Gerdab.IR | گرداب

شورای عالی فضای مجازی به دنبال سامان بخشیدن

تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۱

شورای عالی فضای مجازی برای سروسامان بخشیدن به فضای مجازی تشکیل شده ولی آن‌چه که مهم است، پیوست‌هایی است که فلسفه این شوراها را تشکیل می‌دهد.

گرداب- مصاحبه با "یونس شکرخواه" از آن جهت اهمیت دارد که او هم رسانه می‌داند، هم فضای مجازی را به خوبی می‌شناسد و هم جامعه اطلاعاتی را خوب درک کرده است. از این جهات او یک متخصص ارتباطات دیجیتال است و شاید به همیت دلیل نیز "یحیی کمالی‌پور" در پیام تبریک خود به مناسبت انتخاب شکرخواه به عنوان استاد پیشگام روابط عمومی الکترونیک در سال ۸۶، از او به عنوان "کدخدای دهکده مجازی" یاد کرده است.

او در این گفت‌وگو حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. هم به عنوان روزنامه نگار، هم عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و هم عضو هیئت مدیره انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی.

به نظر شما تشکیل شورای‌عالی فضای مجازی چه‌قدر ضرورت داشت و چه‌قدر می‌تواند مسائل حوزه مجازی را حل کند؟
طبعا ملاحظاتی برای تشکیل آن وجود داشت و قطعا اولین تجربه هم نیست و قبل از آن هم تجاربی از این دست وجود داشته است. ما تاکنون چند شورای‌ عالی تحت عنوان فناوری اطلاعات داشتیم که الان نمی‌دانم فعالیت آن‌ها به کجا رسیده است. این شورای جدید هم برای سروسامان بخشیدن به فضای مجازی تشکیل شده ولی آن‌چه که مهم است، پیوست‌هایی است که فلسفه این شوراها را تشکیل می‌دهد. تا زمانی که آن پیوست‌ها و اهداف در دسترس قرار نگیرند، به نظرم قضاوت روی آنها بسیار سخت است.

سیاست‌ها و ساختارهایی از این دست زمانی می‌توانند موفق باشند که در بستری سه‌وجهی جلو روند. یکی از این بسترها نهادهای آموزشی هستند که ملاحظه‌ای را در دستور کار قرار می‌دهند. نهادهای آموزشی می‌توانند درک بهتری از زمانه داشته باشند.

دومین وجه، نهادهای رسانه‌ای هستند. این‌ها به دلیل نوع نگاهی که به اطراف دارند، به نیابت از افکار عمومی و مردم نقشی کلیدی در پیشبرد ایده‌ها و نظرات ایفا می‌کنند.

وجه سوم نهادهای مدنی هستند. فرقی نمی‌کند این نهادها متعلق به جامعه رسانه‌ای کشور باشند یا صنف آژانس و تاکسی‌رانی. وقتی ایده تازه‌ای بیاید و قرار باشد این ایده پیش برده شود، وجود این سه نهاد الزامی است.

خلاصه می‌کنم؛ مثلثی که یک ضلعش رسانه‌ها، یک ضلعش نهادهای آموزشی و ضلع دیگرش نهادهای مدنی هستند، می‌تواند ساختار مطلوبی ایجاد کند. در مورد شورای‌ عالی فضای مجازی نمی‌دانم به کدامیک از این سه ضلع نزدیک است. شاید بتواند در عمل تجربه این سه بخش را بگیرد و بر اساس آن برای فضای مجازی برنامه‌هایی ارائه دهد.

نهادی به نام دولت یا حکومت را در این دسته بندی موثر نمی‌بینید یا آن را در ردیف نهادهای آموزشی قرار می‌دهید؟
دولت به دلیل قدرتی که دارد می‌تواند نشت از بالا داشته باشد. اما اگر در یک وضعیت کلی آن‌چه در این فضای مجازی حمل می‌شود را اطلاعات بدانید، باز دو جریان در این‌جا وجود دارد که یک طرف آن رسانه‌ها هستند که نیابت افکار عمومی را بر عهده دارند و یک طرف دولت که نیابت آرایی را دارد که از مردم اخذ کرده است.

