گرداب- آیا هرگز برای شما سوال شده است که چرا گوگل خدمات جستجو، رایانامه، فیلم و تصویر را رایگان در اختیار شما میگذارد؟ هزینۀ راه اندازی یک سایت مثل یوتیوب یا گوگل، هزینۀ سرسام آوری است. و فقط مشکل هزینه نیست، غیر از هزینه نیاز به برخورداری از زیرساخت، چیزی شبیه به زیرساخت جادههای شهری بعلاوۀ فناوری و تجهیزاتی است که همچون تجهیزات هستهای در اختیار کشورهای پیرو و بردهای مثل کشورهای خاورمیانه، گذاشته نخواهد شد و کشورهائی که خواستار استقلال هستند، خود باید دست به تولید یا تهیۀ تجهیزات به هر نحو ممکن بزنند.
نگاه اقتصادی به ارتباطات اینترنتی و منافع ما در این میاناتصالات اینترنتی نوعی تجارت است که هر منبعی که اتصال را مهیا میکند، مبلغی برای تمهید آن اتصال دریافت میکند، درست مانند تلفن، وقتی شما از ایران به آمریکا تماس تلفنی میگیرید، پول هر دقیقه مکالمه را باید به ایران، و آمریکا یا هر واسطه ای که این ارتباط را مهیا می کند بدهید. در واقع مبلغ را مخابرات از شما می گیرد، اما شرکت مخابرات، این پول را با طرفهای بین المللی بابت دریافت خدمات، حساب میکند.
در این میان، آمریکا بر روی اینترنت برای ما خویشاوندان میزبان و خوشروی آمریکائی ایجاد کرده است که هر روز و هر لحظه با آنان تماس حاصل کنیم… منظورم گوگل، جیمیل، فیسبوک،تویتر، و اینستاگرام و غیر ه است، هر چند هزینۀ تماس یک نفر با خویشاوندان جدید خود اصلا زیاد نیست، اما وقتی این ضربدر میلیون جمعیت، که در ۳۶۵ روز سال به اینترنت چسبیدهاند بکنی، هزینۀ قابل توجه و غیر قابل گذشتی میشود! و طبعا در آینده این نوع ارتباط، به ۷۵ میلیون ایرانی بعنوان یکی از اساسی ترین مایحتاج زندگی در عصر نوین تسری خواهد یافت. در یک حرکت عجیب ارتباطات ما با همشهری و هموطنمان به آمریکا میرود، و به بوم و بر ما باز میگردد، درست مثل لقمه خوردن از پشت سر.
اگر تصور کنید که گوگل ، جیمیل، یوتیوب، فیس بوک، که به شما خدمات مجانی میدهند، عاشق چشم و ابروی شما و خادم بشریت هستند، دچار یکی از بزرگترین اشتباههای عمر خود شدهاید.
چنانچه بخواهید بدانید لولههای اینترنت، به مثابۀ لولههای کسب درآمد ارتباطات در کجا مجتمع شده و قطورند … به عکس زیر نگاه کنید ، سهم ایران را ، از دنیای اینترنت زیر دقت بگیرید.(اگر پیدایش نکردید، آن را در چپترین دایره پیدا کنید) البته این سهم میزبانی ایران نیست … این آن نی نحیفی است که ایران برای بهره کشیدن از لولههای قطور فروش طلای نامرئی ارتباط الکترونیک، در جریان اطلاعات برده و هورت هورت و هن هن .. و خس خس میکشد، و هنوز صادرات قابل توجهی به این جریان بین المللی ندارد. البته نقشه اینفوگرافی مربوط به سال ۲۰۰۹ هست و در این چند سال این نیها برای ایران زیادتر شدهاند. اما خوب هنوز اینها نیهستند و به درجۀ لوله ، حتی لوله پلیکا، چه برسد به لولۀ ۸۰ اینچی ، ارتقا نیافتهاند.
