گزارش يك مجله آمريكايي؛

دلايل شكست و سردرگمي جريان فتنه

دلايل شكست و سردرگمي جريان فتنه
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۸۹

يك مجله خبري آمريكايي در گزارشي با اشاره به گذشت يك سال از انتخابات رياست جمهوري ايران و وقايع مربوط به آن به بررسي دلايل شكست سبزها پرداخته است.

به گزارش گرداب، "حسين اسماعيل زاده"، استاد اقتصاد دانشگاه "دريك" ايالت آيوا آمريكا، در مقاله‌اي در مجله "كانترپانچ" با عنوان "چرا سبزهاي ايران شكست خوردند" به بررسي وقايع پس از انتخابات سال گذشته رياست جمهوري ايران پرداخته است. اسماعيل زاده كه اكنون در دانشگاه "دريك" مشغول به تحقيق و تدريس است كتابي با عنوان "اقتصاد سياسي جنگ گرايي آمريكا" نيز به رشته تحرير در آورده است.

وي مقاله خود را در زمينه وقايع بعد از انتخابات رياست جمهوري ايران اينگونه آغاز مي‌كند:
يك سال پس از انتخاب مجدد و پر تب و تاب محمود احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهوري ايران به نظر مي‌رسد وي در شرايط سياسي مستحكمتري نسبت به هر زمان ديگري از دوران رياست جمهوريش قرار دارد. با ايستادگي در مقابل تمام توطئه‌هاي بي‌ثبات‌سازي بي امان داخلي و خارجي، دولت احمدي نژاد اكنون در داخل ايران مطمئن‌تر و در خارج از اين كشور از احترام بيشتري برخوردار است.

در مقياس گسترده‌تر، كه وراي احمدي نژاد و دولت اوست، مي‌توان گفت كه امروز جمهوري اسلامي ايران در بسياري از زمينه‌ها قدرتمندتر و باثبات‌تر از هر زمان ديگري است.

اين در شرايطي است كه تهديد جلوه دادن احمدي نژاد و يا ايران از جانب قدرت‌هاي شرور سلطه جهاني و همپيمانان خشمگين و نااميد آنها در داخل و خارج جمهوري اسلامي ادامه داشته است.

حتي در زمينه اقتصاد، كه فشارهاي زياد تحريم‌ها، خرابكاري‌ها و جنگ رواني همچنان ادامه دارد، ايران با اين فشارها بسيار بهتر از آنچه انتظار مي‌رفت، مقابله كرده است. صندوق بين‌المللي پول در گزارش مه 2010 خود درباره ايران اشاره كرد كه در حالي‌كه نرخ بيكاري و تورم همچنان بالاست با اين حال در سال 2010 نرخ بيكاري از 10.3 درصد براي اولين بار به 8.5 درصد كاهش يافت.

گزارش صندوق بين‌المللي پول مي‌افزايد كه تبادلات خارجي ايران 5 ميليارد دلار افزايش خواهد داشت و در سال 2010 به 88.5 ميليارد دلار خواهد رسيد. اين افزايش سالم تبادلات خارجي در تناقض آشكار با ذخاير ارزي تهي شده و بدهي‌هاي هنگفت بسياري از كشورهاي سراسر دنيا قرار دارد.

ايران در زمينه توسعه حمل و نقل، شبكه‌هاي برق رساني و ارتباطي به تمام نقاط كشور كاملا موفق بوده است و آموزش رايگان و خدمات بهداشتي براي افراد نيازمند فراهم مي‌كند و از سوي ديگر در حال كاهش فقر و نابرابري است.

