دیروز اکانتهای برخی از فعلان رسانهای در توئیتر به حالت تعلیق در آمد.
به گزارش گرداب، میثم رمضانعلی از فعالان فضای مجازی در وبلاگ شخصی اش نوشت: اگرچه توئیتر علت مشخصی را برای این تعلیق اعلام نکرد، اما بررسیهای اولیه، با در نظر گرفتن فعالیتهایِ مشابهِ کاربرانی که حسابشان تعلیق شده بود، نشان میداد که انتشار محتوایی مرتبط با نامهی رهبری به جوانان غربی علت تعلیق است. این تعلیق حتی شامل حساب کاربری خامنهای.آیآر نیز شد و توئیتر، آخرین توئیتی را که فیلمی مرتبط با همین نامه نیز بود، حذف کرد.
* چرا باید توئیتر چنین کاری انجام دهد؟
به ظاهر، حسابهای متعددی با عنوانهایی جفنگ ایجاد شده و بنا بوده به
«پمپاژ» ِ نامهی رهبری در توئیتر بپردازند. احتمالا برای این پمپاژ نیز
ربات یا رباتهایی تهیه شده تا سرعت و حجم فعالیت زیادتر شود. احتمالا
«حجم زیاد انتشار»، «عامل موثری» فرض شده است. متصدی و متصدیانی وظیفهای
برای خود در نظر گرفتهاند در انتشار نامه، و نابلدی و بیتجربه بودن،
آنها را به سمت استفاده از شیوههایی زرد و غیرنافذ تشویق کرده است. به
نابلدی شاید بتوان علاقه و شاید حتی نیاز به «بیلان کاری» را نیز افزود؛
وقتی این انتشار، برای متصدی «آوردههایی» داشته باشد.
* برای انتشار نامه باید چه روشی پیش گرفت؟
خیلی ساده نیست. اما به صورت پیشفرض اولین فرصت برای انتشار نامه، استفاده
از «ظرفیتهای واقعی» است. احتمالا شما نیز در ذهنتان مسابقات
وبلاگنویسی با موضوعات مختلف را دارید. مسابقاتی که در آن به بهترین وبلاگ
در موضوعی ـ بیشتر در موضوعات انقلابی و مذهبی ـ جایزه اهدا میشد. برخی
با استفاده از فرصت، یک وبلاگ ساده تاسیس میکردند، در دورهی مسابقه به
تولید و یا انتشار محتوا میپرداختند و چون حجم فعالیتشان یا مدل
انتشارشان برای داوران چشمگیر بود، برنده میشدند و جایزه میگرفتند.
متولیانی که این مسابقات را برگزار میکردند، به اشتباه فکر میکردند که
این مسابقات باعث میشود تا موضوعات مذهبی بیشتر مورد توجه قرار گیرد و
حجم این مطالب در وب افزایش پیدا کند و این افزایش حجم، یعنی بهتر شدن فضای
وبلاگستان. ایدهای اشتباه و روشی اشتباهتر برای انجام یک هدف خوب. مشکل
اینجا بود که این مسؤولین شناخت درستی از وبلاگستان نداشتند. توضیح
مفصلترش بماند، اما مساله در مورد توئیتر هم همین است. کسانی که خود را
متولی انتشار نامه میدانند در مورد توئيتر شناخت درستی ندارند و برآوردشان
از مدل انتشار و عملکرد در این موضوع اشتباه است. در حالی که روشهای
بهتری نیز است. استفاده از ظرفیتهای واقعی، یعنی از ظرفیت کسانی در توئيتر
استفاده شوند که به اصطلاح ساکن توئیتر هستند. استفاده از شبکهی فعالین
توئيتری که ارتباطی روزمره و حضوری چند ساله در توئیتر دارند.
ممکن است کسی دکترای رسانه داشته باشد و یا حتی چند خبرگزاری و سایت خبری
را بگرداند و یا مدیر یک شبکهي تلویزیونی باشد، ولی از قواعد انتشار در
فضای وب آگاهی و برداشت درستی نداشته باشد.
اشتباه در انتشار نامه، عملا بابِ انتشار درست را نیز بسته است و تا مدتی نمیتوان در توئیتر لینکی از نامهي رهبری داد.
پینوشت: من تحلیل و یا مستندات دقیقی در مورد اینکه توئیتر و صاحبان توئیتر این برخورد را با دیگر اتفاقات مشابه دارند یا خیر ندارم؛ زهرا اچبی البته مطلبی نوشته است با این پیشفرض: مسدود شدن حساب توئیتر به دلیل درج نامه رهبری