گرداب- رهبر معظم انقلاب اسلامي در تاريخ 4 دي 1370 بيانات مهمي را در ديدار با اعضاي شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان، (1) جمعي از زنان پزشك متخصص، و مسؤولان اولين كنگرهي حجاب اسلامي، به مناسبت ميلاد حضرت فاطمهي زهرا (س) ايراد فرمودند كه بخشی از آن در ادامه می پاید.
كجبيني و كجروي و كوتهنظري نسبت به مسائل زنان
دربارهي مسألهي زن - كه امروز همچنان در دنيا يك مسأله است - حرفهاي فراواني گفته شده و گفته ميشود. وقتي ما به نقشهي انساني عالم و جوامع بشري نگاه ميكنيم - هم جوامع اسلامي مثل كشور خودمان و ساير كشورهاي اسلامي، هم جوامع غير اسلامي و از جمله جوامع به اصطلاح متمدن و پيشرفته - ميبينيم كه در همهي اين جوامع، متأسفانه مسألهيي به نام مسألهي زن همچنان وجود دارد؛ اين نشاندهندهي نوعي كجبيني و كجروي و حاكي از نوعي كوتهنظري نسبت به مسائل انساني است.
معلوم ميشود كه بشر با همهي ادعاهايش، با همهي تلاشهايي كه مخلصان و دلسوزان كردهاند، با همهي كارهاي فرهنگي وسيعي كه بخصوص در مورد مسألهي زن انجام گرفته است، هنوز نتوانسته دربارهي مسألهي دو جنس و مسألهي زن - كه به تبع او، مسألهي مرد هم به شكل ديگري مطرح ميشود - به يك صراط مستقيم و راه درستي دست پيدا كند.
شايد در بين شما خانمها كساني باشند كه آثار ادبي و هنري زنان هنرمند دنيا را - كه بعضي هم به فارسي ترجمه شده، و بعضي هم با زبانهاي اصليش وجود دارد - ديده يا خوانده باشند. همهي اينها حاكي از همين مسألهيي است كه عرض شد؛ يعني هنوز بشر نتوانسته مسألهي زن را، و به تبع اين مسأله، مسألهي دو جنس - يعني زن و مرد - را، و قهراً مسألهي انسانيت را، حل كند.
به عبارت ديگر، زيادهرويها و كجرويها و بدفهميها، و به تبع اينها، تعديها، ظلمها، نارساييهاي رواني، مشكلات مربوط به خانواده و مشكلات مربوط به نحوهي اختلاط و امتزاج و ارتباطات دو جنس، هنوز جزو مسائل حل نشدهي بشريت است. يعني بشري كه در زمينههاي مادّي، در زمينههاي اجرام آسماني، در اعماق درياها، اين همه كشفيات انجام داده و اين همه دم از ريزهكاريهاي روانشناسي و روانكاوي و مسائل اجتماعي و مسائل اقتصادي و ساير چيزها ميزند و واقعاً هم در خيلي از اين رشتهها پيشرفت كرده، در اين مسأله درمانده است! اگر من بخواهم اين نارساييها را حتّي فهرستوار بيان كنم، زمان زيادي ميطلبد و شما خودتان هم واقفيد.
بحران "خانواده" در جهان
مسألهي "خانواده" كه امروز يك مشكل اساسي در دنياست، از كجا ناشي ميشود؟ از نحوهي نگرش به مسألهي زن، يا از نگرش به ارتباط زن و مرد ناشي ميشود. چرا خانواده كه يك نهاد طبيعي و اساسي وجود بشري است، الان در دنيا اين قدر دچار بحران است؛ به طوري كه اگر كسي در دنياي به اصطلاح متمدن غربي امروز، يك پيامِ ولو خيلي رقيقي دربارهي استحكام بنيان خانواده داشته باشد، از او استقبال ميكنند؛ هم زنان استقبال ميكنند، هم مردان استقبال ميكنند، هم كودكان استقبال ميكنند؟
اگر اين يك قلم مسألهي خانواده را شما در دنيا بررسي كنيد و اين بحراني را كه در مسألهي "خانواده" وجود دارد، درست مورد توجه و كاوش قرار بدهيد، ميبينيد كه اين ناشي از آن است كه مسائل مربوط به ارتباطات دو جنس و همزيستي دو جنس و روابط دو جنس حل نشده، يا به تعبير ديگري، نگرش، نگرش غلطي است. حالا ما كه در مجموعهي افكاري كه مردان آنها را درست كردهاند، قرار ميگيريم، ميگوييم نگرش به مسألهي زن درست نيست؛ ميتوان گفت نگرش به مسألهي مرد درست نيست - تفاوتي نميكند - يا نگرش به كيفيت دو جنس، يعني هندسهي قرار گرفتن دو جنس، نگرش غلطي است.