منتها می‌خواهم بگویم حق نظارت که متعلق به رسانه‌هاست، غالبا با مدیریت که متعلق به دولت‌هاست اصطکاک پیدا می‌کند. این اصطکاک ممکن است در یک تعامل و چانه‌زنی به‌طرف بن‌بست برود؛ یعنی شما تعارضی بین حق مدیریت از جانب دولت‌ها و حق دسترسی به اطلاعات از جانب رسانه‌ها ببینید. بنابراین برنامه‌های دولتی موفق می‌شوند که این سه نهاد را دیده باشند.

اشاره فرمودید که شوراهای متعددی وجود دارند اما هیچ‌کدام از این شوراها از جانب مقام رهبری که بالاترین رکن حکومت است، ایجاد نشده بودند. در واقع چنین به نظر می‌رسد که شوراهای دیگر وظایف خودشان را به‌خوبی انجام نداده و این‌بار رهبری وارد میدان شده‌اند. این بدین معناست که حساسیت فضای مجازی به تازگی درک شده است؟
به نظر من همه این‌ها می‌تواند باشد؛ یعنی شما ببینید در موضع رهبری نشستن و پدیده را دیدن با موضعی که من و شما در آن نشسته‌ایم متفاوت است. در آن جایگاه یک نقشه بزرگ‌تر و کل جغرافیا دیده می‌شود ولی ما ممکن است بخش کمی از این نقشه را از زاویه تخصصی خودمان ببینیم.

بسیاری از این تصمیمات ممکن است بر اساس مقتضیات ملی گرفته شود. من با نفس این تصمیمات مشکلی ندارم. این اهمیت موضوع را نشان می‌دهد اما موانع اجرایی‌ای وجود دارند و موانع در صورتی حل می‌شوند که این سه ضلع خوب دیده شوند. قطعا توجه خاص ایشان به این موضوع، اهمیت این سه ضلع را نشان می‌دهد.

حدود چهار ماه از تشکیل شورا می‌گذرد. انتقاداتی که وارد شده مبتنی بر کند عمل کردن این شوراست. سران قوا عضو این شورا هستند و طبیعتا با تمام مشغله‌هایی که دارند، احتمال این‌که بتوانند وقت بگذارند کم است. اگر شما به قول پرفسور کمالی‌پور به عنوان "کدخدای دهکده مجازی" بخواهید پیشنهادی به این شورا بدهید تا در برنامه عمل خود که احتمالا در حال تدوین است، لحاظ کند، چه خواهد بود؟

(می‌خندد) آقای دکتر کمالی‌پور به بنده لطف دارند. اما من چند نکته مشخص به این شورا می‌گویم. یکی اینکه ضرورت‌های تشکیل خود را رسماً اعلام کند. ممکن است بخشی از آن ضرورت‌ها در همان تصمیم و حکم رهبری نهفته باشد اما ما ملاحظات مشخص اعلام شده‌ای نداریم که روی آن قضاوت کنیم. شورا در ابتدا باید چرایی وجود خودش را تشریح کند. این چرایی ممکن است فهرستی از مخاطرات و فرصت‌ها باشد که احتمالاً مخاطرات در آن بیشتر دیده شده است.

برخی از این مخاطرات ممکن است راه‌حل‌هایی نیز داشته و برخی نداشته باشند یا برخی از این فرصت‌ها از دست رفته باشند. بعد از این توجیه، افراد نقاط اتصال خودشان را با شورا پیدا می‌کنند. دوم اینکه شیوه تحقق آرا و ایده‌ها چگونه است؟ بعد، اینکه این مثلث کجای تصمیمات این شوراست؟ تجربه ایران در این زمینه تجربه اول نیست بلکه اهمیت آن در به رسمیت شناختن یک جهان دیگر است که به وجود آمده است.

ما آن را دیر به رسمیت نشناختیم؟
چرا، شاید ما آن را دیر به رسمیت شناخته باشیم. حتی اعتقادم بر این است که نمی‌توان به آن دنیای مجازی گفت. این یک جهان حقیقی است و ما برای درک دیگران آمدیم تفکیک کردیم و گفتیم فضای مجازی و "فضای حقیقی". همان‌قدر که وقتی من دستم را در خاک باغچه خانه‌ام کرده، بذر می‌کارم و درختی به بار می‌آید، واقعی است به همان‌ اندازه وقتی این موضوع را به وب‌سایتم می‌برم، باز هم برایم واقعی است یعنی وب‌سایتم همانند دفتر کارم واقعی است.

