
اولین جلسه رسیدگی به اتهامات حسین درخشان امروز صبح برگزار شد.
به گزارش
گرداب به نقل از جهان، حسین درخشان امروز در شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برای پاسخ گويی به اتهامات حاضر شد. سپس نماينده دادستان در حضور قاضي، خانواده درخشان و "مهدوی" وکیل مدافع وی، کیفرخواست در خصوص اتهامات وي را قرائت کرد.
درخشان که شهرتش در وبلاگ نویسی است در مهر ماه 87 بازداشت شد. همكاري با دول متخاصم، تبلیغ علیه نظام اسلامی، تبلیغ به نفع گروهک های ضد انقلاب، توهین به مقدسات، راه اندازی و مدیریت سایت های مبتذل از جمله اتهامات وی است.
باقی رسیدگی به اتهامات درخشان به جلسه بعدی دادگاه موکول شد.
بازخواني پرونده حسين درخشان:
زندگينامه
حسين درخشان در هفدهم دي ماه سال 1353 در محله آبسردار تهران متولد شد. تا سال چهارم دبيرستان در مدرسه نيكان تحصيل كرد و سال آخر دبيرستان (سال چهارم) به دبيرستان شهيد مدرس در نياوران رفت. او سه سال اول دبيرستان را رياضي فيزيك خواند. اما در سال چهارم رشته خود را به علوم انساني تغيير داد و ديپلم گرفت. وي سپس در آزمون كنكور سراسري با رتبه 23 قبول شد و در سال 1372 تحصيل خود را در رشته پژوهشگري اجتماعي در دانشگاه شهيد بهشتي آغاز كرد. درخشان پس از گذراندن 110 واحد درسي و چند مرتبه مشروط شدن قبل از آنكه از دانشگاه اخراج شود با اخذ مدرك فوق ديپلم از ادامه تحصيل انصراف داد.
وي كمي قبل از انصراف از تحصيل كار مطبوعاتي خود را در نشريهاي دانشجويي به نام نگاه تازه آغاز كرد. اين وبلاگ نويس ميگويد اولين باري كه اينترنت را به صورت اصطلاحاً گرافيكي ديدم در شركت نوا رايانه بود. درخشان سپس به همراه چند تن از دوستان خود شركت ديگري به نام فرابر را تاسيس ميكند (در ارتباط با كارهاي الكترونيك و ...) البته آنها در اين شركت به طراحي وبسايت نيز مبادرت ميكردند. نويسنده وبلاگ "سردبير خودم" پس از چندي كه مطلع ميشود يك موسسه تحقيقي تاريخي وابسته به بنياد مستضعفان قصد دارد يك مجله با موضوع جوانان منتشر كند مسئولين اين موسسه را قانع ميكند كه اگر اين مجله الكترونيك و اينترنتي باشد، خيلي بهتر و ارزانتر است كه در نهايت با توافق مسئولان اين موسسه اين نشريه اينترنتي با عنوان بهارستان در سال 77 راهاندازي ميشود.
او سپس به علت اينكه علاقه زيادي به فيلم و سينما داشت، پس از چندي ضمن ارتباط با برخي از مجلات سينمايي با علي معلم آشنا ميشود و با دعوت او به دنياي تصوير ميرود. در دنياي تصوير مسئول صفحه "سينما و اينترنت" ميشود كه در اين صفحه خوانندگان را با چت، ايميل و ... نيز آشنا ميكردهاست. درخشان بعد از نشريه دنياي تصوير به روزنامه عصر آزادگان ميرود. او در روزنامه عصر آزادگان ستوني را با عنوان يادداشتهاي يك روستايي ساكن در دهكده جهاني منتشر ميكرد. البته اين ستون هفتگي در مدت بسيار كوتاهي به صورت روزانه به چاپ ميرسد.