راهحل الهي، علاج مشكلات فراوان زن و مرد
نارساييها زياد و مشكلات فراوان است؛ علاج چيست؟ علاج اين است كه ما سراغ راهحل الهي برويم و آن را پيدا كنيم؛ چون دربارهي مسألهي زن و مرد، پيام وحي حاوي مسائل مهمي است؛ برويم ببينيم وحي دراينباره چه ميگويد. وحي هم فقط به موعظه كردن بسنده نكرده، بلكه نمونهسازي كرده است.
شما ببينيد وقتي كه خداي متعال ميخواهد براي انسانهاي مؤمن در طول تاريخ نبوتها در قرآن مثالي بزند، ميفرمايد: "و ضرب اللَّه مثلا للّذين امنوا امرأت فرعون ".(2) در زمان موسي، اين همه مؤمن بودند، اين همه كساني در راه ايمان تلاش و فداكاري كردند؛ اما آن نمونه را اسم ميآورد. اين ناشي از چيست؟ آيا خداي متعال خواسته از زنان جانبداري كند؛ يا نه، مسأله چيز ديگري است؟ مسأله اين است كه اين زن در اوج حركت معنوي به جايي رسيده كه فقط او را ميشود مثال زد و لاغير. حالا اين قبل از فاطمهي زهرا(سلاماللَّهعليها) است؛ اين قبل از مريم كبري (سلاماللَّهعليها) است؛ اين متعلق به آن زمان است. زن فرعون، نه پيامبر است، نه پيامبرزاده است، نه همسر پيامبر است، نه در خانوادهي هيچ پيامبري بوده است. تربيت معنوي و رشد و بالندگي يك زن، او را به اينجا ميرساند.
البته نقطهي مقابلش هم هست؛ يعني در فساد هم اتفاقاً همين است. باز براي اينكه خداي متعال بدترين انسانها را مثال بزند، ميفرمايد: "ضرب اللَّه مثلا للّذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط ".(3) باز هم دو زن را مثال ميزند كه بدترين انسانها بودند. زمان نوح و زمان لوط، اين همه كفار بودند، بدها بودند، اما قرآن آنها را مثال نميزند؛ زن نوح و زن لوط را مثال ميزند.
اين عنايت به جنس زن و توجه به اوجهاي گوناگون و حضيضهاي گوناگون زن، ناشي از چيست؟ شايد از اين جهت باشد كه قرآن ميخواهد به نگرش غلط مردمِ آن روز دنيا - كه متأسفانه امروز هم همان نگرش غلط باقي است؛ چه مردم جزيرةالعرب كه دخترانشان را زير خاك ميكردند، و چه مردم امپراتوريهاي بزرگ دنيا، مثل روم و ايران - اشاره كند.
فرهنگ امپراتوري روم، پايهي تمدن امروز اروپا
پايهي تمدن امروز اروپايي، همان فرهنگ رومي است. يعني امروز آنچه كه بر سر تا پاي فرهنگ اروپايي و غربي و به تبع آنها فرهنگ امريكايي و خردهريزهاي غرب حاكم است، همان اصول و خطوطي است كه در امپراتوري روم وجود داشته؛ همانهاست كه امروز ملاك و معيار است. آن زمان هم زنان را به بالاترين مقام ميرساندند، احترامشان ميكردند و به آرايشها و زيورها تزيينشان ميكردند؛ اما براي چه؟ براي اشباع يكي از خاكيترين و مادّيترين خصلتهاي بشري در مرد! اين، چهقدر توهين و چهقدر تحقير نسبت به انسان و نسبت به جنس زن است!
