Gerdab.IR | گرداب

در سازمان مخوف بیلدربرگ چه می‌گذرد؟ + عکس

تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۹۱

بيلدربرگ با بهره‌گیری از رسانه‌ها و منابع عظیم مالی اعضاي خود و افراد دست نشانده اش در كشورهاي مختلف، قدرت و حکومت در کشورها را به افراد مورد نظر خود می سپارد تا طرح هاي جهاني خود را عملي كند.

گرداب- بیلدربرگ يك سازمان جهاني سياست‌گذاري ماسونی است كه دو شاخه فرعی به نام "لژ نیویورك" و "لژ منچستر" دارد. لژ نيويورك روابط اروپا و آمریكا و مسائل آمريكاي شمالي را مديريت می كند و لژ منچستر نيز بخش اروپایی روابط با آمریكا را تحت كنترل دارد.

هماهنگي هاي لازم در اين سازمان از طرف دفتر گروه بیلدربرگ كه در نزدیکی شهر لاهه در کشور هلند قرار دارد؛ انجام مي شود. این نهاد مانند اكثر سازمان هاي بزرگ بين المللي تحت کنترل صهیونیست ها بوده و ابزارهای قدرتمند مالي، نظامي و نفوذ لازم برای رسيدن به اهداف خود در مديريت اقتصاد و سياست جهان را در اختیار دارد. اين گروه اولين اجلاس خود را در سال 1954 در هتلي بيلدربرگ واقع در هلند برگزار كرد.
    











                         هتل بيلدربرگ
 
اولين اجلاس گروه بيلدربرگ

بيلدربرگ با بهره‌گیری از رسانه‌ها و منابع عظیم مالی اعضاي خود و افراد دست نشانده اش در كشورهاي مختلف، قدرت و حکومت در کشورها را به افراد مورد نظر خود می سپارد تا به وسيله آنها طرح هاي جهاني خود را عملي كند. در اين راستا از اهرم هایی چون سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی، ناتو و... استفاده كرده و مناسبات نظامي همچون جنگ هاي مختلف و شرايط اقتصادي مانند قیمت نفت و طلای هر سال را تعیین می کند. از سوي ديگر از طريق بازوهای اجتماعی و حقوقی خود در کشورهاي مختلف قوانینی را وضع می کند که هرگونه اقدام علیه اهداف صهیونیسم جهاني را خنثي كند.

اعضای گروه بیلدربرگ تماما انتصابی بوده و تعدادشان حدود ۱۳۰ نفر است كه از قدرتمندترین و با نفوذترین افراد در زمینه ‌های سياست، اقتصاد و رسانه هاي عمومي هستند. اين گروه داراي اعضای دائمي بوده و علاوه بر آن در اجلاس هاي سالیانه خود افرادي را به عنوان مهمان نيز دعوت مي‌كنند.

بسیاری از اعضای دائم گروه بیلدربرگ سياست‌مداران كهنه‌كار، صاحبان اقتصادهاي بزرگ و پادشاهان و اعضای خاندان‌های سلطنتی کشورهای غربی هستند. شخصیت هاي شركت كننده یا خود از بزرگ‌ترین سهام‌داران کنسرسیوم های نفتی و نظامی اند و یا به نمایندگی از صاحبان و سهام داران بزرگ آن کنسرسیوم ها در این کنفرانس هاي سالانه شرکت می کنند.

در طي اجلاس، منابع مالی بیلدربرگ کشور برگزار کننده را كاملا تطميع مي كند. اسامي دعوت شدگان به اجلاس کاملا محرمانه بوده و کشور میزبان براي جلوگيري از هرگونه ايجاد مشكل در آينده برای دعوت شدگان ویزا صادر نمی کند تا اين اسامي در جایی ثبت نشود. این اجلاس عموما در اطراف شهرهای کوچک اروپایی و آمریکایی تشکیل می‏ شود و داراي هیچ بیانیه افتتاحیه رسمی نيست.

