکشی را مانند خودسوزی را انتخاب می‌کند، در واقع با کشتن خود انتقام از اطرافیان نیز می‌گیرد و گمان می‌کنم خودکشیهایی که در حال حاضر شاهد آن هستیم، یک نوع نگاه بسیار تیره و تاری نسبت به جامعه و یک نوع فحاشی عملگرایانه‌ای به جامعه‌ای است که نسبت به آن افراد به هر دلیل بی‌اعتنایی کرده یا اینکه آنها احساسشان این بوده که نسبت به آنها بی‌اعتنایی شده است، لذا این فرد می‌توانست قرص بخورد یا راه دیگری را برای خودکشی انتخاب کند، اینکه فردی در وسط خیابان خود را حلق‌آویز می‌کند، این اقدام وی حاوی پیام است.

در جوامع دیگر و جامعه ما خودکشی وجود داشته، دارد و خواهد داشت اما باید ببینیم در چه مراحلی از زمان و در کدامیک از جامعه ما خودکشی افزایش پیدا می‌کند و نوع خودکشی که افراد انتخاب می‌کنند، چیست به طور مثال در مورد خودکشیهای از نوع خودسوزی در جامعه ما باید تحقیق کنیم در استانهایی که این اتفاق رخ می‌دهد چه تفاوتهایی درباره روابط اجتماعی، انگیزه‌ها، نوع روابط زناشویی و ازدواج و سایر موارد با سایر استانها وجود دارد.

با توجه به اطلاعاتی که درباره خودکشی در ایران دارم، تقریبا می‌توان گفت که بخش عمده‌ای که خودکشی می‌کنند در طبقه سنی جوان جامعه جا می‌گیرند، و عموما خودکشیها در نزد مردان بیشتر از زنان است.

در ایران مشکلی در رابطه با آسیبهای اجتماعی داریم و اطلاعات نیز به درستی در اختیار آکادمیها قرار نمی‌گیرد؛ حدود یکی و دو سال پیش مصاحبه‌ای را از رئیس پزشکی قانونی کشور خواندم که وی در آن مصاحبه گفته بود به این دلیل آمار خودکشیها اعلام نمی‌شود که در جامعه بحران ایجاد نشود، البته ارائه این دلیل اشکالی ندارد اما باید به گونه‌ای باشد که این اطلاعات در حد آکادمیک نگه‌داری شود و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، در حال حاضر دنیا، دنیای رسانه و مطبوعات است و خبرنگارها اخباری را از مکانهای مختلف جمع‌آوری می‌کنند البته تحلیل این اخبار با افراد است و به خصوص زمانیکه سیاست چاشنی این گونه اخبار شود، هر فردی با توجه به نگاه سیاسی خودش این گونه اخبار را تحلیل می‌کند.

* افرادی که در سنین پایین اقدام به خودکشی می‌کنند، از روی هیجان این کار را انجام می‌دهند یا اینکه این اقدام همراه با فکر و تجزیه و تحلیل قبلی است؟

عموما خودکشی کردن یک تصمیم است؛ تصمیم مثبت و منفی که فرد می‌گیرد و می‌داند با این عمل مثبت و منفی شاید منجر به مرگ شود، نکته دیگر این است که آن نوجوانی که دست به این کار زده، واقف به این وضعیتش بوده است اما نوع نگاهش به جامعه، اطراف و نوع تربیتی که داشته، بسیار مهم است؛ اگر بخواهیم در قابلهای جامعه‌شناختی جامعه خودمان این موراد را مورد مطالعه قرار بدهیم، می‌توانیم دسته‌بندی کنیم و بگوییم نوعی از این خودکشیها از نوع «خودخواهانه» است اما چه زمانی این نوع از خودکشی رخ می‌دهد.

زمانیکه از خودکشی خودخواهانه صبحت می‌کنیم باید بگوییم که اتصالهای اجتماعی این دسته افراد کم است و بیشتر از آنکه در ارتباط اجتماعی خودش بخواهد با دیگران مرتبط و خواهان دریافت باشد، توقعات بیشتری دارد و به عبارتی دیگر می‌توان گفت شاید این نوجوان، فرزندان عزیز دردانه‌ای بودند که بعد با کمترین عدم دسترسی به خواسته‌ای اقدام به خودکشی کرده‌اند کما اینکه افرادی که به علت شکست عشقی اقدام به خودکشی می‌کنند، برای موقعیت خود جایگاه ویژه‌ای قائل هستند و زمانیکه طرف مقابل و یا خانواده وی به این فرد نَه می‌گوید، دنیا برای این فرد تمام می‌شود، یعنی خودش را محور همه چیز قرار داده است، در عین حال که خودکشی در افراد با سنین پایین تبیین تئوریکی دارد؛ بایستی ببینیم فرد در چه موقعیت اجتماعی و اقتصادی قرار داشته است.

