کارشناس‌ غربی‌؛

آمریکا می‌خواهد به خاطر مقاومت ۳۰ ساله، از مردم ایران انتقام بگیرد

تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۴

در زمان تسخیر لانه جاسوسی در تهران، اتفاقاتی در برخی از شهرهای دنیا افتاده که کمتر به آن پرداخته شده است؛ شعار در حمایت از ایران در ایرلند و راهپیمایی معترضین آمریکایی به سفر شاه به این کشور بخشی از این اتفاقات است.

به گزراش گرداب به نقل از مشرق،  ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸، یکی از مهم‌ترین حوادث در تاریخ معاصر ایران رخ داد و "روز ملی مبارزه با استکبار جهانی" را در تقویم کشورمان ثبت کرد. با این حال، حتی درون ایران، دو رویکرد متفاوت درباره اتفاقاتی که در این روز افتاد، وجود دارد: اولاً این‌که ایرانی‌ها حق داشتند در اعتراض به دشمنی‌ها و دخالت‌های آمریکا، "لانه جاسوسی" را تصرف کنند، و دوماً این‌که اقدام دانش‌جویان پیرو خط امام، اشتباه و خلاف عرف دیپلماتیک در دنیا بود و منجر به بروز یک "بحران بین‌المللی گروگان‌گیری" شد. برای پی بردن به این‌که کدام رویکرد نسبت به حوادث 13 آبان به واقعیت نزدیک‌تر است، مروری بر حوادث زمینه‌ساز ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران لازم است.

دانش‌جویان پیرو خط اما، به‌رغم مقاومت مأمورین امنیتی،

وارد سفارت آمریکا شدند و آن را تسخیر کردند

در حالی که کم‌تر از یک سال از انقلاب اسلامی ایران می‌گذشت، دولت موقت "مهدی بازرگان" متشکل از ائتلاف مذهبیون و سکولارها، در کشور روی کار بود. دولت موقت برای برقراری رابطه دوجانبه با آمریکا تلاش‌های زیادی می‌کرد و حتی قرار بود با وساطت خود بازرگان، نمایندگانی از آمریکا مأمور شوند تا در تهران با امام خمینی دیدار کنند. از طرف دیگر، بازرگان پذیرفته بود سفیر جدید مد نظر آمریکایی‌ها را در کشور بپذیرد. به‌رغم همه این‌ها، کنگره آمریکا اردیبهشت سال 58 طی قطع‌نامه‌ای اولین دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی را آغاز کرد. دولت وقت ایران که پیش‌تر توسط کاخ سفید به رسمیت شناخته‌شده بود، در این قطع‌نامه به خاطر اعدام مقامات رژیم سابق، محکوم شد. در پی این اقدام، بازرگان تحت فشارهای داخلی و واکنش‌های انقلابیون ایران مجبور شد اعلام کند که قطع‌نامه مذکور، دخالت آشکار در امور داخلی ایران بوده و بنابراین سفیر جدید آمریکا اجازه ورود به کشور را پیدا نخواهد کرد.

حوادث 13 آبان بر خلاف آن‌چه شاید اغلب به نظر برسد، محدود به سفارت آمریکا در تهران یا حتی فضای سیاسی ایران نمی‌شود، بلکه ابعاد بین‌المللی نیز داشته است که عمدتاً مغفول می‌ماند. هم‌زمان با حوادثی که در تهران رخ می‌داد، کشورهای غربی نظیر ایرلند و حتی آمریکا شاهد راه‌پیمایی‌هایی بودند که اتفاقاً نه در حمایت از دولت آمریکا، بلکه در دفاع از حق مشروع ملت ایران در تعیین سرنوشت خود شکل می‌گرفت.

