از سوی دیگر با توجه به اینکه تاریخچه ورود اینترنت به ایران به سال 1370 باز میگردد و کشورمان جز 10 کشور اول دنیا در این زمینه محسوب میشده، حداقل توقعی که امروز در این حوزه وجود دارد برخورداری از زیرساختهای لازم در بستر فضای مجازی، رسیدن به استقلال نسبی در حوزه سیاستگذاری، برخورداری از رگلاتوری مستقل و شبکه ملی اطلاعات مستقل و ... است اما بررسی آماری و میدانی این حوزهها و نیازمندیهای حیاتی آن، حکایت از وضعیت بسیار فاجعهباری در کشور دارد.
چرایی سرعت بسیار پایین و قیمت بسیار بالای اینترنت در کشور، دلایل وجود انحصار در حوزههای کلیدی آیتی کشور، پشتپرده افراد و جریاناتی که از "دلالی اینترنت" در کشور سودهای هنگفت به جیب میزنند، چگونگی افزایش بیش از 200 درصدی سرعت اینترنت با راهاندازی شبکه ملی اطلاعات، چرایی به سرانجام نرسیدن شبکه ملی اطلاعات، اجرای کاپیتولاسیون تمامعیار در حوزه اپلیکیشنهای موبایلی، چرایی عدم رگولاتوری مستقل در کشور، فراهم بودن تمام شرایط برای اینکه ایران تبدیل به "هاب بینالمللی" شود، بررسی قوانین فیلترینگ در آمریکا و اروپا، حجم دیتای پورنوگرافی تبادل شده در بستر اینترنت، تاثیر شبکههای اجتماعی موبایلی بر خانوادههای ایرانی، نحوه مدیریت افکار عمومی از طریق بستر اینترنت و ... از جمله موضوعاتی است که در گفتگوی تفصیلی تسنیم با "روحالله مومننسب" کارشناس ارشد فضای مجازی طی هفتههای گذشته در قالب بخش نخست، بخش دوم، بخش سوم بحث و بررسی شده است؛ در ادامه مشروح بخش چهارم و پایانی این گفتگو تقدیم مخاطبان ارجمند میشود:
- آقای مومن نسب! آیا آماری از میزان فروش اینترنت در کشور در دست دارید و آیا وضعیت فعلی ارائه اینترنت بر روی گوشیهای همراه در قالب طرحهای ویژه فروش را مناسب میدانید؟
وزارت ارتباطات در سال 1392، 4 هزار میلیارد تومان از فروش اینترنت درآمد داشته است؛ این چه معنی میدهد که فرزند من از شب تا صبح بیدار بماند برای استفاده از ترافیک رایگان شبانه که 2 گیگابایت به شما اینترنت میدهد که یک گیگابایت آن از 2 شب تا 6 صبح است.
یا شاهد فروش مثلا سیمکارتهایی ویژه 18 سالهها هستیم که به راحتی در رسانه ملی و در سطح گسترده تبلیغ میکنند که این سیمکارتها 12 گیگابایت اینترنت رایگان، 6 هزار دقیقه مکالمه رایگان، 6 هزار پیامک رایگان دارد که باید در یک ماه مصرف شود! خب! بعد از یک ماه این نوجوان 18 ساله که تازه وارد اجتماع شده، 6 هزار دقیقه مکالمه را که با مادرش انجام نمیدهد یا 6 هزار پیامک را به پدرش که نمیدهد، به چه کسی میخواهد بزند؟! اما متاسفانه شاهدیم که تلویزیون بدون هیچ تدبیری این تبلیغ را پخش میکند که "من 18 سالم شد بابام دوستم داشت برای من سیم کارت خرید" چنین سیمکارتی فقط در گوشی اسمارت قابل استفاده است و برای یک سیمکارت 5 هزار تومانی، پدر مجبور میشود یک گوشی یک میلیون تومانی اسمارت بخرد و در واقع فرزند خود را معتاد کند و بعد که ترافیک رایگان آن تمام میشود، این نوجوان مجدد به به پدرش متوسل میشود که آن را برای من شارژ کن!
وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است 80 درصد از دانشآموزان در سال تحصیلی گذشته معدلشان زیر12 بوده است که یک رکورد محسوب میشودو چنین امری سابقه نداشته است! 52 درصد از دانشآموزان یک مقطع تحصیلی در شهریور امسال مردود شدهاند و بعد با افتخار اعلام میکنند 90 درصد دانشآموزان را تا پایان سال تحصیلی به اینترنت متصل میکنیم! دسترسی 90 درصد دانشآموزان بدون ضابطه و پیوست به اینترنت، چه افتخاری دارد؟! بنده با چند تن از معاونان وزارت ارتباطات صحبت کردم، به من زنگ زدند که بیاید تا با هم صحبت و مشکلات را ریشهیابی کنیم، بعد دیدم نه میخواهند به صورت خاص خود مشکل را حل کنند؛ ما نشستیم با اینها صحبت کردیم و گفتند که ما مدام در حال کابلکشی هستیم و تاپایان سال اینقدر کابلکشی میکنیم.