پيشرفت علمي-فناوري و اقتصادي با وجود تحريم‌ها
ايران همچنين پيشرفت قابل توجهي در تحقيقات علمي و فناوري داشته است. تمام تحريم‌هاي اقتصادي سركوبگرانه امپرياليسم آمريكا و همپيمانان آن ايران را از توسعه رو به جلوي رشد اقتصادي و طرح‌هاي صنعتي سازي باز نداشته است. در واقع، ايران تحريم‌هاي اقتصادي امپرياليستي و بايكوت‌ها در زمينه فناوري را يك نوع توفيق اجباري قلمداد كرده است يعني تهران از مزاياي اين تحريم‌ها و بايكوت‌ها براي خودكفا شدن در بسياري از حوزه‌هاي فناوري بهره برده است.

نويسنده اين مقاله ادامه مي‌دهد: براي مثال ايران اكنون در توليد بسياري از محصولات صنعتي خود به خودكفايي رسيده است. محصولاتي مانند لوازم خانگي و الكتريكي (تلويزيون، ماشين ظرفشويي و لباسشويي، يخچال و از اين قبيل)، محصولات نساجي، توليدات چرمي، توليدات دارويي و كشاورزي و مواد غذايي فرآوري شده و نوشيدني. اين كشور همچنين پيشرفت چشمگيري در توليد فولاد، محصولات مسي، كاغذ، توليدات لاستيكي، تجهيزات مخابراتي، سيمان و ماشين‌آلات صنعتي داشته است. ايران بزرگترين دارنده ربات‌هاي صنعتي در غرب آسياست.

پيشرفت ايران در توليد خودرو و ديگر وسايل نقليه موتوري به طور خاصي تاثيرگذار شده است. وسايل نقليه موتوري شامل تجهيزات كشاورزي، اكنون در ميان صادرات ايران به حساب مي‌آيد. با اين همه قابل ذكرترين پيشرفت صنعتي ايران را مي‌توان در توليد انواع گوناگوني از نيازهاي تسليحاتي آن مشاهده كرد. صنعت دفاعي ايران گام‌هاي بزرگي را در 25 سال گذشته برداشته است و اكنون بسياري از انواع تسليحات و تجهيزات را توليد مي‌كند. از سال 1992 سازمان صنايع دفاع ايران (DIO) تانك‌ها، نفربرهاي زرهي، موشك‌هاي هدايت شونده، سامانه‌هاي راداري، شناورهاي نظامي، زيردريايي و يك جنگنده را توليد كرده است. در سال 2006 ايران صادرات تسليحات خود را به 57 كشور جهان از جمله اعضاي ناتو آغاز كرده است.

ديپلماسي فعال ايران در برابر انفعال غرب
ايران همچنين اخيرا در ميادين بين‌المللي و چالش‌هاي ژئوپلتيكي و ديپلماتيك امتيازات مهمي را به دست آورد و همپيمانان جديدي از آن خود كرده است. درحالي‌كه بيانه ايران-تركيه-برزيل درباره تبادل سوخت هسته‌اي تمايل ايران براي كاهش تنش‌هاي بين‌المللي را به اثبات رساند، اين اقدام همچنين به آمريكا و همپيمانان آن نشان داد كه رد اين بيانيه مهم از جانب آنان كاملا غيرمنطقي است.

به علاوه، مخالفت آمريكا با درخواست‌هاي جهاني مبني بر مقصر شناختن اسرائيل در زمينه قتل عام‌هاي مرتكب شده عليه كشتي امداد رسان غزه بيش از پيش ديدگاه استكباري و سياست خارجي يك‌جانبه ايالات متحده و همپيمانان آن را برجسته ساخت. همانگونه كه اين وقايع بار ديگر آمريكا را به عنوان يك قلدر بين‌المللي نمايان ساخت، به دكترين ايران عليه اين قلدر نيز مشروعيت و اعتبار بيشتري بخشيده است. ممكن است ايران تنها كشور در منطقه خاورميانه باشد كه خودش درباره سياست‌هاي اقتصادي، سياسي و نظامي خود بدون وابستگي به مشاوران، دستورالعمل‌ها و دستورات قدرت‌هاي خارجي تصميم ‌مي‌گيرد اما اين چيزي است كه بسياري از مردم در ديگر كشورها در منطقه و فراتر از آن به آن غبطه مي‌خورند.