"دکلان هیس" فعال سیاسی ایرلندی

"دکلان هیس" فعال سیاسی ایرلندی در خصوص آن‌چه هم‌زمان با تسخیر لانه جاسوسی، در ایرلند رخ می‌داد به خبرنگار مشرق توضیح می‌دهد: "انقلاب اسلامی ایران سال 1979 پیروز شد، همان زمانی که ما ایرلندی‌ها درگیر مبارزه برای آزادی از اشغال انگلیس بودیم. مبارزات ما، ادامه تلاش‌های کاتولیک‌ها برای تحقق حقوق بشر و عدالت در ایرلند شمالی بود. هم‌زمان، ویتنام در جنگ پیروز شده بود، در حالی که آمریکایی‌ها جوخه‌های مرگ در آمریکای لاتین به راه انداخته بودند، کشیش‌های کاتولیک را می‌کشتند، به راهبه‌های کلیسا تجاوز می‌کردند و غیره. هم‌چنین افغانستان در آستانه یک تحول بزرگ بود و اواخر سال 1979، شوروی می‌خواست وارد این کشور شود. این تحولات تاریخی با انقلاب اسلامی ایران همراه شد و اگرچه ما ایرلندی‌ها هم درگیر مبارزه خودمان بودیم، اما خود من هنوز هم وقایع انقلاب ایران را به یاد دارم: خروج آیت‌الله خمینی از هواپیما پس از بازگشت به تهران، تسخیر سفارت آمریکا، و این‌که شاه ایران که زمانی شخصیت قدرتمندی بود، به همه جای دنیا از مصر گرفته تا آمریکای مرکزی برای حفظ جانش فرار می‌کرد و هیچ‌کس حاضر نمی‌شد عروسک خیمه‌شب‌بازی "شیطان بزرگ" را به کشورش راه بدهد."

هیس با تأکید بر این‌که تاریخ و به خصوص اتفاقات اخیر در سوریه و کشورهای دیگر نشان می‌دهد که نام "شیطان بزرگ" نام کاملاً مناسبی برای آمریکا بوده است، به طور خاص درباره تسخیر سفارت آمریکا در تهران می‌گوید: "من خودم با برخی ایرانی‌هایی صحبت کرده‌ام که در جریان تسخیر سفارت، حاضر بوده‌اند. آن‌ها می‌گویند ایرانی‌ها مجبور بودند سفارت را تسخیر کنند تا بفهمند سیا چه نقشه‌هایی برای کشورشان کشیده است. اگر این کار انجام نمی‌شد، چه بسا انقلاب اسلامی به بن‌بست می‌خورد. به عقیده من، آمریکا و شرکایش یعنی اسرائیل، ناتو، و کشورهای عربی خلیج [فارس]، در ایران یا به دنبال کنترل کامل و مستقیم بر کشور هستند و یا این‌که بتواند بی‌ثباتی کامل در ایران ایجاد کنند و نهایتاً مردم ایران را برده خود کنند. آن‌چه در کشورهای عربی مانند سوریه و عراق و یمن و لیبی و بحرین می‌بینیم، همه در همین راستاست. هر تاریخ‌دانی که بخواهد تحولات دنیا را از دهه 1970 تا به امروز بررسی کند، باید بداند که تسخیر سفارت آمریکا در تهران، یکی از جنبه‌های کلیدی این تحولات است."

وی ادامه می‌دهد: "یادم هست که در آن مقطع زمانی، ما راه‌پیمایی‌های زیادی به سوی سفارت‌های انگلیس و آمریکا در ایرلند می‌کردیم؛ گاهی صدها هزار نفر در این راه‌پیمایی‌ها شرکت می‌کردند. در راه‌پیمایی‌هایی که هم‌زمان با تسخیر سفارت آمریکا در تهران بود، ایرلندی‌ها زمانی که به مقابل سفارت آمریکا می رسیدند فریاد می‌زدند "تهران، تهران" و منظورشان این بود که همان‌طور که سفارت آمریکا در تهران تسخیر شده است، اگر مردم ایرلند هم به خواسته‌هایشان نرسند، سفارت آمریکا و انگلیس در دوبلین هم تسخیر خواهد شد. خود من حتی تلاش کرده بودم وارد سفارت انگلیس شوم. پرچم این کشور را پاره کردم و دستگیر هم شدم."

"هیس" با اشاره به اشغال کشورش توسط انگلیس و این‌که امیدوار است ایرلند بالأخره از نفوذ انگلیس و آمریکا رها شود، توضیح می‌دهد: "ایران تا کنون توانسته استقلال خودش را حفظ کند و در این راه فداکاری‌های زیاد کرده است. چه بسا فداکاری‌های بیش‌تری هم لازم باشد، چون اگر کار به آمریکا و انگلیس یعنی شیطان‌های بزرگ و کوچک واگذار شود، یک لحظه اجازه نخواهند داد تا ایران مستقل و آزاد باقی بماند. ایرانی‌ها باید تا ابد این فداکاری‌ها را به یاد داشته باشند و بدانند که در آینده هم این راه، هزینه خواهد داشت، چون هیچ پیش‌رفتی بدون فداکاری محقق نمی‌شود."