تنها در زمان كوتاهي قبل از مراسم افتتاح اجلاس، بیانیه كوتاهی به نشریات محلی داده می‏ شود تا مردم نسبت به تدابیر امنیتی خاص در روزهاي اجلاس آگاهي داشته باشند و محدودیت های مربوط به اين تدابیر را در نظر بگيرند. بعد از نشست های سالانه بيلدربرگ كه معمولا سه روز به طول می انجامد، قطعنامه ای صادر نمي شود و در مورد هيچ موضوعی نيز رای‌گیری انجام نمی گيرد و شركت كنندگان سوگند یاد می كنند كه آن چه كه در جلسات گذشته است را در هیچ جايي فاش نكنند.

براساس مدارک موجود، پیوند اروپا و آمریکا به وسیله ناتو، ایجاد بازار مشترک اروپا، روی کارآمدن کسانی چون کلینتون، بلر و بسیاری که هنوز نامشان در خفا مانده، استعفای مارگارت تاچر، وقوع جنگ خلیج فارس، تحول نهضت اروپا، تخریب وجهه "ژان ماری لوپن"، ناسیونالیست در فرانسه، تحریم آرژانتین در جریان جنگ "فالک لند"، تقسیم آلمان به دو قسمت شرقی و غربی، همه و همه در جلسات بیلدربرگ تصمیم‌گیری شده اند.

جلسات بیلدربرگ هر سال در یکی از هتل های پنج ستاره دنیا و تحت شدیدترین تدابیر امنیتی تشکیل می شود. از آنجایی که رمز موفقیت خود را "پنهان کاری" می داند، هیچ رسانه ای حق ورود به جلسات آن را ندارد. هتل مورد نظر 48ساعت قبل از شروع اجلاس قرق می شود. ماموران سیا و کشور برگزارکننده، در جای جای هتل مستقر می شوند. به آنها دستور داده می شود که هر جنبنده ای را در محدوده چند کیلومتری هتل تحت کنترل داشته و در صورت نیاز، افراد مشکوک را به قتل برسانند.

کشور برگزارکننده اجلاس، از سوی منابع مالی بیلدربرگ برای رزرو هتل تغذیه می شود. اسامی دعوت شدگان به اجلاس کاملا محرمانه می ماند و کشور میزبان برای دعوت شدگان ویزا هم صادر نمی کند تا نام آنها در جایی ثبت نشود. محتوای اجلاس کاملا محرمانه می ماند و هیچ یک از اعضا حق انتشار مطالب مطروحه در جریان نشست ها را ندارد.

تمامی ورود و خروج ها در جریان این نشست های چهار روزه تحت کنترل است. حتی میوه ها و مواد غذایی که برای شرکت کنندگان تهیه می شود، کاملا بازرسی می شوند. سؤال منتقدان این است که "اگر هدف از برگزاری این اجلاس توطئه چینی علیه ملت ها و کشورها، استثمار جهان سوم، استحمار افکار عمومی، و پیشبرد اهداف شوم صهیونیسم نیست، چرا این اصل دموکراسی مبنی بر "بحث و تبادل نظر علنی در مورد مسائل" در بیلدربرگ رعایت نمی شود؟

گروه بيلدربرگ تا كنون مورد توجه افراد زيادي از خبرنگاران و تحليل گران قرار گرفته است. برخي از آنها در مسير كندوكاو و كسب اطلاعات در مورد اهداف و خط مشي هاي اين سازمان با مشكلات و هزينه هايي نيز مواجه شده اند. در زير از روزنامه‌نگار آمريكايي "جيم تاكر" و نيز نويسنده و بيلدربرگ پژوه معروف "دانيل استولين" حقايقي را در مورد اين كلوب مي خوانيم.