برای مشاهده تصویر در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید
سوال این که منافع ملی ما در این بازار مکاره و آینده دار چیست؟طبعا ساده ترین نتیجه گیری این است که به جای ارسال و دریافت نیاز ارتباطی با همسایه و همشهری خود، خودمان برای خودمان شبکۀ اتصالات داخلی داشته باشیم. همان چیزی که به آن، اینترنت ملی گفته میشود. هر چند لازمۀ این اینترنت ملی، غیر از نیاز به بنیههای فنی ، نیاز به برخورد اجتماعی و فرهنگی مناسب نیز هست که آن خود جای بررسی مفصل دارد.
اما مثل همۀ امور داخلی، پیشقدمهای اینترنت ملی در امر به سرانجام رساندن این هدف وجیه، امروز چندان مستحکم برداشته نمیشود، مثل همه چیز، بالاخره که برداشته می شود اما خوب با ضجه و موره! اگر بالفعل بخواهید در ایران یک سرویس دهندۀ اینترنتی عادی بخرید تا نیاز ارتباطی خود را بر آن میزبانی کند، از شما ۲۰۰ هزار تومان میگیرند، و به شما ۱۰۰ هورت اینترنت (۱۰۰ گیگابایت امکان دریافت و ارسال داده) روی سرور داخلی میدهند. حال اگر بخواهید یک سرویسدهندۀ خارجی با مشخصات خیلی بهتر از آن بخرید، از شما همان ۲۰۰ هزار تومان را در گران ترین صورت، میگیرند و ۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ هورت ( ۵ تا ۱۰ ترابایت) و شاید بیشتر به شما خدمات میدهند.
علت، یک مقدار مشابه وضعیت خودرو در ایران است و یک مقدار هم منطقی است، غربیان زودتر جنبیدهاند و زیرساختهای بسیار قوی برای این کار ساخته اند، و خوب وقتی تولید و دارائی آنها وسعت دارد ، امکان ارزان کردن خدمات برای آنان بسیار راحت هست. با این حال در ایران تلاشی برای ارزان کردن این خدمات دیده نمیشود. شعارهائی هست، اما عملا قیمت هر هورت ۵۰ الی ۱۰۰ برابر دنیای غرب – و بیشتر- هست. یعنی اگر قرار بود کاری جدی برای جلوگیری از خروج ارز برای طلای تبادل اطلاعات، صورت بگیرد، حتی اگر روی این امر یارانه نیز اختصاص داده میشد، شاید بیراه نبود. در حالی که من حدسا میگویم که اصولا احتیاجی به یارانه نیست، شرکت مخابرات و ارتباطات زیرساخت و شرکتهای خصوصی واسطه، اگر از سودجوئی بلامحل خود منصرف شوند ، خدمت شایستهای به اسلام و وطن کردهاند.
طرح «اینترنت ملی» به این منظور مهیا شده است که لااقل ارتباطاتی که ۷۵ میلیون ایرانی به آن احتیاج دارند از ایران خارج نشود، تا از منظر اقتصادی هم ارز خارج نشود، اما خوب از آنجا که طرح اینترنت ملی هنوز آیندۀ مبهمی دارد و اجرائی نشده، نمیتوان در خصوص آن نظری داد. اگر قرار باشد، مسئولین دولتی و شرکتهای خصوصی پای منفعت مردم بنشینند، خیلی مسائل شیرین خواهد شد. و اِلا تلخی عداوت و سودجوئی خارجی و خیانت داخلی بر مذاق آدم خواهد ماند.
سرعت دریافت اطلاعات به نزدیکی منبع، بسیار متکی است، اگر ایران بتواند در خصوص ارتباطات اینترنتی یک هستۀ قابل اعتماد باشد، میتواند یک سرچشمۀ مراجعه باشد و بعبارتی به صادرات خدمات ارتباطی الکترونیکی و دیجیتال بپردازد، و براحتی در منطقه، جای غرب را در تصاحب لولههای طلای ارتباطات، بگیرد. اما خوب این وابسته به شرایط سیاسی منطقه و روابط با دولتها و نیز بروز سعۀ صدر نسبت به متن اطلاعات نیز هست تا بستر تبادل مستقیم اطلاعات بین این کشورها مهیا شود. اما بدیهی است که تا روزی که این ارتباطات بین دولتها مهیا شود، ایران در چنین جایگاهی نیست که بتواند چنین خدماتی ارائه کند، و باید خیلی زودتر از اینها جنبیده باشد. اگر روزی ترکیه یا کشور دیگری در منطقه، به چنین جایگاهی برسد، چیزی جز افسوس برای ما نخواهد ماند.
