گرداب- در مرور و بررسی تحلیلی تاریخ تحولات جهانی نفت، رویدادها و حوادث صنعت نفت ایران دارای جایگاه کم نظیری است. سنگ بنای این صنعت در ایران از همان ابتدا با دستان دشمنان ملت ایران گذاشته می شود. مطالعه این مقطع از تاریخ نفت در ایران تا مرحله ملی شدن صنعت نفت و در دوره پس از ملی شدن تا پیروزی انقلاب اسلامی، چهره برخی از دشمنان ملت ایران و سیاستهای خصمانه آنان را بهخوبی روشن می کند، اما با این همه و در شرایط حال، شناخت رهیافتها و راهکارهای دشمن و راههای مقابله با آن، دارای ابعاد بعضا پیچیده ای است که برای وقوف به آنها و راههای مقابله با آن، لازم است تا بازیگران را در بازی نفت بهتر بشناسیم و در عین حال، از قاعده بازی در نفت آگاه باشیم تا بتوانیم راههای مقابله با سیاستهای خصمانه بدخواهان را درست تعریف کرده، به نیکویی به اجرا بگذاریم.
اگر روزی نفت در سیطره بلامنازع هفت شرکت بزرگ نفتی قرار داشت در دنیای امروز، بازیگران بازار جهانی نفت بسیار متعدد، اما با وزنهای متفاوت هستند. نفت دیگر طلای سیاه نیست، بلکه حکم خون در گردش کالبد را برای تمدن امروز بشر دارد.
وزن سیاسی و اقتدار غالب کشورهای جهان، در چگونگی تعامل با این ماده صورت میگیرد خواه در قالب تولید آن، خواه در قالب مصرف، عرضه و تجارت آن. این حقیقتی است که چهره آن را نمیتوان پوشاند با این حال، کشورهای صنعتی که غالبا در طرف مصرف و تقاضای این ماده بیبدیل قرار دارند از هر ابزاری استفاده می کنند تا در مناسبات ظاهری، جایگاه استراتژیک این ماده حیاتی را تنزل دهند، اما در صحنه رقابت و جنگ قدرت، آن را در حکم برندهترین سلاح می بینند.در همین راستا و برای رسیدن به درک بهتر از بازی نفت و بازیگران در دوران معاصر، بیمناسبت نیست تا نمونه ای را بدان اشاره ای کنیم تا بهتر متوجه شویم که چرا درک قاعده بازی در نفت و بازیگران آن میتواند بسیار مشکل شود و چرا حتی بعضا میبایست مجبور به رمزگشایی شویم.
در سال 2010 و طی نشستی پر سر و صدا، با اعلام اسامی دو کشور روسیه و قطر از سوی فیفا به عنوان میزبان بازی های جام جهانی فوتبال در سال های 2018 و 2022، بحث ها و چالش های بسیاری به وجود آمد، اما شاید هیچ کس متوجه این مهم نشد که اتحادیه اروپا در توافقی پنهان با فیفا و در راستای استراتژی تامین امنیت انرژی این اتحادیه، شانه های سرسختترین رقبا در میزبانی بازیهای جام جهانی فوتبال در سال های 2018 و 2022 یعنی انگلیس و آمریکا را از سوی دو کشور روسیه و قطر (که هر دو نقش کلیدی در تامین امنیت انرژی اروپا را با تاکید بر بخش گاز بر عهده دارند) به خاک کشاندند.
روسیه با آنکه در قیاس با رقبایش، زیرساخت های برگزاری بازی های جام جهانی فوتبال را در سال 2018 نداشت در بهت و ناباوری همگان، با کنار زدن انگلیس به میزبانی دست یافت. فیفا بر خلاف رویه جاری خود و در همان نشست روز جمعه، نام کشور میزبان در سال 2022 را نیز اعلام کرد؛ کشوری که حتی در فوتبال آسیا در جایگاه دوم یا سوم قرار دارد که با کنار زدن رقبایش و در راس آنها آمریکا، پیروز رقابت نفسگیر میزبانی برگزاری بازی های جام جهانی فوتبال در سال 2022 می شود.