جيم تاكر
"جيم تاكر"، يك خبرنگار آمريكايي است که افشاگری‌ هاي فراواني در مورد بیلدربرگ انجام داده است. او معتقد است كه اعضای شرکت کننده در این اجلاس يك گروه سري از جنايت كاران بين المللي سياسي و اقتصادي هستند. به باور او اين گروه از سرمايه‌داران بين ‌المللي و سياست مداران بلندپايه دولت‌ هاي اروپايي و آمريكايي براي كنترل و مديريت جهان تشكيل شده است.


جيم تاكر

وي سکوت خبری رسانه‏‌ها به خصوص رسانه های اصلی آمریکايي درباره این اجلاس را به دليل شرکت مقامات ارشد این رسانه‌ها در اين اجلاس مي داند و از جمله اين رسانه ها به روزنامه هاي با نفوذي مانند "واشنگتن‌ پست‏"، "نيويورك تايمز" و "لس‌ آنجلس ‌تايمز" اشاره می‏ کند. او مي گويد: «بيلدربرگي ها از سال 1954 تاكنون بر دنيا حكومت مي كنند.» او معتقد است كه اعضاي كلوب بيلدربرگ در مورد زمان شروع، مدت ادامه و زمان پايان جنگ ها بر روي زمين تصميم مي گيرند.

دانيل استولين
"دانيل استولين" در لتوني متولد شده است و اصالت روسي دارد. نويسنده و سخنراني است كه حوزه اصلي مطالعاتي او گروه بيلدربرگ است. او معتقد است گروهي متشكل از طبقه اشراف جهان و سياست‌مداران عمده كه اجلاس هاي منظم سالانه اي را از سال 1954 به بعد تشكيل مي دهند و در مورد سياست ها، طرح هاي نظامي، رسانه ها و اقتصاد كل جهان تصميم‌گيري هايي انجام مي دهند.

استولين كتابي در مورد اهداف و ساختار اين گروه با نام –داستان واقعي بيلدربرگ- انتشار داده است كه در آن مي نويسد: هدف اصلي، ايجاد يك دولت جهاني است كه تحت حكم‌راني يك طبقه ممتاز باشد كه تلاش دارد منابع طبيعي زمين را تحت كنترل خود داشته باشد.

اين كه اين طبقه ممتاز متشكل از چه كساني بوده و راهكارهاي آنها براي رسيدن به اين هدف چيست را از زبان استولين مي شنويم:


دانيل استولين
ماهيت ايدئولوژيك بيلدربرگ
بيلدربرگ يك شخص نيست، بلكه يك ايده است. ايده اي كه انسان را ذاتا شيطاني مي داند. بشريت نمي تواند خود را از دست "قدرت هاي متحد" نجات دهد مگر اين كه به مبارزه با ايده‌آليسم ارائه شده از سوی آن برخيزد. در واقع اين ايده هاي دولت هاست كه سياست هايشان را ايجاد مي كند و راس قدرت است كه موجب كشاندن بشريت به جنگ مي شود. از همين روست كه بايد گفت جنگ جهاني دوم برنده واقعي نداشت.

در اين جنگ با هزينه شدن زندگي صدها ميليون انسان يك فرد واحد و دار و دسته اش شكست داده شد، اما با ايده اي كه پشتوانه آن گروه بود، مبارزه اي انجام نشد و امروز آن ايده دوباره در آمريكا ريشه دوانده و براي تسخير خط مشی‌هاي اقتصادي، كسب و كار، نظام آموزشي و در نهايت بالاترين نقطه قدرت دولتي خيز برداشته است. هدف اصلي، ايجاد يك دولت جهاني است كه تحت حكم راني يك طبقه ممتاز باشد؛ اين طبقه تلاش مي كند منابع طبيعي زمين را كاملا تحت كنترل خود داشته باشد.

