به گزارش
گرداب، پایگاه اينترنتي روزآن لاين كه از پاريس به روز مي شود در مطلبی یادآور شد: جنبش سبز از رأي من كجاست به جايي رسيد كه سران آن بايد درباره حقوق همجنس گرايان اظهارنظر مي كردند. هرچه استقبال مردم كمتر مي شد، شعارهاي راديكال تري مطرح مي شد تا اينكه جنبش دچار بحران شد حالا هم حماسه سرايي و سوگواري براي زندانيان جنبش گرهي از كار فروبسته ما نمي گشايد.
نويسنده با بيان اينكه ائتلاف گسترده، تبديل به پاشنه آشيل جريان سازمان دهنده فتنه سبز شد، مي نويسد: سلطنت طلب ها و هواداران سازمان مجاهدين خلق [منافقين] و چپ هايي كه قائل به انقلاب پرولتري هستند اين مطلب را نخوانند. در اوج دوران جنبش سبز خيلي ها كوشيدند خود را ذيل جنبش سبز تعريف كنند (حتي آن ها كه هميشه پاي ثابت تحريم انتخابات و سرنگوني طلب بوده اند.) به اين ترتيب و خصوصا در خارج از كشور ائتلاف نانوشته اما گسترده اي از نيروهاي سياسي به وجود آمد كه موجب اميدواري بود، اما هيچ كس فكر نمي كرد كه همين ائتلاف گسترده به پاشنه آشيل تبديل شود.
تكثر در جنبش به جايي رسيد كه آن را از هدف و معنا خالي كرد و در حال حاضر هيچ تعريف مشخصي از جنبش وجود ندارد. نيروهايي كه هيچ وزن اجتماعي نداشتند با دوپينگ رسانه هاي برون مرزي خود را هم عرض هسته اصلي جنبش قرار دادند و به "هدف گذاري" و "استراتژي پردازي" براي آن پرداختند و آب را بيش از پيش گل آلود كردند. اينگونه بود كه مخالفان سردرگم و سرگردان شدند.
اين پايگاه اينترنتي وابسته به اپوزيسيون مي افزايد: وضعيت به گونه ايست كه نه تنها مشخص نيست اپوزيسيون "چه مي خواهد" بلكه حتي معلوم نيست كه "چه نمي خواهد"! نسبت جنبش سبز با "جمهوري اسلامي" و "قانون اساسي" آن چيست؟ آيا خواست آن، همان اجراي بدون تنازل قانون اساسي است يا اينكه در پي گذار از جمهوري اسلامي است؟ هدفش اصلاح جمهوري اسلامي است يا برانداختن آن؟ مشكل اينجاست كه اكثر تحليل ها و روش هاي پيشنهادي به شدت "ذهني" هستند.
روز آن لاين در ادامه نوشت: حركتي كه با شعار رأي من كجاست آغاز شد نهايتا در موقعيتي قرار گرفت كه سران آن براي اظهارنظر درمورد "حقوق همجنسگرايان" تحت فشار قرار گرفتند؛ گويا قرار بود همه مشكلات تاريخي را حل كند، مدام به ليست مطالبات افزوده شد و شعارها راديكاليزه شدند، در عين حال بين راديكاليزه شدن جنبش و استقبال از فراخوان هاي آن نسبت معكوسي وجود داشت. درحالي كه مردم هر بار كمتر به خيابان مي آمدند، شعارها راديكال تر مي شد.
نويسنده تأكيد كرد: جنبش سبز دچار بحران معنا و هدف شد. مي توان سر را زير برف كرد و يا عجالتا دهان منتقدان و پرسشگران را با حماسه سرايي، سوگواري و ذكر مناقب كشتگان و زندانيان جنبش بست، اما اين كار گرهي از كار فرو بسته ما نمي گشايد. بايد بدون ترس و تعارف به ارزيابي عملكرد 3 سال گذشته خود بنشينيم. نبايد بگذاريم فضاي عاطفي ما را از ارزيابي عقلاني باز دارد. مي گويند صحت يك استراتژي را با نتايج آن مي سنجند. براين مبنا راه طي شده را چگونه بايد قضاوت كرد؟ هسته اصلي جنبش سبز را اصلاح طلباني تشكيل مي دادند كه اكنون يا به خارج آمده يا در حصر و حبس و يا خانه نشين هستند. اين افراد اكثرا دل در گرو گذار مسالمت آميز و تدريجي داشته اند. بنابراين نخستين پرسشي كه پيش روي آنهاست اين است كه آيا راه طي شده، زمينه را براي گذار مسالمت آميز، مساعدتر و گشوده تر كرده يا در تحليل نهايي و با عاطفي و دو قطبي و راديكاليزه كردن فضاي سياسي، بر دشواري هاي اين راه افزوده است؟
يادآور مي شود روز آن لاين در مطلب ديگري علت شكست فتنه سبز را در اين دانست كه هم خداناباورها و ساختارشكنان در آن حضور داشتند و هم كساني كه طرفدار حكومت ديني و قانون اساسي جمهوري اسلامي بودند.
منبع: کیهان