شبکه های اجتماعی، به وجود آمدند تا ابزاری باشند برای تسهیل زندگی اجتماعی انسان ها. اما به مرور، تکنولوژی، انسان ها را تبدیل کرد به مرکب خویش. مسئله ی اعتیاد به اینترنت، معضلیست که تنها به کشور ایران، محدود نمی شود و این روز ها تبدیل به یک چالش بین المللی شده است.
کافیست عبارت Internet Addict را جستجو کنید و نگاهی به داده ها بیندازید.
اما با این وجود، نمی شود منکر مزیات این شبکه ها شد. اینستاگرام هم یکی از این شبکه های اجتماعیست که از قواعد فوق الذکر، مستثنی نمی شود.
شبکه ی اجتماعی اینستاگرام یک ویژگی دارد که همچون برخی دیگر از شبکه ها آن را انحصاری میکند. آن هم اینکه حتما باید صاحب یک تلفن همراه هوشمند باشید تا بتوانید یک حساب کاربری برای خود بسازید و خود این مسئله، می تواند یکی از دلایلی باشد که اعتیاد به آن را شدید تر کند. زیرا تلفن همراه، همیشه همراه آدم هاست و این روزها، با به وجود آمدن اینترنت همراه، آن هم با سرعت های راضی کننده ی نسل چهار و پنج این فناوری، دیگر لحظه ای نیست که کاربران این شبکه های اجتماعی از حضور در حساب هایشان غافل شوند.
شاید برای کسانی که از این نرم افزار ها، استفاده های تجاری می کنند یک مزیت تمام عیار به شمار بیاید، اما در زندگی شخصی دارندگان حساب کاربری اختلال ایجاد می کند که در ادامه به آن پرداخته می شود. البته این آسیب ها شامل آن دسته از کاربرانی که از برنامه ریزی دقیق برای زندگی هایشان بهره می برند، نمی شود!
با وجود نرم افزارهای تحت سیستم عامل های آی او اس و اندروید، که نسبتا پر کاربر ترین سیستم عامل های موبایلی هستند، می شود گفت تقریبا همه ی شبکه های اجتماعی مشمول مواردی که در این نوشتار ذکر می شوند هستند، اما سعی بر آن است که خصوصا درباره ی اینستاگرام بحث شود.
* آفتی در فضای مجازی!
این شاید یک گلایه ی شخصی باشد که توسط نگارنده مطرح می شود، اما با به وجود آمدن شبکه های اجتماعی موبایلی و پیشرفت فناوری اینترنت همراه، بازار وبلاگنویسی بین کاربران این شبکه ها به شدت کساد شد و به همین علت کاربران پرمشغلهی این روزها، دیگر متن های بلند خریداری ندارند!
این در حالیست که شاید یک نفر در روز، صدها پست را بپسندد و یا به اصطلاح «لایک» کند و به مطالعه ی مقدار قابل توجهی نوشته بپردازد، اما دیگر حوصله ای برای پیگیری یک متن بلند و دنباله دار در مخاطب ها دیده نمی شود و ترجیح می دهند پیام نگارنده را در حداکثر یک پاراگراف کوتاه، دریافت کنند. شاید این بی حوصلگی تنها یک اثر روانی باشد که کاربران اینترنت را روز به روز، بیشتر به سوی «مینیمال» پسندی و وضعیت کتابخوانی را به سیاه چاله های هولناک، می کشاند!
* یک کارگاه تجربی
اینستاگرام یک شبکه ی تصویر محور است و عملا، کاربرانش ترجیح می دهند تا فقط تصاویر را نگاه کنند و حرف عکس ها را بخوانند. گرچه روال دیگری بین کاربران فارسی زبان و بعضی کاربران دیگر مشاهده می شود. به هر روی، زمانی که یک شبکه ی اجتماعی به مکانی برای اطلاع رسانی و تشکیل انواع و اقسام کمپین ها و پویش های مردمی تبدیل می شود، وجود متن های نسبتا طولانی در آن اجتناب ناپذیر است. بعضا، کاربرانی که عادت به نوشتن دارند و یا در گذشته اهل وبلاگ نویسی بوده اند، نوشته های طولانیشان را در طی چندین نظر و یا اصطلاحا «کامنت» به اشتراک می گذارند! که خوانده شدن یا نشدنش، بستگی به حوصله ی مخاطبین پر مشغله شان و البته هنر آن ها در نویسندگی دارد.
به نظر می رسد بیشتر کاربران اینستاگرام را کسانی تشکیل می دهند که علاقه ای به عکاسی دارند و یا بعضا عکاس های مبتدی یا حتی حرفه ای هستند. البته تجربه ثابت کرده است که اعضای اینستاگرام، به مرور، حتی اگر عکاس هم نباشند به سوی عکاسی سوق پیدا می کنند و به خاطر داشتن یک صفحه ی قابل قبول و پر طرفدار، ترجیح می دهند که خودشان عکسهایشان را ثبت کنند . شاید بتوان گفت اینستاگرام دارد تبدیل می شود به یک کارگاه عکاسی تجربی!