انگلیس و آمریکا هر کدام حیرت و انزجار خود را از این تصمیم فیفا اعلام کردند و اوباما قاطعانه در اظهار نظری رسمی اعلام کرد که فیفا، اشتباه بزرگی در اعلام قطر به عنوان میزبانی کرده است. نگارنده در همان زمان یعنی روز بعد از این مراسم، بهصورت مکتوب (در یکی از روزنامه های کثیر الانتشار) اقدام به رمزگشایی از این حرکت فیفا کرد که البته شاید در بدو امر، باورش برای همگان کمی مشکل بود، اما با گذشت حدود دو سال از آن نشست پذیرفتن این رمزگشایی سهلتر شده است.
کشور روسیه که همه ساله و در آستانه سردی هوا و به بهانه اختلافات مالی با اکراین و روسیه سفید، اروپا را در هراس از کاهش یا قطع موقت صادرات گاز خود به این اتحادیه قرار می داد، از پاییز 2010 تاکنون، صورت مسئله را در عمل پاک کرده است.
با این حال در خصوص کشور قطر و در تبیین ابعاد بازی نفت، نمی توان صرفا به این رمزگشایی اکتفا کرد و فقط قائل به برقراری توافقی پنهان میان اتحادیه اروپا و قطر در تامین و تضمین امنیت انرژی به این اتحادیه شد.
قطر به همراه دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس با زیر پا گذاشتن توافقاتشان با ایران در خصوص برداشت از منابع مشترک نفت و گاز، مبادرت به تقویت بنیه اقتصادی خود از محل منافع زیرزمینی کشورمان طی دو دهه گذشته کرده اند.
حال آنکه پیش از قانون تحریم داماتو در سال 1996، تحریم های نظامی و برخی تحریم های تجاری و مالی از سوی آمریکا علیه کشورمان بهخصوص پس از سال 1980 و در واکنش به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا وضع شده بود، اما تحریم های داماتو، نقطه عطفی در سیر تحولات مربوط به تحریم ها محسوب می شود که در آن به صورت عریان، ضربه زدن به پیشرفت اقتصادی جمهوری اسلامی ایران از رهگذر صنعت نفت و گاز کشورمان هدف قرار می گیرد.
پس از افت و خیزهای بسیار در برنامه های جمهوری اسلامی ایران در برداشت از منابع مشترک، بلافاصله پس از اجرائی شدن برنامه راهبردی جدید کشورمان در منابع مشترک از آغاز سال 1389، بهطور ناباورانه ای قطعنامه های جدید شورای امنیت و تحریم های اختصاصی آمریکا و اتحادیه اروپا از خرداد ماه 1389 به بعد به بهانه جلوگیری از توسعه صنعت صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران شکل می گیرد که وجهه همت آن، بر جلوگیری از توسعه صنعت نفت ایران در بخش بالادستی نفت و گاز با تاکید بر فلج کردن دسترسی به امکانات مربوط به برداشت از منابع مشترک قرار گرفته است که در آن، تامین منابع مالی گسترده و تامین تجهیرات وسیع و بعضا با تکنولوژوی پیشرفته شرط لازم در اجرائی شدن برنامه راهبردی جمهوری اسلامی ایران در منابع مشترک است.
