گرداب- "ایران به دنبال بمب هستهای"، "افزایش نگرانیها از برنامه هستهای ایران"، "برنامه هستهای ایران تهدیدی برای جهان"، "بلندپروازیهای هستهای ایران" و بسیاری دیگر از گزارههای اینچنینی عباراتی آشنا و البته کسلکننده هستند که روزی نیست در رسانههای خبری دنیا از آنها استفاده نشود.
آمریکا و همپیمانانش فضا را بهگونهای طراحی میکنند کانه ایران مثل شاگرد مدرسهایهای تخس از پشت میز فراری است و دائما فریاد میزنند که "ایران باید به پای میزِ مذاکره برگردد". در حالی که جمهوری اسلامی ضمن همکاریهای بسیار فراتر از تعهداتش با مرکز تخصصی هستهای بینالمللی همیشه اعلام کرده که با روی باز آماده نه مذاکره به معنای معامله که بلکه گفتگو برای رفع نگرانیها و اعتمادسازی جهانی هست.
جمهوری اسلامی با نگاهی به آینده معتقد است دستیابی و استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای به مثابه یک حق غیرقابل انکار به هیچعنوان قابل معامله نیست ولی داوطلبانه حاضر است با کشورهایی که خود بمب اتم دارند و حتی از آن استفاده هم کرده اند گفتگوی اطمینانبخش کند.
آخرین نمونهای آن رضایت به گفتگو با پنج بهعلاوهی یک "هیچکاره" (!) است. ابتدا قرار بود این گفتگوها در "ترکیه" انجام شود ولی ایران با اقدامی پیشدستانه تشخیص داد که این مذاکرات در جایی دیگر بهجز "استانبول" انجام شود و این نظر را رسما اعلام کرد و گزینه جایگزین استانبول را هم "بغداد" پیشنهاد داد و بلافاصله عراق تمایل خود را برای میزبانی این مذاکرات علنی کرد.
در این میان به نظرم دستکم ۳ اتفاق مهم افتاده است:
۱. رو شدن دست آمریکا و همپیمانانش
افکار عمومی ملتها چیزی نیست که مثل نظر دولتها با تهدید یا تطمیع قابل تغییر باشد و بر اساس مشاهدات مردم از خبرهای روزانه شکل میگیرد. هماکنون این سوال مطرح است که مگر نه غرب اصرار داشت و دارد ایران به پای میز مذاکره برگردد و هدف از مذاکرات را هم رفع نگرانیها در خصوص برنامه هستهایی ایران قلمداد میکرد؟ پس اگر بناست "مذاکرات"، مذاکره باشند و نه "معامله بر سر حق مشروع ایران" چه تفاوتی میکند این گفتگوها در چه محلی انجام شود؟ مگر میزبان قرار است حکم داور یا به طور واضحتر "دلال" را ایفا کند؟
اگر بنا بر ادعا و ژست غرب قرار است سوالات و ابهامات پاسخ داده شوند چه در "استانبول" چه در "بغداد"؟! وقتی ایران داوطبانه پذیرفته برای چندمین بار با "هیچکارهها" وارد گفتگو شود تا اگر نگرانی دارند رفع کند، خودداری غرب از مذاکره در بغداد چه مفهومی را به جهان مخابره میکند؟ چرا برای غرب مکان مذاکره مهمتر از خود مذاکره است؟ آیا این خودداری تایید نمیکند که ادعاهای غرب دروغ بوده و در مذاکرات قبلی هم بحث نگرانیها مطرح نبوده و بلکه بحث معاملهای در کار بوده که ایران زیر بار نرفته؟
2. رکب ایران به پسر زرنگ منطقه
عثمانی کوچک یا همان ترکیه خودمان که تا همین چند سال پیش ملتمسانه پشت درب ورودی اتحادیه اروپا زانو زده بود، حالا چند صباحی است به دنبال رویای بازسازی امپراطوری عثمانی افتاده و یکبار با ژست حمله لفظی به رژیم صهیونیستی، دیگر بار با ادعای مشمئز کننده نگذاریم کربلا در بحرین اتفاق بیفتد و بار دیگر با ژست میانجیگری برای ایران و غرب میخواهد در منطقه "آقایی" کند؛ غافل از اینکه ملتها میبینند حجم فوقالعاده معامله سلاح با رژیم صهیونیستیاش را و میبینند پالسهای "در بحرین خبر خاصی هم نیست" فرستادنش به غرب را و دیگر بازیهای دوگانهاش را و حالا، وقت آن بود تا طعم نوازشهای(!) جمهوری اسلامی را بچشد! تا بداند ایران بازیدوگانه را تا حدی تحمل میکند اما از حد که گذشت، جمهوری اسلامی گزینههای زیادی برای تلافی روی میز دارد…
۳. میوهای که در عراق چیده نشد
اوائل لشکرکشی آمریکا به عراق، مقامات ایالات متحده در پاسخ به منتقدان جنگ جمله معروفی داشتند که "ما در حال کاشتن بذری در عراق هستیم که میوه آن را در آینده در جایی دیگر خواهیم چید" و بسیاری از کارشناسان این جایی دیگر را "ایران" تعبییر میکردند. اما حالا بعد از گذشت نزدیک به یک دهه از جنگ و بعد از صرفِ هزینههای سرسامآوری که یکی از علتهای بدهیهای وحشتناک آمریکاست، جا داشت هم اکنون نه که میوه لااقل این بذر کاشته شده سری از خاک درمیآورد و مثلا درست در چنین موقعیتی عراق مخالفت خود را با میزبانی مذاکرات اعلام میکرد تا ایران بماند پادرهوا!!
اما میبینم عراق قُرق شده آمریکا با سرانگشت اشاره جمهوری اسلامی بلافاصله و در کوتاهترین زمان مشتاقانه تمایل خود را برای میزبانی مذاکرات اعلام میکند تا توپبازی نفسگیر و طولانی کشمکش هستهای ایران بار دیگر به زمین غرب بیفتد! و حالا باید منتظر بود و دید که اینبار غرب چگونه میخواهد از این مخمصه بیرون بیاید؟!
آینده از آن حزب الله