یکی از پیش شرطهای رسیدن به این هدف ، هوشمندی در ادارۀ اقتصادی و تجاری مراکز داده ایرانی است که خدمات سرویس دهنده اینترنتی ارائه میکنند، اما جو عمومی نشان میدهد متاسفانه عملکرد فنی ارتباطات زیرساخت و نیز شرکتهای خصوصی، تجربهای جز بدنامی در کیفیت خدمات، در میان این بازار باقی نگذاشته است یعنی نه تنها این خدمات بسیار گران است، که کیفیت آن نسبت به یک نمونۀ موفق که هزاران نوع از آن در دنیا موجود هست، بسیار نازل است، و به نظر میرسد که شرکتهای ارائه کنندۀ خدمات میزبانی در ایران، صرفا با بخشنامۀ الزام ادارات دولتی به استفاده از سرویس دهندۀ داخلی و آن هم با قیمتهای مضحک و گزاف نسبت به سرویسهای خارجی، سراپا هستند.
غیر از سود هنگفتی که غرب از لحاظ اقتصادی از میزبانی ظاهرا رایگان خدمات اینترنتی میکند، از مزایائی همچون سیطرۀ امنیتی و اطلاعاتی، همچنین نفوذ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بهره میبرد. این قسمتها چندان از نظر پنهان نیست اما به طور خلاصه به شرح آن میپردازیم.
تحمیل شرایط سیاسی و فرهنگی، به فضای مجازیاگر غرب مطمئن باشد فیسبوک یک کشور فراملیتی است، بعنوان قانونگذار به راحتی شرایط سیاسی مدّنظر خود را به جامعۀ جهانی تحمیل میکند. تا صافی مورد نظر منافع خود را بیابد. بیتفاوتی نسبت به توهین به پیامبران خدا و مقدسات اقوام و ملتها از یک سو، برخورد با صفحات PRESS TV و حزب الله لبنان از سوی دیگر، این بهرهوری به نفع امیال آمریکا را به خوبی نشان میدهد.
سیطرۀ امنیتی و اطلاعاتی + اقتصادیشاید احوال روزمرۀ شما، خوشحالی و عصبانیتتان، علایق و دغدغههایتان از نگاه امنیتی و اطلاعاتی در سطح کشور امری پیش پا افتاده به نظر بیاید، اما وقتی این اطلاعات در سطح دهها میلیون نفر در یک کشور و در تمام کشورهای جهان، جمع شود، بسیار گرانقیمت است و قابل فروش؛ اینکه یک ملت چه ذائقهای در خصوص اقتصاد،فرهنگ، سیاست دارد، اطلاعات ذی قیمتی است که در هر لحظه میتواند به کار گرفته شود، علی الخصوص وقتی قرار باشد علیه ملت و کشور شما به کار گیرد.
مطالعات و تحقیقات و روندهای گستردهای برای تحلیل علایق مردم در تمامی جهات در دانشگاهها در جریان است و به نتایج و عواید بسیاری هم میرسد. در حالی که شما هر صبح و ظهر و عصر و شب، خرم و خوشحال به صفحۀ زیبای خود در فیس بوک، تویتر، یا اینستاگرام سرک میکشید، مشغول اعطا و تقدیم ذیقیمتترین اطلاعات به صاحبان این شبکهها هستید. و ای کاش صاحبان این شبکهها و افراد مسلط بر این شبکهها انسانیت را خوب مشق میکردند.
قبل از ورود اینترنت، ایالات متحده سازمانهای مختلفی برای نظرسنجی و دریافت ذائقۀ ملتها در اختیار داشت تا راههای نفوذ اقتصادی،سیاسی، امنیتی و غیره را در میان آن ملت بیابد، موسساتی مثل موسسۀ گالوپ که با استخدام صدها تن و پذیرش مخاطرات مختلف امنیتی، ذائقه و جهت مردم یک کشور را برای یک بار بر میگرفتند و به کشورشان بر میگشتند. امروز شبکههای اجتماعی بر روی اینترنت، معدن مجانی چنین اطلاعاتی برای آنان است.
