Gerdab.IR | گرداب

دكان و دستگاه شيادهاي ارتباط با ماورا زياد شده است

تاریخ انتشار : ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۱

از آنجا كه اين روزها براي ارتباط با عالم غیب دكان و دستگاه زيادي درست شده و افرادي از اين طريق شيادي‌هاي فراواني مي‌كنند، بايد سخت مراقب بود چون ابعاد قضيه، مبهم است.

گرداب- سالياني است كه گرايش به عالم معنا و ماورا در ميان اقشاري از جامعه به ويژه جوانان رونقي وافر يافته است. در اين ميان نحله‌هاي انحرافي نيز براي خودنمايي مجالي پيدا كرده‌اند و در اين آشفته‌بازار جز روحانيت و مرجعيت، چه نهادي خواهد توانست تا از مردم دستگير باشد؟ و نيز آيا اين مهم ما را به درنگ وانمي‌دارد كه ريشه هجمه‌ها به اين نهاد را بيشتر دريابيم؟ در گفت‌وگوي حاضر، عالم فرهيخته و مرجع ارجمند حضرت آيت‌الله حاج شيخ "محمدعلي گرامي" در باب اين مقوله سخن رانده و ابعاد آن را كاويده‌اند. استاد از شاگردان مبرز آيت‌الله العظمي‌ "بروجردي"، "امام خميني" و علامه "طباطبايي" هستند و ساليان دراز را در حوزه علميه قم به تدريس خارج فقه و اصول و نيز سطوح عاليه اشتغال داشته‌اند.

جايگاه روحانيت را در ارتقاي معنوي جامعه چگونه تحليل و تبيين مي‌فرماييد؟ آيا به نظر شما ارتباط روحانيت با عامه مردم تقويت شده است يا آن را ضعيف‌تر از پيش مي‌بينيد؟
روحانيت به دليل اتصال به ولايت و اهل‌بيت‌ علیهم السلام از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است و همواره در دل جامعه حضور دارد، بنابراين به‌رغم فراز و نشيب‌هاي بي‌شمار اجتماعي و سياسي، هرگز از زندگي مردم كنار نرفته است كما اينكه جايگاه امامت هيچ‌گاه تضعيف نمي‌شود. اگر روحانيت را از جامعه بگيريد، بقاي آن جامعه تضمين نمي‌شود.

ارتباط روحانيت با مردم، ارتباطي معنوي است و مردم ذاتا به سمت روحانيت كشيده مي‌شوند كه ناشي از اعتقاد مردم به جايگاه معنوي روحانيت است و همين نكته هم ضامن بقاي آن است. تجليات روحانيت فتوا، تدريس، موعظه، پند و اندرز و تأليفات گوناگون است اما ريشه اعتقاد مردم به روحانيت، همان معنويتي است كه در كردار و گفتار و سلوك فردي و اجتماعي روحانيت متجلي مي‌شود. حالا فرض كنيد كه هيچ‌‌يك از موارد فتوا و وعظ و ساير مواردي هم كه اشاره كردم در يك روحاني وجود نداشته باشد اما همين ‌كه در ميان مردم حضور پيدا مي‌كند، همين حضورش بر آنها تأثير مي‌گذارد.

بارها مشاهده كرده‌ايم كه مردم حتي ديوار خانه يك روحاني را مي‌بوسند، در حالي كه ممكن است حتي خود او را هم زياد نديده باشند يا حتي فوت كرده باشد. مهم اعتقاد به معنويت است و اصل روحانيت، تجلي معنويت است. به همين دليل هم اگر يك روحاني شأن اين لباس را رعايت نكند قطعا صدمات زيادي مي‌زند. البته خود خدا تكليف را در اين مورد معلوم كرده كه توقع عصمت از غيرمعصوم، امري محال و خطاست زيرا انسان‌ها همگي در معرض اشتباه و خطا هستند، لذا اگر از يك روحاني هم خطايي سر زد، نبايد آن را به حساب دين و روحانيت گذاشت.

