همواره در تاریخ، ارتباط کشورها با یکدیگر، برخورد فرهنگها و تبادلات آنها مورد توجه بودهاست. از جمله سؤالهایی که در این حوزه پیش میآید این است که این فرهنگها در برخورد با هم تا چه حد بر هم تاثیر گذاشتهاند و این تاثیر تا چه میزان خودآگاه بودهاست؟
نگاهی به مفهوم فرهنگ و فرهنگپذیری :
بهتر است پیش از اینکه به مفاهیم تبادل و تهاجم فرهنگی بپردازیم نگاهی به مفهوم فرهنگ و فرهنگ پذیری داشته باشیم.
گی روشه، جامعهشناس کانادایی در تعریف فرهنگ مینویسد: «فرهنگ مجموعه بههم پيوستهای از شيوههای تفكر احساس و عمل است كه كم و بيش مشخص است و توسط تعداد زيادی از افرادی فراگرفته میشود و بين آنها مشترك است و دو شيوه عينی و نمادين به كار گرفته میشود تا اين اشخاص را به يك جمع خاص و متمايز مبدل سازد »
اما مهمتر از آن در این بحث، تعریف مقولهی مهم فرهنگپذیری است. هنگامی که فرهنگها با یکدیگر تماس پیدا میکنند، بین عناصر آنها تبادل رخ میدهد و هر دو فرهنگ دچار دگرگونی میشود. ممکن است این دگرگونی در یکی از فرهنگها از دیگری عمیقتر باشد. فرهنگپذیری اصطلاحی است که در اواخر قرن نوزدهم پدیدار شد. اگرچه مفهوم فرهنگپذیری به مثابه تبادل فرهنگی بین فرهنگها میباشد اما در بسیاری از نوشتهها به دلیل تاثیرات منفی استعمار و هجمه فرهنگی استعمارگران به هنگام برخورد فرهنگها، این کلمه معنایی منفی به خود گرفتهاست. در واقع اینجاست که تفاوت مفهوم تبادل فرهنگی، به عنوان یک فرایند مثبت دوسویه با مفهوم تهاجم یا هجمهی فرهنگی به عنوان یک پدیدهی تقریبا یکسویه منفی روشن میشود.
تبادل فرهنگی:
در فرآیند فرهنگپذیری وقتی فرهنگها با یکدیگر تماس دارند، میتوانند تاثیرات زیادی بر یکدیگر بگذارند. حال وقتی این تاثیرات در یک فرایند دو سویه انجام میشود، فرهنگها با شناسایی عناصر منفی و مثبت فرهنگ مقابل، عناصر مطلوب آن را وارد فرهنگ خود میکنند و این اقدام در فرهنگ مقابل نیز رخ میدهد. در این حالت میتوان گفت فرآیند تبادل فرهنگی که امری مثبت است انجام پذیرفتهاست. تبادل فرهنگی نه تنها امری منفی نیست بلکه به منظور رشد فرهنگها و اطلاع یافتن از نقاط قوت و همچنین نقد درونی خود در مقایسه با دیگر فرهنگها، امری ضروری به نظر میرسد و پیشینهی تاریخی دارد. گسترش اسلام از طریق رفت و آمد مسلمانان به نقاط مختلف دنیا مانند شرق آسیا، از نمونههای بارز این امر است. همچنین فراگرفتن برخی نقاط مثبت تمدن غرب مانند روزنامهنگاری نیز از این سنخ است.
«تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگیها و زبدهگزینی از فرهنگهای دیگر است؛ این، چیزی است مباح، بلکه واجب. اسلام به ما دستور میدهد، عقل هم بهطور مستقل از ما میخواهد که هر چیز خوب، زیبا و با ارزشی را که در هر کجا میبینیم، آن را فرا بگیریم و از آن استفاده کنیم. این جملات معروفِ متداول در زبانهای مردم ما که «اطلبوا العلم ولو بالصین» یا «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»؛ نگاه نکن حرف خوب، سخن حکمتآمیز، دانش و معرفت را چه کسی دارد میگوید، اگر سخن خوب است، آن را فرابگیر، این گرفتن، گرفتنِ فرهنگی است و اخذ فرهنگی، تبادل فرهنگی و زبدهگزینیِ فرهنگی، یک چیز لازم است و این، غیر از تهاجم فرهنگی است.» (مقام معظم رهبری- 1383/02/28)
دنیای غرب نیز با همین نگاه در سالهایی که تمدن اسلامی در دوران اوج خود در عرصههای مختلف بود، سعی داشت بدون اینکه در فرهنگ مقابل حل بشود، نقاط مثبت آن را مانند پیشرفتهای علمی و فکری استخراج کند و از آنها به نفع فرهنگ خود استفاده کند. چه بسا همین نوع نگاه نیز سکوی پرشی برای غرب به سمت دنیای جدید و پیشرفتهای بعدی آنها شد.
