به گزارش گرداب از فارس چندی پیش شبکه آمریکایی فاکس نیوز خبری را روی خروجی برد که کماکان رسانه های متفاوت به آن می پردازند و شاید بتوان گفت که یکی از موضوعات جذاب برای رسانه های دنیا و علی الخصوص منطقه باشد ادعایی در مورد سفر سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران ج.ا.ا در ماه ژوئیه به روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور و سرگئی شایگو، وزیر دفاع این کشورکه هیچ گاه هیچ سندی برای تایید آن منتشر نشده است.
اما فارغ از بررسی صحت و سقم این ادعا و این که آیا این ادعا تاثیری بر رویه نیروی قدس سپاه پاسداران مبنی بر حمایت از مستضفان در هر نقطه از دنیا دارد یا نه، که قطعا تاثیری در این خصوص ندارد باید به اهداف این عملیات فریب رسانه ای پرداخت که چرا در این مقطع زمانی با چند کلیدواژه سعی در ایجاد موج رسانه ای دارند.
به نظر می رسد موجی را که شبکه فاکس نیوز در این خصوص راه اندازی کرده است از دو محور کلی تشکیل شده باشد:
1- تلاش برای تضعیف نیروی قدس سپاه پاسداران بعد از موفقیت های چشم گیر در منطقه
2- استارت برای شرطی کردن مخاطب اعم از داخلی و خارجی نسبت به نقض توافق از سوی ایران
اما آن چه مهم مینماید بازی با کلیدواژه هایی نظیر «قاسم سلیمانی» و «روسیه» در مقطع زمانی بعد از توافق است. البته این موضوع نمی تواند بی ربط با شروع دیپلماسی فعال تر وزارت خارجه بعد از دوسال از شروع به کار دولت در منطقه باشد.
با اندکی بررسی در نحوه خبرسازی شبکه های رسانه ای غربی پیرامون این موضوع می توان به این نکته اشاره کرد که سفر فرمانده نیروی قدس ایران نمی تواند به خودی خود موضوع شاذ و متفاوتی باشد و البته باید گریزی هم به پوشش رسانه ای بسیار گسترده رسانه های غربی از حضور فرمانده نیروی قدس در عراق و سوریه اشاره کرد تا جاییکه حتی مدتی با یک کار گرافیکی ناشیانه حضور فرمانده این نیرو را در یمن به تصویر کشیدند و شبکه ای مثل بی بی سی فارسی وظیفه تامین خوراک مخاطب داخلی را بر عهده داشت و بعد از برداشت نتیجه و حصول هدف با تکذیب آن خبر به کار خاتمه داد .
پس باید اهداف راهبردی و پنهان شبکه منسجم رسانه ای پیرامون این موضوع بررسی و تحلیل شود که در این راستا به نظر می رسد یکی از راهبردهای بازتاب این سفر ساختگی می تواند بازی با کارت اعراب باشد آن هم در مقطعی که همزمان شده بود با سفر جان کری به منطقه و دیدار با وزیران خارجه شش کشور حاشیه خلیج فارس در قطر که به صورت موازی یکی از مهمترین سوژههای کانونی رسانه ها در هفته گذشته بود.
از این منظر آمریکایی ها تلاش زیادی برای متقاعد کردن متحدان منطقه ای عرب خود در قبال توافق هسته ای ایران دارند و در این راستا مقامات کاخ سفید تلاش می کنند به اعراب یادآور شوند که آمریکاییها آنها را در برابر تهدیدات احتمالی ایران تنها نخواهند گذاشت و از آنها حمایت خواهند کرد.
در واقع جان کری برای اطمیناندهی به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس درباره توافق هسته ای با ایران می کوشد به کشورهای عربی بگوید این توافق به معنای پایان همکاری واشنگتن با اعراب در مقابل سیاستهای منطقه ای تهران نیست.
و براین اساس، رسانه های بیگانه در بازتاب و بررسی سفر جان کری به منطقه و اظهارات رد و بدل شده میان وی و مسئولان کشورهای عربی درباره توافق هستهای با ایران و پیامد های احتمالی آن، سعی میکنند توافق هستهای با ایران و همکاری های تسلیحاتی با اعراب را لازم و ملزوم یکدیگر القاء کنند؛ اینکه آمریکا به موازات دفاع از توافق هستهای با هدف جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای، با دادن تضمینهای امنیتی و امضاء قراردادهای تسلیحاتی با اعراب تلاش می کند پیامدها و تبعات احتمالی توافق هسته ای در عرصه منطقه ای را خنثی سازد و البته با سوژه سازی از سفر فرمانده نیروی قدس ایران به کشوری همچون روسیه که قرار است سامانه موشکی اس300 را در اختیار ایران قرار دهد سه هدف را پیگیری و دنبال میکند:
* القای حمایت از اعراب در مقابل تهدیدات منطقه ای
* القای حساسیت آمریکا نسبت به ایران در جزئی ترین موضوعات حتی بعد از توافق هسته ای و ارسال این کد به اعراب که کماکان مراقب رفتار ایران هستیم.