تحليل رفتن جنبش سبز
در حالي‌كه به نظر مي‌رسد موضع سياسي احمدي‌نژاد و همچنين جايگاه اقتصادي و ژئوپلتيكي ايران از زمان انتخاب مجدد احمدي نژاد در انتخابات سال گذشته بهبود يافته است، امتيازات سياسي مخالفان بزرگ او به طرز چشمگيري كاهش يافته است و "جنبش سبز" آنها اكنون در يك سردرگمي و از هم پاشيدگي قرار دارد. در واقع پدرخوانده سبزها، آنچنان اعتبار خود را از دست داده و آنچنان از لحاظ سياسي ضعيف شده است كه مجبور شده غرور قدرت و استقلال سال گذشته خود را بشكند و به جاي آن به آيت الله خامنه‌اي به عنوان رهبري بي چون و چرا افتخار ‌ورزد.

 اصلي‌ترين رقيب احمدي نژاد نيز به شكل قابل ملاحظه‌اي به حاشيه رانده شد و نفوذ وي در يك سال گذشته از بين رفت. بيانيه‌هاي سياسي پيش پا افتاده و پوچ وي كه گاها روي وب سايت وي با نام "كلمه" قرار داده مي‌شود، اغلب نه تنها از سوی حاميان دولت و احمدي‌نژاد مورد تمسخر قرار مي‌گرفت بلكه از سوي بسياري از حاميان قبلي او كه به تدريج او را ترك كرده‌اند نيز به استهزا گرفته مي‌شود.

شرح ناكامي
سؤال اين است كه چرا؟ چگونه ما مي‌توانيم از هم پاشيدگي "جنبش سبز" و كاهش فجيع امتيازات سياسي رهبران آن را توضيح دهيم؟

يكي از توجيه‌هايي كه به شكل گسترده‌اي مطرح مي‌شد "اقدامات سركوبگرانه دولت" عنوان شده است. در حالي‌كه اقدامات سركوبگرانه دولت قطعا يك عامل محسوب مي‌شود، اما تنها عامل يا عامل اصلي نيست. دلايل مهمتر كاهش محبوبيت جنبش سبز و رسوايي معماران اصلي آن در جاي ديگري است. دلايل ديگر چه هستند؟

براي شروع بايد بگوييم كه جنبش سبز مبارزه انتخاباتي غيرصادقانه‌اي داشتند. كانديداي آنها براي رياست جمهوري به ميدان آمد اما از پذيرش خواست اكثريت هنگامي كه مشخص شد در حقيقت راي نياورده، سر باز زد. اين موضوع باعث شد بسياري از ناظران به اين باور برسند كه مبارزه انتخاباتي وي بيشتر شبيه تلاش براي كودتا بود- يا به بيان دقيقتر يك كودتاي سبك، در مقابل كودتاهاي نظامي سنتي- تا يك مبارزه انتخاباتي همراه با حسن نيت.

چيزي شبيه انقلاب‌هاي رنگي ناكام
اين مسئله پس از انقلاب‌هاي رنگي در بسياري از جمهوري‌هاي شوروي سابق مانند گرجستان‌ و اوكراين مدل برداري شد، الگويي كه از مفاهيم انتخابات به عنوان فرصت‌هايي براي بي‌ثبات‌سازي و تغيير رژيم استفاه مي‌‌كند. اين امر توضيح مي‌دهد كه چرا این کاندید ناکام حتي پيش از پايان ساعت راي گيري اعلام پيروزي كرد. اين مسئله همچنين توضيح مي‌دهد كه چرا او هنگامي كه در واقع از شكست در انتخابات مطلع شد، ادعاي تقلب را مطرح كرد.