تهاجم فرهنگی :
مفهوم تهاجم فرهنگی در واقع بر خلاف تبادل فرهنگی امری منفی و ظالمانه است. این اتفاق وقتی روی میدهد که یک فرهنگ سعی دارد در تقابل با فرهنگ دیگر، عناصر فرهنگ مقابل را به شیوههای گوناگون تخریب کند و فرهنگ مورد نظر خود را به جامعه تحمیل کند. قدرتهای غربی روزگاری به لشکرکشیهای متعدد سعی در استعمار دیگر کشورها داشتند اما در مقاطع مختلف سعی کردند در فرهنگ مردم آن جوامع نیز دست ببرند و آن را به گونهای که میخواهند تغییر دهند. این تهاجم فرهنگی با تلقین حس خودباختگی به فرهنگ مقابل همراه است که در آن مردمان آن فرهنگ و رسوم و اعتقادات و مبادی فرهنگیشان مورد تمسخر قرار میگیرد و به مرور، افراد حس دلزدگی نسبت به فرهنگ خود پیدا خواهند کرد. در مقابل، استعمارگران فرهنگی، فرهنگ خود را به شدت جذاب و مثبت جلوه میدهند و امروزه با ساختن کالاهای مختلف فرهنگی از جمله فیلمها سعی در پوشاندن نقاط منفی فرهنگ خود و جذاب جلوه دادن آن هستند. به این ترتیب مردمان فرهنگی که مورد هجمه قرار گرفتهاند همراه با حس خودباختگی، شیفتهی فرهنگ مقابل شده و اینجاست که شعار از سر تا پا غربی شدن را سر میدهند.
ساموئل هانتینگتون متخصص آمریکایی علوم سیاسی است. وی از جمله کسانی است که کشکمکش میان دنیای اسلام و دنیای غرب را پیشبینی کرده بود. اما او که 58 سال استاد دانشگاه هاروارد بود، بیشتر شهرتش را مدیون نظریه برخورد تمدنهاست. نظریهای که ارتباط تنگاتنگی با مقولهی تهاجم فرهنگی دارد و جهان را عرصهی جنگ تمام عیار فرهنگی میداند. طبق این نظریه، پس از جنگ سرد، علت اصلی درگیریها در واقع فرهنگها و هویتهای مذهبی خواهد بود. وی نقش مذهب را در درگیریهای جهان بسیار موثر میداند و ترکیه و ایران را به عنوان دو قدرت نوظهور اسلامی مطرح میکند. او مینویسد: «در جهان جدید منبع اصلی تعارض، ایدئولوژی یا اقتصاد نخواهد بود. شکافهای بزرگ میان بشریت و منبع اصلی تعارض، فرهنگی خواهد بود. رویارویی تمدنها سیاست جهانی را تحت الشعاع قرار خواهد داد.»
تهاجم فرهنگی شیوهای است که در طول تاریخ توسط قدرتهای ظالم پیگیری شدهاست. از جمله اینکه پس از استیلای اقتصادی کمپانی هند شرقی انگلستان بر کشور هند، انگلیسیها به فرهنگ و حتی زبان مردم هند حمله کردند و اقداماتی مثل وضع جریمه برای بازداری از تکلم به زبان انگلیسی از جمله این اقدامات است. همچنین اقدامات فرهنگی تحمیلگرانه دولت فرانسه بر الجزایر که مستعمرهی کشور بود نیز از این سنخ است.
امروزه نیز دنیای غرب با استفاده از نوینترین رسانهها در حجم زیاد هجمه فرهنگی شدیدی را به کشورهای مختلف به خصوص کشورهای اسلامی وارد آوردهاست. بسیاری از رسانهها اگرچه به ظاهر به دلیل تسهیل روابط انسانی مشغول فعالیت هستند، اما با نگاهی دقیقتر میتوان به ارتباط میان آنها و قدرتهای غربی پی برد. در واقع با ظهور رسانههای نوین، مفهوم مرزهای جغرافیایی به مرور کمرنگتر خواهد شد و نفوذ فرهنگی آسانتر از قبل ممکن خواهد شد. حال در این کارزار کشورهایی که قدرت رسانهای بالاتری دارند اقدام به القای خواستههای خود و تغییر فرهنگها میکنند. حضور مدیران گوگل و فیسبوک در اجلاس سران جی8، از جمله نشانههایی است که از رابطه نزدیک رسانههای بزرگ امروز با مستکبران حکایت میکند. همچنین شبکههای متعدد ماهوارهای با مخاطبان متفاوت سعی دارد ارزشهای اصیل جوامع را بزداید. کاری که اگر در بسیاری از کشورهای غربی نیز انجام شود با آن مقابله خواهد شد.
نکته دیگر آنکه باید توجه داشت که در مسیر تبادل و تهاجم فرهنگی باید علاوه بر تسلط به نقاط ضعف و قوت فرهنگی خود و دیگران، به دلایل این نقاط ضعف و قوت نیز توجه داشت. بی توجهی به این نکته تبعات متعددی را در پی خواهد داشت. از جمله سفر تعدادی از ایرانیان برای تحصیل به غرب در دوران معاصر که با مشاهده پیشرفت های آنان، انحرافاتی در تفکرات شان شکل گرفت و در پی آن، قشر به اصطلاح روشنفکران ایرانی پدیدار شدند. به طوری که یکی از آنان دین اسلام و خط عربی را علت عقبماندگی ایرانیان میدانست.
به نظر میرسد در دنیای جدید کشورهایی قدرتمند خواهند بود که بتوانند با ایجاد و به خدمت گرفتن رسانههای بزرگ پیام خود را به گوش دیگران برسانند و از سوی دیگر با دریافت نقاط قوت سایر فرهنگها، مانع تهاجم فرهنگهای غیرخودی شوند. به هرحال پیشرفت تکنولوژیک یکی از نقاط قوت غرب است اما باید توجه داشت آسیب هایی که در بعد فرهنگی همزمان به ورود تکنولوژی به برخی کشورها رخ داده، در ایران تکرار نشود. بسیاری از کشورهایی که امروزه به عنوان کشورهای توسعه یافته در مشرق زمین شناخته میشوند، اگرچه به پیشرفت تکنولوژیک دست یافتهاند اما نتوانستهاند فرهنگ اصیل خود را در بمباران فرهنگی غرب حفظ کنند و فرهنگ غرب بر مردم آنها چیره شدهاست.
فؤاد میرزازاده