یعنی همین الان اسم شورا هم مورد بحث است….
از نظر من این اسم عجیبی است. در غرب گفته می‌شود Cyberspace یا Virtual Space که پشت سر آن Virtual Reality یا همان واقعیت مجازی قرار دارد؛ یعنی همچنان واقعیت است اما واقعیتی مجازی. فضای مجازی ترجمه غلطی از Cyberspace است. این واژه از رمان نورمنسر که به وسیله "ویلیام گیبسن" در سال ۱۹۸۴ نوشته شد استخراج شده است و مربوط به مکانی بود که در آن مردم و کامپیوترها فکرشان را با هم عوض می‌کردند. آن به فضای مجازی ترجمه شد اما ما چنین واژه‌ای نداریم و باید "واقعیت مجازی" را به جای آن به کار ببریم. ولی شاید بگوییم این ترجمه InfoSphere است، فضای اطلاعات. خود فضای مجازی، اختلال معنایی درست می‌کند.

وقتی از طریق یک کیبورد میلیاردها دلار معامله می‌شود، من فکر نمی‌کنم این تراکنش مجازی باشد. بعد ما به‌قدری مخاطرات را بزرگ کرده‌ایم که گویی با هیولایی مواجه هستیم. من نمی‌خواهم بگویم خطری وجود ندارد. زیرا اگر خطری وجود نداشت، شاخه حقوق سایبر شکل نمی‌گرفت. من نمی‌گویم مخاطرات نیست، می‌گویم چرا فرصت‌ها را نبینیم.

بحث اسم خیلی مهم است. اگر اسم از همین امروز مورد مناقشه باشد، ممکن است سیاست‌هایی که برای آن تعریف می‌شود نیز به مشکل بخورد.
ببینید من بهانه‌جویی اسم را ندارم. اما می‌خواهم بگویم وقتی وارد این فضا می‌شویم، باید کاملا تکنیکی حرف بزنیم و کاملا با زبان این فضا با هم صحبت کنیم تا درک ملموسی از یکدیگر داشته باشیم. ما می‌توانیم بگوییم از این به بعد وقتی می‌گوییم فضای مجازی، منظورمان فضای سایبر است. من با این مشکلی ندارم.

اما می‌خواهم بگویم که از همان ابتدا که وارد این فضا می‌شویم، مسائل تعریف شده‌ای وجود دارد که در مورد آن مسائل در هر کشوری مقرراتی نیز وضع شده است. اما کشورها وقتی مقرراتی را می‌نویسند، ابتدا در معرض دید عموم قرار می‌دهند تا قبل از این‌که به تصویب برسد، به اصطلاح چکش‌کاری شود.

مخاطرات فضای مجازی که اشاره کردید، چیست؟
شاید بهترین توصیف به نظر من این باشد که این فضا را مثل ساختار توزیع آب در یک شهر ببینیم. من فکر نمی‌کنم شهروندی باشد که نگرانی بهداشت مصرف آب را نداشته باشد؛ یعنی دغدغه‌ها انحصاری نیست. خانم شهروندی که علاقه دارد فرزندش مهارت‌های زندگی را در فضای وب یاد بگیرد، قطعا نگران سایت‌های غیراخلاقی هم هست و نگران این هم هست که یک نفر در چت اطلاعات خانه‌اش را از فرزندش نگرفته و خانه‌اش در آینده مورد سرقت قرار نگیرد. هر ملاحظه‌ای که بر مصرف آب مترتب است، می‌تواند بر مصرف اطلاعات نیز مترتب باشد.

ما اصطلاح آلودگی اطلاعات را داریم، در مورد آب هم آلودگی وجود دارد. من می‌خواهم بگویم انحصار نگرانی برای عده خاص نیست. منبع آب شما کجاست؟ من مطمئنم اگر به شما بگویند که منبع آب شما دست کسی است که ممکن است هر لحظه آب را ببندد، شما حتی ممکن است در خانه خود یک چاه حفر کنید.

اگر بگویند منابع آب متعددی وجود دارد که برخی از این منابع هفت تصفیه‌خانه سر راهشان وجود دارد، شما راحت‌تر این منبع را انتخاب می‌کنید ولی قطعا هیچ‌کدام از ما به‌خاطر بروز ویروس احتمالی، آب را روی خودمان نمی‌بندیم. برای من دشوار است که بخواهم فکر کنم چرا زیرساخت‌های کشور من مثل سنگاپور و مالزی نیست. در بسیاری از موارد ما سوء مدیریت‌ها را پشت دغدغه‌ها پنهان می‌کنیم.