در ايران هم عيناً همينطور بود. از حرمسراهاي پادشاهان ساساني مطالبي شنيدهايد. حرمسراداري يعني چه؟ حرمسراداري يعني همان اهانت به زن. يك مرد چون قدرت دارد، به خودش حق ميدهد كه هزار نفر زن در حرمسراي خودش نگهدارد! اگر همهي ملتِ آن پادشاه هم همانطور قدرت داشتند، هر كدام به قدر خودشان هزار نفر، پانصد نفر، چهارصد نفر يا دويست نفر زن نگه ميداشتند! اين حاكي از چه نگرشي به زن است؟!
فاطمهي زهرا، در اوج ملكوت انساني
آن وقت در چنين دنيايي، پيامبر اكرم دختري تربيت ميكند كه اين دختر، شايستگي آن را پيدا ميكند كه پيامبر خدا بيايد دست او را ببوسد! بوسه بر دست فاطمهي زهرا از طرف پيامبر را، هرگز نبايد حمل بر يك معناي عاطفي كرد. اين خيلي غلط و خيلي حقير است اگر ما خيال كنيم كه چون دخترش بود و دوستش ميداشت، دستش را ميبوسيد. مگر شخصيتي به آن ارجمندي، آن هم با آن عدل و حكمتي كه در پيامبر هست و اتكايش به وحي و الهام الهي است، خم ميشود و دست دخترش را ميبوسد؟ نه، اين يك چيز ديگر و يك معناي ديگري است؛ اين حاكي است كه اين دختر جوان، اين زني كه وقتي از دنيا رفته، بين هجده سال تا بيستوپنج سال سن داشته - هجده سال هم گفتهاند، بيستوپنج سال هم گفتهاند - اصلاً در اوج ملكوت انساني قرار داشته و يك شخص فوقالعاده بوده است. اين، نگرش اسلام به زن است؛ سراغ اين برويد؛ هم در بررسيهاي مربوط به فرهنگ و مسائل اجتماعي و نگرشها - كه اين خانمهاي عضو شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان مسؤولش هستند - و هم در پرورش علمي - كه شما خانمهاي دانشمند دنبالش هستيد - سراغ اين برويد.
بايد گوهر انساني در زن و مرد رشد پيدا كند
دانش، چيز بسيار عزيزي است و من طرفدار اين هستم كه زنان در جامعهي ما در همهي رشتهها دانشمند بشوند. البته در آن جلسهي قبلي(4) - كه پارسال يا پيرارسال بود - من رشتهي پزشكي را اولويت دادم؛ اين به خاطر آن است كه پزشكي، ضرورت نقد و فوري ماست؛ والّا در همهي رشتهها، خانمها بايستي به آن استعدادهاي عالي خودشان پاسخ بدهند. فرض بفرماييد در بين اين پنجاه ميليون جمعيت كشور ما، اگر مثلاً سي ميليون يا سيوپنج ميليون انساني هست كه در سنين متناسب براي ثمر رساندن به اين كشور است، طبيعتاً از اين سيوپنج ميليون، نصفش زنان هستند. مگر ميشود از كنار اين همه استعدادي كه در اينها نهفته، به آساني گذشت؟ مگر ميشود اين خزانههاي الهي را در وجود اينها ناديده بگيريم؟ در ميان اينها بايد دانشمند باشد؛ منتها دانش با همهي عظمتش، در مقابل آن حيثيت معنوييي كه خداي متعال به زن داده، چيزي نيست.
شما خانمي را فرض كنيد كه در حد اعلاي دانش باشد، اما در مسائل انساني و در ارتباطات انسانيش به عنوان يك جنس از دو جنس، دچار ابتذال باشد؛ شما خيال ميكنيد اين فرد ارزشي دارد؟ البته خانمي كه دانشمند باشد، به يك شكل، كمتر دچار اين ابتذالات ميشود - يكي از آفات بيسوادي همين است كه زنان را قدري بيشتر از اينها به ابتذال ميكشاند - ليكن حد ابتذال، يك حد محدودي نيست.