* دسترسی به "شبکه من و تو" در میان عشایر!
ما عیدهای نوروز با خانواده بین عشایر میرویم و امسال که بین عشایر رفته بودیم، دیدیم ایستگاه سیار اینترنت برای عشایر گذاشتهاند! قبل از این سفر "شبکه من و تو" با من تماسی داشت و بعد آن را پخش کرده بودند، حالا نزدیک عید نوروز بود که من به این روستا و کنار عشایر رفتم که بچهها با گوسفندان بازی کنند، یکدفعه دیدم که چوپانی در حال دویدن به سمت من است و بعد با من روبوسی و احوالپرسی کرد، گفت من همینجا نشسته بودم که داشتم صحبت شما با "شبکه من و تو" را میدیدم! شبکه ماهوارهای! چوپان آن هم در بیابان..!! همین چوپان دستش را در جیب برد و گوشی اندرویدی خود را در آورد که آن برنامه را ذخیره هم کرده بود که خود من تا آن تاریخ، این بخش از برنامه من و تو را ندیده بودم و اصلا نمیدانستم پخش شده است!
وقتی به این صورت اینترنت را گسترش میدهیم، در واقع فرهنگ مردم بومی برخی از مناطق کشور را شخم میزنیم؛ در عشایر اصلا چیزی به نام طلاق وجود نداشت و میدانید عشایر کوچک و 10 خانوار هستند که همگی ازدواجشان داخلی است؛ امسال شاهد بودم که تازه عروس و دامادی از هم طلاق گرفته بودند؛ در آیین عشایر طلاق به معنی مرگ بوده و حالا طلاق در حال عادی شدن حتی بین عشایر است، در عشایر و روستاها واقعا فرهنگ در حال شخم خوردن است؛ در یک نمونه دیگر، در میان عشایر، چادر به چادر میروند و مودم رایگان توزیع میکنند.
آیا در خوابگاههای دانشجویی با دسترسی به سرعت اینترنت نزدیک به 70 مگابایت، دانشجوی خوابگاهی دیگر درس میخواند؟! در خوشبینانهترین حالت، چند درصد از دانشجویان استفاده علمی از اینترنت میکنند؟ واقعا فاجعه است و بعد هم دختر و پسر دانشجو را از شهر خودشان خارج میکنیم و در خوابگاه هم حوصله آنها سر میرود و دلتنگ میشوند و بعد گوشی خود با اینترنت 4G را برمیدارد و بعد هم شاهد این حجم از مطالب غیراخلاقی در شبکههای اجتماعی و اینترنت هستیم؛بنده نمیتوانم بگویم که فقط در اپلیکیشنی مانند "تلگرام" چه وضعیت اسفناک غیراخلاقی وجود دارد،گروهها و کانالهای پورنوگرافی در حد فرافاجعه است که اصلا نمیشود آن را گزارش داد و ما آن را رها کردهایم؛ در واقع در حال حاضر ما به حدی رسیدهایم که فاجعه اتفاق افتاده و یک سونامی آمده است؛ قطعا در شورای عالی فضای مجازی و بخش دولتی در طی 4 سال هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
- با این اوصاف آیا راهکاری برای برون رفت از این وضعیت بحرانی در حوزه فضای مجازی وجود دارد؟
در گام اول باید "درد"را کامل شناخت؛ اگر سر سوزنی از غده سرطانی را نشناسید و غده را بردارید، دوباره آن غده سرطانی باز میگردد؛ اینکه مقام معظم رهبری در جلسهای که با اعضای شورای عالی فضای مجازی داشتند، این دغدغهها را مطرح کردند که همه این موضوعات در تعارض با نظام جمهوری اسلامی ایران است و این امر یعنی جنگ وارد در خانهها شده است اما رهبری یک جملهای هم میگویند که خیلی امیدبخش است، میگویند همه اینها درست و به جای خود اما این به این معنی نیست که ما نمیتواینم کاری کنیم، حضرت آقا میگویند من نمیتوانم بپذیرم که شما بگویید که ما نمیتوانیم اگر بگویید ما نمیکنیم آن یک بحث دیگر است ولی نمیتوانیم نه، چون ما در حوزه فناوری اطلاعات پیشرفتهایی خوبی داشتهایم.
در یک جمله اگر بخواهم ساده و صمیمی راهکار را بگویم، راه نجات ما فقط "مطالبه" است؛ همه باید پای کار مطالبه بیایند، همه رسانهها و همگی از مسئولان بخواهند، یکی نامه مینویسد، یکی مقاله مینویسید، یکی گزارش مینویسد، یکی سوال طرح میکند، یکی عکس طراحی میکند، یکی کلیپ طراحی میکند و ...