«خودکشی دگرخوهانه» نیز از دیگر دسته‌بندی‌های این نوع خودکشی است، یکی از دلایل رفتن به سمت اعتیاد نیز این شکستها است و از نظر من اعتیاد یک «خودکشی تدریحی» است که بعضی اوقات این خودکشی تدریجی ناشی از دگرخوهانه بودن است، به طور مثال فرد رابطه‌ای را به لحاظ عاطفی با مادرش داشته و مادرش فوت کرده که احتمال خودکشی در این فرد وجود دارد یا مانند کشورهای غربی که مشروبات الکلی در دسترسشان است، کم‌کم این فرد الکی می‌شود یا در کشور ما که دسترسی به مواد مخدر است، فرد به آن سمت می‌رود و معتاد می‌شود.

به عبارت دیگر می‌توان در نوجوانها نوعی از خودکشی دگرخواهانه را مدنظر قرار داد به این مفهوم که  اتصالشان به یک طرف از لحاظ عاطفی و از دست آن موقیعت موجب می‌شود که دست به خودکشی بزنند به طور مثال در نوجوانانی که اخیرا دست به خودکشی زدند، ممکن است این افراد پدر و مادرشان دچار اختلافات باشند؛ اگر چنین باشد این نشان می‌دهد که آن نوجوان محل اتصالش را که پدر، مادر یا هر دوی آنها بوده را از دست داده است که البته در این وضیعت می‌توانیم این نوع خودکشیها را از نوع ناهنجار نیز به حساب بیاوریم.

* آیا افرادی که خودکشی می‌کنند، درک صحیحی از لحظه وقوع خودکشی و زجری که آن لحظه ممکن است با آن روبه‌رو شوند، دارند؟

قطعا این افراد تجربه پیچیده‌ای ندارند؛ همه ما اطلاعاتی از نوع نحوه نابودی که به صورت اختیاری صورت می‌گیرد، داریم؛ این افراد زمانیکه در آن موقعیت قرار می‌گیرند قطعا به مرگ و زندگی به صورت بسیار بالایی فکر می‌کنند و به عبارت دیگر یک حالت «بگیر و بستان» است، آنها در آن موقعیت با خود می‌گویند که در قبال خودکشی چه چیزی را از دست می‌دهند و چه به دست می‌آورند و به اصطلاح، گفتمان ذهنی که برای فرد پیش می‌آید، آن را مورد تردید قرار می‌دهد، آنچه که قبل از اقدام به خودکشی چون به جدیت نرسیده، ممکن است که کمتر به ذهنش رسیده باشد.

البته موارد بسیار زیادی وجود دارد که آن را از نوع «باهمبستگی بالا» درنظر می‌گیریم برای مثال یک جنگجو در میدان جنگ نیز در تعریف خودکشی می‌جنگد، یا خلبانهای "کامیکازی" ژاپنی که این افراد داخل هواپیمای کوچک می‌نشستند و دقیقا داخل لوله ناوهای آمریکایی می‌رفتند، آنها نیز در تعریف خودکشی در مفهوم جامعه‌شناسان می‌گنجند منتهی این نوع، یک خودکشی دگرخواهانه شدید است، به عبارت دیگر دقیقا می‌داند که زمانیکه با هواپیمایش روی ناو آمریکایی می‌رود، از آن جا به بعد دیگر زنده نیست اما این کار آنقدر برایش غرور‌آفرین است که دیگر به زندگی‌اش فکر نمی‌کند و تمام هستی این افراد، هستی اجتماعی آن گروه و مذهب شده است، همان چیزی در جامعه ما در جنگ هشت ساله اتفاق افتاد، می‌توانیم بگوییم فردی که می‌رفت و خط شکن می‌شد، دیگر خودی برایش وجود ندارد و کل خودش، آن جامعه، مذهب و ملیت، هویت و دینش بود و اینها همه با هم جمع شده و خود آن رزمنده را از بین برده بود.

بنابراین آن نقطه‌ای که خود ما از بین برویم، دیگر بدنمان برایمان ارزش ندارد در حالیکه در نقطه مقابل مطالبی بود که در ابتدا عرض شد یعنی اینکه اتفاقا چون دیگران برای فرد بی‌ارزش هستند، فرد خودش، محور می‌شود و باید سایر افراد به خواسته‌هایش جامعه عمل بپوشانند و چون جامعه عمل به خواسته‌هایش پوشانده نمی‌شود، دست به خودکشی می‌زند.