این‌گونه جمع‌بندی می‌کنم که اینکه شما بگویید مخاطره اصلا وجود ندارد، با خودتان شوخی کرده‌اید و این‌که بگویید فرصت اصلا وجود ندارد، شوخی بدتری است. متأسفانه عده‌ای با طرح دغدغه‌ها، قهرمانان سانسور، تعطیلی و انسداد شده و عده‌ای هم با اتکای صرف بر فرصت، قهرمانان توخالی می‌شوند که هیچ خطری ما را تهدید نمی‌کند.

من با هیچ‌یک از این‌ها موافق نیستم. بنابراین باید بنشینیم نسخه‌های خودمان را برای آن بنویسیم و دیگران را در برابر انتخاب‌های مختلف قرار دهیم. جنس دغدغه آدم‌های مختلف با هم فرق می‌کند. ما در واقع باید با حقیقت روبه رو شویم.

"زیرساخت‌ها، سوء مدیریت‌ها و…"، این‌ها کلماتی است که خیلی‌ها از آن‌ها سوء استفاده می‌کنند و خودشان را به بهانه مقابله با خطرات پشت آن‌ها مخفی می‌کنند. مخاطب شما کیست؟

هیچ‌کس مخاطب من قرار نمی‌گیرد.

این پراکندگی این‌قدر آزاردهنده شده که الآن عالی‌ترین رکن حکومت به این حوزه ورود پیدا کرده است.

بله! اما هر چه شما در ادبیات این حوزه ضعف داشته باشید…

این ادبیات هم کار اساتید دانشگاه است…

بخشی کار اساتید است، بخشی هم کار رسانه‌هاست. همه آن نهادهایی که گفتم، موثر هستند.

دانشگاهیان ما چه‌قدر در آن‌چه که باید انتقال می‌دادند، ضعف داشتند؟
من اول سئوال می‌کنم که چه‌قدر از آن‌ها درخواست شده است؟

احتمالا نظر شما این است که مثل پزشکی که در مطب نشسته، باید به شما رجوع شود؟

قطعا همین‌طور است. مگر قرار است معمای عجیب و غریبی را حل کنیم؟ تجارب بسیاری از کشورها در این زمینه تدوین شده، می‌توانیم آن‌ها را برداریم و مطالعه کنیم.

ما از دوره شفاهی که همه حرف‌ها بر منبای گوش و چشم بود عبور کردیم. ماشین چاپ که درست شد، وارد عصر دیگری شدیم. حتی قیافه کلاس‌هایمان مثل سطور کتاب شد؛ یعنی شاگردان دیگر دور معلم حلقه نمی‌زدند. وارد فضای وب هم که شدیم، کلاس‌هایمان شکست. این کلاس‌ها حالا همه جا و در همه زمان‌ها هست. دیگر این نیست که فلان ساعت بروید فلان کتابخانه. ممکن است شما شب به کتابخانه‌ای در یک کشور دیگر سر بزنید.

حالا شما می‌گویید برگردیم به مرحله شفاهیات؟ حتی به مرحله چاپ هم نمی‌توانیم برگردیم. پس در مرحله فعلی، زندگی به مهارت‌هایی نیاز دارد. شما دست‌کم بر اساس مهارت‌ها برنامه ریزی می‌کنید یا خیر؟ در دانشگاه ما امکان حضور و غیاب آنلاین و سیستم امتحانات وجود دارد. وقتی سیستم ما می‌گوید که ۱۰ روز بعد از امتحانات، سیستم قفل می‌شود، من موظفم آن را رعایت کنم. خیلی بد است که دانشگاه تهران به من نگوید که ۱۰روز فرصت داری و بعد سیستم قفل می‌شود. یا این‌که این سیستم را به من داده و بعد دوباره من را برگرداند به دفتر حضور و غیاب.

بحث من این است که شما فکر نکنید که همه وب، سیاست است یا اخلاقیات. نه! خیلی پارامترهای دیگر هم دارد که شما باید خودتان را بر اساس آن آماده کنید. کما این‌که فکر می‌کنم مردم ما خیلی راضی هستند که بارکد قبض خودشان را روی دستگاه ATM می‌گذارند و دکمه پرداخت را می‌زنند. این کار دیگر سواد هم نمی‌خواهد.

مایلید در خصوص نقش دانشگاهیان بیش‌تر صحبت کنیم؟
چرا که نه.

