به گزارش گرداب، هر روزه اخبار متنوع و متفاوتی درخصوص مسائل خانواده در صفحات اجتماعی رسانه های خبری منتشر می شود. این پوشش رسانه ای را می توان بازنمایی از مسائل خانواده در ایران دانست. اینکه این بازنمایی تا چه حد واقعیت مسائل خانواده در کشور را نشان می دهد و با حقایق موجود در کشور مطابق است، مسئله ای است که باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. اهمیت این مسئله از جهت نقشی است که رسانه ها می توانند در افزایش آگاهی نخبگان جامعه و مسئولان و بالتبع بهبود وضع اجتماعی خانواده داشته باشند.
رسانه ها در گام اول باید بتوانند تصویر درستی از واقعیتهای اجتماعی خانواده در ایران ارائه کنند. این تصویر را در تحلیل و بررسی ها به گفتگو و نقد و نظر بگذارند و راه های حل مسئله و ارتقاء وضع موجود را بیرون کشند. این تصویرسازی درست از واقعیت های اجتماعی خانواده اولین قدم برای مطالبه ارتقاء وضع موجود است. به پشتوانه این تصویر واقعی است که می توان نسبت به راه های حل مسئله و ارتقاء وضع موجود از مسئولان مربوطه سوال کرد.
اما وضع امروز رسانهها به گونهای دیگر است. بخش عمدهای از اخبار این حوزه به پوشش رسانهای آن چیزی می گذرد که از زبان مسئولان حوزه خانواده بیان می شود. رسانه ها در این وضعیت نه تصویری از واقعیت ارائه کردهاند و نه چیزی را برای بهبود وضعیت خانواده مطالبه کردهاند، بلکه تنها ابزاری برای رساتر کردن صدای مسئولان شدهاند.
در این گفتگوها به بیان نظرات متخصصین این حوزه پرداخته شده است.
دکتر توران ولی مراد (دبیر ائتلاف اسلامی زنان) در همین خصوص می گوید: رسانه ها در نسبت با مسائل خانواده دو نسبت عمده می توانند داشته باشند. نقش اول و اساسی این است که رسانه ها بتوانند هرچه بهتر مسائل و مشکلاتی که خانواده های ایرانی با آن مواجه هستند به تصویر بکشند و پیرامون آن به تحلیل و بررسی بپردازند. نقش دوم، پیگیری حل این مسائل در نظام مدیریت و برنامه ریزی کشور از مسئولانی است که در حوزه خانواده دارای مسئولیت هستند.
وی معتقد است رسانه ها در ایفای هر دو نقش خود ضعیف عمل می کنند، بهنحوی که نه تنوانستهاند بازنمایی درست و مطابقی با واقعیتهای موجود جامعه داشته باشند و نه آن چنانی که باید پیگیری و مطالبه صحیحی از مسئولان انجام دهند.
این که چرا رسانهها در حوزه خانواده جایگاه مطلوبی ندارند از چند جهت قابل بررسی است:
نقص در رویکرد کلی و عمومی به مسائل اجتماعی
از یک جهت کلی، نقص در رویکردی است که عموم رسانهها به مسائل اجتماعی دارند. در این رویکرد، مسائل اجتماعی در حاشیه و فرع مسائل دیگر قرار گرفته و اصالتی بالعرض دارند. مسائل اجتماعی در حاشیه و فرع مسائل دیگر قرار گرفته و اصالتی بالعرض دارند. سیاست و اقتصاد که بناست در حکومت اسلامی ابزاری برای رسیدن به جامعه سالم باشند، اصالت بالذات گرفته و مسائل اجتماعی در پرتو آنها معنا می یابد. این گونه است که مسائل اجتماعی نه تنها اهمیت اولیه و بالذات خود را از دست می دهند بلکه آنجایی اهمیت می یابند که پای سیاست و اقتصاد در میان باشدسیاست و اقتصاد که قرار است در حکومت اسلامی ابزاری برای رسیدن به جامعه سالم باشند، اصالت بالذات گرفته و مسائل اجتماعی در پرتو آنها معنا می یابد. این گونه است که مسائل اجتماعی نه تنها اهمیت اولیه و بالذات خود را از دست می دهند بلکه آنجایی اهمیت می یابند که پای سیاست و اقتصاد در میان باشد. نتیجه چنین رویکردی سیاستزدگی در مسائل اجتماعی است. رسانهها نیز به پیروی از این رویکرد کلی، مسائل اجتماعی را در رنگ و بوی سیاست و قدرت می بینند نه واقعیت جامعه. طبیعی است نتیجه نمی تواند بازنمایی درست و مطلوبی از واقعیتهای جامعه باشد. اما در مقابل آن چیزی که انتظار می رود این است که خانواده و جامعه بر مابقی مسائل اولویت داشته و در مرکزیت باشد.
