شکل گرفتن احساسات جامعه در سایه پلتفرم ها

شکل گرفتن احساسات جامعه در سایه پلتفرم ها
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۹

استاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران با بیان این‌که الگوریتم اینستاگرام پیج‌هایی را در معرض دید ما قرار می‌دهد که بیشتر دوستشان داریم، تاکید کرد: علاوه بر این، بر اساس تعاملاتمان پیشنهادهایی به ما می‌دهد یا صفحه کسانی را در معرض دید ما قرار می‌دهد که به کسانی که دوستشان داریم، بیشتر شبیه هستند. در واقع پلتفرم‌ها احساسات ما را شکل می‌دهند و به ما می‌گویند که باید چه کسی را دوست بداریم. این اتفاق به قطبی شدن جامعه کمک می‌کند، چرا که حلقه‌های انسانهای شبیه به هم را روز به روز قوی‌تر می‌کند.

به گزارش گرداب، حسین کرمانی، پژوهشگر علوم محاسباتی در برنامه اینستاگرامی انجمن علمی – دانشجویی روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به این پرسش که داده‌های ما در فضای مجازی به کجا می‌رود، در مورد نسبت بین داده‌های کاربران در فضای وب و نسبت آن با الگوریتم‌ها و نظارت گفت: پاسخ این پرسش که داده‌های درفضای مجازی به کجا می‌رود، ساده است. این داده‌ها به کمپانی‌هایی می‌روند که به نوعی صاحب رسانه‌ها هستند یا به عبارتی فضاهای شبکه های اجتماعی را مدیریت می‌کنند. صحبت در مورد این سوال در دنیای علم، مقداری منسوخ شده است. پرسش‌های مهم‌تری در همین موضوع می‌توان طرح کرد. پرسش‌های پیچیده‌ای که طی چند سال اخیر در ادبیات نظری این حوزه وضع شده است. این پرسش‌ها که مفاهیمی مثل جبر تکنولوژیکی، جامعه پلتفرمی و فرهنگ الگوریتمی را در خود جای می‌دهند، به ما دید بهتری می‌دهد.

وی محاسباتی در مورد منظور خود از واژه "پلتفرم" گفت: وقتی از پلتفرم حرف می‌زنیم، لزوما از شبکه‌های اجتماعی مثل توییتر، ایسنتاگرام و فیسبوک حرف نمی‌زنیم، منظور ما هر فضایی است که اطلاعات در آن در گردش است.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی با مطرح کردن این پرسش که تجمیع حجم عظیمی از داده در دست شرکت‌های خاص، چه آثار و عواقبی دارد؟ و چه مسائل اجتماعی - فرهنگی را پدید می‌آورد؟ به رشد فضای وب از سال ۲۰۰۴ به بعد اشاره و اظهار کرد: دقیقا از زمان پیشرفت اینترنت نوعی امیدواری و خوشبینی ایجاد شد که مهم‌ترینش این بود که بسیاری تصور کردند که فضای مجازی قرار است دموکراسی را در جهان افزایش دهد. تصور غالب این بود که فضای مجازی هزینه‌های روابط انسانی را کاهش می‌دهد. 

به گفته این پژوهشگر علوم محاسباتی این روزها پیشرفت پلتفرم‌ها باعث قدرتمندتر شدن آنها و البته قدرتمند شدن داده‌ها شده است. اگر فیسبوک در اوایل کار خود جمعا یک میلیون استاتوس جمع می‌کرد، امروز یک میلیارد استاتوس جمع می‌کند. این وضعیت پرسش‌های زیادی را به وجود می‌آورد چرا که تجمیع این داده‌ها فضای نظارتی بیشتری مخصوصا برای کشورهای غیردموکراتیک فراهم خواهد کرد، چرا که حکومت‌ها می‌توانند به راحتی از مدیران شبکه‌ها درخواست کنند که اطلاعات شهروندان را در اختیارشان قرار دهند.

طبق نظر این پژوهشگر، تبدیل شدن پلتفرم‌ها به عوامل قدرتمند خود مسئله‌ای نوپدید است. پلتفرم‌ها علی رغم خدماتی که به مردم ارائه می‌کنند، این روزها ترسناک هستند.

وی ادامه داد: پلتفرم‌ها خدماتی ارائه می‌کنند که برای عموم مردم، جذابیت دارد. عموم مردم هم به پشت پرده پلتفرم و اتفاقاتی که می‌افتد، آگاهی ندارند. یکی از خطراتی که پلتفرم‌ها دارند، «دروازه‌بانی اطلاعات» است. پلتفرم‌‎ها با الگوریتم کار می‌کند و الگوریتم هم چیزی جز کدهای رایانه‌ای نیست. این کدها می‌توانند دروازه بانی اطلاعات را انجام دهند. تا پیش از اختراع الگوریتم، دروازه‌بانی به صورت انسانی توسط دبیران و سردبیران خبری انجام می‌شد که حداقلی از تخصص را داشته‌اند. دروازه بانی الگوریتمی، برای ما مشخص می‌کند که به کدام داده‌ها دسترسی داشته باشیم و به کدام داده‌ها دسترسی نداشته باشیم. در واقع یک پیش داوری (بایاس) نسبت به ارائه اطلاعات وجود دارد. کسی نمی‌داند که این پیش داوری چگونه انجام می‌شود. این ویژگی مختص شبکه‌های اجتماعی جدید است؛ چرا که مثلا اگر روزنامه‌ای با پیش داوری مطلبی را منتشر کند، می‌دانیم که پیش داوری توسط یک عامل انسانی صورت گرفته است و می‌دانیم که عوامل اقتصادی و ایدئولوژیک خاصی دست به پیش داوری زده است، اما در پیش داوری پلتفرمی یا دروازه بانی الگوریتمی نمی‌دانیم چه کسی اطلاعات را از فیلتر رد می‌کند؟ این پیش داوری بر اساس چه معیاری صورت می‌گیرد؟ در رسانه‌های قدیمی نوعی از شفافیت وجود دارد. مثلا مطلبی که روزنامه‌ای می‌نویسد به یک شکل به همه افراد می‌رسد، اما ساختار فیسبوک و توییتر از یک حساب کاربری به یک حساب دیگر متفاوت است. شبکه‌های اجتماعی جدید برای هر کاربر دروازه‌بانی خاص همان کاربر را اعمال می‌کنند.