اما اينكه مسئله ضعيف شدن رابطه مردم و روحانيت را مطرح كرديد، من اين را قبول ندارم. اولا همه روحانيون در سياست وارد نشده‌اند و در آن بخشي هم كه وارد شده‌اند، فقط عده اندكي رعايت شأن و جايگاه روحانيت را نكرده‌اند، با اين همه در ايام سوگواري ائمه اطهار به‌ويژه محرم و نيز ماه مبارك رمضان مشاهده مي‌كنيد كه مردم گرداگرد روحانيون جمع مي‌شوند و به سخنان آنها گوش مي‌دهند. مردم از هر جا كه ناراضي باشند، ابتدا به آقا امام رضا علیه السلام پناه مي‌برند و در درجه دوم به يك روحاني و منبر و وعظ و خطابه، بنابراين اگر هم تضعيفي شده باشد، ناچيز است و رابطه مردم با روحانيت همچنان قوي است. به سابقه روحانيت در تاريخ دقت كنيد. فتواي ميرزاي اول در نهضت تنباكو، نقش ميرزاي دوم در لغو قرارداد رژي و تمام تحولات مهم جامعه به رهبري روحانيت بوده است.

اما به نظر مي‌رسد در ساير ايام سال، اين رابطه آن چنان كه بايد قوي و مستمر نيست.
براي اينكه بخش‌هايي از دولت، در اين ميان اهمال مي‌كنند. اگر بخواهيم رابطه روحانيت و مردم غير از ايام محرم، صفر و رمضان هم همچنان قوي باشد، دولت موظف است رسانه‌هاي جمعي را بدون ذره‌اي توقع در اختيار روحانيت عالم، متقي و قوي بگذارد تا آنان با تبيين احكام و معارف ديني، همواره به ارشاد مردم بپردازند.

اين رسانه‌ها هستند كه بايد به سراغ روحانيت معزز بيايند، وگرنه خداوند براي روحانيت چنين تكليفي را تعيين نكرده كه به سراغ ديگران برود. كسي كه لباس روحانيت بر تن دارد، همين لباس نشانه آن است كه مردم هر مشكل و سوالي در زمينه دين دارند، مي‌توانند از او بپر‌سند اما اين بدان معنا نيست كه روحانيون بايد دنبال مردم بروند و بگويند سوالاتتان را بپرسيد. اين ديگر وظيفه و مسئوليت خود مردم است كه به سراغ روحانيت بروند، حالا ديگر كسي كاهلي كرد و نيامد، تقصير روحانيت نيست.

به نظر شما چگونه مي‌توان مباني اخلاقي را در جامعه تقويت كرد و نقش روحانيت در اين عرصه چيست؟ چون اين ‌طور به نظر مي‌رسد كه دشمن مشخصا به جايگاه روحانيت حمله مي‌برد تا بنيان‌هاي اخلاقي جامعه را سست كند.
هميشه همين‌ طور است كه دشمن كانون‌هاي قدرت را نشانه مي‌گيرد و روحانيت مهم‌ترين كانون قدرت در جامعه ماست، قدرتي كه از معنويت اين جايگاه نشئت مي‌گيرد و قدرت عجيبي هم هست كه در طوفان حوادث از بين نرفته است. به همين علت دشمن تمركز و تهاجم خود را روي اين نقطه گذاشته است.

به اعتقاد من افراد ثروتمند بايد كانال‌هاي تلويزيوني بخرند يا اجاره كنند و در اختيار دانشمندان ديني و حوزوي قرار بدهند تا آنها به اين وسيله به‌رغم تبليغات و سم‌پاشي‌هاي دشمنان بتوانند به نشر حقايق ديني بپردازند، چون متأسفانه رسانه‌ها در اين زمينه به وظايف خود عمل نمي‌كنند. گاه مي‌بينيد كه مجلات و نشريات، چندين صفحه را صرف معرفي يك ورزشكار يا هنرپيشه مي‌كنند اما كمتر پيش مي‌آيد به سراغ فحول حوزه بيايند و سؤالات و معضلات ديني و اخلاقي جامعه را با آنان مطرح كنند و راه حل مبتني بر قرآن و احكام و مباني اسلامي را از آنها بپرسند و در نتيجه مشاهده مي‌كنيم كه جامعه، گرفتار ده‌ها معضل و گرفتاري است كه پاسخ همه آنها در قرآن و احكام دين ما هست اما ما همچنان سرگشته به دنبال يافتن پاسخ از منابع غيرديني هستيم و به مصائبي هم دچار مي‌شويم كه متأسفانه رهایي از آنها اگر غيرممكن نباشد، دست‌كم بسيار دشوار است.