- در شرایطی که مقام معظم رهبری شورای عالی فضای مجازی را راهاندازی کردهاند و امسال مسئله انحلال شوراهای موازی با شورای عالی را مطرح کردهاند اما وزارت ارتباطات و بخش عمدهای از نهادها و دستگاههای عضو در این شورا، حداقل وظایف تعریف شده خود را انجام نمیدهند، مطالبه در این شرایط چه تاثیری خواهد داشت؟
اگر راس نظام جمهوری اسلامی، شخص امیرالمومنین(ع) یا امام حسین(ع) فرمایشی داشته باشند و مردم آن را سر دست نگیرند، قضیه کوفه پیش میآید؛ در کوفه هم اینجور بود که آنها علی علی و حسین حسین میکردند و خودشان امام حسین (ع) را دعوت کرده بودند ولی پای امام حسین نایستادند.
حالا هم خودمان حضرت آقا را ولی فقیه انتخاب کردهایم اگر خودمان پای حرفهای ایشان نایستیم، معلوم است دیگران هم نمیایستند؛ مطالبه باید عمومی باشد؛ حضرت آقا میگویند هر کس که دلش برای ایران بتپد، بسیجی است، ما بسیجیهایی را میخواهیم که مطالبهگر باشند؛ شما ببینید حضرت آقا بحث انحلال شوراهای موازی با شورای عالی فضای مجازی را فرمودند، چرا رسانههایی که دل در گرو نظام دارند، این مسئله را تیتر اصلی خود نکردند؟! این یک سوال است؛ هیچ رسانهای منعکس نکرد و همان روز یک سری مسائل جناحی و حزبی را در روزنامهها و خبرگزاریها شاهد بودیم.
- آیا رسانهها ضرورت این درخواست رهبری از شورای عالی فضای مجازی را فهمیدند و چرا رسانهها در حل این چالشها، پیشقدم نمیشوند؟
شاید یکی از دلایل این امر، خود اصحاب رسانه باشند؛ شما حتما داستان آن شتربان در زمان امام باقر(ع) که شترهای خود را به خلیفه ظالم وقت اجاراه داده بود را شنیدهاید ... در حال حاضر نیز در بهترین حالت، رسانههایی که در اپلیکیشنی مانند تلگرام، صاحب کانال هستند، جایگاه و حکایت آن شتربان را دارند چون خودشان یک منافعی در این نرمافزارها دارند، پس خودشان هم تلاشی برای بسته شدن آن و ارائه یک نسخه بومی نمیکنند.
* دشمن ما را درفضای مجازی "سکولار" کرده است
دشمن کار خود را بسیار خوب بلد است و همه را مبتلا و درگیر چنین فضایی میکند ولی باید از کجا شروع کرد؟ دشمن به واسطه همین ابزارها، ما را درفضای مجازی سکولار کرده استمثلا در تلگرام، صفحه پورنوگرافی هست کنار آن یک صفحه مذهبی هم هست در واقع این صفحه مذهبی با عوامل دستاندکار آن با پورنوگرافی کنار آمده! و آن صفحه پورنوگرافی هم با این صفحه مذهبی کنار آمده و این یعنی همان سکولاریسم.
همان چیزی که در حکومت شاه هم وجود داشت، شاه هم میگفت مسجد و مشروبخانه کنار هم باشد، مسجد به مشروبخوار کاری نداشته باشد و مشروبخوار هم به مسجد! الان در حوزه شبکههای اجتماعی هم ما به همین صورت عمل میکنیم؛ فردگرایی از شاخصههای اصلی فرهنگ غرب است، لذتگرایی و سودگرایی اتفاق افتاده و اینها که شاخصههای فرهنگ غرب هستند در حال حاضر گریبان حتی بچه حزبالهیهای ما را هم گرفته است؛ حضرت آقا فرمودند آمریکاییها با همین نظام جمهوری اسلامی کنار میآیند، با تابلو کاری ندارند، محتوا را خالی میکنند.
پروتکل 13 صهیونیستها میگوید که "وقتی وارد کشور اسلامی میشوید، با لباس خاخامها وارد آن کشور نشوید چون هر چیزی بگویید بر علیه آن عمل میکنند با لباس آخوندهای آن کشور اسلامی وارد آن کشور شوید ولی حرف خاخامها را بزنید" یا مثلا پروتکل اول آنها میگوید "اگر مردم یک کشور به این نتیجه رسیدند که هدف وسیله را توجیه میکند با وسیله غلط میتوان آنها را از هدفشان دور کرد" کما اینکه این اتفاق در حال رخ دادن است؛ در حال حاضر گروههای پورنوگرافی در همین تلگرامی که شما صفحه دارید، وجود دارد که این گروههای پورنوگرافی نزدیک به 600 هزار نفر دنبالکننده دارند؛ پس یک جای کار میلنگد.