این قلم، توجه خوانندگان این یادداشت را به این نکته جلب می کند که
پس از تصویب قطعنامه 1929 ضدایرانی شورای امنیت سازمان ملل، کلیه تحریمهای اعلامی از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا به بهانه توقف برنامه صلحآمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران، دیگر تحریمهای غیرمستقیم نفتی نیست، بلکه آشکارا تحریمها نه هسته ای بلکه کاملا نفتی است! این همان جنگ خاموش نفت است که پس از پایان دوران دفاع مقدس، شیپور آن از قانون تحریمهای داماتو در سال 1996 نواخته شد.با کمال تاسف، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در توافق با دستهای مرموز نفتی، دست شرکتهای بین المللی نفتی را با قراردادهایی که در آن حتی مبانی صیانت از منابع نادیده گرفته می شود چنان باز گذاشته اند که درآمدهای بهتآوری را در سهم تقسیم شده شان با شرکتهای نفتی به چنگ آورده اند تا آنجا که برخی از همین کشورها از محل درآمدهای بیحد و حصر ناشی از همین منابع، نقشهای جدید بین المللی را بر عهده گرفته اند؛ نقش جدید قطر در تحولات اخیر در بیداری اسلامی از همین ناحیه نشات می گیرد.
اگر بهخاطر داشته باشیم، سال جهاد اقتصادی با بازدید مقام معظم رهبری از تاسیسات نفتی آغاز شد و با بازدید ایشان از بخش دیگر از بخشهای صنعت نفت پایان یافت؛ در اول فروردین 1391 نیز رهبری فرزانه انقلاب در بیاناتشان در حرم مطهر رضوی، 31 بار از واژه نفت استفاده فرمودند؛ به باور نگارنده، این همه یعنی توجه ویژه و بیبدیل به نفت در برنامه های اقتصادی، سیاسی، راهبردی و امنیتی کشور. به فرازی از این بیانات توجه کنیم:
«از وقتی مسئله هسته ای مطرح شده است، بهانه دشمنی ها مسئله هسته ای است. البته می دانند و اعتراف هم می کنند که ایران دنبال سلاح هسته ای نیست؛ واقع قضیه هم همین است. ما به دلایل خودمان، به هیچ وجه دنبال سلاح هسته ای نیستیم؛ نه تولید کردیم و نه تولید خواهیم کرد؛ این را می دانند، اما یک بهانه است. یک روز این مسئله بهانه است، یک روز حقوق بشر بهانه است، یک روز فلان مسئله داخلی بهانه است؛ اما همه اینها بهانه است. مسئله اصلی چیست؟
مسئله اصلی، حراست مقتدرانه نظام اسلامی از ثروت عظیم نفت و گاز در این کشور است. امروز و فردا - مثل دیروز - اقتدار اقتصادی و سیاسی و به تبع آن، اقتدار علمی و نظامی، متوقف است به انرژی، به نفت. تا دهها سال دیگر، دنیا محتاج نفت و گاز است؛ این یک مطلب مسلم است. استکبار و قدرتهای استکباری می دانند که رگ حیاتشان به نفت و گاز وابسته است. آن روز که نتوانند این نفت ارزان را به دست بیاورند، آن روز که مجبور باشند برای تهیه نفت و گاز امتیاز بدهند و از زورگویی دست بردارند، آن روز برای آنها مصیبت بار است».
پس باید بسیار بیش از گذشته، هشیار و آماده باشیم؛ صنعت نفت را بهتر بشناسیم و به وظایف خود بهتر عمل کنیم و بدانیم و آگاه باشیم که دستهای مرموز نفتی به هر وسیله و از هر ناحیه، افزایش تنش با جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار خود دارند تا کفه موازنه را در جهاد اقتصادی که اختصاص به سال 1390 ندارد، به نفع دشمنان این ملت مظلوم و سرفراز تغییر دهند.
با توجه به آنچه شرحش در این مختصر گذشت، در جنگ خاموش نفت، بازی نفت آنقدر حساس و پیچیده است که حتی دیپلماسی هسته ای بدون توجه به دیپلماسی نفتی، یک دیپلماسی کامل و فراگیر نخواهد بود.
بنابراین، امید آن می رود که در مذاکرات آتی جمهوری اسلامی ایران با 1+5، ثمرات تعامل دیپلماسی هسته ای و دیپلماسی نفتی جمهوری اسلامی ایران، بیش از پیش آشکار و برجسته شود.
بهروز پورسینا/ منبع:
کیهان