گرداب- به رغم این که به نظر میرسد جنگ روانی غرب با محوریت "احتمال اقدام نظامی آمریکا علیه برنامه هسته ای ایران" طی روزهای اخیر کاهش یافته و به خصوص در جبهه آمریکایی این بخش از عملیات، نشانههایی از تضعیف بیش از پیش جبهه جنگ روانی علیه ایران جلوگیری کند.
مقام های آمریکایی در طول یکی دو هفته اخیر تلاش داشتند تا افکار عمومی را متقاعد کنند که آنچه درباره احتمال حمله نظامی به ایران مطرح می شود واقعیت ندارد، از جمله "جرج بوش"، رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرد که طرح مسئله حمله نظامی به ایران ساخته و پرداخته دشمنان ما است. "دیک چنی"، معاون وی نیز تاکید کرد که واشنگتن "گزینه دیپلماتیک"را در قبال ایران دنبال خواهد کرد، هر چند وی به عنوان تندروترین عضو همچنان تاکید کرده است که همه گزینهها روی میز رئیس جمهور قرار دارد.
"رابرت گیتس"، وزیر دفاع آمریکا نیز با عصبانیت به خبرنگاران سوال کننده گفت که چند بار بگویم ما قصد حمله به ایران را نداریم. "کاندولیزا رایس"، وزیر خارجه آمریکا نیز ضمن "رد هر نوع حمله نظامی به ایران" سخن از طرح "تغییر ۱۸۰درجه جهت گیری آمریکا نسبت به ایران" به میان آورد.
دقیقا در گرماگرم اعلام این مواضع شبکه خبری "بیبیسی" با ارسال خبری با عنوان "عملیات نظامی آمریکا علیه ایران گسترده خواهد بود" احتمال حمله به ایران را "گسترده و قریب الوقوع" اعلام کرد و خبر از طرح های پنهانی در خصوص حمله نظامی به ایران داد که سیاستمداران آمریکا و حتی نخست وزیر انگلیس نیز آشکارا آن را تکذیب کرده اند. هرچند در این جریان خبری بیبیسی تنها نیست و برخی دیگر از رسانه های مکتوب انگلیس از جمله روزنامه " گاردین" نیز همین خط را دنبال کرده است.
اما چرا انگلیسیها به طور کلی و شبکه بیبیسی به طور اخص آهنگ جنگ را می نوازند؟ رفتار انگلیسیها ریشه در چه اندیشهها و رویدادهایی دارد؟ در تحلیل رفتار رسانه ای انگلیس در عملیات روانی علیه ایران نظریه های گوناگونی مطرح است.
یک نظریه این است که انگلیسیها با دام گستری برای کاخ سفید به دنبال اهداف پنهان و کلان در خاورمیانه و نظم جدید بینالمللی هستند. در واقع ریشه سیاست انگلیس در درگیر کردن "پنتاگون" علیه ایران به اندیشه احیای سلطه بلامنازع خود در خاورمیانه بر میگردد. خاورمیانه نزد انگلیسیها به عنوان "حیاط خلوت" آنها محسوب میشود.
اگر آمریکای لاتین و حوزه "کارائیب" حیاط خلوت آمریکا محسوب میشود و اگر آسیای مرکزی و قفقاز حیات خلوت روسها به شمار میآید، خاورمیانه نیز در استراتژی انگلیسیها جایگاه ویژه خود را دارد.
انگلیس از زمانی که قدرت امپراتوریاش رو به افول نهاد و ناگزیر هژمونی آمریکا را در خاورمیانه پذیرفت، همواره به دنبال ایجاد چالش داشت. در همین راستا برخی از تحلیلگران مدعی شده اند که انقلاب ایران از نظر انگلیس حرکت مثبتی تلقی میشد، زیرا که این انقلاب پایان نفوذ کاخ سفید در ایران بود. اکنون که آمریکا به تعبیر "ریچارد هاس"، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، در شرف پایان عصر خود در خاورمیانه است و هژمونی خود را در منطقه از دست داده، بهترین فرصت در بازیابی قدرت افول یافته انگلیس است.