از همۀ اینها که بگذریم، فرض کنید شما از ۱۰ سالگی بر روی یکی از این شبکههای اجتماعی عضو بودهاید، و هر روز در این شبکه حضور فعال داشتهاید، دست بر قضا، سی چهل سال بعد شما رئیس جمهور کشورتان، یا وزیر، یا شخصی مؤثر در تصمیمگیریهای کشورتان میشوید. مجموعۀ علایق شما، لایکهای شما، نوشتههای شما، یک مجموعۀ کامل از روانشانسی رفتاری شخصی شماست که اطلاعاتی بی قیمت برای صاحبان آن شبکه برای تحلیل رفتار شما و راههای نفوذ در آن است. ای کاش که آنان، انسانیت را مشق کرده بودند!
جالب اینکه مثلا شبکهای مثل گوگل برای ثبت نام، با اصرار پررنگی مکررا از شما شمارۀ تلفن شخصی خود را به بهانۀ ارسال پیامک هماهنگی میخواهد در حالی که این روند هیچ ضرورتی ندارد. شمارۀ تلفنی که در مراکز جاسوسی مخابراتی گستردهای که آمریکا در زمین و هوا در اختیار و مستقر دارد قابل رهگیری است، حتی اگر شما یک ایرانی ساکن ایران باشید. گویا همه چیز تنظیم شده است تا این سیطرۀ امنیتی و اطلاعاتی ایالات متحده بر تک تک مردم دنیا سایه بیافکند.
اصرار گوگل در تلفنهای هوشمند آندروید بر قرار دادن اطلاعات شخصیتان، فهرست تماستان، عکس آنها، جزئیات آنها بر روی منبع بی منتها و رایگان! ذخیرۀ اطلاعات اگر چه در نگاه اول نوعی خدمات رفاهی به نظر میرسد اما در واقع جزوی از این کارخانۀ عظیم ذخیره سازی اطلاعات است.
جنگ آشکار برای تصاحب شبکههای مجازی و سیطره جوئی بر آنانشبکههای اجتماعی اینترنت، هر کدام کشورهائی چند صد میلیون نفری هستند، با منابع متنوع غنی که در بالا قید شد، برای چنین کشورهای پر منابعی، آیا از انسان جز کشورگشائی انتظاری هست؟ خورههای اینترنت یادشان میآید که Orkut، اولین شبکهای بود که مدتها قبل از فیس بوک، صاحب نمایۀ دهها میلیون نفر شد. اما هیچ کس یادش نمیآید دقیقا چرا جماعت دهها میلیون نفری از اُرکات به فیس بوک هجرت کردند، در حالی که اُرکات نیاز آنان را در این راه مرتفع میکرد و خوب اقتدار آشکاری نیز داشت، علت ترک اُرکات چه بود؟ MySpace نیز به همین منوال دورۀ اوجی داشت و سپس در مقابل فیسبوک سقوط کرد.
همه چیز رسانهها و سایتها بر این مبتنی شد که هر کس باید در فیسبوک یک شناسه داشته باشد، من در شبکههای اجتماعی دیگر عضو بودم، اما هیچ دلیلی برای مهاجرت به فیس بوک نمییافتم و هر چند دست آخر مقاومتم شکست اما سوالم همیشه این بود که چرا ما همه باید به فیس بوک برویم؟ شاید بگوئیم چون هر کسی در این شبکه پیدا میشد. سوال دقیق این است که این کشش چرا برای ارکات، مای اسپیس یا یک شبکۀ دیگر مثل فرندفید رخ نداد؟ و چرا وقتی بزرگترین تمرکز فارسی زبانان در ارکات مستقر بود، تبلیغات و کشش به سمت فیس بوک، پیش رفت؟ این مطمئنا یک نظریۀ توطئه نیست … ! بلکه یک نوع عاقبت اندیشی است.