درخشان درخصوص وضعيت روزنامه عصرآزادگان در آن زمان ميگويد: يك سري آدم آنجا بودند كه هيچي نميفهميدند از اينترنت، بعضي روزها ستون من قرباني خبرهاي مسخره سياسي و اقتصادي بيربطي كه زياد هم مهم نبودند، ميشد. پس از تعطيل شدن عصرآزادگان درخشان به نشريه دانستنيها ميرود (كه گويا توسط شركت جامعهروز اجاره شده بود). مجله دانستنيها با سردبيري ابراهيم نبوي (البته بدون درج نام او در نشريه) بعد از سه شماره بسته شد. "همه چيز دات كام" عنوان صفحه درخشان در مجله دانستنيها بود كه در آن به معرفي سايتهاي برگزيده YAHOO ميپرداخت. وي پس از مدتي توسط فرناز قاضيزاده (همسر سينا مطلبي و مجري تلويزيون ماهوارهاي بي بي سي فارسي) به سردبير حيات نو، مسعود سفيري معرفي ميشود و مسئوليت ستوني با عنوان پنجرهاي رو به حياط را در اين روزنامه به عهده مي گيرد. درخشان پس از 4 هفته همكاري با روزنامه حياتنو به همراه همسرش مرجان عالمي به تورنتو ميرود.
حسين در خشان در طول 8 سال حضور خود در خارج از كشور همواره مواضع و ديدگاههاي خود را از طريق وبلاگ سردبير خودم، وبسايت صبحانه و... منتشر ميكردهاست در ذيل برخي از مهمترين مواضع درخشان از نظرتان ميگذرد.
مواضع و ديدگاهها ي درخشان در نقش يك اپوزيسيون
درباره توقيف روزنامه بهار
- اي بابا، بهار را هم كه بستند. نكند ميخواهند يك كار ناجور بكنند كه دارند به خاطرش همهي رسانههاي غير از خودشان را ميبندند؟ با اين حساب، ضميمهي همشهري هم لابد بزودي تحت فشار قرار ميگيرد و خلاصه تا دو، سه هفتهي ديگر هيچ روزنامهي اصلاحطلب با خاصيتي پيدا نميشود كه بشود چهار تا كلمهي درست و حسابي در آن خواند.
- به نظر من الان وقتش است كه دولت(دولت آقاي خاتمي) برود و خيلي شيك و بدون مخفيكاري از دوبي مثلا يا حتي افغانستان، يك راديوي بيست و چهار ساعته راه بيندازد براي داخل ايران يا مثلا يك تلويزيون ماهوارهاي را چند ساعت در روز اجاره كند تا بلكه بتواند ارتباطش را با مردم از دست ندهد. اين فكر را ميدانم كه بعضي از اصلاحطلبها داشتند و هنوز هم لابد دارند، ولي انفعال و ترس و محافظهكاريشان مگر اجازه ميدهد؟ آن وقت به آن طرفيها ميگويند محافظهكار. بابا پول كه داريد، آدم وارد كه داريد، دولت هم كه دستتان است، ... ! (ببخشيد اگر مثل سخنرانيهاي ... شد.) (!)
حمايت از نماینده اصلاحات درانتخابات سال84
- بد جوري خوشحالم كه ... گفته كه ميآيد. بخصوص آنجايي كه گفته از كساني كه صلاحيتشان رد شده در كابينهاش دفاع ميكند. بنابراين بايد منتظر باشيم كه كساني مثل ابراهيم يزدي و عزت سحابي در كابينه يا معاونان و مشاوران ... حضور داشته باشند. (و البته بايد پيش را هم بگيريم تا بعدا مثل رئیس جمهور سابق دودره نكند.)
حمايت از عزت الله سحابي و ملي - مذهبيها
- اگر يادتان باشد يك بار گفته بودم كه رييس جمهور ايدهآل من در شرايط فعلي عزتاله سحابي است. بنابراين نميتوانم خوشحالي خودم را پنهان كنم از اينكه ميبينم جبههي مشاركت مرزهاي احمقانهاي را كه اصلاحطلبان تحت تاثير امثال ... و ... با مليمذهبيها كشيده بودند، شكسته است.