عامل مهم دیگری که موجب شد تا حوادث 13 آبان رقم بخورد سرنوشت نامعلوم شاه فراری ایران بود. درون کاخ سفید، بحث بر سر پذیرش یا عدم پذیرش شاه به آمریکا بالا گرفته بود. از یک سو، "بروس لینگن" دیپلمات آمریکایی و "هنری پرشت" مسئول وقت میز ایران در وزارت خارجه آمریکا، "جیمی کارتر" رئیس‌جمهور وقت، توصیه کردند که برای جلوگیری از افزایش فشار بر دولت بازرگان، پذیرش شاه به خاک آمریکا را دست‌کم موقتاً به تعویق بیندازد. لینگن حتی پیش‌بینی کرده بود که اگر شاه وارد آمریکا شود، سفارت این کشور در تهران سقوط خواهد کرد و اگر دیر بجنبند، کارکنان و دیپلمات‌های سفارت نیز ممکن است در ایران گرفتار شوند.

از سوی دیگر، "زبیگنیو برژینسکی" مشاور وقت امنیت ملی، خواهان پذیرش شاه و نمایش وفاداری آمریکا به متحدان خود بود. "هنری کیسینجر" وزیر خارجه اسبق و "دیوید راکفلر" بانک‌دار برجسته آمریکایی نیز، کارتر را برای پذیرفتن شاه، تحت فشار قرار دادند تا سرانجام کارتر با ورود شاه موافقت کرد. برخی درباره علت این کار به تئوری "کیسینجر-راکفلر/چیس منهتن» اشاره می‌کنند. بر اساس این تئوری، بانک "چیس منهتن" تصمیم داشت تا با متقاعد کردن کارتر به پذیرفتن شاه و در نتیجه شتاب بخشیدن به خشونت‌ها در ایران، طرح مسدود کردن دارایی‌های ایران را به اجرا بگذارد، چون مقادیر زیادی از این سرمایه‌ها در بانک "چیس منهتن" سپرده‌گذاری شده بود. یکی از نخستین اقدامات دولت کارتر بعد از انقلاب در ایران نیز بلوکه کردن هزاران میلیارد دلار از سرمایه‌های خارجی ایران بود.

"گلوریا لا ریوا" نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2008 آمریکا

"گلوریا لا ریوا" از رهبران برجسته ائتلاف "انسر" (ANSWER) و کاندیدای ریاست‌جمهوری سال 2008 در آمریکا، در گفتگو با خبرنگار بین‌الملل مشرق درباره راه‌پیمایی در آمریکا هم‌زمان با تسخیر سفارت این کشور در تهران و رابطه آن با پذیرش شاه در آمریکا می‌گوید: "راه‌پیمایی گسترده‌ای در نیویورک، در حمایت از ملت ایران شکل گرفت. معترضان در این راه‌پیمایی خواستار تحویل شاه توسط آمریکا به ایران برای محاکمه در این کشور بودند. در زمان این راه‌پیمایی شاه ایران در یکی از بیمارستان‌های آمریکا بستری بود."

آمریکا به سفارتش در ایران به عنوان یک سفارت‌خانه استراتژیک برای نفوذ در کشورهای خاورمیانه نگاه می‌کرد. دانش‌جویان ایرانی نیز با تسخیر سفارت و انتشار اسناد به دست آمده می‌خواستند از برنامه‌های آمریکا علیه انقلاب ایران پرده بردارند. لاریوا در همین خصوص می‌گوید: "من اقدامی مشابه با کاری که دانش‌جویان ایرانی کردند، در مورد تسخیر سفارت آمریکا در کشور ویتنام به خاطر می‌آورم که طی آن نیروهای آزادی‌خواه ویتنام در آوریل 1975 سفارت آمریکا در این کشور را تسخیر کردند که این اقدام برای آن‌ها یک پیروزی بزرگ به حساب می‌آمد و در نهایت منجر به پایان تسلط آمریکا بر ویتنام شد. از نمونه‌های موجود درباره اقدامات سفارت آمریکا در کشورهای دیگر می‌توان به مداخله آمریکا در کوبا اشاره کرد. مدارکی وجود دارد که ثابت می‌کند آمریکا از طریق دفتر حافظ منافع خود در هاوانا به گروه‌های مخالف در کوبا برای تخریب و مقابله با انقلاب این کشور و ارائه تجهیزات رادیویی برای انتشار اخبار علیه کوبا اقدام می‌کرده است."