می شود شبکه های اجتماعی، از جمله اینستاگرام را، یک کارگاه تجربی برای آموزش پویش های همگانی هم دانست! چرا که بسیاری از حرکت های دسته جمعی در خلال پست های کاربران این شبکه ها اتفاق می افتد و گاهی آن قدر پر سر و صدا می شود که تیتر خبرگزاری های معتبر در سطح بین الملل را به خود اختصاص می دهد.
* آمدنم بهر چه بود؟!
آفت دیگری که پیش روی کاربران شبکه هایی همچون اینستاگرام است، به وجود آمدن یک نیاز کاذب، بر اثر همه گیر شدن استفاده از این نرم افزار هاست. تا حدی که از نظر برخی کاربران، صرفا تلفن همراه هوشمند خریده می شود تا انسان در این شبکه ها عضو شود. در حالی که می توان مزیت های فراوان و مستقلی را برای داشتن یک گوشی تلفن همراه هوشمند بر شمرد که در عضویت این شبکه ها خلاصه نمی شوند.
بعضی از کاربران دلیلی برای حضور در این شبکه ها به جز اینکه «خب همه عضوند، پس ما هم باشیم!» ندارند. متاسفانه این مسئله هم از چشم و هم چشمی ها، در امان نمانده است.
عده ای دیگر صرفا به دلیل بودن در جمع دوستانشان در این شبکه ها عضوند. کسی نمی داند، این جمله که «اگر در اینستاگرام(یا هر شبکه ای که جمع کثیری از آشنایان من در آن حضور مستمر و فعال دارند) عضو نباشم، از همه جا بی خبر می شوم.» یک توهم است یا یک حقیقت! گاهی تجربه نشان می دهد که افراد فاقد حساب کاربری در شبکه های اجتماعی، به مرور از حافظه ها حذف می شوند.
همه ی این دلایل به انضمام دلایلی که در این نوشتار گنجانده نشده است، باعث می شود تا شرکت های تجاری، افراد مشهور و یا به اصطلاح «سلبریتی ها»، افراد حقوقی و حقیقی و ... به داشتن یک حساب کاربری در این شبکه ها فکر کنند، تا با طرفداران و مشتریانشان ارتباط نزدیک تری داشته باشند و ذائقهی مخاطبینشان را بهتر بشناسند.
هر چه باشد، رشد قارچ گونهی استفاده از شبکه های اجتماعی، به ضرر هر که باشد، به نفع این دسته از کاربران آنهاست.
* دور و نزدیک، حقیقی و مجازی
یکی از کاربران اینستاگرام، جمله های جالبی را در قسمت بیوگرافی حساب کاربری خود نوشته بود: « زندگی ما به زیبایی این عکس ها نیست، و حرف های ما به خواندنی این نوشته ها نیست. ما همه یک مشت آدم معمولی هستیم، با زندگی های معمولی!»
گاهی به نظر می رسد دلیل زندگی کردن، تبدیل شده است به انگیزه ای برای پست گذاشتن در «اکانت» ِ اینستاگرام و اعوان و انصارش!
همه ی این جملات، شاید در ظاهر شبیه شعار باشند، اما در واقع، واقعیت تلخ زندگی بشر مدرن هستند و این ادعا را، تصاویر خاطره انگیز دوران قبل از اینترنت، که در سطح جهانی و در تمام فرهنگ ها وجود دارد و گهگاه توسط صاحبان حساب کاربری در این شبکه ها به اشتراک گذاشته می شود، ثابت می کند. انگار که تمام آدم ها گاهی دلتنگ روزگارهای بدون این همه ارتباط بی حد و حصر می شوند اما در عین حال، در مدیریت زندگی خود به علاوه ی اینترنت، به عجز رسیده اند.
اعتیاد به اینترنت، عوارضی همچون افسردگی، پرخاشگری، گوشه گیری و ... دارد که بعضا به زندگی کاربران این شبکه های اجتماعی چنگ زده است، بدون اینکه خودشان بدانند . به نظر می رسد بعضی کاربران، همواره به دنبال یک قطعه ی گمشده در زندگیشان هستند که هر چه می گردند، کمتر پیدا می کنند. چون فضای مجازی ناخودآگاه، آدم های نزدیک را از انسان دور و آدم های دور را به انسان نزدیک می کند. کاربرانش گاهی دچار توهم می شوند که اگر صدها دوست و یا به اصطلاح اینستاگرامی، «فالوور و فالویینگ» دارند، از تنهایی خلاص شده اند، اما ...
نمی شود منکر این شد که فضای مجازی، مثل یک شهر کوچک شده است برای کاربرانش. خصوصا بین فارسی زبان ها، که دسته دسته تقسیم شده اند و ایالت های کوچکی را در اینستاگرام تشکیل داده اند و به گروه های کوچکتری تقسیم شده اند که علی رغم فاصله ی جغرافیایی، همیشه از حال هم باخبرند در حالیکه شاید از حال کسانی که فاصله ی جغرافیایی کمتری از آن ها دارند بی خبر باشند.