* مدیریت دشمن بر فضای مجازی در شبکههای اجتماعی با "فیلترینگ حبابی"
دشمن اگر بتواند ما را دچار "توهم پیروزی" کند، شکست خوردهایم؛ باید نگاهی آسیبشناسانه به این شبکهها داشت، ببینید گروههای جوکی که بسیاری از جوانان در آن عضو هستند و همه چیز را به خورد جوانان میدهند حتی در گروههای مذهبی در این شبکهها، چه حرفهای غلطی تولید و تکثیر میشود، فضا را آنها کنترل میکنند که به آن "فیلترینگ حبابی" میگویند؛ فیلترینگ حبابی یعنی شما در یک لوپ فکری میافتید و شما و همفکران خودتان از صبح تا شب میچرخید، توانتان تمام و خسته میشوید و فکر میکنید که فعالیت واقعی و مفید داشتهاید و آن را بهحساب کار فرهنگی برای انقلاب و نظام میگذارید!
یکی از دوستان ما لحظه سال تحویل، خدمت مقام معظم رهبری رسیدند، از آقا درخواست یک توصیهای کردند که ایشان فرمودند: "در فضای حقیقی زندگی کنید، در فضای حقیقی فعالیت کنید، نگذارید فعالیتهای شما مجازی بشود."
- آیا در حال حاضر در کشور خودمان، پتانسیل راهاندازی اپلیکیشنهای بومی و ملی را نداریم؟
پاسخ به این سوال را با بیان یک نمونه عرض میکنم؛ یکی از دوستان ما که یک شبکه اجتماعی راهاندازی کرده، میگفت ما به زبان انگلیسی شبکه خودمان را راهاندازی کردیم و در کمتر از 6 ماه، دو برابر بیشتر از ایرانیهای عضو این شبکه، آمریکاییها عضو این شبکه شده بودند اما وقتی دیدیم دائم باید به دولت و بخشهای مختلف به ازای هر عضو جدید، هزینه پرداخت کنیم، همه را حذف کردیم و سرعت رشد ما متوقف شد؛ با این مثال، میخواهم این نکته را بگویم که در کشورمان چنین پتانسیلهایی داریم اما آنها را رها کردهایم و هیچ حمایتی از آنها نمیشود.
* درخواست مقام معظم رهبری"مواجهه فعال و مبتکرانه با فضای مجازی" است
اگر ما بخواهیم دائما دنبالهرو باشیم، عقب میمانیم؛ باید پیشرو باشیم و تا وقتی از استانداردهای غرب در حوزه فضای مجازی و اینترنت اطاعت کنیم و هر چیزی را که جلوی ما گذاشتند، بگویید چشم، پیشرفت نخواهیم کرد؛ مقام معظم رهبری در اولین جمله خود خطاب به شورای عالی فضای مجازی متذکر شدند: "مواجهه فعال و مبتکرانه با فضای مجازی" اما حالا آیا ما حس مواجهه داریم یا معاشقه؟؟! ما گوشیهایمان را شب در بغل میگیریم و میخوابیم بعد میخواهیم حس مواجهه داشته باشیم!
اگر ما حس مواجهه پیدا کنیم، "مبارزه" معنی پیدا میکند و آن وقت حرکت و تحرک معنی پیدا میکند؛ اگر حس مواجهه نداشته باشیم، تسلیم هستیم؛ بعد عدهای میگویند در فضای مجازی فعال باشید! فعال به این معنی نیست که ما یک گروه در تلگرام و ... بسازیم و بعد با یک انگشت پاک بشویم، یک DELET میزنند پاکمان میکنند، تازه اگر پاکمان نکردند یعنی در حال فعالیت به نفع صاحبان اصلی این نرمافزارها هستیم چرا که اگر به ضررش کار کنیم، خب حذفمان میکنند.
چطور صاحبان این اپلیکیشنها، برخی از فعالان این شبکهها از نیروهای انقلاب را در 6 ماه حذف کردند اما خیلی از ما را حذف نکردهاند یعنی ما برایشان ضرری نداشتهایم؛ در واقع فعال واقعی در فضای مجازی آن کسی است که فیسبوک را راهاندازی کرده است نه من که صرفا عضو آن شدهام؛ از سوی دیگر نباید شان فعالیت را هم پایین بیاوریم، مواجهه باید "فعال و مبتکرانه" باشد، رهبری میفرمانید با کار و فعالیت، کشور پیشرفت میکند؛ دو گروه بیخیالها و سهلاندیشها، آفتهای اصلی فضای مجازی هستند.