در پی اعلام پذیرش شاه از سوی آمریکا، دانش‌جویان ایرانی تصمیم گرفتند برای وادار کردن آمریکا به استرداد شاه و همین‌طور اموال ملت ایران، کنترل سفارت آمریکا در تهران را به دست بگیرند. دانش‌جویان دانشگاه‌های تهران، پلی‌تکنیک، صنعتی شریف، شهید بهشتی و غیره گرد هم آمدند و ابتدا تا سفارت آمریکا راه‌پیمایی و سپس اقدام به بالا رفتن از دیوارهای سفارت کردند و سفارت را به تصرف کامل درآوردند. در هنگام تسخیر سفارت، آمریکایی‌ها به سرعت مشغول نابود کردن بسیاری از اسناد دخالت‌ها و تجاوزات و غارت‌های خود بودند، اما دانش‌جویان به سرعت از نابودی باقی‌مانده اسناد جلوگیری کردند و بعدها اسنادی که از لانه جاسوسی آمریکا به دست آمده بود چاپ شد و در اختیار همگان قرار گرفت.

تجهیزات و اسناد و مدارک جاسوسی آمریکا در ایران

پس از تسخیر سفارت، در انظار عمومی به نمایش گذاشته شد

لاریوا درباره بخشی از دخالت‌های دولت آمریکا در داخل ایران توضیح می‌دهد: "علت به قدرت رسیدن شاه و پدرش در ایران تلاش آمریکا برای تسلط بر ایران بود. آمریکا هر لحظه تلاش می‌کند به خاطر مقاومت 30 ساله انقلاب ایران، از مردم این کشور انتقام بگیرد. می‌خواهند ایران را بی‌ثبات کنند و مردم ایران را کوچک نشان دهند، به دلیل این‌که ملت ایران به نماد مقاومت و مبارزه با سلطه آمریکا تبدیل شده است."

"دکلان هیس" درباره افرادی که معتقدند بعد از توافق هسته‌ای ایران باید با آمریکا و انگلیس رابطه برقرار کند، می‌گوید: "بگذارید از تجربه خودم برایتان بگویم. از زمانی که من جوان بودم تا به امروز، ایرلند تغییر زیادی کرده است. عمدتاً مردم ثروتمندتر شده‌اند. بنابراین وقتی به فرزندانمان می‌گوییم شرایط زندگی در دوران جوانی ما چگونه بود، باورشان نمی‌شود. فکر می‌کنند درباره کره ماه و کره مریخ حرف می‌زنیم. مطمئن هستم درباره ایران هم همین‌گونه است. آن‌چه دوست دارم به مردم ایران بگویم این است که قدر شرایط کنونی خودتان را بدانید. سوریه، عراق، فلسطین، لیبی و کشورهای دیگر اطراف ایران نشان داده‌اند، افرادی هستند که آماده‌اند هرچه دارید را از شما بگیرند. بنابراین باید برای آن‌چه که دارید، قدردان باشید، از آن دفاع کنید و برایش زحمت بکشید."

"هیس" می‌گوید یکی از کارهایی که حتماً به عنوان یک ایرلندی باید در تهران انجام دهد، بازدید از خیابان "بابی ساندز" و انداختن "سلفی" با تابلوی آن است و ادامه می‌دهد: "من بابی ساندز را به خوبی یادم هست. خود من هم بارها در جریان قیام سال 1996 در ایرلند دستگیر شده بودم. به نظرم نام‌گذاری این خیابان، کار بسیار خوبی بوده است. اگر با بسیاری از ایرلندی‌ها درباره تهران صحبت کنید، اولین چیزی که می‌گویند نام‌گذاری همین خیابان است. این یعنی ایران در حمایت از ایرلند، حرف خود را زده است."

طبق پیش‌بینی "بروس لینگن" دیپلمات آمریکایی، کارکنان

سفارت آمریکا، قربانی سیاست کارتر در پناه دادن به شاه شدند

وی هم‌چنین در پاسخ به این سؤال که اگر در راهپیمایی 13 آبان شرکت کند شعار او چه خواهد بود می گوید: "شعار من "زنده باد ایران" است، چون ایرانی‌ها باید این پیام را به آمریکا و انگلیس بدهند که: شما هرچه توان داشتید، گذاشتید تا ما را نابود کنید و برده خودتان کنید، اما ما هنوز روی پای خودمان ایستاده‌ایم."وی با توضیح این‌که ایران به عنوان یک حلقه از زنجیره مقاومت باید با حلقه‌های دیگر و کشورهای قدرتمندی مانند روسیه رابطه برقرار کند، می‌گوید: "در انگلیسی یک ضرب‌المثل هست که می‌گوید: هر چه‌قدر دوست داشته باشی، باز هم کم است. قطعاً آمریکا هم نمی‌خواهد ایران دوستان زیادی در سطح دنیا داشته باشد."