خانمي باشد، ولو در حد بالاي علمي، اما اگر قدر آن گوهر انسانييي كه در او عزيز است - كمااينكه در مرد هم آن گوهر عزيز است و زن و مرد تلاش ميكنند، علم و حكمت ميآموزند، تا آن را در خودشان متجلي كنند - پوشيده و مغفولٌعنه بماند و مورد بيتوجهي و بياحترامي قرار بگيرد، چه ارزشي دارد؟ بايد گوهر انساني در زن و مرد رشد پيدا كند؛ اين يك مسألهي ارزشي است.
بايد مسائل ارزشي اسلام در جامعهي ما احياء بشود. مثلاً مسألهي حجاب، يك مسألهي ارزشي است. مسألهي حجاب، مسألهيي است كه اگرچه مقدمهيي است براي چيزهاي بالاتر، اما خود يك مسألهي ارزشي است. ما كه روي حجاب اينقدر مقيديم، به خاطر اين است كه حفظ حجاب به زن كمك ميكند تا بتواند به آن رتبهي معنوي عالي خود برسد و دچار آن لغزشگاههاي بسيار لغزندهيي كه سر راهش قرار دادهاند، نشود.
مخالفت فرهنگ غرب با خويشتنداري در مقابل آزادي جنسي
نقطهي مقابل اين، درست همان فرهنگ رومي حاكم بر امروز اروپاست. آنها با همه چيز كنار ميآيند، جز با دو، سه چيز؛ يكي از آنها - و شايد مهمترينش - حفظ اين حالت حفاظ منضبط ميان دو جنس زن و مرد است؛ يعني خويشتنداري در مقابل چيزي كه به آن آزادي جنسي گفته ميشود. در مقابل اين، بشدت سرسختند؛ هر كار ديگري بكنند، مهم نيست. از نظر آنها كسي مرتجع است كه روي اين مسأله تكيه بكند. اگر در كشوري، زنان با يك حدودي از مردان مجزا شدند، اين ميشود خلاف تمدن! راست هم ميگويند؛ تمدن آنها كه بر ويرانههاي همان تمدن رومي بنا شده، چيزي جز اين نيست؛ اما اين از لحاظ ارزشي غلط است؛ عكسش درست است.
زنان غربي، تا اندكي پيش، حقوق مالي مستقلي نداشتند!
ما از دنياي غرب كه آمدند زن بشري را در طول دورههاي گذشته تا امروز اينقدر مورد تحقير قرار دادند، طلبگاريم. شما ببينيد در اروپا و در كشورهاي غربي، تا اندكي پيش زنان حقوق مالي مستقلي نداشتند. من يك وقت بدقت آمارش را استخراج كردم و در صحبتي - ظاهراً در نماز جمعهي چهار، پنج سال پيش از اين بود(5) - آن را مطرح كردم. مثلاً تا اوايل قرن بيستم، با همهي آن ادعاهايي كه شده است، با آن كشف حجاب عجيب و غريبي كه در غرب روزبهروز هم بيشتر شده، با آن اختلاط جنسي بينهايت و بيمهار - كه خيال ميكنند اين احترام كردن و ارزش دادن به زن است - درعينحال زن غربي حق نداشته از ثروتي كه متعلق به خودش بوده، آزادانه استفاده كند! در مقابل شوهر، مالك دارايي خودش نبوده است. يعني زني كه ازدواج ميكرد، ثروت و دارايي و ملكش متعلق به شوهرش بود؛ خودش حق نداشت نسبت به آن تصرفي بكند؛ تا اينكه بتدريج حق مالكيت و حق كار، تا اوايل قرن بيستم به زنان داده شد. يعني اين مسألهيي كه جزو اوليترين حقوق بشري است، از زن دريغ داشتند؛ اما فشار و تكيهي بيشتر را روي آن مسألهيي گذاشتند كه درست نقطهي مقابل مسائل ارزشي واقعي است كه در اسلام به آن اهتمام شده است. اينكه ما حالا در باب حجاب اين همه تأكيد داريم، علتش اين است.