در ادامۀ این سوال، اصرار شبکههای بزرگتر، برای ضعیف نگاه داشتن شبکههای پیشرو، بسیار تعجب برانگیز تر است، شبکۀ FriendFeed در میانۀ راه پیشرفت و توسعۀ پر سرعت خود توسط فیس بوک خریداری شد و سالهاست که علیرغم زمینۀ پیشرفت، هیچ پیشرفتی در خدمات و رسیدگی نداشته است. گویا این خرید صرفا به جهت توقف توسعۀ این شبکه صورت گرفت تا میدان جذب اطلاعات برای فیس بوک باقی بماند.
یوتیوب نیز که توسط سه کارمند یک شرکت مالی تاسیس شده بود، توسط گوگل خریداری شد، و تحت اشراف گوگل به کار ادامه داد، این خرید و فروشها اگر چه ذاتی عادی در تجارت دارد، اما حداقل ذات فواید و سود سرشار میزبانی کردن یک شبکۀ رایگان خدماتی را نشانگر است، که کمترین امکان آن بهرهوری اقتصادی است در حالی که ما به بهرهوری ارگانهای امنیتی و نظامی ایالات متحده از این شبکهها آگاهیم.
ماجرای اینستاگرام بعنوان شبکۀ پیشرو دیگر نیز، به سرنوشت فروش به فیس بوک مبتلا شد، گوئی هیچ کس حق ندارد در این میدان وارد شود. و این تلمیح اصرار یهودیان بر خریدن خانههای فلسطینی را زنده میکند. در هرحال ، این هم نوعی کشور است و منافع و منابع …
راه حل ما برای حفظ منافع ملی چیست؟به نظرم، راه حل به هم زدن این بازار مکاره ایجاد ساختار مشابه و قوی در داخل کشورهاست و اگر این را موفق نشویم، تغییر الگوی مصرف اینترنت است. مهمترین راهکار، توزیع مصرف بر روی میزبانهای سراسر جهان، از اروپا گرفته تا روسیه و چین و نیز استفادۀ داخلی است که نیاز به آموزش و معرفی میزبانهای پراکندۀ جدید دارد. با توجه به در میان بودن این حجم وسیع از منافع، ما باید درک کنیم تمرکز همۀ بشر بر روی یک مرکز تحت سیطرۀ یک قطب شناخته شده، به نفع تک تک کشورها و تک تک مردم نیست.
پیشنهاد من استفاده از صفحات و وبلاگهای شخصی در سرویسدهندههای مختلف، بهمراه ساخت واسطهای ارتباط مستقیم بدون دخالت میزبان سیطره جوست. به این معنا که هر کس صاحب و میزبان اطلاعات خودش در گوشهای از دنیا باشد و اطلاعاتی حداقلی همچون نام و نام خانوادگی در اختیار یک یا چند مرکز جستجو قرار دهد تا قابل یافتن باشد، دیگر (لایک)ها، مطالب، و علایق هر کس برای خودش نزد میزبانی خودش، محفوظ می ماند و ناچار نیست که آن را در اختیار عموم قرار دهد. هر شخص یا گروه یا جامعه ای که نگران اقتصاد و امنیت و فرهنگ خود است، میتواند با استفاده از امکانات نرم افزاری صفحاتی کاملا شبیه به فیس بوک، اما در فضای اختصاصی خود داشته باشد، و این از لحاظ فنی کاملا مقدور است ، اما از لحاظ فرهنگ مصرف جای کار دارد.
در این حالت اطلاعات به مثابۀ «هلو برو تو گلو» در اختیار این قطب نخواهد بود و باید برای به دست آوردن این اطلاعات زحمت زیادی بکشد. از منظر اقتصادی نیز با توزیع اطلاعات بر روی میزبانها و شبکههای مختلف، این ایالات متحده نخواهد بود که سود تبادل اطلاعات را به جیب میزند.
این راه حل البته راه حلی خیالی و دور از ذهن به نظر میرسد و شاید فقط اشخاص حساسی مثل من، به آن تن بدهند، اما به نظر میرسد راه اصلی این است که یک حکومت عدلی که آن ایالات متحده نیست، ظهور کند تا انسان مطمئن باشد در آن حکومت عدل، از اطلاعات وی سوء استفاده نمیشود.
منبع:
روزنوشت