* گسترش فضای مجازی و اعتیادی که جامعه ما به این فضا دارد، چه تاثیری در افزایش خودکشی و جرایم دیگر داشته باشد؟

به طور مثال می‌توان گفت میزان خودکشیها در میان مجردان بیشتر از متأهلان است اما میزان خودکشی در میان مردانی که همسرشان را طلاق داده‌اند از خانومهایی که مطعلقه هستند، بیشتر است یعنی مردها پس از شکست زندگی زناشویی، احتمال اینکه دست به خودکشی بزنند، بسیار بیشتر و حداقل دو برابر زنان است و اتفاقا خانومها در این مورد کمتر دست به خودکشی می‌زنند اما نوع برخوردی که افراد می‌کنند بر اساس موقعیتهای که دارند، قابل پیش‌بینی است البته ممکن است من از سوی یک نفر این خبر را شنیده باشم یا از راه یک وسیله ارتباطی، اما نکته‌ای که وجود دارد این است که وسایل ارتباطی جدید در تسریع این اقدمات نقش مؤثری داشته است.

* در خودکشیهای اخیر که در اماکن عمومی اتفاق افتاد، می‌توان از آن به خودکشی تقلیدی یاد کرد، آیا رسانه‌ها در افزایش این خودکشیها نقش داشته‌اند و انتشار مکرر اخبار خودکشی در رسانه‌ها، باعث افزایش آنها نشده است؟

شاید به نوعی زمانیکه که از یک پدیده آگاهی پیدا می‌کنیم، برای تکرار آن پدیده یا برای انجام عملی که یکی از اشکال پدیده است، می‌توانیم الگو بگیریم اما این سؤال مطرح است که آیا می‌توانیم رسانه‌ها را از انتشار اخبار منع کنیم به خصوص در حال حاضر که تلفن همراه برای من و شما رسانه شده است.

اتفاقا معتقد هستم که رسانه‌هایی که کار رسانه‌ای می‌کنند در این شرایط رسالتشان بسیار بیشتر شده است و باید با بنده نوعی که از اتفاقی عکس می‌گیرم و گزارشی درباره آن می‌نویسم، مقابله کنند؛ به نظر من این اتفاق باعث برهم‌ ریختگی رسانه شده است.

رسانه برای خود قاعده دارد، روش و علم است که یک سری افراد روانشناس، جامعه‌شناس و تحصیل کرده آنها را اداره می‌کنند در حالیکه اکنون فردی که در خیابان در حال عبور و یک وسیله تکنولوژیک مانند موبایل در دستش است، این فرد برای رسانه تبدیل به تحلیلگر شده است در صورتی که باید در جامعه با این قضیه برخورد کنیم، من معتقدم به خصوص در مسائل اجتماعی و این چنین حساس، رسانه‌هایی که برچسب آکادمیک دارند باید فضا و میدان را در دست بگیرند و در آن مورد ورود پیدا کنند و از ورود افرادی که واقعا هیچ صلاحیتی ندارند، جلوگیری کنند.

یکی از کارهای که رسانه‌ها باید بکنند این است که مردم را در این گستره رسانه‌های مجازی فاقد صلاحیت، متقاعد کنند که در هر خبری معیارهایی نهفته است و فقط یک عکس یا فیلم چند دقیقه‌ای نیست، همان چیزی که اکنون در رسانه‌های غربی شاهد آن هستم واقعا رسانه‌هایی که رسالت رسانه‌ای دارند مدام با بحثهای مفید، میزگرد و ... بحث را از دست مردم عادی بدون آنکه به آنها توهینی شود، بیرون می‌کشند؛ غیر‌مستقیم و با مباحث مفیدی که ایجاد می‌کنند به مخاطبان می‌گویند واقعیت این قضیه در دستان ماست، چون در این میزگردها، اقتصاددان، روانشناس، جامعه‌شناس همراه با کارشناسان رسانه حضور دارند.

اما متأسفانه در کشور ما حتی در رسانه‌هایی که مجوز دارند، کارشان رقابت خبررسانی شده است در صورتی که خبر را باید تحلیل کرد، جوانب مختلف آن را تشریح و علت‌یابی کرد و به مردم نشان داد و گفت که این اتفاقات به این دلایل رخ می‌دهد، همان کاری که دانشگاهیان انجام می‌دهند.

به طور مثال درباره خودسوزی می‌‌توان علت‌یابی و بعد از آن سهم هر یک از دستگاهها اعم از خانواده، مسئولان، رسانه‌ها و ... را بیان کرد و  در نهایت نتایج آنچه به دست می‌آید را اجرایی کرد.