بحث پوشش زن نبايد از هجوم تبليغاتي غرب متأثر باشد
به نظر ما، بحثهايي كه درباب پوشش زن ميشود، بحثهاي خوبي است كه انجام ميگيرد؛ منتها بايد توجه كنيد كه هيچ بحثي در اين زمينههاي مربوط به پوشش زن، از هجوم تبليغاتي غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بياييم با خودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطي است. نه اينكه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من ميگويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانهي ملي ماست؛ هيچ اشكالي هم ندارد؛ هيچ منافاتي با هيچ نوع تحركي هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناي تحرك و كار اجتماعي و كار سياسي و كار فكري باشد، لباس رسمي زن ميتواند چادر باشد و - همانطور كه عرض كردم - چادر بهترين نوع حجاب است.
البته ميتوان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همينجا هم بايستي آن مرز را پيدا كرد. بعضيها از چادر فرار ميكنند، به خاطر اينكه هجوم تبليغاتي غرب دامنگيرشان نشود؛ منتها از چادر كه فرار ميكنند، به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نميآورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار ميدهد!
شما خيال كردهايد كه اگر ما چادر را كنار گذاشتيم، فرضاً آن مقنعهي كذايي و آن لباسهاي "و ليضربن بخمرهنّ علي جيوبهنّ "(6) و همانهايي را كه در قرآن هست، درست كرديم، دست از سر ما بر ميدارند؟ نه، آنها به اين چيزها قانع نيستند؛ آنها ميخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عيناً اينجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه كه عمل ميشد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابي نداشت؛ حتّي در اينجاها وقتي نوبت به اين كارها ميرسد، بيبندوباري خيلي بيشتر هم ميشود؛ كمااينكه در زمان شاه، بيبندوبارييي كه در همين شهر تهران و بعضي ديگر از شهرهاي كشور ما بود، از معمول شهرهاي اروپا بيشتر بود!
زن معمولي در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اينجا آنطوري نبود. آنطور كه ديده بوديم و شنيده بوديم و ميدانستيم و مناظري كه از آن وقت الان جلوي نظر من هست، انسان واقعاً حيرت ميكند كه چرا بايستي اينگونه بشود؛ كمااينكه در خيلي از كشورهاي متأسفانه عقبماندهي مسلمان و غيرمسلمان هم همينطور است. بنابراين، بايد بدقت و با نهايت كنجكاوي و بدون اغماض، مسائل ارزشي را رعايت كرد.
از كار زن و خانواده گرهگشايي كنيد
البته مسألهي خانواده خيلي مهم است. خانم(7) به طرحهاي شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان اشاره كردند. همت مهمتان در اين طرحها بايد اين باشد - و قاعدتاً هم هست - كه واقعاً از كار زن گرهگشايي كنيد؛ ببينيد گرههاي عمده كجاست. يكي از مهمترين گرهها در "خانواده" است؛ برويد ببينيد در خانوادهها چه خبر است؛ خود شماها ميدانيد و ميبينيد. ببينيد چه چيزي اين نابسامانيها را به وجود ميآورد؛ ريشههاي آن را پيدا كنيد و طرحهاي بلندمدت بريزيد، براي اينكه آن نابسامانيها برطرف بشود.
مسألهي مادري، مسألهي همسري، مسألهي خانه و خانواده، مسائل بسيار اساسي و حياتي است. در همهي طرحهايي كه ما داريم، بايستي "خانواده" مبنا باشد. يعني شما اگر بزرگترين متخصص پزشكي يا هر رشتهي ديگري بشويد، چنانچه زن خانه نباشيد، اين براي شما يك نقص است. كدبانوي خانه شما بايد باشيد؛ اصلاً محور اين است. اگر بخواهيم تشبيه ناقصي بكنيم، بايد به ملكهي زنبور عسل تشبيه كنيم.