- آیا میتوانیم بگوییم ما که در حوزه فضای مجازی، بدترین و وخیمترین شرایط را در مقایسه با سایر حوزهها در کشور داریم؟
بله؛ در حوزه فناوری اطلاعات و حوزه فضای مجازی، مصیبت ما از بقیه فضاها بیشتر است؛ در بحث هستهای در کشورمان به جایی رسیدهایم که همه با ما مذاکره کردهاند اما در حوزه فناوری اطلاعات، هیچکس با ما حتی مصاحبه هم نمیکند چون به جایی نرسیدهایم.
* اوباما مانع قطع اینترنت ایران در سال 1389
در سال 1389 که کنگره آمریکا قصد داشت اینترنت ایران را قطع کند، اوباما مانع شد و اینگونه استدلال کرد که "من با بودجه جنگ نرم، اینترنت ایران را تقویت کردم، من با بودجه جنگ نرم، گوشیهای اندرویدی را وارد ایران کردهام، من با بودجه جنگ نرم، گوشیهای آیفون وارد ایران کردم؛ آنوقت شماها میخواهید آن را قطع کنید؟!"
خبرنگار نیویورک تایمز گزارش داده بود که اوباما 15 دقیقه در دفاع از لزوم تقویت اینترنت ایران و در مخالفت با قطع اینترنت کشورمان صحبت کرد؛ نمایندگان کنگره آمریکا بعد از صحبتهای اوباما، یک دقیقه برایش کف زدند و مسئله قطع اینترنت ایران به طور کامل از دستور کار کنگره آمریکا خارج شد و دیگر هم مطرح نشد؛ چرا؟! مشخص است، چون برای آنها "بازی برد ـ برد" است؛ برد ـ برد در ادبیات غربی به معنی 2 سر برد است، آن برد بردی که آنها در حوزه فناوری اطلاعات تعریف کردهاند، هیچ چیزش به ما نمیرسد، هر چقدر هم در آن توسعه پیدا کنیم، باز هم عقبگرد کردهایم.
- آقای مومننسب! در حال حاضر شاهیدیم که موجی در میان بسیاری از طیفهای مختلف اجتماعی و بدنه مذهبی جامعه ایجاد شده که معتقدند باید در شبکه های اجتماعی حضور داشته باشیم و کار تاثیرگذار انجام بدهیم یعنی اساسا نیت ورود به این فضاها، نیت بدی نیست اما حجم مطالب انحرافی، دروغ، غیراخلاقی آنقدر در این شبکهها زیاد است که همه را آلوده و درگیر میکند؛ با چنین اوصافی، ارزیابی شما از حضور و فعالیت در نرمافزاریهایی مانند تلگرام و ... چیست، آیا واقعا میتوان در چنین فضاهایی تاثیرگذاری واقعی داشت؟
حضور نیروهای ارزشی یا سایتهای ارزشی یا مرتبطین به انقلاب اسلامی در شبکههای اجتماعی با شکل و مدیریت فعلی آن یا بهتر است بگوییم اجتماعات صهیونیسیتی، "احمقانه" است چرا که صرف حضور شما، باعث تایید آنها میشود مثل اینکه شما سفارتخانه در رژیم صهیونیستی زدهاید، صرف حضور شما یعنی تائید آنها؛ الان شما هر کاری در چنین شبکههایی کنید، چقدر تاثیر میگذارد؟ صرفا به اندازهای که شما احساس موجودیت کنید، به اندازه گروه 40 یا 50 نفره خودتان، اگر بیشتر از آن بشود تاثیرگذاری شما را محدود میکنند، اصلا شما چه میدانید این مطالبی که در گروهها و کانالها میگذارید، اعضای آن گروه، چقدر میتوانند بخوانند، اصلا چرا شما آنها را بعنوان قاضی قبول کردهاید که به شما بگویند چند نفر این مطلب شما را خواندهاند؛ شما در برنامهنویسی میتوانید Deliveri را در network بدهید نه روی access یعنی شما وقتی یک پیغام میفرستید من 2 تا تیک را برای شما میزنم و میگویم که رسید و از سوی اعضای گروه خوانده شد، در حالی که اصلا نرسیده است و این شگرد به راحتی امکانپذیر است.
شما یک گروه 100 نفره دارید که یک پیغام میفرستید، 5 یا 10 نفر آن را می بینند و بقیه نمیببینند شما هم نمیفهمید و فکر میکنید برای بقیه هم رفته است؛ اگر برای 10 نفر هم عینا برسد، تاثیری ندارد آن 100 نفر، 100 جای دیگر هم هستند؛ چه تاثیری روی آن دارد مثلا من یک حدیث برای بچههای حزباللهی میگذارم، آن وقت آنها با "بهبه" گفتن از حدیث ارسالی تعریف میکنند، خب! این چه سودی دارد؟! چقدر ابهامات و چرند و پرند کنار اینها میآید.