برجسته ترين فرد موثر در بيلدربرگ
گفته می شود اين فرد "جوزف رتينگر" است كه رتبه 33 ماسوني را داشت. او بازوي سياسي ژنرال "سيكورسكي" بود و در دولت در تبعيد لهستان كه در لندن تشكيل شده بود خدمت مي كرد. با توجه به تجربيات و سطح كاري اش او در سال 1950 قادر به ايجاد روابطي با سياستمداران و نظاميان رده بالا بوده است.


جوزف رتينگر

شاهزاده برنارد و كلوب مخفي بيلدربرگ
برنارد مثل يك آگهي پخش كن عمل كرد. در 1952 رتينگر پيشنهاد تشكيل يك كنفرانس مخفي را به برنارد داد تا در آن رهبران ناتو را يكجا جمع كنند و كاملا شفاف و صريح در مورد مناسبات بين المللي مذاكره كرده و تصميم‌گيري كنند. در آن زمان شاهزاده برنارد فرد مهمي در صنعت نفت بود و منصب مهمي در شل داشت. با حمايت هاي مالي برنارد، ايده هاي رتينگر عملياتي شد و او توانست افرادي را كه مي خواست در يك جا جمع كند.

روش هاي اجرائي بيلدربرگ
در همه جا، دولت، شركت هاي اقتصادي بزرگ و هر سازمان بزرگ ديگري كارهايي را در خفا انجام مي دهد. ميتينگ هايي مانند اجلاس جهاني اقتصاد، بانك هاي مركزي، جي 8، اجلاس شوراي اروپا و... هميشه در پشت درهاي بسته تشكيل مي شود. تنها دليل ممكن براي اين كار اين است كه نمي خواهند ديگران بدانند كه آنها واقعا مشغول چه كاري هستند. وقتي در مورد موضوعي گفته مي شود كه "اين مورد توجه عموم مردم نيست" در واقع منظور اين است كه قدرت ها علاقه اي به عمومي شدن اين موضوع ندارند.

مثلا اجلاس جهاني اقتصاد در ماه هاي ژوئن/فوريه برگزار مي شود، اجلاس جي 8 و بيلدربرگ در جون/جولاي و كنفرانس سالانه بانك جهاني/ صندوق بين المللي پول در سپتامبر برگزار مي شود. اگر به توالي تاريخ ها دقت كنيم، يك توافق بين المللي وجود دارد كه به نظر مي رسد از يك اجلاس به اجلاس ديگر برده مي شود؛ اما واقعا شخص خاصي رهبري آن را به عهده ندارد. موضوع اين توافق، پيش زمينه نشست اقتصادي جي 8 را تشكيل مي دهد و همان چيزي است كه به صندوق بين المللي در مورد سياست‌گزاري هايش ارائه مي شود و در نهايت چيزي است كه رئيش جمهور آمريكا آن را به كنگره پيشنهاد مي كند.

بيلدربرگ صندوق بين المللي پول را كنترل مي كند و بانك جهاني، سازمان ملل و تمامي بانك هاي مركزي اروپا را در سيطره خود دارد. هر دولت‌مرد مهم اروپايي حداقل يك بار به اجلاس بيلدربرگ دعوت شده است و تمامي دبيران ناتو عضو بيلدربرگ بوده اند.

آيا بيلدربرگ رقيبي نيز دارد؟
در حقيقت بيلدربرگ بازوي سياست خارجي يك گروه ناشناخته داراي قدرت مطلقه اي به نام "كميته 300" است كه اجداد آنها صاحبان كمپاني چاي انگليسي هند شرقي بودند كه كار اصليشان تجارت چاي نبود، بلكه حمل و نقل مواد مخدر بوده است.

در واقع تمامي تجارت مواد مخدر جهان از سوی قدرتمندترين مرد و تعدادي زن مديريت مي شود كه همه آنها عضو كميته 300 هستند. سود تجارت جهاني مواد مخدر چيزي مابين 500 تا 700 ميليارد دلار است كه اكثريت اين پول كثيف وارد عرصه سهام‌داري شده و سپس به عنوان پول مشروع به جيب زده مي شود. بيلدربرگ در مديريت اين گردش مالي پيچيده نقش بزرگي ايفا مي كند.