كانون خانواده، جايي است كه عواطف و احساسات بايد در آنجا رشد و بالندگي پيدا كند؛ بچهها محبت و نوازش ببينند؛ شوهر كه مرد است و طبيعت مرد، طبيعت خامتري نسبت به زن است و در ميدان خاصي، شكنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّي نه نوازش مادر - بايد نوازش ببيند. براي يك مرد بزرگ، اين همسر كاري را ميكند كه مادر براي يك بچهي كوچك آن كار را ميكند؛ و زنان دقيق و ظريف، به اين نكته آشنا هستند. اگر اين احساسات و اين عواطفِ محتاج وجود يك محور اصلي در خانه - كه آن، خانم و كدبانوي خانه است - نباشد، خانواده يك شكل بدون معنا خواهد بود.
در كنار فعاليتهايتان، سهم "خانه" را هم در نظر داشته باشيد
شما كار هم داريد، بيرون هم هستيد، جراحيتان را هم ميكنيد، مريضتان را هم ميبينيد، فلان كار علمي را هم ميكنيد، فلان طرح را هم مينويسيد، فلان درس را هم در دانشگاه ميدهيد - همهي اينها به جاي خود محفوظ - اما بايستي سهم "خانه" را هم در نظر داشته باشيد. البته سهم خانه، مثل همهي چيزهاي ديگر، ميتواند كميتش فداي كيفيتش بشود؛ يعني از كميت كاستن. حضور بيستوچهارساعتهي زن در خانه، يك معنا دارد؛ ولي وقتي از آن بيستوچهار ساعت كم كرديد، اما كيفيتش را بالا برديد، آن وقت يك معناي ديگري خواهد داشت. اگر ديديد آن كارتان به اين قضيه ضربه ميزند، بايد برايش فكري بكنيد. اين، مهم و اساسي است؛ مگر در موارد اضطراري. در همهي چيزها ضرورتي وجود دارد كه خارج از حد قاعده است. من قاعده را دارم ميگويم؛ به استثناها كاري ندارم.
شنيدم كه زمزمه و صحبت اين هست كه انشاءاللَّه دانشگاهي مخصوص زنان به وجود بيايد؛ يعني استاد و مدير و دانشجو و حتّي كادر اداري هم همه زن باشند؛ بخصوص در دانشگاههاي پزشكي. اين، فكر بسيار خوبي است. من همينطور كه با يك نظر دورادور نگاه ميكنم، بدون اينكه درست جوانب قضيه را رسيده باشم - چون فرصت اين كار را نداشتهام - ميبينيم كه اجمالاً اين كار با آن هدفهاي كلي و ارزشي حركت زن در جامعهي ما كاملاً متناسب و خيلي خوب است. اميدوارم كه انشاءاللَّه موفق و مؤيد باشيد.
لزوم باسواد كردن، كتابخوان كردن و آموختن روشهاي كارِ داخل خانه به زنان
از جملهي كارهاي بسيار اساسي، باسواد كردن زنان است. از جملهي كارهاي بسيار مهم، كتابخوان كردن زنان است. يك شيوههاي ابتكاري پيدا كنيد، براي اينكه خانمهاي داخل خانه را كتابخوان كنيد. متأسفانه زنان ما با كتابخواني خيلي انسي ندارند. هزاران كتاب در بازار ميآيد و ميرود، اما اينها مطلع نميشوند. اين كتابها معارف بشري است كه ذهنها را براي بهتر فهميدن، بهتر انديشيدن، بهتر ابتكار كردن، و در موضع بهتر و صحيحتري قرار گرفتن، آماده ميكند.
از جملهي چيزهاي بسيار مهم ديگر، آموختن روشهاي صحيح كارِ داخل خانه - يعني برخورد با همسر و برخورد با فرزندان - به زنان است. زناني هستند كه خيلي هم خوبند؛ داراي حلم و صبر و گذشت و اخلاق خوبند؛ اما روشهاي برخورد با همسر يا با فرزندانشان را درست نميدانند. اين روشها علمي است؛ چيزهايي است كه با تجربهي بشري روزبهروز پيشرفت كرده و به مراحل خوبي رسيده است. كساني هستند كه تجربههاي خوبي دارند؛ بايد روشهايي پيدا كنيد كه افرادي كه ميتوانند، خانمها را به اين مسائل راهنمايي كنند.