- پس در واقع از طریق مکانیزمهایی خاصی، آنها در حال مدیریت فضای مجازی و افکار ما هستند، در صورت امکان این موضوع را با چند مثال دیگر توضیح دهید.
بله؛ سایتی به نام social marker وجود دارد که این سایت Resultهای شبکههای اجتماعی را نشان میدهد؛ شما نگاه میکنید میبینید مثلا 10 صفحهای اولی که ایرانیها بیشترین لایک را کردهاند با 10 تا صفحهای که همه دنیا لایک کردهاند با 10 تا صفحهای که مثلا در آمریکا لایک شده یا 10 صفحهای که در کشور دیگری لایک شده، همه این 10 تا صفحه شبیه هم هستند یعنی ذائقه ایرانی، آمریکایی، کوبایی و ... در همه دنیا یکی است؟! خیر؛ علت این است که بستر اینترنت همه آدمها را به این سمت میبرد مثلا نفر اول یک خواننده است بعدی بازیگر است بعدی ... در واقع جهان را مدیریت میکنند.
نرمافزاری به نام personal management وجود دارد که توسط سازمان سیا نوشته شده که با کمک آن و با یک لایک میتوان مثلا 20 میلیون بر تعداد لایکهای اوباما افزود یعنی با یک لایک، 20 میلیون روی آن رفته است؛ یک نرمافزار دیگری با همکاری خود فیس بوک نوشته شده که هر مطلبی که قصد داشته باشند محبوب کنند یک مثبت به آن میزنند و هر چقدر خواستند آن را محبوب میکنند؛ به "دیتابیس" دسترسی دارند و 50 میلیون اکانت غیرفعال را به آن ATTACH میکنند و با آن، اکانتها را لایک میکنند و آنقدر با سرعت این کار را میکنند که شما متوجه نمیشوید و بعد این ملاک میشود که فلان چیز اینقدر محبوبیت دارد!
بنده خیلی راحت میگویم اگر میخواهیم نتیجهگیری کنیم که خروجی یک عملیات چیست و در حواشی آن عملیات، چه اتفاقاتی افتاده است مثلا 50 تا گلوله زدهام و 50 نفر از دشمنان را کشتهام آن مهم نیست، مهم این است که آن عملیات پیروز شده است یا نه؟ شما ببینید خروجی این نرمافزارها چیست؟ ما به اندازه راهپیمایی روز قدس، نیروی انسانی در تلگرام، اینستاگرام و ... داریم اما چه تاثیری واقعی مثبتی بر این فضاها داشتهایم؟! آنوقت به فرض مثال اینها میلیونها حرف خوب مانند حدیث، روایت، نکات اخلاقی و ... در طی روز تولید و ارسال میکنند اما حتی یک نفر هم آن را نمیبیند که از آن تاثیر واقعی بگیرد اما در مقابل آنها یک فیلم غیراخلاقی ارسال میکنند، میلیونها نفر آن را میبینند و ...
به طور نمونه در قائله مهاباد چه اتفاقی در این شبکهها افتاد، قضیه قرار پارکها چه بود؟ مگر ما هم قرار مذهبی نگذاشتیم؟ چرا هیچکدام به انجام نرسید؟ یعنی ما آنقدر آدم مذهبی در کشورر نداریم؟ خیر! قرار نبوده و نیست که افراد مذهبی از طریق نرمافزارهای غیرمذهبی با یکدیگر هماهنگ بشوند و بنده نمونههای عینی دارم که این امر را اثبات میکند مثلا در ماجرای اسیدپاشی در اصفهان که 4 نفر اسید رویشان ریخته شد، آنوقت از همین واقعه در شبکههای اجتماعی طوری استفاده کردند که احساس امنیت از مردم حتی در روستاها را گرفتند و مردم میترسیدند از خانههاشان بیرون بیایند!
یا به طور نمونه در موضوع نامه مقام معظم رهبری که خطاب نامه به جوانان اروپایی و آمریکایی بود نه خطاب به مردم ایران، آونوقت من رفتم به بعضیها گفتم برادر، شما الان 5 سال است که در این شبکههای اجتماعی فعالیت میکنید و از بس که کار انقلابی انجام دادید، ما را خفه کردید، کلی هم پول بیت المال هزینه کردید، حالا نامه حضرت آقا را به اروپاییها و آمریکای شمالی برسانید، مگر فعالیت شما در گستره بینالمللی نیست؟ مگر نمیگویید ما بینالمللی کار میکنیم اما وقتی بررسی کردیم، دیدیم که در "ادد لیست" آنها یک خارجی هم نیست و همه ایرانی هستند و این چه سودی دارد؟ هشتگ چه سودی داشت؟
در حال حاضر گوشی را که روشن میکند، میبیند 10 هزار پیام آمده اگر یکی از پیامها هم، پیام خوب شما باشد، چه تاثیری دارد؛ شما فیسبوک را وقتی باز میکنید، دور تا دور آن سفارت آمریکا و سفارت اسرائیل و ... بعد یک دفعه میبینید صدا و سیمای ما هم در فیسبوک صفحهای ایجاد کرده، این مسئله چقدر عاقلانه است؟
* از طریق شبکههای اجتماعی در حال "آباد کردن زمین بازی دشمن" هستیم!