اشخاص شركت كننده در اجلاس
بيلدربرگ از زمان تاسيسش از سوی يك هسته مديريتي كوچك اداره شده است كه از آمريكايي‌ها و اروپايي‌ها تشكيل يافته و سالانه كساني كه از نظر آنها داراي تاثير به خصوص در افكار ملي و بين المللي هستند به اين اجلاس دعوت مي شوند. اين افراد كساني هستند كه مي توانند در خدمت اهداف و منابع بيلدربرگ بوده و منافع سياسي و اقتصادي گروه را تامين كنند.

براي مثال، "بيل كلينتون" براي اولين بار در سال 1991 در آلمان وارد اجلاس بيلدربرگ شد. در آنجا او توجيه شد كه منافع (معاهده تجارت آزاد آمريكاي شمالي NAFTA) در خدمت "ديويد راكفلر" است و كلينتون بايد از آن حمايت كند. سال بعد كلينتون، رئيس جمهور آمريكا بود. "توني بلر" در سال 1993 به بيلدربرگ دعوت شد سپس در جولاي 1994 رهبر حزب شد و در ماه مي 1997 نخست وزير انگلستان بود. "جان ادوارد" در سال 2004 چند هفته بعد از اين كه "جان كري" به عنوان كانديداي رياست جمهوري اعلام شود، به بيلدربرگ دعوت شد.  دليل اين كه او در سال 2005 به اجلاس دعوت نشد اين است كه ديگر براي بيلدربرگ ارزشي نداشت.


   توني بلر                                             بيل كلينتون

اهداف بيلدربرگ
از نقشه‌هاي بلند پروازانه بيلدربرگ مي‌توان به ايجاد يك دولت جهاني اشاره كرد كه داراي يك بازار جهاني است. يك ارتش دارد و امور اقتصادي آن از سوی يك بانك اداره مي شود و داراي يك كليساي جهاني هم هست تا مذاهب موروثي بشر را در جهت اهداف نظم نوين جهاني به كار گيرد. تمامي ديگر مذاهب بايد از بين بروند؛ تمامي هويت هاي ملي بايد از درون تخريب شوند؛ فقط ارزش هاي جهاني اجازه رشد خواهند داشت.

جامعه پسا‌_صنعتي بايد نرخ رشد صفر داشته باشد. اين نرخ رشد صفر براي انهدام آثار رفاه ضروري بوده و اين امكان را به وجود خواهد آورد كه جامعه به دو بخش مالكان و بردگان تقسيم شود. وقتي رفاه وجود دارد در نتيجه پيشرفت نيز در پي خواهد آمد كه اجراي برنامه هاي ركود را سخت خواهد كرد. مثلا، اين به معناي اتمام كار صنعتي‌سازي و توليد برق به جز براي كامپيوترها و صنايع خدماتي است. باقي صنايع در آمريكا و كانادا به كشورهاي فقيري همچون بوليوي، پرو، اكوادور، نيكاراگوئه و... منتقل مي شوند، جايي كه برده ها نيروي كار ارزاني هستند.

يكي از اهداف اصلي (معاهده تجارت آزاد آمريكاي شمالي NAFTA) اين است كه تا جايي به سازمان ملل قدرت دهد كه آنجا را به يك وزنه و پايگاه دولت جهاني تبديل كند و از طريق اين سازمان يك ماليات "شهروند جهاني" برقرار سازد تا NAFTA را در غرب تا حدي گسترش دهد كه بتواند يك "اتحاديه آمريكايي" شبيه به "اتحاديه اروپا" بسازد و ناتو را به عنوان ارتش جهاني سازمان ملل معرفي كند.