نقش زنان در انقلاب و جنگ، يك نقش تعيينكننده
اميدواريم انشاءاللَّه اين سدهايي كه به آن اشاره شد، (8) از جلوي پاي زنان جامعهي ما برداشته شود، تا بتوانند پيش بروند. بحمداللَّه انقلاب كمك عظيمي به جامعهي زنان كشور ما كرد. من خانوادهها و زناني را ديدم و ميبينم كه واقعاً گذشت و فداكاري و دريادلي آنها در مقابل حوادث، از مردان بيشتر است. من با خانوادهي شهدا نشستوبرخاست نسبتاً زيادي دارم. مكرر اين نكته را گفتهام كه در ميان خانوادههاي شهدا، غالباً مادر شهيد، براي تحمل اين حادثهي مهم، روحيهي بهتر و برداشت بهتر و ظرفيت بيشتري نسبت به پدر شهيد دارد. البته موارد عكس هم هست؛ اما اينگونه موارد تقريباً بيشتر است و من آن را بيشتر ديدهام. بر اثر اين حادثهي عظيم انقلاب، خانمها خيلي خيلي پيش آمدند و رشد كردند. نقش زنان در انقلاب، يك نقش تعيينكننده بود؛ در جنگ، يك نقش تعيينكننده بود؛ در دوران آينده هم نقششان انشاءاللَّه تعيينكننده خواهد بود؛ به شرطي كه ما اين جهات ارزشي را در زن رعايت كنيم. اينهاست كه تأمينكننده و تضمينكنندهي اين آينده است. اميدواريم كه خداوند شماها را تأييد كند.
نبايد زنان به سمت تجملگرايي سوق پيدا كنند
يك جمله را هم در پايان صحبتم عرض بكنم. اين گرايش به تجملگرايي كه مدتها بود در جامعهي ما يواش يواش كم شده بود، يا در اوايل انقلاب مثلاً خانمها به تجملات و زر و زيورها اعتنايي نميكردند، متأسفانه باز اين چيزها - آنطور كه شنيده ميشود - در جامعهي ما دارد رشد ميكند. زنان انديشمند و بافكر و بامعرفت جامعهي ما بايد اين را خطر بدانند. نبايد زنان به سمت تجملگرايي سوق پيدا كنند. البته اين خطر براي مردان هم هست؛ منتها در زنان بيشتر و امكانش زيادتر است. وانگهي در اين قضيه، در موارد بسياري، مردان تحت تأثير زنانشان قرار ميگيرند. شماها واقعاً بايد با اين قضيه مبارزه كنيد؛ خودتان هم مراقبت نماييد.
من با تظاهر به تجمل و تجملگرايي در حد معتدلِ كمِ ناگزيرش مخالفتي نميكنم؛ ليكن اگر بنا شد كه روند افراطي پيدا كند، چيز بسيار مزخرفي است. در لباس، در آرايش، در زر و زيورها و طلا و جواهرات، خانمها بايستي خيلي اهميت بدهند كه امساك بشود و بياعتنايي به اين چيزها انجام بگيرد، تا شايد انشاءاللَّه به درخشندگيها و زيباييهاي واقعيتر بيشتر توجه بشود، تا به اين زيباييهاي ظاهري.
انشاءاللَّه كه موفق باشيد. صحبت هم طولاني شد، ليكن حرفهاي فراواني در اين مسألهي اساسي هست كه بسياري از آنها هم نگفته ماند. انشاءاللَّه خداوند به شماها توفيق بدهد و تأييدتان كند. انشاءاللَّه مشمول الطاف وليعصر (ارواحنافداه) باشيد و توفيق پيدا كنيد كه راه زنان بزرگ اسلام، مخصوصاً فاطمهي زهرا(سلاماللَّهعليها) را ادامه بدهيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
منبع: خبرگزاری فارس