اساسا، بسياري از مردم ايران احساس اين نيرنگ را دارند و بر اين باورند كه مدعی تقلب باید مدارك و شواهدي براي تقلب در انتخابات ارائه مي‌كرد، در غير اين صورت او نمي‌بايست چنين ادعاي عجيب و غريبي را مطرح مي‌ساخت. و به همين دليل در روزهاي پس از انتخابات طرفداران وی به دستورالعمل‌هاي او گوش دادند و به خيابان‌ها آمدند و از اين عصباني بودند كه راي‌آنها دزديده‌ شده است. اما همين كه روشن شد كه اخبار تقلب در انتخابات غلط بوده است، بيشتر هواداران وی از جمله بسياري از حاميان منطقي وي، احساس فريب كردند و او و جنبش سبزش را رها كردند.

دخالت رسانه‌هاي فارسي زبان مستقر در غرب
دكتر محمد مرندي استاد دانشگاه تهران نيز با اشاره به اين تحولات تاكيد مي‌كند كه کاندید اصلاحات "به شكل موثري حمايت رسانه‌هاي فارسي زبان و مخالفان مستقر در غرب را پذيرفت، از طريق سكوتش، بسياري از مردم ايران از توهم رهايي يافتند و حتي متنفر شدند. شكي نيست كه مردم امروز بسيار از جنبش سبز با حمايت بيگانگان و نقش دولت‌هاي غربي به وسيله طريق حمايت مالي و ديگر اشكال حمايت خشمگين هستند."

مرندي مي‌افزايد: هيچ يك از همكاران من كه به کاندیدای اصلاحات راي دادند، حاضر نيستند با اقداماتي كه او پس از انتخابات انجام داد مجددا به وي راي دهند. اين به آن معنا نيست كه آنها از احمدي نژاد حمايت مي‌كنند يا اينكه وی اصلا هيچ حامي ديگري ندارد، بلكه بايد گفت كه اكنون اقليت كوچكي از او حمايت مي‌كنند."

شايدها و نبايدها
شايد کاندید ناکا‌م مي‌توانست مقداري از درستي خود را در صورتي‌كه صادقانه به‌خاطر ادعاي ساختگي تقلب در انتخابات عذرخواهي مي‌كرد حفظ كند. به جاي اين، او آن اشتباه را با ناديده گرفتن همراه با بي توجهي شواهد موجود آميخته كرد و با اصرار لجوجانه‌اي تاكيد كرد كه آراي مردم مي‌بايست دزديده مي‌شد بدون اينكه هيچگونه مدرك معتبر يا مجاب كننده‌اي در حمايت از اين ادعا ارائه كند.

با اين همه، شواهدي كه ادعاي تقلب در انتخابات را رد مي‌كند قابل ملاحظه است. اين شواهد نه تنها شامل آمار رسمي مشخص و مفصل درباره نتايج انتخابات است بلكه شامل شماري از آمارهاي مستقل است كه از سوي موسسات نظرسنجي معتبري ارائه شده است. از جمله اين موسسات مي‌تواند به شمار اندكي از آنها در آمريكا اشاره كرد كه اعتبار آمار رسمي نتايج انتخابات را تاييد مي‌كرد.

به اين ترتيب نه تنها کاندبد معترض به نتایج  يك مبارزه انتخاباتي غيرصادقانه به راه انداخت بلكه با مبارزه‌اي غيرمنصفانه، غيرقانوني و مبهم چالش‌هاي اقتصادي ايران و روابط ديپلماتيك متشنج با قدرت‌هاي غربي را تا حد زيادي به گردن احمدي نژاد انداخت و بنابراين حقيقتِ فشارهاي بي‏رحمانه اقتصادي، سياسي و نظامي بر ايران را ناديده گرفت، فشارهايي كه از سوي امپرياليسم آمريكا و همپيمانان آن به طور وحشيانه‌اي تحميل شده است و نه تنها از دوران رياست جمهوري احمدي نژاد بلكه از سال 1979 يعني پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه رژيم شاهنشاهي محبوب آمريكا سرنگون شد، تحميل شده است.

