گرداب- فتنه که شروع شد، نه… از قبل اینکه شروع بشود، معلوم بود که "همه مخالفان با همین ولایت فقیه است که در افتادهاند." جمله داخل گیومه مال سید شهیدان اهل قلم است که من آن را تحریف کردهام! شهید "آوینی" فرموده است: «همه مخالفان، با همین "ولایت" است که در افتادهاند. نمیخواهم بگویم با "ولایت فقیه"، ولایت اعم از ولایت فقیه است. فلذا هر نوع معارضهای با ولایت، ناگزیر به مقابله با ولایت فقیه که صورت سیاسی ولایت است میانجامد.»*
سید مرتضی آوینی، این جملات را جایی که نظریه تعمیم امامت "بنیصدر" و نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت "عبدالکریم سروش" و شبهات "محسن سازگارا" را کوبیده، آورده است. بحمدلله شاهد برای حرف شهید آوینی در روزهای فتنه از غیب رسید! ما فکر میکردیم حواس خیلی جمعی داریم. فتنه که شروع شد، فهمیدیم اشتباه میکنیم و حواسجمع تر از ماها هم هستند که باید برویم پیششان لنگ بیندازیم. یکی دو هفته مانده بود به رأی گیری، یک روز رفته بودم دیدن "سید جواد"، از بچههای تبریز و یکی از دوستان زمان دانشجویی که از نظر سن هفت هشت سالی از من بزرگتر است. سید بعد از اتمام دوره عمومی دامپزشکی، دست زن و بچهاش را گرفت و چند سالی برای کار هجرت کرد. آن روزها تازه برگشته بود به تبریز. توی ماشین من نشسته بودیم و داشتیم از خیابان حافظ میرفتیم سمت چهارراه باغشمال. صحبت کاندیداها بود، صحبت موسوی بیشتر. آن وقتها هنوز صحبت از طرفداران موسوی نبود. داشتم از موسوی میگفتم و شناختی که توی این چند روزه از او به دست آوردهام که حرفم را قطع کرد و بیمقدمه گفت: «احمد! بولار یغیشیبلار آغانی وورسونار» (احمد! اینها جمع شدهاند برای زدن آقا). در آن دو سه هفتهای که مانده بود به انتخابات، نمیشد این حرف را به این آسانی که امروز پذیرفتهایم پذیرفت، تعجب کردم از اشاره مستقیمش. گفتم: «از کجا اینقدر با اطمینان میگویی؟» گفت: «همین است.» میدانستم به خاطر ارتباطاتی که با تعدادی از بچههایی که چشم و گوش نظام هستند دارد، آدم مطلعی است. گفتم: «چیزی میدانی؟» اخمش رفت توی هم و گفت: «چیزهایی هست». خیلی اصرار کردم تا چیزی گفت. فقط شنیدم اما نظری نداشتم. گذشت تا یک هفته بعد از رأی گیری که با او تماس گرفتم و گفتم: «سید! اگر همین الان ادعای نبوت کنی ایمان میآورم.» بلند خندید! بعد جدی گفت: «گؤردون اوغول بالا؟» یعنی، دیدی بچه جان؟!
عجب حرفی است حرف سید مرتضی آوینی که
هر نوع معارضهای با ولایت، ناگزیر به مقابله با ولایت فقیه که صورت سیاسی ولایت است میانجامد. از این طرف که بخوانی بدتر میشود! یعنی مشکل در اعتقاد است، «اعتقاد». پای اعتقاد که بلنگد، هر که باشد، کارش به مقابله با ولی فقیه که هیچ، به جنگ با امام معصوم هم میکشد.
وقتی در کربلا، امام حسین
علیه السلام مقابل لشکر عمر سعد قرار گفته بود و آنها در او مینگریستند، بالی بر شانههای سید الشهدا
علیه السلام یا نور سبزی بر چهرهاش نبود که آنها را از اشتباه نجات دهد. همه آنها که با معصوم جنگیدند مشکلشان ندیدن ولایت بود. اگر نه مردان خداجوی عمر سعد هم اول وقت ظهر عاشورا به نماز ایستاده بودند، رو به همان قبلهای که حسین ایستاده بود.