شما فرمودید که چون به آن‌ها رجوع نشده، خیلی نظر نداده‌اند؟
بله.

فکر می‌کنید دانشگاهیان ما مسئولیت خودشان را در این زمینه انجام داده‌اند؟

من به عنوان نماینده دانشگاهیان حرف نمی‌زنم، به عنوان یک دانشگاهی حرف می‌زنم.

به عنوان یک دانشگاهی که در جریان کار دانشگاهیان دیگر هم هستید.

می‌گویم آیا من به عنوان یک دانشگاهی در وهله اول دغدغه‌ام مسائل اجتماعی جامعه است یا دانشجوی خودم؟ دانشجوی خودم. من باید دانشجوی خوب تربیت کنم. درست است؟

زمانی خوب است که آن دانشجو که فارغ‌التحصیل شده، بیاید مشکل جامعه را حل کند.
جبرا بحث ما اینگونه می‌شود که بین دانشگاه و صنعت باید یک حلقه ارتباطی باشد و دانشجوی بنده بتواند برای کارخانه سایپا یا ایران خودرو یک قطعه خوب، با دوام و شیک طراحی کند. حالا اگر سایپا نگوید که من این قطعه را می‌خواهم، چه اتفاقی می‌افتد؟ می‌توان حرف‌ها را کلی گفت اما کلی‌گویی کافیست. بالاخره هیچ پزشکی قبل از اینکه اطلاعاتی از بیمارش بگیرد، نمی‌تواند نسخه‌ای به او بدهد.

اما این بیماری فراگیر است.
ببینید در شهر ما یک دکتری بود به نام دکتر شیخ که مردم گاهی اوقات پول نداشتند و سر نوشابه در ظرف او می‌انداختند که او فکر کند پول او داده شده است. اما این آدم بالاخره خودش زندگی هم دارد دیگر. خیلی زیبا بود که اگر همه دکترها دکتر شیخ می‌شدند اما این مرد بعضی شب‌ها خودش می‌آمده بیرون، سر نوشابه‌ها را بر می‌داشته با الکل می‌شسته و همان اطراف می‌انداخته که اگر کسی هم می‌آمد، دیگر دنبال سر نوشابه هم نگردد. کاش همه می‌توانستیم مثل او باشیم. منتها فرق دکتر شیخ با دیگران یک چیز است. او می‌پذیرد که در کجا زندگی می‌کند و دنبال راه حل است. من عرضم این است که ما وارد فاز زندگی دیجیتال شده‌ایم…

و دیگر در مورد ضرورت‌هایش نباید حرف بزنیم…
بقا حکم می‌کند که این ابزار را داشته باشیم. منتها در همین فضا هویت سازی هم می‌شود. کسی که رفته گوشی آیفون خریده، چرا نمی‌گوید "موبایل" خریدم؟ این‌جا همان هویت است. طرف طوری تولید و برنامه ریزی می‌کند که نیاز را به شما تحمیل کند تا شما با آن هویت وارد میدان شوید. مگر کفش، کفش نیست؟ ما می‌پوشیم که پایمان آسیب نبیند، ولی "آدیداس" بودنش بحث هویت است.

تصور من این است که شورای مجازی همان کارکرد ضلع آموزش و فرهنگ مثلثی که شما از آن یاد کردید را دارد که سیاست گذاری فرهنگی می‌کند. زیرا اگر قرار باشد کار تکنیکی انجام دهد، وزارت ارتباطات یا رگولاتوری این کارها را انجام می‌دهند.
آیا شما برای گرفتن نتیجه از فعالیت این شورا عجله نمی‌کنید؟ آیا چهار ماه زمان کمی برای نتیجه گرفتن نیست؟

شوراهای زیادی وجود دارند که در مجموع موفق عمل نکرده‌اند. این نگرانی وجود دارد که این شورا هم به سرنوشت شوراهای دیگر دچار شود. از احکام صادر شده چنین بر می‌آید که این شورا اجازه قانون‌گذاری در این حوزه را دارد و مسئله بسیار جدی است.
من دو نکته را تصریح کنم: این‌که در این شورا سران قوا حضور دارند، اهمیت شورا را نشان می‌دهد ولی راه‌حل‌ساز نیست. نکته دوم این که شما می‌گویید با توجه به سوابق قبلی، بدبین هستید. از نظر من بدبینی همان خوش بینی است و بدبین کمی اطلاعاتش بیش‌تر است. به نظر من گذشت چهار ماه برای قضاوت کردن زود است.