* برجسته سازی سفر سردار سلیمانی به روسیه و نه کشورهایی همچون عراق و سوریه یا لبنان تا از این موضوع بستر رقابت تسلیحاتی را در منطقه برای توازن قدرت اعراب در برابر ایران و در مقابل سامانه اس 300 برقرار کند تا شاید اندکی از فشار جمهوری خواهان را هم با افزایش فروش سلاح به اعراب بکاهد.
این خبر از بعد دیگر کدهایی را بنابر تنوع مخاطب در داخل ایران و سطح بین الملل مخابره میکند و شاید بتوان محورهایی را که این خبر در داخل ایران دنبال می کند این گونه بررسی کرد که مطرح شدن اسم سردار سلیمانی به عنوان برند مقاومت و سپاه پاسداران و سفر های وی به منطقه موازی کاری خارجی نظام را آن هم در مقطع زمانی که وزارت امور خارجه سعی می کند فعال باشد را به مخاطب القا می کند و ذهنیت مخاطب ایرانی را با توجه به برجسته بودن فعالیت های دیپلماتیک ،علیه فعالیت های نیروی قدس سپاه پاسداران تهییج میکند مبنی بر این که نیروهای نظامی عامل بی نظمی و مانع رسیدن توافقات سیاسی در زمینه های مختلف و از جمله موضوع منطقه هستند.
در همین راستا یکی از راهبردهای غرب می تواند تضعیف نیروی قدس سپاه در داخل کشور باشد که مدتی یکبار با توسل به سوژه های خبری سعی در حاشیه سازی برای فعالیت های موثر سپاه در داخل و خارج دارد.
اما در بعد بین الملل بسیار واضح است که مشکلات داخلی آمریکا شرایطی را فراهم کرده است تا سیستم رسانه ای غربی به این نتیجه برسد که باید برای فرار از عدم تایید توافق هسته ای توسط کنگره و پیامدهای منفی آن و یا حتی بعد از تایید کنگره و به علل بسیار که این توافق بنابر خصلت استکبار که بارها ثابت کرده است پایبندی به عهد خود ندارد شرایطی فراهم شود که مقصر و برهم زننده توافق ایران جلوه داده شود و تا جاییکه می تواند با حاشیه سازی های این چنینی پیرامون موارد حاشیه ای هزینه شکست این توافق را با القاء این موضوع که ایران تحریم های سازمان ملل را نقض کرده است برای خود کاهش دهد.و البته بازهم حساسیت خود را نسبت به ایران در موارد دیگر برای لابی های صهیونیستی در کنگره اثبات کند.
این در حالی است که نقض تحریم های سازمان ملل بارها و بارها توسط قانونگذاران شورای امنیت و دیگر کشورهای عضو به وفور انجام شده است تا جاییکه معاون وزیر امور خارجه روسیه هم پیرامون متهم سازی روسیه به نقض قوانین بین المللی به این موضوع اشاره کرد و گفت: «خود آمریکاییها در گذشته اقداماتی را انجام دادهاند که با الزامات قطعنامه سازمان ملل منطبق نیست. سال گذشته، آنها چهار شبهنظامی طالبان را که در فهرست تحریمهای سازمان ملل قرار داشتند از زندان گوانتانامو آزاد کرده و به یک کشور خاورمیانه تحویل دادند» و این نشان می دهد که برجسته سازی در قبال این سوژه ساختگی که حتی سرویس های آمریکایی که خبر را منتشر کردند و تایید صحت آن را به بررسی بیشتر موکول کرده اند حکایت از مهم بودن زمان انتشار این خبر دارد که بارها ممکن است توسط فرمانده نیروی قدس به انجام رسیده باشد و به علت این که جنس این اخبار برای سرویس های جاسوسی باید سری و اطلاعاتی باقی بماند منتشر نشده است و همزمان با بررسی تایید توافق در کنگره در دسترس عموم قرار گرفته است.
لذا نگاه به سوژه سازی و تحلیل سوژه توسط شبکه اطلاع رسانی غرب می تواند این موضوع را تایید کند که بازی چند بعدی حول محور روسیه،عربستان ، کشورهای حاشیه خلیج فارس،کنگره آمریکا و ایران موارد ذیل را اختصاصا برای روسیه دنبال میکند:
* تحت فشار گذاشتن مسکو برای نقض تحریم های سازمان ملل بعد از قدرت نمایی مسکو در موضوع اوکراین
* فشار برای عدم تحویل سامانه اس 300 به ایران همزمان با القاء تروریستی بودن فعالیت های ایران و سعی در ایجاد انزوای روسیه
در این میان هوشیاری رسانه های داخلی و همسو با مقاومت بسیار ضروری می نماید تا درگیر بازی رسانه ای سرویس های جاسوسی غرب نشوند.