حسین کرمانی تصریح کرد: الگوریتم پلتفرم‌های جدید از رفتار ما مدل سازی می‌کنند. مدل سازی که هیچ گونه اعتراض انسانی را بر نمی‌انگیزد. وقتی دیتاهای عظیمی در اختیار شرکت‌ها قرار می‌گیرد، رفتار شهروندان به راحتی مدل سازی شده و حتی امکانی برای پیش‌بینی رفتار هم فراهم می‌شود. بر اساس یک تحقیق در سال ۲۰۱۴ گردآوری لایک‌های کاربران فیسبوک، می‌تواند رفتار کاربران در متغیرهای دیگر مثل خشونت، تبعیض نژادی و... را با دقت بالای ۹۰ درصد پیش بینی کند. این درحالی که در همین پنج - شش سال شبکه‌ها بسیار پیشرفت کرده‌اند. مدل سازی‌ الگوریتمی همواره درصدی از خطا را تجربه می‌کند و این امکان وجود دارد که بر اساس یک مدل سازی غلط، برای ما تصمیماتی بگیرد که ممکن است این مدل‌سازی اشتباه باشد.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی ضمن تشریح دیدگاه انتقادی مکتب فرانکفورت در این مسئله، به انتقادات خود از وضعیت مذکور پرداخت و گفت: مدل سازی الگوریتمی باعث شکل گیری و رؤیت پذیر شدن بسیاری از کردارها و رؤیت ناپذیر شدن بسیار دیگری از کردارها می‌شود. این پلتفرم‌ها درک ما را از جهان پیرامون تغییر می‌دهند. این روزها پلتفرم‌ها برای ما تعیین می‌کنند که روابط ما چگونه باشد. متفکران مکتب فرانکفورت تصور می‌کنند رسانه‌های توده‌ای زندگی و جهان هستی را بگونه‌ای برای ما به نمایش می‌گذارند که ما نمی‌توانیم به حالت بدیلی فکر کنیم. این تصور درستی است. مصداق بارزش این است که امروزه اینستاگرام برای ما تصمیم می‌گیرد که روابط ما چگونه باشد. مثلا اینستاگرام تعیین می‌کند که اگر کسی را دوست داریم باید او را لایک و یا استوری او را بازنشر کنیم. در حالی که در گذشته برای کسی که دوست می‌داشتیم، نامه می‌نوشتیم و یا به او تلفن می‌زدیم و یا پیامک می‌دادیم. اما این روزها اگر برای تولد کسی استوری بگذاریم، احتمالا او را خیلی دوست داریم و اگر برای تولد کسی صرفا کامنت بگذاریم، یعنی خیلی او را دوست نداریم. پس پلتفرم برای ما مشخص می‌کند که دوست داشتن یعنی چه! پلتفرم به ما می‌گوید که جهان چیست و چگونه باید باشد.

به نقل از انجمن علمی روزنامه‌نگاری علامه‌ طباطبایی، وی با بیان اینکه پلتفرم‌ها رفتار ما را آنالیز می‌کنند، ادامه داد: هدف پلتفرم‌ها این است که ما را بیشتر در فضای مجازی نگه دارند، بیشتر نظارتمان کنند و البته حجم بیشتری از اینترنت هم مصرف کنیم. اگر دقت کنیم الگوریتم اینستاگرام پیج‌هایی را در معرض دید ما قرار می‌دهد که بیشتر دوستشان داریم. علاوه بر این، بر اساس تعاملاتمان پیشنهادهایی به ما می‌دهد یا صفحه کسانی را در معرض دید ما قرار می‌دهد که به کسانی که دوست داریم، شبیه هستند. در واقع پلتفرم‌ها احساسات ما را شکل می‌دهند و به ما می‌گویند که باید چه کسی را دوست بداریم. این پلتفرم‌ها الگوریتم‌هایشان را منتشر نمی‌کنند. همین ماجرا به قطبی شدن جامعه مخصوصا در مسائل سیاسی کمک می‌کند چرا که حلقه‌های انسانهای شبیه به هم را روز به روز قوی‌تر می‌کند و آنها را علیه تفاوت‌ها و درک اختلافات می‌شوراند. پلتفرم‌ها خدماتی ارائه می‌کنند که برای عموم مردم، جذابیت دارد اما عموم مردم به پشت پرده پلتفرم و اتفاقاتی که می‌افتد، آگاهی ندارند.