مشکل "اشقی الاشقیاء" هم معارضه با ولایت بود که شمشیر را آورد زد بر فرق دین و الا نمازخوان قهاری بود. ما در همان بافت اجتماعی و سیاسی بزرگ شدهایم که همه! اگر ندانیم که وقتی کسی "ولایت فقیه" را به "دیکتاتوری مقدس" تعبیر میکند به معارضه با ولایت که اعم از ولایت فقیه است برخاسته و دارد درسهای فلسفه سیاسی و بحث حکومت با رضایت رعایای "جان لاک" و جامعه مدنی "کارل پوپر" را تحویل میدهد، باید برویم کشکی فراهم کنیم و بسابیم!!! و اگر ندانیم وقتی آنکه به عاشق ولی فقیه میگوید شما "ولایت پرست" هستید، چه میگوید و حرفش از چه خواستگاهی برآمده، باز باید برویم سر همان تغار کشک.
ما اهل ولایتیم و همه چیزمان در گرو همین "اهلیت" است. ما زبان آنها را که با اُس الاساس معتقدات ما یعنی ولایت در افتادهاند میفهمیم. ریشهها را هم میشناسیم. بگذارید فاش بگویم، سفره دل اینها را که باز کنی با "مایکل لدین" که امام خمینی
رحمت الله علیه را "فاشیست وابسته به روحانیت" نامیده، موافقند!
باب نجات در فتنه، ولایت بود. قبل از آن هم همین بوده. تنها در زمان حکومت ولایت فقیه بوده است که پنجه و دندان طمع دشمن به تمامیت ارضی این کشور شکسته شده. مردانی که در مقابل استکبار جهانی صف کشیدند "معتقدین" به ولایت بودند، نه "ملتزمین" به آن. همانها که در زمانی که عدهای میگفتند مدیریت امام در جنگ درست نیست و جنگ، آدم نظامی میخواهد نه نیروی ولایتمدار، میگفتند: «اشتباه امام از درست ما هم درست تر است» و برای وارد شدن به حضور ولی فقیه وضو میگرفتند، همین ولایت پرستها!
بزرگترین جرم اصحاب فتنه این بود که دشمن را امیدوار کردند. آنها که دشمن را ناامید کردند همین ولایت پرستها بودند. دشمن وقتی گفت طرح ریزیهای استراتژیک ما در دو حوزه نفوذ پیدا نمیکند (سپاه و بسیج) چون اینها ارتباط تنگاتنگی با رهبر جمهوری اسلامی دارند، من آفرین گفتم به فهم دشمن!
آنها هم که اشک ارتش تا بن دندان مسلح رژیم صهیونیستی را در آوردند از همین جنس بودند. دشمن دانا هم به از دوست نادان! در فتنه، باب نجات ولایت بود. هر کس کمترین تزلزلی در اعتقاد به این اُس الاساس معتقدات داشت، لغزید. میگویید نه، بروید اعتقادات این جماعت را بررسی کنید. اینها "و لیجدوا فیکم غلظة" را برای اینکه دنیا ما را تحویل بگیرد زیر پا میگذارند و تز "گفتگوی تمدنها" را به سازمان ملل میبرند و "حدود شرعی" را به "حقوق بشر" میفروشند. اینها "چفیه" را بر دوش امام ما میبینند و در زمانی که دشمن، امام ما را "رهبر جهادی رژیم ایران" مینامد، چفیه را نماد "خشونت طلبی" و "ستیزه جویی" معرفی میکنند. اینها میگویند: «مگر میشود یک نفر برای هفتاد میلیون تصمیم بگیرد؟» اینها میخواهند "دست بیعت" خود را از دست ولی فقیه بیرون بکشند و به او "رأی" بدهند. اینها میگویند: «هر چه غیر دموکراسی است استبداد است.» اینها میگویند: «تقلید فعل میمون است.» اینها میگویند: "ضد عقل" و "ضد منطق" و "کهنه پرست" و "مخالف زندگی و شادی و نشاط" و… و منظورشان جماعت اهل ولایت، خاصه مصادیق اجتماعی آن مثل مسجدیهای حزباللهی و بسیجیهاست.
اینها به "فتوای" مرجع تقلید میگویند "دیدگاه"! اینها "فتوای مرجع تقلید" را به رأی میگذارند. اینها "حکم حکومتیگ ولی فقیه را به جای اینکه عمل کنند، بایگانی میکنند. اینها به جای اینکه در "وصیتنامه" بنویسند: نگذارید حرف امام زمین بماند، همین! از امام میخواهند قبل از رفتنش آنها را از "پیچ تاریخی رابطه با آمریکا" عبور دهد. اینها جلوی امام صف میکشند اما وقتی تیرها میآیند، کنار میکشند تا به امام اصابت کند.
اینها سری برای افکندن به پای ولایت ندارند.*سیدمرتضی آوینی
اسکالپل