جايگاه ولايت فقيه در دين و دنياي مردم، حرف امروز و ديروز و شخص خاصي نيست، اين موضوع بحثي بوده كه در اسلام وجود داشته است و نظرات مختلفي پيرامون آن داده شده است.
هفتهي پيش در خبرگزاريها استفتاء جديدي از آية الله خامنه اي پخش شد، پيرامون التزام به ولايت فقيه و بازي جديدي شد براي سايت ها و خبرگزاريهاي مخالف جمهوري اسلامي.
فتواي آقا حرف جديدي نبود و آقا در حكم يك مجتهد، پاسخ سوالي كه از ايشان شده بود را دادند.
بحث ولايت فقيه و وجود آن در جامعه به نظر من، به همان "دين و سياست" برميگردد و نظرات مختلفي كه به جدائي يا عدم جدائي اين دو وجود دارد.
امام خميني (ره) شاید اولين فقيهي بودند (حداقل معاصر) كه توانستند اين مبحث را به غير از بحث تئورياش، وارد مرحلهي عمل كنند و با انقلاب سال پنجاه و هفت و تشكيل جمهوري اسلامي، عملا نشان دادند كه اين مبحث ديني، فقط بحث تئوري نيست و ثابت كردند كه دين ميتواند منشا حيات جمعي و زندگي اجتماعي و پاسخگوی نيازهاي مادي مردم، در كنار نيازهاي معنوي آنها باشد.
نظريهي امام دربارهي ولايت فقيه در چند كتاب ايشان آمده، اولينبار در كتاب "كشف الاسرار" دربارهي ملاحظات حكومتي فقها نوشتند و بعد در كتاب هاي "الرساله" و "تحرير الوسيله" و همچنين در مهمترين كتابشان دربارهي زعامت سياسي فقيه، كتاب "حكومت اسلامي"، در اين زمينه نوشتهاند.
نظرات امام دربارهي ولايت فقيه كاملا روشن و واضح است؛
در جائي ايشان ميفرمايند: "مگر زمان پيغمبر اكرم سياست از ديانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده اي روحاني بودند و عده ديگر سياستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفاي حق و ناحق زمان خلافت حضرت امير سياست از ديانت جدا بود؟ دو دستگاه بودند؟ اين حرفها را استعمارگران و عمال سياسي آنها درست كردند تا دين را از تصرف دنيا و از تنظيم جامعه مسلمانان بر كنار سازند و ضمنا علماي اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادي و استقلال جدا كنند. در اين صورت ميتوانند بر مردم مسلط شده و ثروتهاي ما را غارت كنند. منظور آنها همين است."
و دربارهي تشكيل حكومت اسلامي و وظيفهي ولايت فقيه گفته بودند: "عهدهدار شدن حكومت في حد ذاته شان و مقامي نيست، بلكه وسيلهي انجام وظيفه و اجراي احكام و برقراري نظام عادلانهي اسلام است. اين مقام، حكومت و منصب نيست كه به انسان، شأن و منزلت دهد، بلكه اين منزلت و مقام معنوي است كه انسان را شايسته براي حكومت و مناصب اجتماعي ميسازد."