وبلاگ نسیم حیات:

همان ولایت رسول الله

تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۳۸۹

جايگاه ولايت فقيه در دين و دنياي مردم، حرف امروز و ديروز و شخص خاصي نيست، اين موضوع بحثي بوده كه در اسلام وجود داشته است و نظرات مختلفي پيرامون آن داده شده است.

هفته‌ي پيش در خبرگزاري‌ها استفتاء جديدي از آية الله خامنه اي پخش شد، پيرامون التزام به ولايت فقيه و بازي جديدي شد براي سايت ها و خبرگزاري‌هاي مخالف جمهوري اسلامي.

فتواي آقا حرف جديدي نبود و آقا در حكم يك مجتهد، پاسخ سوالي كه از ايشان شده بود را دادند.
بحث ولايت فقيه و وجود آن در جامعه به نظر من، به همان "دين و سياست" برمي‌گردد و نظرات مختلفي كه به جدائي يا عدم جدائي اين‌ دو وجود دارد.

امام خميني (ره) شاید اولين فقيهي بودند (حداقل معاصر) كه توانستند اين مبحث را به غير از بحث تئوري‌اش، وارد مرحله‌ي عمل كنند و با انقلاب سال پنجاه و هفت و تشكيل جمهوري اسلامي، عملا نشان دادند كه اين مبحث ديني، فقط بحث تئوري نيست و ثابت كردند كه دين مي‌تواند منشا حيات جمعي و زندگي اجتماعي و پاسخگوی نيازهاي مادي مردم، در كنار نيازهاي معنوي آنها باشد.

نظريه‌ي امام درباره‌ي ولايت فقيه در چند كتاب ايشان آمده، اولين‌بار در كتاب "كشف الاسرار" درباره‌ي ملاحظات حكومتي فقها نوشتند و بعد در كتاب هاي "الرساله" و "تحرير الوسيله" و هم‌چنين در مهم‌ترين كتابشان درباره‌ي زعامت سياسي فقيه، كتاب "حكومت اسلامي"، در اين زمينه نوشته‌اند.

نظرات امام درباره‌ي ولايت فقيه كاملا روشن و واضح است؛
در جائي ايشان مي‌فرمايند: "مگر زمان پيغمبر اكرم سياست از ديانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده اي روحاني بودند و عده ديگر سياستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفاي حق و ناحق زمان خلافت حضرت امير سياست از ديانت جدا بود؟ دو دستگاه بودند؟ اين حرف‌ها را استعمارگران و عمال سياسي آنها درست كردند تا دين را از تصرف دنيا و از تنظيم جامعه مسلمانان بر كنار سازند و ضمنا علماي اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادي و استقلال جدا كنند. در اين صورت مي‌توانند بر مردم مسلط شده و ثروت‌هاي ما را غارت كنند. منظور آنها همين است."

و درباره‌ي تشكيل حكومت اسلامي و وظيفه‌ي ولايت فقيه گفته بودند: "عهده‌دار شدن حكومت في حد ذاته شان و مقامي نيست، بلكه وسيله‌ي انجام وظيفه و اجراي احكام و برقراري نظام عادلانه‌ي اسلام است. اين مقام، حكومت و منصب نيست كه به انسان، شأن و منزلت دهد، بلكه اين منزلت و مقام معنوي است كه انسان را شايسته براي حكومت و مناصب اجتماعي مي‌سازد."

و هم چنين درباره‌ي ولايت فقيه گفته‌اند: "قضيه ولايت فقيه يك چيزى نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است. همان ولايت رسول اللَّه هست و اينها از ولايت رسول اللَّه هم می‌ترسند! شما بدانيد كه اگر امام زمان -سلام اللَّه عليه- حالا بيايد، باز اين قلم ها مخالف‌اند با او و آنها هم بدانند كه قلم هاى آنها نمى‌تواند مسير ملت ما را منحرف كند."

سخنان آن زمان امام را در كنار صحبت‌هاي ره‌بر، علي‌الخصوص فتواي اخيرشان كه فرموده اند: "ولايت فقيه به معناى حاكميت مجتهد جامع‌الشرايط در عصر غيبت است و شعبه‌اى است از ولايت ائمه اطهار (عليهم السلام) كه همان ولايت رسول الله (صلى الله عليه وآله) مى‌‌باشد"، بگذاريم كاملا مشخص است كه گفتمان امام و رهبري، يك گفتمان و يك ديدگاه است.

جايگاه ولايت فقيه در دين و دنياي مردم، حرف امروز و ديروز و شخص خاصي نيست، اين موضوع بحثي بوده كه در اسلام وجود داشته است و نظرات مختلفي پيرامون آن داده شده است.


براي بيش‌تر دانستن درباره‌ي ولايت فقيه اين كتاب‌ها پيشنهاد مي‌شود:
- ولایت فقیه، امام خمینی، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی (ره)، تهران، 1374 ه. ش، وزیری، 160ص.
- ولایت فقیه، جعفر کریمی، اداره آموزشهای عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1373 ه. ش، وزیری، 120 ص
- ولایت فقیه، آیت الله خزعلی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه 2، بخش فرهنگی، رقعی.
- ولایت فقیه، سید محمد هاشم دستغیب، کانون تربیت شیراز، 1363 ه. ش، رقعی.
- پاسخ به شبهات پیرامون ولایت فقیه، قسمت اول، آیت الله مصباح یزدی معاونت سیاسی تیپ 83 امام جعفر صادق (ع)، رقعی، 16ص، کتابخانه خبرگان.


در باب "صلوه" فقه در بحث نماز جماعت بحثي داريم درباره‌ي شرايط امام جماعت و اينكه اگر در يك زماني، دو امام با شرايط يكسان بودند كداميك اولي هست؛ أقرا و أفقه و سنِ بيشتر و هاشمي بودن و تقوا و ... درجواب مي‌آيد.

حال تصور كنيد كسي برود و از امام جماعت مسجدشان كه اتفاقا سيد هم هست اين سوال را بپرسد (اگر تصورتان، مسجدي باشد كه دو يا چند امام جماعت داشته باشد كه يكي‌شان سيد است، مثال واضح‌تر مي‌شود) و آن شخص هم بر اساس آنچه از فقه خوانده و از احكام اسلام مي‌داند به سوال، جواب دهد و بگويد: "در شرايطي كه چند امام جماعت باشد، آنكه قرائتش از همه به‌تر است، آنكه داناتر است، آنكه سيد است و ..."

جواب اين شخص به اين معناست كه منظور خودش بوده؟ يعني اين حكم را بيان كرده كه اولويت خودش را براي امامت در نماز ثابت كند؟