- یعنی در واقع شما قائل به این مسئله هستید که این نرمافزارها چون زمین بازی دشمن هستند، هر چقدر هم حضور ما پررنگ باشد، برد نهایی با دشمن است؟
بله؛ اگر قبول داریم که آنجا زمین دشمن است، در زمین دشمن باید "عملیات" کرد نه فعالیت به معنای فعلی آن؛ یعنی ما باید نیرو آموزش بدهیم، تجهیزش کنیم و با ماموریت مشخص به زمین دشمن وارد شویم و عملیات کنیم تا نتیجه داشته باشد مثل عملیات "جنگال" و چنین عملیاتی باید زمین دشمن را به هم بزند اما در شرایط فعلی شما میخواهید به زمین دشمن بروید و آبادش کنید! شما مثل اینکه در عراق هنوز صدام وجود دارد و شما میخواهید آنجا بروید و کشاورزی کنید، ساختمان بسازید و ...؛ حالا در فضای مجازی و این شبکههای اجتماعی مانند تلگرام، وایبر، واتسآپ، اینستگرام و ... اگر اینها به شما خدمت واقعی کنند که اصلا صاحبان اصلی آنها، آن را تعطیل میکرند، اگر هم تعطیل نکردند به این دلیل است که شما در حال خدمت به آنها هستید! یعنی فعالیتهای خوب و مفید شما هم اصلا هیچ تاثیری که آنها از آن احساس خطر کنند، نداشته است.
* داستان "جنگ احد" در حال تکرار است
حالا این توهم وجود دارد که بچههای ارزشی و حزباللهی در این شبکههای اجتماعی در حال فعالیت انقلابی هستند در حالی که 4 تا پیام برای هم میگذارند و به یکدیگر هم میگویند که چقدر دغدغه کار فرهنگی داریم؛ داستان جنگ احد در حال تکرار است، اگر ما احساس پیروزی کنیم، دشمن ما را دور میزند؛ دشمن در جنگ احد کاری کرد که نیروهای حضرت رسول اکرم(ص) احساس پیروزی کردند آمدند شروع به جمع کردن غنیمت شدند و دور خوردند .
* شیطان با ایجاد "وهم" باعث انحراف انسان میشود
خدمت یکی از علما رسیدیم، ایشان بعد از صحبتهای ما، پرسید خود شما در شبکههای اجتماعی هستید؟ گفتم که در شبکههای ایرانی عضو هستم و نزدیک به 2 هزار دوست دارم، آن مرجع با تعجب پرسید که شما 2 هزار دوست دارید؟! من هم گفتم چه بگویم جزو "فرند لیستهای"( friend list ) من هستند، ایشان هم گفت شما درباره همه این افراد تحقیق کردید؟ چون بالاخره مسلمان هستیم و هر کسی را نمیتوان "دوست" خطاب کرد، آنوقت آنها چه جور افرادی هستند، گفتم در میان آنها، مرد هست، زن هست، روبات هست، درخواست دوستی دادند ما هم پذیرفتیم، این مرجع تقلید هم گفت که آیا شما هر کسی را آزاد هستید برای دوستی انتخاب کنید؟ گفتم در فضای حقیقی نه ولی در فضای مجازی مفاهیم تغییر پیدا کرده است؛ ایشان در مورد بازیهای رایانهای و آنلاین هم سوال کردند، بازی GTI را توضیح دادم که آدمها را میکشند، ماشین میدزدند و ... بازی TRAVIAN را توضیح دادم که دهکده تشکیل میدهند و به دهکده دیگر حمله میکنند، ایشان هم گفت "یعنی غصب و غارت و اینها...؟!" و بعد هم فرمودند: "میدانید تنها تفاوت ما با معصومین چیست؟ شیطان فقط یک چیز را در ما بزرگ میکند تا ما منحرف شویم و آن هم "وهم" است چرا که شما تصورت این است که دروغ میگویی پس واقعا دروغ میگویی، تصورت این است که غیبت میکنی، این کار را میکنی، حتی تصور میکنی که زنا میکنی، این کار را انجام میدهی، حتی آدمکشها وقتی قتل میکنند آن لحظهای که آدم میکشند در وهم هستند، تصور میکنند که اگر این آدم را بکشند به نفعشان است و نهایتا میبینند که به نفعشان نبوده است."