نگاهی به عملکرد انگلیس در ایجاد چالش برای آمریکاییها به خصوص در افغانستان و عراق که با هزینه های بسیار اندک و غیر قابل مقایسه با آنچه آمریکا در منطقه هزینه میکند، موید این ادعا است که انگلیسی ها، قدرت متحد ظاهری و رقیب اصلی خویش یعنی آمریکا را نیز تحلیل ببرند.
نگاهی به دو جنگ اخیر در افغانستان و عراق نشان میدهد، انگلیسی ها در حالی که خود را متحد استراتژیک آمریکا قلمداد میکنند، اما به اند که تاکنون کمترین آسیبها را تحمل کرده و بیشترین سود را برده اند.
ارزیابی از تلفات انگلیسیها در افغانستان و عراق نشان میدهد که آنها نسبت به آمریکاییها و حتی سایر نیروهای ائتلاف کمتر تلفات داده اند.
اکنون نیز که آمریکا در باتلاق عراق کاملا گرفتار شده و عراق برای آمریکاییها به ویتنام دیگری تبدیل شده، دستور فراخوان سربازان انگلیسی از عراق صادر شده است.
ژرف اندیشان روابط بینالملل بر این اعتقاداند که دولت مردان انگلیسی با توجه به "سیاست چرچیلی" شرایط و زمینه را آماده بازتولید نقشه میبینند، خاورمیانه ای که اکنون "هارتلند انرژی" جهان محسوب میشود.
به این ترتیب ارزیابی گردانندگان اصلی انگلیس از وضعیت آمریکا در خاورمیانه این است که در صورت یک درگیری نظامی دیگر آمریکا در منطقه، انحصار قدرت کاخ سفید در خاورمیانه برای همیشه پایان خواهد یافت.
بسیاری از تحلیل گران معتقدند که انگلیسیها و شبکه بیبیسی به عنوان مهمترین رسانه وابسته به دولت با ترغیب آمریکا به جنگ با ایران درصدد زمینه سازی برای متزلزل ساختن قدرت آمریکاییها هستند.
نظریه دیگری درباره رفتار رسانه ای انگلیس برای دامن زدن به جنگ روانی علیه ایران، نفوذ رسانه ای صهیونیسم را مورد توجه قرار میدهد.
با پیروزی دموکراتها در انتخابات نوامبر گذشته و تضعیف شدید موقعیت بوش و تیم افراطی نزدیک به او، زمینه عملیات روانی علیه ایران به خصوص در عرصه رسانه ای در آمریکا تا حد قابل توجهی کاهش یافت و رسانه های های نزدیک به "دموکراتها" از همراهی با این جنگ روانی اجتناب ورزیدند.
رسانه های آمریکایی نزدیک به اردوی "جمهوری خواهان" نیز از بیم دامن زدن به تنش های داخلی در آمریکا با خواسته دشمنان ایران همراهی نمیکنند. واکنش های تند و صریح مقام های ارشد کاخ سفید علیه شایعاتی از این دست که زمینه انتقاد علیه حزب حاکم آمریکا را فراهم میآورد نیز دلیل دیگری از نا امیدی صهیونیسم رسانه ای نسبت به جبهه آمریکایی جنگ روانی علیه ایران است.
بر اساس این نظریه و در حالی که ادامه عملیات روانی از آمریکا علیه ایران تا حد قابل توجهی مشکل شده است، موقعیت بیبیسی به عنوان رسانه ای مطرح مورد توجه قرار گرفته است.
بیبیسی نیز مانند اکثر "کارتل های رسانه ای غرب" به صورت غیر مستقیم از سوی هواداران صهیونیسم اداره میشود و دولت انگلیس به عنوان بنیانگذار رژیم صهیونیستی همواره در حمایت از این جریان عمل کرده است. بنابراین ماموریت تازه بیبیسی در جنگ روانی علیه ایران که حتی سخنگوی پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) نیز آن را مضحک خواند، در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
منبع:
ایرنا