کاندید اصلاحات و روساي ستادهاي انتخاباتي وي با توصيف سياست‌ خارجي احمدي نژاد به عنوان "ماجراجويانه" و "تقابلي" او را مقصر فشارهاي نظامي و اقتصادي خصمانه بيگانگان شمردند. به همين نحو، جنبش سبز به دنبال "درك" و "سازگاری" با آمريكا و همپيمانان آن و احتمالا از جمله اين همپيمانان اسرائيل بودند به اين اميد كه به ثبات سياسي و اقتصادي دست يافته شوند.

نويسنده اين مقاله سپس به مقاله قبلي خود اشاره مي‌كند كه درباره موضوعات فوق نوشته شده بود و به قسمت‌هايي از آن مقاله اشاره مي‌نمايد:

"امپرياليسم آمريكا كينه‌توزانه‌ترين دشمني خود را در قبال ايران در دوران رياست جمهوري محمد خاتمي (2005-1997) نشان داد در عين حال كه او شديدا به دنبال يك مسير دوستي با ايالات متحده بود. در حالي‌كه خاتمي در حال پيشبرد "گفت‏وگوي تمدن‌ها "ي خود بود و گام‌هاي آشتي‌جويانه‌اي برمي‌داشت تا همراه آمريكا باشد و يكي از اين گام‌ها شامل همكاري در سرنگوني رژيم طالبان در افغانستان مجاور ايران بود، "جرج بوش" رئيس جمهوري وقت آمريكا ايران را به عنوان يكي از اعضاي "محور شرارت" معرفي كرد. سپس اين تهديدسازي ظالمانه به عنوان ابزاري سياسي-تبليغاتي براي توجيه درخواست‌هاي "تغيير رژيم" در ايران استفاده شد."

خاتمي و جستجوي مسير دوستي با آمريكا
علي رغم ژست‌هاي آشتي جويانه خاتمي در قبال آمريكا، بسياري از مردم ايران از ديدگاه غيرمنصفانه و تحريك‌آميز واشنگتن در قبال ايران خشمگين بودند به گونه‌اي كه درباره منطق سياست خاتمي در تلاش براي كاهش تنش با امپرياليسم آمريكا ابراز ترديد كردند. به همان دليل نيز، بسياري از مردم ايران، انتقاد کاندید اصلاحات از احمدي نژاد در خصوص تهديدسازي ايران را هم ساده لوحانه يا غيرمنصفانه و هم اشتباه ارزيابي كردند. شگفت انگيز نبود كه بيشتر مردم ايران از جمله بسياري از حاميان قبلي موسوي و هواداران او، درباره صداقت و درستي مبارزه انتخاباتي او ابراز ترديد كردند.

شعارهاي صرفا انتخاباتي
يكي از ويژگي‌هاي انتخاباتي جذاب کاندید ناکام ارتقاي صريح ارزش‌هاي دموكراتيك و آزادي‌هاي فردي بود. با اين وجود، اين حمايت او از دموكراسي زماني رنگ باخت كه او با بي توجهي گستاخانه به نتايج راي اكثريت به نفع احمدي نژاد آشكارا با خواست مردم به مخالفت برخاست. علاوه براين، اين مشخص بود كه در سايه دستور كار اقتصاد نئوليبرال، اظهارات گنگ و نامحسوس وي درباره آزادي فردي و حقوق بشر شامل حق داشتن نيازهاي اساسي انساني مانند غذا و سرپناه نبود يا حق داشتن خدمات درماني ارزان و آموزش عمومي نبود.

وعده‌هاي نامحسوس، كوته فكرانه و در واقع غيرصادقانه حقوق دموكراسي این کاندید شبيه به رهبران ديگر انقلاب‌هاي رنگي است و براي مثال مي‌توان به وعده‌هاي "ميخائيل ساكاشويلي" در گرجستان و "ويكتور يوشنكو" در اوكراين اشاره كرد. اگر او در پيشبرد انقلاب سبز موفق مي‌شد، ثابت مي‌شد كه وعده‌هاي دموكراسي او به مانند وعده‌هاي همتايانش در گرجستان و اوكراين توخالي و پوچ هستند. چنانچه مردم گرجستان و اوكراين از ماهيت واقعي آنها مطلع شدند و آنها را از سمت خود بركنار كردند.