دکتر مریم جلالی (مدیرگروه خانواده و فرهنگ شبکه دوم سیما) در این خصوص می گوید: نگاه ما به سیاست و اقتصاد هم می تواند با رویکرد خانواده همراه باشد. به گونهای که سیاسی ترین و اقتصادی ترین مسائل هم از منظر اجتماعی و از منظر خانواده مورد بررسی و نظر قرار گیرد. برای روشنتر شدن موضوع توجه کنید به مثال سیاست هدفمندسازی یارانهها.
هدفمندسازی یارانهها یک سیاست اقتصادی برای سامان بخشیدن به وضع اقتصاد جامعه با هدف بهبود معیشت مردم و جامعه بود. روشن است که غایت این سیاست اقتصادی و تمام تلاشهایی که صورت گرفته است، بهبود وضع اقتصادی خانواده ایرانی بود. اما در انبوه اخبار سیاسی و اقتصادی متنوعی که پیرامون این سیاست اقتصادی مطرح شده است کمتر خبر یا تحلیلی به چشم می خورد که از زاویه خانواده و با رویکرد خانواده به مسئله نگاه کرده باشد. در واقع خانواده باید، نه یک کارکرد یا کاربرد بلکه یک رویکرد باشد. رویکردی بودن به این معنا است که یک مقوله کاملا سیاسی و یا اقتصادی را هم می شود از منظر خانواده مورد توجه قرار داد.
نقص در تبیین نسبت کلی رسانه با مسئله خانواده
ولی مراد در تبیین این نقص معتقد است: مسئله اصلی این است که ما در حوزه خانواده اساسا یک پایه و اساس منسجم -که تعریف خانواده مطلوب باشد- تا وظایف دستگاهها و کلیه مراکز تاثیرگذر و فرهنگساز در پرتو آن روشن شود، نداریم. زمانی میتوان نقش رسانهها و جایگاه آنها را در حوزه خانواده روشن کرد که تعریف درستی از خانواده مطلوب وجود داشته باشد. در حال حاضر علیرغم این که ۱۰ سالی است که کلمه خانواده به امور زنان در کشور اضافه شده است، ولی هنوز تعریف درستی از خانواده مطلوب ارائه نشده است. وقتی تعریف زمانی میتوان نقش رسانهها و جایگاه آنها را در حوزه خانواده روشن کرد که تعریف درستی از خانواده مطلوب وجود داشته باشد. درستی از خانواده مطلوب نداشته باشیم، به تبع آن نمی توانیم نقش و وظایف دستگاههای مختلف را روشن کنیم.
جلالی نیز با اشاره به سردرگمی رسانهها در نسبت خود با مسئله خانواده معتقد است: این سردرگمی ناشی از فقدان تعریف واحد و جامعی از خانواده در حوزههای آکادمیک است. به تعبیر دیگر رسانهها نمی دانند که خانواده را مخاطب خود محسوب کنند، یا آن را موضوع مستقل تحلیل های مفهومی و نظری قرار دهند تا یک تعریف یا پارادایم جدیدی ارائه کنند، و یا این که یک سوژه خانوادگی را مورد توجه و تمرکز قرار دهند. این سه مقوله باعث می شود که رسانهها مثل فیل درون تاریکخانه هر کدامشان به یک نسبتی وارد حوزههای خانوادگی شده و بگویند این خبر یا برنامه ما خانوادگی است.
نقص در شناخت مسائل خانواده
دکتر محمد مهدی لبیبی (جامعه شناس حوزه خانواده) معتقد است نقص در شناخت مسائل خانواده به رویکرد ما در روشهای تحقیق که عمدتا قیاسی است بر می گردد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی (ره) در این خصوص می گوید: تفکر ما عمدتا یک تفکر قیاسی بوده است. تفکر قیاسی به معنای در نظر گرفتن ایده آل هایی به عنوان خانواده مطلوب برای خانواده و تصویرسازی مبتنی بر آن ایده آل ها است. در اینجا چیزی که تصویر شده است، ایده آل هاست. اگرچه این ایده آل ها مبتنی خانواده باید یک رویکرد باشد نه یک کارکرد یا کاربرد و رویکردی بودن به این معنا است که یک مقوله کاملا سیاسی و یا اقتصادی را هم می شود از منظر خانواده مورد توجه قرار دادبر آموزههای دینی و باورهای سنتی با نگاه به گذشته تاریخی خانواده است اما تصویر واقعی امروز جامعه ما نیست. ما برای بهدست آوردن تصویر واقعی از جامعه خود باید نگاه از پایین به بالا داشته باشیم. نگاه از پایین به بالا در روش استقرایی و به پشتوانه آمار به دست می آید. در روش استقرایی می توانیم تغییرات را به صورت مداوم رصد کنیم و مثلا ببینیم از گذشته تا امروز وضعیت طلاق چگونه بوده است؟. اگر روش ما استقرایی نباشد، متوجه نمی شویم که ما برخلاف کشورهای دیگر با یک رشد طبیعی طلاق مواجه نبودهایم بلکه یک جهش را تجربه کردیم. این جهش را ما نمی توانیم با روش قیاسی یعنی در نظر گرفتن ایده آلها، بازنمایی کنیم.