- من سحابي را از سرمقالههاي دقيق و جزيياش در ايران فردا ميشناختم و هرگز يادم نميرود موقعي كه اعلام كرد كه نامزد رياست جمهوري است و برنامههايش را هم اعلام كرده بود. از ميان آنها چيزي را كه خوب به ياد دارم بخشي بود كه گفته بودم حجاب نبايد اجباري باشد.
- آخرين برگ برندهاي كه كمپين نامزد اصلاحات ميتواند رو كند و با آن راي صدها هزار زن و دختر جوان را به آساني بخرد آوردن شيرين عبادي در كنار سحابي و يزدي است و بجز معرفي رسمي او به عنوان معاون حقوق بشر، بحث دربارهي از بين بردن تدريجي حجاب اجباري را هم توسط او و از زاويهي حقوق بشر و قرائت امروزي از اسلام و به كمك فتواهاي مراجع مخالف با حجاب اجباري شروع كند.
توهین به بزرگان و شخصیت های سیاسی
-وی در مطالبی که قلم از نوشتن آن شرم دارد، به رهبر معظم انقلاب و آیت الله مصباح یزدی و همچنین رئیس جمهوری ایران بارها توهین کرده است.
سياه نمايي وضعيت داخلي
- ميتوانيد بگوييد من بيمارم و چون از ايران بيرونم، بيخودي همه چيز را به هم ربط ميدهم. اما من در گلاويز شدن دو بازيكن تيم ملي ايران (فيلم آن را ببينيد) جلوي چشم ميليونها بيننده، چيزي جز حقارت و پستياي كه حكومت اسلامي در جان و روان نسل بعد از انقلاب ايران كاشته نميبينم.
- وقتي حكومتي مردمش را بخاطر يك لقمه نان به جان هم مياندازد و يادشان ميدهد تنها با چاپلوسي و تحقير كردن خود ميتوانند شكمشان را سير كنند چه انتظاري داريد؟ يا وقتي به گروهي از نوجوانان اجازه و اسلحه و امكانات ميدهد كه همسنهاي خودشان را جلوي همه در خيابان به باد تحقير و توهين و متلك و كتك و شلاق بگيرند، چرا بايد از تكرار همين صحنه در چمن فوتبال شگفتزده شد؟
ارائه تصويري سياه از سپاه پاسداران
- مثل اينكه سپاه پاسداران رسما ميخواهد ايران را به آتش بكشد. آنها با نشان دادن فيلمهاي تحقيرآميز از ملوانان انگليسي چشمبسته در تلويزيون ماهوارهاي عربي ايران يعني العالم (كه انگار اصولا ساز ديگري ميزند) نه تنها مردم غرب را به شدت به ياد گروگانگيري ايران از سفارت آمريكا در بيست و اندي سال پيش انداختهاند، بلكه يك تنه به تصوير نسبتا مثبتي كه ايران از زمان يازده سپتامبر و شديد شدن حملات وهابيان به تمدن غرب براي خود ساخته است، لطمهي جدي ميزنند.
شوخي تلخ با مقدسات
- ماجراي برخورد محرم و نوروز خيلي جالب شده است. بعضيها محرم را بيشتر تحويل ميگيرند، بعضيها نوروز را. ولي به نظر ميرسد كه چون بعد از انقلاب هميشه يك جور لج و لجبازي بين مردم و دين (بخصوص وقتي كه جنبه اجباري ميگيرد) بوده، مردم امسال عيد را خيلي باشكوه برگزار كنند. البته من شخصا فكر ميكنم كه اتفاقا اگر ... خودش زنده بود (چون زنش ايراني بود بنا بر برخي گفتهها)، شب عيد سبزي پلو را ميخورد و روز عيد هم پا بعد از عيدي دادن به كوچكترها و بقيه، پا ميشد و شخصا به خانهي فك و فاميل ميرفت و...(!)
(ذکر این نکته ضروریست به دليل جسارت هاي زیاد ايشان به مقدسات از آوردن عمده مطالب معذور بوديم.)