رسانه‌ها اعم از صوتی، تصویری، نوشتاری و ... رسالتشان در همین است و به این دلیل است که در رسانه‌ها افراد بی‌سر و پا دیده نمی‌شود البته ممکن است رسانه‌ای که بخواهد به صورت قارچی رشد کند، هر شخصی را داخل خودش جای دهد در حالیکه خبرنگاری و تحلیل خبر حرفه است.

* با توجه به اینکه در جامعه دینی زندگی می‌‌کنیم، آیا تقویت بنیه‌های دینی یا فاصله گرفتن مردم از اعتقادات دینی، می‌تواند در این گونه موارد تأثیر‌گذار باشد؟

همان طور که گفتم اعتقاد دارم اخلاق‌مداری در جامعه ما بر اساس اخلاق‌مداری دینی است منتها دین را سست بنیان کرده‌ایم و چیزی دیگری نیز جایگزین آن نشده و اگر جایگزین شده، به صورت لقلقه زبان است و به صورت دراز‌مدت آموزش داده و رسانه‌ای نشده است که مورد پذیرش مخاطبان قرار بگیرد به طور مثال می‌گوییم کم‌فروشی نکنیم، دروغ نگوییم و ... زمانیکه در جامعه با عینیات سر و کار داریم، این گفتنها باید دنبالش عمل باشد و من اگر به عنوان یک فرد مسلمان شناخته شدم قطعا باید در رفتار و گفتارم دقت‌نظر داشته باشم که مخطبانم نسبت به عقایدم شک نکنند.

متأسفانه در این سه دهه، نامناسب بودن رفتار و گفتار را به خصوص در میان افرادی داشتیم که چهره آنها بیشتر در میان جامعه ارزش شده است، این نامناسب بودن رفتار و گفتار در مسئولان سیاسی، اقتصادی و ...بوده است.

اختلاس‌هایی که در سیستم ادارای و اقتصادی انجام می‌شود، چه ضربه‌هایی را به دین می‌زند، زمانیکه من، محمد‌رضا خاوری را می‌بینم که برخی تظاهرات دینی و انقلابی داشته و بعد، آن جنایت بزرگ اقتصادی را مرتکب می‌شود، برای من که قبل از انقلاب را دیده‌ام هیچ تزلزلی ایجاد نمی‌کند اما در فرزندان ما تزلزل ایجاد می‌کند و باید به آنها بگوییم که این فرد اصلا رزمنده نبوده و صرفا چفیه رزمنده‌ها را بر روی دوش انداخته است.

لذا زمانیکه حکومتی به نام دین تشکیل دادیم، تمامی این کانالها برچسب دین می‌خورند و در واقع چه در مسجد، دولت، مجلس و ... افرادی که بر چسب دین دارند، می‌توانند بیشترین نفع و ضرر را به رفتار و اخلاق دینی برسانند.

* به نظر جنابعالی چه راهکاری در کوتاه‌مدت و بلندمدت برای جلوگیری از اقدام به خودکشی می‌توان ارائه داد؟

باید بحرانهای اجتماعی را کم کنیم و جامعه باید از یک امنیت نسبی در دراز مدت برخوردار شود؛ به نظرم باید در حکومت‌داری استراتژی داشته باشیم و بدانیم که 20 سال آینده برای شغل، مسکن، ازدواج و سایر موارد جامعه چه می‌خواهیم بکنیم.

هر سلیقه فکری که بر سر منسبهای دولتی سر کار آمد، باید آن استراتژیها را دنبال کنند که جامعه از آرامشی برخوردار باشد، به هر میزان که جامعه از آرامش برخوردار باشد، این آرامش طمأنینه فکری و ذهنی همراه با خود همراه می‌آورد و می‌توانیم بسیاری از آسیبهای اجتماعی موجود را کاهش دهیم.

در یک جامعه پرتلاطم که انتظار نداریم یک روز و یک سال بعد چه اتفاقی خواهد افتاد، جامعه روی هواست و جامعه روی هوا، آسیب زاست؛ از این وضیعت باید بیرون بیاییم و بخش عمده‌ای از این کار برعهده برنامه‌ریزان جامعه، مجالس قانون‌گذاری، مجریان جامعه و بخشی از آن به عهده رسانه‌هاست؛ رسانه اگر از حکومت قوی‌تر نباشد، همتراز یک حکومت، نهاد اقتصادی، خانواده است بلکه هماهنگ‌کننده و راه و جهت‌دهنده به این مجموعه است.