رسانه‌ها و تمام نهادهایي كه در اين موضوع اهمال مي‌كنند، در برابر خدا و جامعه مسئولند و بايد در اين‌باره پاسخگو باشند. اين وظيفه مقامات بالاست كه رسانه‌ها را از انحصار كساني كه توجهي به معنويات ندارند، بيرون بياورند و بخش اعظم رسانه‌ها را در اختيار مقامات معنوي قرار بدهند تا موجب رشد و هدايت مردم بشوند.

در تاريخ معاصر ما فتواي "ميرزاي شيرازي" فقط يك خط بود اما آثار معنوي آن هنوز پس از ساليان درازي كه از آن مي‌گذرد موجب قيام مردم عليه ظلم و ستم مي‌شود. نماز باران مرحوم آقاي "خوانساري" نيم ساعت بيشتر طول نكشيد، ولي آثار و بركاتش همچنان پابرجاست. روحانيت چون به قرآن و ولايت متصل است، خير و صلاح جامعه را بهتر از ديگران تشخيص مي‌دهد.

اگر احكام و فرامين الهي براي جامعه تبيين و ابعاد معنوي آنها توضيح داده شوند، بسيار تأثيرگذار خواهد بود، مخصوصا اگر اين مطالب با زبان نسل جديد بيان شوند، چون نسل جوان به دليل فطرت پاكي كه دارد، تحت تأثير معنويات قرار مي‌گيرد و از راه خطا باز مي‌گردد. خود من در تجربه با برخي از جواناني كه به كمونيسم يا به منافقين تمايل پيدا كرده بودند و با آنها صحبت كردم، بارها مشاهده كردم كه حرف منطقي و مبتني بر اصول الهي و معنويات را مي‌پذيرند و برمي‌گردند.

راه‌هاي رسيدن به مراتب معنوي از ديد جنابعالي كدامند؟
توصيه من اين است كه افراد دست‌ كم هفته‌اي يك بار براي شركت در نماز جماعت به مسجد محل خود بروند و حداقل هفته‌اي يك بار در يك جلسه موعظه مذهبي شركت كنند؛ نماز را سر وقت بخوانند و تلاش كنند قبل از طلوع فجر، نماز شب بخوانند كه بسيار در تقويت معنويات مؤثر است. مطالعه تاريخ اهل‌بيت و آشنايي با سيره آن بزرگواران تأثير فوق‌العاده زيادي بر تقويت روحيه ديني و معنوي در انسان دارد.

همچنين تفكر و تدبر در زيارت عاشورا، زيارت جامعه، دعاي كميل و... فوق‌العاده مؤثر است. خداوند با الطاف بيكران خويش ۱۴ الگو و اسوه خداگونه را براي ما به وديعه گذاشته است كه با شناخت آنها و تفكر درباره زندگي و سيره‌شان مي‌توان به عظمت خداوند پي برد، وگرنه شناخت حقيقي خدا به شيوه‌هاي‌ ديگر، ميسر نيست و آدمي تحت فرامين نفس اماره به كوره راه‌هاي خطرناكي مي‌افتد. وجود خدا را شايد بتوان با فلسفه اثبات كرد اما پذيرش قلبي جز با دل ميسر نيست و اين ائمه اطهار هستند كه دل و جان ما را به تسخير خود در مي‌آورند. توحيد را از طريق وحي و نبوت مي‌توان شناخت و اين همه را بايد از ائمه اطهار آموخت.

انسان بايد همواره خود را در جو و فضاي معنوي و فضيلت‌ها قرار بدهد. معاشرت با كساني كه انسان را از ياد خدا غافل مي‌سازند، به مرور زمان در انسان حالت غفلت و بي‌توجهي را پديد مي‌آورد. به همين دليل هم هست كه اين ‌قدر درباره دوست و معاشر بد هشدار داده شده است. همچنين حضور در جو روحاني، درست مثل وقتي است كه انسان زير باران راه مي‌رود و خيس شدنش قطعي است، لذا وقتي كه در معرض اعمال و گفتار نيكو قرار مي‌گيريم، تأثير مي‌پذيريم و به سمت حق هدايت مي‌شويم.