عامل مهمي كه نقشي حياتي در كاهش محبوبيت سبزها بازي كرد، ويژگي طبقاتي آن، ناتواني در برقراري ارتباط يا جذب توده‌هاي طبقه متوسط، ضعيف و كارگر بود. بر كسي پوشيده نيست كه سبزها به شكل قابل توجهي از سوي محافل ثروتمند و تحصيل كرده جامعه ايران تمجيد و ستايش مي‌شوند. کاندید اصلاحات آشكارا از اين مسئله آگاهي دارد يعني هنگامي كه وي درباره نياز به توسعه جايگاه‌هاي حاميانش بدون توجه به طبقات متوسط يا زير متوسط جامعه سخن مي‌گويد. اما منافع و ارتباطات طبقاتي چيزي نيست كه به آساني از طريق آرزوها يا گفتارهاي ساده محقق شود. موارد فوق وراي شخص اوست. اينها ويژگي و نيرومحركه مبارزه انتخاباتي او و جنبش سبز را شكل داد.

هوشمندي مردم ايران
با گذشت 31 سال از جو انقلابي مستمر، مردم ايران به شهروندان بسيار هوشياري در امور سياسي تبديل شده‌اند. اين مردم به آساني ماهيت دستور كار اقتصادي نئوليبرال و بازار دوست رقیب احمدی نژاد را هنگامي تشخيص دادند كه آنها (در طي سخنراني‌هاي مبارزه انتخاباتي اش) متوجه شدند او چگونه با منت هزينه‌هاي دولت در زمينه نيازهاي اساسي اجتماعي را به عنوان "صدقه"، "ولخرجي" و عوامل گداپروري توصيف كرد.

انتقاد این کاندید و ديگر معماران انقلاب سبز نبايد به عنوان يك دفاع از احمدي نژاد يا دولت ايران به طور كل تلقي شود. از سوي ديگر اين امر نبايد به عنوان مخالفت بزرگي با ديدگاه‌هاي سياسي مخالف يا انتقادهاي اين چنيني انگاشته شود. اين تا حدي انتقاد از سياست‌هاي بي توجه، فرصت طلبانه و اشتباه است نه انتقاد از سياست‌هاي مخالف به نوبه خود.

درس عبرت‌ از ناكامي‌ها
اين واضح است كه انتقاد سالم و اصولي كليدي براي بهبود، پيشرفت و تكامل است. همچنين روشن است كه احمدي نژاد و جمهوري اسلامي ايران نقاط فراواني براي انتقاد دارند. کاندید معترض و ديگر رهبران سبز مي‌توانستند نقشي مهم در افزايش آزادي‌هاي فردي و آرمان‌هاي دموكراتيك در ايران بازي كنند، در صورتي‌كه آنها به هدف اصلي خود براي بي ثبات سازي و براندازي دولت مردمي متعهد نبودند.

سبزها اعتبار مورد نياز خود براي ايفاي نقشي مثبت به عنوان يك نيروي مخالف سازنده را با انجام اقدامات زير از دست دادند:
با بي احترامي به آراي مردم، با ايجاد دروغي بزرگ كه تقلب در انتخابات صورت گرفته است، با احياي ابزارهاي خشونت بار در پيگيري تغيير رژيم، با دنبال كردن يا پذيرش حمايت از نيروهاي سياسي مشكوك خارجي و با مقصر شناختن احمدي نژاد در خصوص فشارهاي امپرياليستي-صهيونيستي بر ايران.

علاوه بر اينها، اين سابقه سياسي ناخوشايند است كه ناكامي و شكست "جنبش سبز" را توضيح مي‌دهد.

منبع: فارس