گرداب- 10 سال شاید در زندگی یک ملت چیزی نباشد. یعنی زمانی برای ظهور و ناپدید شدن "رویداد". چه کسی میداند یک زمان در میان زمانها چه قدر وقت میگیرد؟ برای مردم ایران پایان رویداد روز دفن [امام] خمینی بود. روزی دردآور؛ زیرا تصور ما این بود که خودمان داریم دفن میشویم و برای همیشه از یکدیگر جدا میشویم. شاید رهایی از رویداد جز با ناپدید شدن کسی که تجسم این رویداد بود امکانپذیر نبود. این مردم در دستههای میلیونی میآمدند که ثابت کنند رویداد رخ داده است و کسی نمیتواند آن را زیر سؤال ببرد. آنها در دستههای میلیونی میآمدند تا سوگند خود را یاد آورند. آنها روزی را به یاد می آورند که رویداد به وقوع پیوسته بود و ثابت میکردند که با ترک آن راه وفاداری را از دست نخواهند داد. آری آنها در شش ژوئن 1989 باز هم می آمدند تا جهان را به تعجب وادارند. چهره این وضعیت به گونهای بود که مطبوعات غرب واژههایی جز هیستری و فناتیسم برای آن نیافتند. آری هیستریکی بود (اما نه در معنای متداول) که حقایق آشکار را بیان میداشت: «فکر نکنيد از آنچه کردم پشیمانم بلکه امروز هم همان ادعا را دارم.»
آنها باز هم در گروههای میلیونی آمدند، در همان نقطهای که در اول فوریه 1979 آمده بودند تا به اولین سخنرانی امام خود که تازه از نوفللوشاتو آمده بود گوش فرا دهند. آنها به همان نقطه؛ یعنی بهشتزهرا باز آمدند تا بگویند: «اینجا بود اما این نبود» رویداد ناپدید شد و باز هم نخواهد آمد و میلیونها نفر در شش ژوئن 1989 با بصیرت کامل به همان نقطه برگشتند تا با اندوه فراوان از یکدیگر جدا شوند و اعتماد خود را نیز ابراز دارند، تا به دنیا بگویند: «آنچه رفت بر ما بود که رفت نه بر دیگران.» هق هق همگان که به هیستری و فناتیسم تعبیر میشد درد هجران بود، اما بصیرت هم بود.
بیشبهه اگر در مراسم تدفین [امام] خمینی جماعتی اندک حضور یافته بودند، میشد در وقوع رویداد شک روا داشت. میشد چنین نتیجه گرفت که رویدادی صورت نگرفته است و به این ترتیب هستی جدید مردم ایران که به بهای سنگینی حاصل شده بود نیز زیر سؤال می رفت. ارائه تصویری باشکوه که شاید در نوع خود آخرین باشد، برای مردم ایران اهمیت خاصی داشت. قبول آتشبس 10 ماه قبل از آن، نقطه پایانی بر استمرار رویداد بود. امام خمینی با بصیرت کامل به نیکی میدانست که اعلام این نکته مثل نوشیدن جام زهر است. این کار از نظر سیاسی ناپدید شدن واقعی محسوب میشد و مرگ نمادین؛ که در بهار 1989 پرده از روی آن برگرفته شد. امروز ما رویداد را دفن کردیم. تصویری که از خود داشتیم همان مایی بود که جرئت تولید آن را پیدا کرده بودیم. رویداد به ملکوت بازگشت و هرکس به خانه خویش...
برگرفته از کتاب زمانی غیر زمانها/ لیلی عشقیخصوصی نیست