در نهاد بشر، هم خير هست هم شر: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» (۱) و با توجه به اينكه كدام را تقويت كند، به آن سمت هدايت مي‌شود؛ لذا انسان بايد مراقبت كند كه همواره خود را در فضاي معنويت قرار دهد. رسانه‌هاي جمعي در فراهم آوردن فضاي معنوي يا غيرمعنوي در جامعه نقش بسيار مؤثري دارند و مي‌توانند با نشان دادن چهره‌هاي معنوي، فضايل را در جامعه گسترش دهند.

گاهي اوقات اتفاقاتي روي مي‌دهند كه با عقل بشري قابل توجيه نيستند. شما اين‌گونه وقايع را چگونه تبيين مي‌كنيد؟ و نيز هستند كساني كه كارهاي خارق‌العاده مي‌كنند. نظر شما درباره آنها چيست؟
انسان دنبال هر مطلبي كه بگردد و هر مطلبي كه براي او موضوعيت داشته باشد، به همان وصل مي‌شود. در انسان دو بعد تفكر و احساسات وجود دارد و لذا مي‌تواند هم به شيطان وصل شود و هم به قواي رحماني و معنويات و انسان به هر جا كه اتصال پيدا كند، از همان‌جا هم خبر مي‌گيرد.

گاهي اوقات فرد در اثر رياضت‌هاي معنوي و الهي به عالم معنويات اتصال پيدا مي‌كند كه در اين صورت، اين وصل ريشه‌دار و عميق است؛ اما گاهي هم انسان زحمتي نمي‌كشد اما شرايط دشواري برايش پيش مي‌آيد و مضطر مي‌شود و مورد عنايت قرار مي‌گيرد و از عالم غيب دستش را مي‌گيرند و گوشه‌اي از آن عالم را نشانش مي‌دهند. اوج اين مسئله در شب عاشورا بود كه وقتي فقط ياران صديق و مخلص امام حسين علیه السلام ماندند و ديگران رفتند، امام از لاي دو انگشت مباركش مقاماتشان را در بهشت به آنان نشان داد.

گاهي انسان در شرايطي قرار مي‌گيرد كه لطف الهي شامل حالش مي‌شود و پرده از جلوي چشم او كنار مي‌رود. گاهي كه جرقه زده مي‌شود، تبعاتش هم ادامه دارد و اگر انسان خودش را به غفلت نزند، اين حال تا آخر عمر با او هست و اما در مورد كساني كه كارهاي خارق‌العاده مي‌كنند، ابتدا بايد ديد آيا كارهايشان از نوع كارهاي مرتاض‌مآبانه و هندي است يا حقيقتي در كارشان نهفته است؟ كارهاي مرتاض‌گونه و امثالهم از همان ابتداي امر حرام است و اين جور افراد، هم خودشان و هم ديگراني كه به آنان اعتماد كنند، به انحراف مي‌افتند.

همين طور در مورد افرادي كه با جن ارتباط دارند. خود جن يك موجود فراري است و اينها وقتي مي‌خواهند با عالم معنا ارتباط بگيرند، ارتباطشان يك ارتباط مبهم و اطلاعاتشان ناقص است، لذا ارتباط با جن گاهي درست درمي‌آيد، گاهي غلط؛ همچنان كه در قضيه رمل و امثالهم، لذا بايد تحقيق كنيم و ببينيم اينها چه نوع افرادي هستند. خود اين افراد هم نوعا در زندگي بدبخت هستند و به توفيقات معنوي هم دست پيدا نمي‌كنند. ارتباط با جن به صورت تسخير او، خلاف شرع است، زيرا جن يك موجود زنده است و تسخير هر موجود زنده‌اي خلاف شرع است؛ همان‌طور كه محدود كردن آزادي يك انسان بدون وجه شرعي حرام است، محدود كردن آزادي يك جن نيز همين ‌طور است.

به هر حال كساني كه ارتباط آنها با عالم غيب از طريق شرع نيست، اولا ارتباطشان دوام ندارد و ثانيا خودشان هم نوعا آدم‌هاي بدبختي هستند. بناي اين ارتباط سالم نيست و راست و دروغ در آن به هم آميخته است. مثل انسان‌ها هم جن مؤمن داريم، هم جن كافر. تازه اگر جن مؤمن هم باشد، خود انسان بهتر از او مي‌تواند با عالم غيب ارتباط داشته باشد.

