متاسفانه استفادهاي كه امروز در رسانههاي جمعي شاهد آن هستيم، هشداردهنده است. يكي از مضراتي كه حضور در شبكههايي مانند فيسبوك و اينستاگرام به همراه دارد، ترسو كردن انسانهاست، يعني حضور در اين محيطها باعث ميشود افراد شجاعت لازم براي گفتوگوي رو در رو را نداشته باشند، آنها پشت دستگاه تبلت يا تلفن همراه خود مينشيند و با لمس كردن كليدها هرچه دوست دارند مينويسند و در مقام پاسخگويي نيز ميتوانند با حذف كردن افراد، پاسخ انتقاد يا نظر آنها را ندهند.
موضوع اينجاست كه اين فرهنگ كه به غلط اين روزها به يمن حضور در فضاهاي مجازي جا افتاده، باعث ميشود كه افراد نتوانند براي يكديگر استدلال بياورند، استنتاج كرده و مطالعه كنند، بنابراين اين مسير ما را به جايي خواهند رساند كه ديگر هيچكس در قبال هيچ چيز پاسخگو نباشد.
برخي از هنرمندان نيز اعلام ميكنند كه برخلاف ميلشان در فيسبوك يا اينستاگرام صفحه دارند و تنها دليل حضور خود را جلوگيري از ساختن«صفحههاي تقلبي» به نام خود عنوان ميكنند كه اين هم يكي ديگر از دلايل خندهداري است كه اين روزها شنيدهام.
مگر براي بنده و ديگر افرادي كه در اين شبكهها عضو نيستيم، صفحه جعلي نساختهاند؟ اما اين راهي است كه بنده انتخاب كردهام و شهامت آن را دارم كه پاي تصميم خود بايستم، حتي اگر ميليونها صفحه جعلي به نام بنده درست كنند.
بنده انتخاب كردم كه به جاي حركت آونگوار انگشت سبابهام به سمت چپ و راست، دست دخترم را بگيرم، به چشمانش نگاه كنم و به او محبت كنم، ترجيح دادم كه به جاي كامنت گذاشتن، كتاب بخوانم، اصلا هيچ كاري انجام ندهم و چشمانم را ببندم اما زمان خود را صرف حضور در يك فضاي بيمار نكنم.
اين روزها تعداد اين شبكهها به سرعت در حال افزايش است. همانقدر كه عيب دارند يقينا سود نيز به همراه دارند اما بايد افراد پيش از حضور در چنين شبكههايي آموزش داده شوند، بايد هدايت شوند به مسيري كه هدفمند و سالم از آنها استفاده كنند.
تجربه ثابت كرده كه روش قهرآميز در برخورد با حضور مردم در اين شبكهها پاسخ نميدهد، بايد بپذيريم كه آنها توانستهاند نقش خود را در زندگي روزمره ما پيدا كنند، بنابراين ميتوانيم حداقل يك حد و مرز براي حضور در آنجا تعيين كرده و يك زمان مشخص در طول روز به اين كار اختصاص بدهيم.
بايد بدانيم كه هر فرد يك جامعه خلوت براي خودش دارد كه نيازمند تمرين و مطالعه است.بايد شهرداري در اين مورد تبليغ كند. بايد متوليان امور فرهنگي با تغيير روش خود نگاهي عملگرايانه و واقعبينانه به مشكلات فرهنگي كشور داشته باشند و سياستهاي كلي درست و قابل اجرايي را پايهريزي كنند.
فراموش نكنيم كه آوار فرهنگي، زماني كه روي سر مردم يك كشور فرو بريزد، ديگر وكيل و ورزشكار و سياستمدار نميشناسد و همه از آن متضرر ميشوند. بايد روي اين قضيه تا ميتوانيم كار كنيم تا آرامآرام اصلاح شود و بتوانيم از وضعيتي كه امروز گرفتار آن هستيم، نجات پيدا كنيم، اگر فكري عاجل نكنيم به زودي بايد آژير قرمز فرهنگ را بكشيم.