قضاوت نمی‌کنیم. ولی می‌گوییم با توجه به تأخیر در تشکیل چنین شورایی، این‌که در طول چهار ماه تنها یک بار تشکیل جلسه داده‌اند، کمی قابل بحث است.
این شورا خودش اصرار بر سربستگی دارد. این شورا در مورد فلسفه خودش صحبت نمی‌کند، پس حتماً برای خودش دستورالعمل‌هایی دارد.

الآن شورا تشکیل شده ولی ما نمی‌دانیم می‌خواهد چه‌کار کند. شما اشاره کردید که برای هر کاری مفاهیمی باید تعریف شود و این‌ها زیرساخت‌های انجام کار است. مفاهیم لازم برای فعالیت‌های مجازی را چه کسی باید تعریف کند؟ آیا چون کسی برای تعریف این مفاهیم درخواست نکرده، نباید چنین مفاهیمی در دانشگاه مورد بحث قرار بگیرد؟
ما جلسه‌ای را با حضور ۱۰ استاد برجسته در این زمینه تشکیل دادیم و از آن‌ها در این حوزه مقاله گرفتیم که انتشارات دانشگاه تهران آن را منتشر کرده است. ما کارمان را انجام می‌دهیم ولی دیالوگی که باید بین این سه ضلع صورت بگیرد تا سیاست‌ها بر مبنای آن تعریف شود، صورت نگرفته است. به نظر من پرسیدن این سئوال از من درست نیست و نهادهای صنفی، خیلی بهتر می‌توانند پاسخگو باشند.

شخصیت شما تک بعدی نیست و حضور موثری در نهادهای صنفی مانند انجمن ایرانی جامعه اطلاعاتی دارید. از آن زاویه هم، شایستگی پاسخ به پرسش‌ها را دارید.
ما متأسفانه در فضای هراس از وب به نوشتن سیاست‌ها روی آورده‌ایم. بحث من این است که اگر اساسا ما بخواهیم از هراس برای زندگی دیجیتال نسخه بنویسیم، اوضاع متفاوت خواهد بود. ما به جای اینکه دغدغه زندگی دیجیتال را داشته باشیم، به سراغ دغدغه‌های فرهنگی رفتیم. ما اول باید الزامات زندگی دیجیتال را اندازه بگیریم و بعد سطح سواد رسانه‌ای را بالا ببریم.

وبلاگ شما فیلتر شده و شما همچنان روی همان وبلاگ مطلب می‌گذارید. این کار، اعتراض است؟
وقتی فیلترینگ می‌آید به این شکل عمل می‌کند که یک کلاس درس هم فیلتر می‌شود، اصلا این سیاست قابل قبول نیست و باید اصلاح شود. من روی این وبلاگ مطالب درسی کلاس خودم را می‌گذارم و دانشجویان بخشی از مطالب کلاسم را باید از این سایت دریافت کنند.

وبلاگ شما جزء اولین وبلاگ‌هایی بوده که ایجاد شده و سال‌هاست محل رجوع خیلی از فعالان حوزه ارتباطات است و شما هم‌چنان برای به‌روز کردن آن پافشاری می‌کنید.
حقیقت امر این است که من به دلیلی دیگر آن‌جا پافشاری می‌کنم. البته وب سایت من به وسیله پسرم برنامه‌ریزی و آماده شده و منتظر لینک‌های شکسته است که خودم باید آن را درست کنم. اما موضوع این است که من همیشه به دانشجوی خودم گفته‌ام که من پولدار نیستم که بروم هاست و سرور بگیرم. وبلاگ ابزاری کاملا رایگان است که ما می‌توانیم آن را تبدیل به یک کلاس کنیم و تو هم می‌توانی همسایه من باشی.

این فلسفه‌ای بوده که من هنوز روی آن وبلاگ پافشاری دارم. من می‌خواستم به دانشجویان بگویم که ما می‌توانیم یک اسب رایگان داشته باشیم. نصف آن وبلاگ پاسخ و پرسش بوده است. من با آن قصه مشکل فلسفی دارم که دانشجوی من فکر نکند که پول سایت ندارد و معلم او این پول را داشته و حالا یک پله بالاتر از او ایستاده است.

الآن هم برنامه ریزی سایت را پسرم انجام داده و پولی برای آن پرداخت نکردم ولی برای خرید هاست پول داده‌ام.

منبع: ماهنامه ارتباطات