چه نسبتي بين جن و شيطان هست؟
شيطان از نوع جن و رانده شده است، ولي هر جني شيطان نيست.

نظر شما درباره افرادي كه با عالم غيب ارتباط دارند و برخي از قرائن هم حاكي از اين ارتباطات هستند، چيست؟
اگر قرائن و ادله محكمي وجود داشته باشد و افراد بسيار مطمئني گواهي بر اين امر داده باشند، شايد قابل اعتنا باشد ولي از آنجا كه اين روزها براي اين نوع كارها دكان و دستگاه زيادي درست شده و افرادي از اين طريق شيادي‌هاي فراواني مي‌كنند، بايد سخت مراقب بود و با احتياط فوق العاده زيادي با اين قضايا روبه‌رو شد، چون ابعاد قضيه، مبهم است و معمولا گرفتاري‌هاي بدي براي كساني كه اطلاعات كافي در اين زمينه ندارند- كه نوعا هم اين طورند- به وجود مي‌آيد.

نظر شما درباره استخاره چیست؟
اين قضيه يك بعد علمي دارد، يك بعد غيرعلمي. حدود ۵۰ سال قبل درباره استخاره از كتب خاصه، عامه و منابع گوناگون استفاده و درباره انواع استخاره، فرق استخاره و تفأل، عقايد اهل تسنن در اين باب، عقايد شيعه، عقايد علما و افراد نبايد در ابتداي هر امري استخاره كنند.

استخاره در صورتي درست است كه پس از بهره بردن از عقل و شرع و مشورت، باز هم تحير و سرگرداني بر طرف نشود. فقط وقتي مشكل به اين طريق حل نشد، بايد به استخاره متوسل شد و به هيچ وجه صحيح نيست كه براي هر كار بي‌اهميتي كه با اندكي تفكر و مشاوره، برايش راه حل پيدا مي‌شود، استخاره كنيم. رواج چنين فرهنگ سهل انگارانه‌اي براي جامعه مفيد نيست. يكي از مواردي كه افراد براي آن زياد استخاره مي‌كنند، انتخاب همسر است. به نظر بنده استخاره در هر مرحله از خواستگاري بلا اشكال است، منتها همان طور كه اشاره كردم فقط در صورتي كه تحير به وجود آمده باشد اما اگر فرد تحقيقات كافي انجام داده و به اين نتيجه رسيده كه مورد خوب و مناسبي است، استخاره علي القاعده مورد ندارد، مگر اينكه باز هم برايش تحير و سردرگمي وجود داشته باشد.


خيلي در مورد اينكه چگونه شد كه استخاره را پي گرفتم، نمي‌توانم توضيح بدهم، اما به هر حال همه بزرگان هم استخاره مي‌كردند و مي‌كنند. من خودم شاهد بودم كه آقاي بروجردي براي ديگران استخاره مي‌كردند. مرحوم امام، هم براي خودشان استخاره مي‌كردند، هم براي ديگران. روايات درباره استخاره زياد است. استخاره در لغت به معناي طلب خير است از خدا كه بحثي در آن نيست. يكي هم همين استخاره با قرآن و تسبيح و... است كه معمولا روايات آن سند قوي ندارد، ولي همه علما بدان عمل كرده‌اند. مرحوم حاج شيخ در سال ۱۳۴۰ قمري با استخاره‌اي كه كرد به قم تشريف آورد و حوزه علميه را بنا نهاد.

روايتي هست كه استخاره كن و به آنچه كه در دلت افتاد عمل كن. اين روايت تقريبا معتبر است. من فكر مي‌كردم اين فقط در روايات شيعه است، بعد ديدم كه اهل سنت هم همين را دارند. درباره خود قرآن هم دارد كه قرآن را باز كن و آنچه را كه در دلت افتاد، به همان عمل كن. اصل استخاره هم عام است و اختصاص به اشخاص ندارد، ولي تجربه نشان داده كه استخاره كساني با واقعيت تطبيق مي‌كند كه به آنها اجازه‌اي داده باشند. منظور اجازه باطني است كه اگر چنين اجازه‌اي را داشته باشند، بيش از ۹۰ درصد استخاره‌هايشان منطبق بر واقعيت خواهد بود.

منبع: جنگ نرم