نمونه فعاليت هاي بيلدربرگ
قبل از اين كه دولت نيكسون به طور عمومي سياست برقراري رسمي روابط با چين را اعلام كند، اين بيلدربرگ بود كه پيشنهاد دهي و تصميم‌گيري براي اين كار را انجام داده بود.

در اجلاس سال 1973 در سوئد بيلدربرگ موافقت كرد كه قيمت نفت را به 12 دلار در بشكه افزايش دهد كه يك پرش بزرگ در قيمت بود تا در اقتصاد آمريكا و اروپاي غربي به عنوان بخشي از سياست كاهش سرعت، هرج و مرج ايجاد شود.

در 1983 بيلدربرگ از رئيس جمهور شديدا محافظه كار آمريكا، "رونالد ريگان" اين قول را دريافت كرد كه 50 ميليارد دلار از درآمدهاي مالياتي آمريكا را از كانال هاي دلخواه، صندوق بين المللي و بانك جهاني به جهان سوم و كشورهاي كمونيستي اختصاص دهد تا سود سرمايه هاي اعضاي بيلدربرگ كه به صورت وام از طرف بانك هاي اروپايي به اين كشورها پرداخت شده بود را بپردازند. اين موضوع مفتضح‌تر از آن بود كه بشود مخفي اش كرد و به طرح برادي (Brady Plan) معروف شد.

بيلدربرگ تصميم هايي كه منجر به حذف "مارگارت تاچر" از سياست شد را هماهنگي و مديريت كرد. زيرا كه او اجازه در اختيار بودن تمام و كمال قدرت انگلستان براي ايجاد دولت مافوق اروپايي طراحي شده از سوی بيلدربرگ را نمي داد و كار به جايي رسيد كه حزب مطبوع تاچر او را به نفع بيلدربرگ كنار گذاشت.

در 1985، سال ها پيش از اين كه به صورت سياست رسمي دولت آمريكا مطرح شود، بيلدربرگ دستور حمايت كامل از استراتژي هاي ابداعي دفاعي (جنگ ستارگان) را صادر كرد. طرحي كه محافظت از ثروت نامحدود بيلدربرگ را تضمين مي كرد.

در سال 1990، بيلدربرگ تصميم بر افزايش ماليات ها گرفت تا سود بيشتري به سرمايه‌گذاران بين المللي بانك ها پرداخت شود. بيلدربرگ به جرج بوش پدر دستور داد ماليات ها را افزايش دهد و لايحه بودجه شامل اين افزايش را امضا كند كه در نتيجه او انتخابات را از دست داد.

در 1996 بيلدربرگ تصميم به فروپاشي كمپاني Ontario Hydro كه در مالكيت دولت كانادا بود، گرفت. اين كمپاني در بخش الكترونيك فعال بود كه به پنج بخش كوچك و خصوصي مستقل تبديل شد و در اختيار اعضاي بيلدربرگ قرار گرفت. گزارش هاي درز شده از اجلاس سال 2002 بيلدربرگ حاكي از آن است كه اعضا در اين سال تصميم گرفتند كه جنگ عراق تا ماه مارس 2003 به تعويق بيافتد. اين در حالي بود كه تمامي تحليل‌گران در تابستان 2002 منتظر آغاز جنگ بودند.

گردهمایی سال 2011 بیلدربرگ نیز در سوئیس و تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شد. چالش های اتحادیه اروپا، اقتصادهای نوظهور، شبکه های اجتماعی مجازی، امنیت جهانی، اوضاع جدید خاورمیانه و وضعیت چین از جمله بحث های مطرح شده در این اجلاس بوده است. بدیهی است با گذر زمان و فعالیت های حقیقت‌جویان مستقل چهره واقعی سازمان ها و افرادی که در تکاپوی ایجاد نظم نوین استعماری در جهان هستند، بیش از پیش نمایان خواهد شد و یقینا پیروزی نهایی از آن ملت های آزادی‌خواه و استعمارستیز جهان است.

منبع: مشرق