سرد شدن روابط خانودگی هم، یکی دیگر از معضلات کاربران این شبکه هاست که این ادعا هم به واسطه ی کاریکاتورهای متنوع در سطح انواع و اقسام فرهنگ ها و کشورها، ثابت می شود. مثلا افراد یک خانه در کنار هم هستند و به جای حرف زدن، با هم چت می کنند. در یک مهمانی، مدعوین به جای گرم گرفتن با یکدیگر، مشغول تلفنهای همراهشان می شوند.
به هر حال نمی شود از اساس این شبکه ها را بد دانست و اغلب سوء تاثیرها، به علت سوء مدیریت هاست. اما، تامل در جمله ی ثبت شده بر درگاه ورودی اینستاگرام، به کشف نتایجی می انجامد :« دنیایت را با دنیا به اشتراک بگذار.»
باید دید این، به چه میزان با فرهنگ بومی و دینی کشور ما سازگاری دارد و تا چه میزان بومی سازی شده است. آیا اساسا، متولیانی برای رسیدگی به این دست از امور وجود دارند؟ یا طبق معمول، از فرهنگ وارداتی عقب افتاده ایم؟!
* با وی به از این باش!
همه ی این شمشیر های از رو بسته، به آن معنا نیست که این نرم افزارها فقط به درد سطل زباله می خورند! در خلال همین انتقاد ها و آسیب شناسی های البته نه چندان کارشناسانه و بیشتر بر اساس تجربه، به مزایای آن ها هم اشاره شد که باز هم برای رعایت انصاف، ذکر می شوند!
مثلا همین که امکان ارتباط تنگاتنگ با مشتریان و به اصطلاح «فن» ها برای شرکت ها و «سلبریتی» ها فراهم می شود و افراد حقوقی و حقیقی مشهور، دیگر به شدت گذشته، دست نایافتنی نیستند. هر چند این هم همچون یک شمشیر دو لبه است که خودش می تواند ایجاد آفت کند!
در صورت استفاده ی درست، حتی باعث گرم تر شدن روابط خانوادگی و دوستانه می شود. اما اکثرا افراط و تفریط، این مسئله را مخدوش می کند.
گاهی هم، سرعت در انتشار اخبار و اتفاقات خوب است، اما همین باعث از دست رفتن کنترل دستگاه های تولید شایعات می شود و طبعا و تبعا، هوشیاری بیشتری از کاربران شبکه های اجتماعی انتظار می رود که انتشار بدون فکر و کپی های بی اندازه ی مطالب در فضای مجازی، وقایعی خلاف آنچه که باید را گزارش می دهد!
و البته می تواند یک مرجع نسبتا قابل قبول برای نظر سنجی های اجتماعی باشد... هر چند در این صورت احتمال ایجاد یک «آپارتاید» سایبری می رود و در حق آن دسته از اشخاص حقیقی که صاحب حساب نیستند، ظلم می شود!
همان طور که می خوانید، همه چیز این فناوری، می تواند هم مفید باشد و هم مضر و تنها به نوع استفاده از آن بستگی دارد!
* به یک طرح نو، نیازمندیم...
گاهی، بعضی حرف ها، آنقدر گفته می شود و آنقدر درشت گفته می شود، که حوصله ی همه، مخصوصا کسانی که مخاطبین اصلی این حرف ها هستند، سر می رود و این دسته از سخنان هم، مثل خیلی از مسائل ارزشمند دیگر، با تیغ تیز «کلیشگی»، سر بریده می شوند!
همه چیز در واقع، چیزی جز شعار نیست و این، کیفیت عملکرد هاست که به شعار ها هویت می بخشد. پس به بهانه ی شعار زدگی، نباید از ذکر حقایق ، آن هم به شیوه ای کوبنده پرهیز کرد!
فناوری، جزء جدا ناشدنی زندگی بشر است و یک نیاز انکار ناشدنی. اما روزی که انسان دست به اختراع برد، می خواست بر کیفیت زندگی اش اضافه کند، اما شاید نداشتن برنامه ریزی های دقیق و آینده نگری های هوشمندانه بود که کار را به جایی رساند تا آدمی بشود ابزارِ ابزارهای ساخته ی دست خودش.
یکی ازآفت های فضای مجازی، گرفتن توانایی درست و مفید فکر کردن از افراد است.
به هرحال، در طول تاریخ، اغلب انقلاب ها، وضع انسان ها را بهبود بخشیده اند. شاید کاربران شبکه های مجازی هم باید بی حوصلگی و فکر نکردن را کنار بگذارند، دست از توهم «همه چیز را دانستن» بر دارند، به واقعیت نیم نگاهی بیندازند و دست به انقلابی بزنند.
متاسفانه گروهی از کاربران تصور می کنند که حساب کاربری
شان، جزء مهمی از زندگیشان شده است و عدم رسیدگی به آن، یعنی افت کیفیت
بخش مهمی از زندگی!اینستاگرام و تمام فک و فامیل هایش، به خودی خود عیبی
ندارند! هر عیب که هست، از حسابداری ماست!