شخصی معتقد بود که «هیچ رویداد مهمی در دنیا تصادفی نیست». به نظر شما، رشد فیسبوک میتواند تصادفی و حاصل یک خرد عمومی باشد؟
به گزارش گرداب، از ابتدای تاریخ تا امروز، توسعه از آرزوهای انسان و جوامع انسانی بوده است. سالها بعد بشر با اختراع وسایل مختلف، زندگی خود و همنوعانش را سادهتر و مطلوبتر کرد.
با پیدایش استعمار نوین و تلفیق آن با تکنولوژی، توسعه به عنوان مهمترین ابزار در نظر گرفته شد. نظریه پردازیهای مختلف غرب در دو دهه اخیر، با بهکارگیری مدل توسعهای واحد در دنیا، توسعه را مفهومی عام در نظر میگیرند و میگویند در دنیا همه کشورهای توسعه یافته به یک صورت هستند.
اینکه غرب اصرار بسیار
زیادی بر توسعه مفهومی با عنوان سایبر دارد، نشان میدهد که تصمیم غرب و بهخصوص
ایالات متحده امریکا از ایجاد و در دست
گرفتن کنترل فضای سایبر و به موازات آن، شبکههای اجتماعی و فناوریهای بعدی، یکسان
کردن توسعه در عمل و حذف خرده فرهنگها و آغاز سلطه «فرهنگ واحد» و سبک زندگی بر دنیاست.
اشتیاق غرب به توسعه مفهومی با عنوان «سایبر» و «شبکههای اجتماعی» در دنیای امروز از چند بعد قابل تامل است.
اول: اساسا فلسفه «لیبرالیسم» در غرب مدعی آزادی فرد و عدم دخالت در حریم خصوصی افراد است. این ویژگی مهمترین پایه و اساس شالوده فکری مکتب لیرالیسم است.
در سالهای اخیر، با گسترش فضای سایبر در وجوه گوناگون آن اعم از رایانه، اینترنت، تلفنهای همراه، گوشیهای هوشمند و حتی پدیده اینترنت اشیا، به نظر میرسد وابسته کردن افراد در سطح جهان به پدیدهای که کاملا در دست یک دولت، ایالات متحده امریکا، بوده است و توسط آن دولت کنترل میشود، با پایههای محوری اندیشهای که مدعی آزادی فردی و حفظ مطلق حریم خصوصی افراد است، تناقض آشکار دارد.
آیا توسعه فضای سایبر به «آنتیتز» اندیشه لیبرالیسم مبدل خواهد شد؟ همانگونه که دولت ایالات متحده امریکا در ماههای اخیر با افشاگریهای اسنودن و جاسوسیهای عظیم سایبری روبهرو شده است، هنوز هم گسترش فضای سایبری را در زندگی بشر با حفظ حریم خصوصی شهروندان در تعارض نمیداند؟
دوم: موضوع بعدی، بررسی تعارض میان گسترش سایبر در جهان و کشورهای توسعه نیافته از حیث رشد و توسعه است. دهها سال پیش «توسعه» مفهومی عقلانی به شمار میرفت که وابستگی بسیار زیادی به برنامهریزیهای مدیران یک کشور داشت.
اساتید علوم انسانی، عقلانیت، عام بودن و اجماع نخبگان یک دولت را پیششرطهای اساسی برای توسعه آن کشور در نظر میگیرند. سرمایهگذاریهای کلان ایالات متحده امریکا برای توسعه سایبر قطعا بر روند و جهت توسعه دیگر کشورها تاثیر مستقیم و قوی خواهد داشت.
این روزها دیگر دولتی نمیتواند ادعا کند که توسعه خود را بر اساس برنامهریزیهای خویش میتواند به تنهایی انجام دهد. سایبر خطدهی اصلی توسعه را به دنیا میدهد و شاید اغراق نباشد، اگر گسترش شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توئیتر را ابزار دیکتاتوری جهانی ایالات متحده امریکا برای استیلا بر توسعه کشورها بدانیم.
توسعه فرهنگی در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک قطعا باید با سیاست تغییر موازنه قدرت به نفع ایالات متحده امریکا باشد. چرا که در علوم سیاسی در غرب، قدرت و مخصوصا قدرت ملی بالاترین و مهمترین هدف است. پس اینکه در این شبکههای اجتماعی، خرده فرهنگهای دیگر به راحتی حذف میشوند و فرهنگی واحد (فرهنگ امریکایی) به نام «رای گیری الکترونیکی» (پدیده پسندیدن یا LIKE) با الگوریتمی مجهول هر روز رشد روزافزونی دارد، مسالهای قابل تعجب و دور از ذهن نیست.
سوم: بحث بعدی، بررسی ایده نوین امریکایی «برخورد تمدنها» از دریچه توسعه سایبر و شبکههای اجتماعی است. در سال 1993 هنگامی که «ساموئل هانتینگتون» برای نخستین بار ایده برخورد تمدنهای خویش را در مقالهای منتشر کرد، نخبگان امریکایی کار بر روی ابزار این جنگ را آغاز کرده بودند و امروزه شاهد استفاده از همین تئوری در شبکههای اجتماعی هستیم.
شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، علاوه بر کارایی عظیم در رصد علایق و تحلیل آن برای ایالات متحده امریکا، مکانی بسیار مناسب و کم هزینه و البته با پوشش دموکراتیک برای نشر و بازنشر سلایق و سبک زندگی امریکایی و ارزشهای آن است.
شاید تنها ذکر این مثال کافی باشد که صفحه فیس بوکی «کوکاکولا» به عنوان نماد اصلی ارزشهای امریکا با فاصلهای عظیم به عنوان نخستین صفحه برندهای فیسبوک با 81 میلیون لایک، پرچم استیلای فرهنگی امریکا را در فیسبوک بالا برده است. مساله اصلی در اینجا روشن نبودن الگوریتم فیسبوک در شبکه توزیع مطالب و چگونگی رشد ناگهانی و جهشی مطالب هماهنگ با منافع ملی امریکا در فیسبوک است.
چهارم: سؤال اخر این است که مدیران فیسبوک هیچگاه نگفتهاند که اگر روزی مطالب متضاد با منافع ملی امریکا در فیسبوک رشد چشمگیری پیدا کند، چگونه با این تضاد روبهرو خواهند شد؟ اساسا ایالات متحده امریکا بر سر منافع ملی خود در این پروسه ریسک خواهد کرد؟
در این مقوله به دنبال نتیجهگیری نیستیم و تنها نقاط
کوچک مبهم و تاریک از توسعه سایبری که تحت سلطه ایالات متحده امریکا در جهان در
حال رشد روزافزون است را مطرح کردیم.
یکی از بزرگان سازمان جاسوسی انگلستان در کتاب خاطراتش تاکید کرده بود که «هیچ رویداد مهمی در دنیا اتفاقی و تصادفی نیست.»
به نظر شما، رشد فیسبوک و سوق دادن دنیا در استفاده از آن میتواند تصادفی و حاصل یک خرد عمومی باشد؟