نقص در طرح مسائل خانواده
ولی مراد در این خصوص معتقد است: مسائلی که در حوزه خانواده وجود دارند، بیمارگونه طرح می شوند. به زعم این کارشناس حوزه خانواده، طرح بیمارگونه مسائل خانواده ناشی از فقدان نگاه کارشناسی و تحلیلی در این حوزه است. وی معتقد است: زمانی می توان از رسانهها انتظار بازنمایی صحیحی از مسائل اجتماعی داشت که رسانهها به عنوان نهادهای فراجناحی در کنار نخبگان و کارشناسان مسائل اجتماعی قرار گیرند و از آنها بهره مند شوند.
مسائلی که در حوزه خانواده وجود دارند، بیمارگونه طرح می شوند و طرح بیمارگونه مسائل خانواده ناشی از فقدان نگاه کارشناسی و تحلیلی در این حوزه است لبیبی در این خصوص معتقد است: اولویتها در بازنمایی رسانهای خانواده مراعات نشده است. به گونهای که این وضعیت خانواده نبوده که مطرح می شده است بلکه تمرکز بر روی مسائلی همچون اشتغال زنان رفته است و خانوادهای به تصویر کشیده شده که زن آن شاغل است. در این بازنمایی نگاه ما یک نگاه تعاملی به اشتغال زنان و تحصیلات آنان در درون خانه نبوده است. یعنی ارزش کار یک زن خانه دار و نقشی که به عنوان مادر و همسر در درون خانه می تواند ایفا کند، را جدی نگرفتهایم و بیشتر به سراغ این رفتهایم که نشان دهیم زنان در دنیای امروز می توانند قابلیتهایی داشته باشند و به واسطه این قابلیتها سمتهایی را برعهده بگیرند و کارهایی انجام دهند. اما این که در تعامل با نقشهای سنتی زنان، کدام یک ترجیح دارد و چگونه میان اینها تعامل برقرار شود، مورد توجه نبوده است. این که همیشه بدانیم خانواده اصلی است که باید سایر اولویتهای ما بعد از آن قرار بگیرد، به خوبی بازنمایی نشده است. اگر این اشکال برطرف می شد، قاعدتا بازنمایی خانواده می توانست خیلی بهتر از چیزی باشد که الان اتفاق افتاده است.
نقص در مطالبه ارتقاء وضع موجود از مسئولان
ولی مراد در این خصوص می گوید: نقش اصلی رسانهها همصدا شدن با مردم است و باید مطالبات مردم را که آسیبها و نارساییها و وضع مطلوب مورد انتظار مردم است و در سطح گسترده وجود دارد، مطرح کنند و در جایگاه مردم و به عنوان زبان مردم، مسئولین را زیر سوال ببرند. متاسفانه دراین که همیشه بدانیم خانواده اصلی است که باید سایر اولویتهای ما بعد از آن قرار بگیرد، به خوبی بازنمایی نشده است. اگر این اشکال برطرف می شد، قاعدتا بازنمایی خانواده می توانست خیلی بهتر از چیزی باشد که الان اتفاق افتاده است این زمینه رسانههای ما به وظیفه اصلی خودشان عمل نمی کنند. وظیفه اصلی رسانه زیر سوال بردن مسئول تا حصول نتیجه است. مثلا در موضوع زنان کارتن خواب، رسانه باید مسائل مربوطه را تا رفع معضل پیگیری کند. در صورتی که همه رسانهها از یک تا دو سوال بیشتر جلو نمی برند و موضوع را در نیمه راه رها می کنند.
به هر روی با توجه به آنچه گفته شد به نظر می رسد رسانهها برای به دست آوردن جایگاه مطلوب خود در بازنمایی مسائل خانواده و ایفای نقشی که برعهده شان است باید پنج گام اساسی را طی کنند که از آن جمله فهم ضرورت و جایگاه مسائل اجتماعی و به ویژه خانواده در کانون اخبار رسانهای، تبیین درست و متناسبی از نسبت رسانه با مسئله خانواده، شناخت درست مسائل به کمک توصیف درست و منطبق با واقعیت از وضعیت خانواده در کشور، طرح درست و کارشناسانه مسائل خانواده در رسانهها و در نهایت مطالبه منتقدانه ارتقاء وضع موجود از مسئولان مربوطه است.
منبع: مهر