ایشان به بنده توصیه کردند صفحه اول 40 حدیث امام خمینی (ره) را بخوانم و من هم به شما این توصیه را میکنم؛ امام(ره) در مورد "وهم" صحبت میکنند، ببینید وهم باعث میشود که جهل انسان بماند و تصور غلط نسبت به پیرامونش پیدا کند و همین باعث میشود که شیطان به انسان نزدیک شود یعنی شیطان با وهم است که ما را منحرف میکند؛ ایشان متذکر شد که معصومین ما، وهم نداشتند به همین خاطر میتوانستند گناه کنند ولی نمیکردند، چرا؟ چون میدانستند به ضررشان است؛ این مرجع در آن جلسه به ما گفت "آمریکاییها و اسرائیلیها با این فضاها و نرمافزارها میخواهند ما را دچار وهم کنند."
* ظهور جوانانی که اگر همه اطرافیانشان هم بمیرند، متوجه نمیشوند!
- آقای مومننسب! اعتیاد به شبکههای اجتماعی موبایلی و کلا فضای مجازی، چه تاثیرات مخربی بر خانوادههای ما داشته است؟
موارد متعددی از این تاثیرات مخرب را میتوانیم در اطرافمان ببنیم؛ به ما گفتند که گوشی در دست بگیرید تا پیشرفته باشید، الان نگاه میکنیم میبینیم جوان ما در سنی که باید دنبال کار برود گوشی به دست در تاریکی نشسته و اگر کل آدمهای اطرافش بمیرند هم نمیفهمد، اصلا اگر کسی اطرافش نباشد، راحتتر است؛ خانمی که باید بچهاش را تربیت کند، سرش در موبایل است، آقایی که باید در هنگام حضورش در خانه به خانواده خود توجه کند، دائما سرش در موبایل و این شبکههای اجتماعی است و بچهها منزوی شدهاند.
وقتی انسان به خانواده میرود و وضعیت امروز را نگاه میکند، واقعا دل انسان برای بچههای این خانوادهها میسوزد، بچههای بیگناهی که نمونههای آن را زیاد دیدهایم که چطور قربانی غرق شدن والدین خود در شبکههای اجتماعی موبایلی شدهاند به عنوان مثال چند وقت پیش در منزل یکی از بستگان بودیم، فرزند خردسال این خانواده سراغ پدرش رفت، پدرش گفت برو پیش مامانت!! بعد بچه 2 یا 3 بار بین پدر و مادر پاسکاری شد بعد دید فایده ندارد، رفت و در یک گوشهای نشست و گریه کرد و اینها اصلا نفهمیدند.
واقعا این وضعیت فاجعه است، ما چه چیزی را با چه چیزی عوض کردهایم، آیا نباید یک مقدار فکر کنیم که بچههای طفل معصوم در چنین خانوداههایی چه بلایی سرشان میآید و ما هر روز در این نرمافزارها بیشتر غرق میشویم، این فضا باتلاقی است و هر روز ما را بیشتر پایین میکشد، زمانی چشممان را باز میکنیم و میبینیم که دیگر کاری نمیتوانیم انجام دهیم یعنی به مرحله اعتیاد و دلبستگی رسیده و از آن هم رد شدهایم؛ کار به جایی میرسد که خانم از شوهرش طلاق میگیرد؛ به عنوان یک شاهد مثال دیگر، آقایی میگفت "من به خانمم گفتم که بین من و بچه 15 سالهات و این گوشی موبایل یکی را انتخاب کن و همسرم هم گفت من گوشی موبایل رو انتخاب میکنم" و در نهایت از هم طلاق گرفتند؛ نمونههای فراوانی از این دست در قوه قضائیه و دادگاههای خانواده سراغ داریم؛ از سوی دیگر توجه داشته باشیم "طلاقهای عاطفی" که اصلا جایی ثبت نمیشود که زن و شوهر در بسیاری از موارد به خاطر اعتیاد به فضای مجازی، اصلا با هم حرف هم نمیزنند.
* "جنگ نرم" یعنی ایجاد تردید؛ تزریق "تردید" به خانوادههای ایرانی
مقام معظم رهبری میگویند که "جنگ نرم" یعنی ایجاد تردید در دلها و ذهنهای مردم؛ وقتی گوشی موبایل به داخل خانه میرود، زن موبایلش را از شوهر پنهان میکندو شوهر هم از زن؛ بچهها از پدر و مادر و پدر و مادر از بچهها و چه اتفاقی میافتد، همه اعضای خانواده نسبت به هم "تردید" پیدا میکنند؛ زن تصور میکند شوهرش از طریق موبایلش با کسی ارتباط دارد و همین تصور کافی است تا دیگر به این شوهر تکیه و اعتماد نکند، آقا هم در مورد خانمش همین تصور را میکند.
بعضی اوقات که برای سخنرانی به مدرسهها میروم، بچهها میآیند و میپرسند به نظر شما مادر من در گوشی خود، چیزهای بد تماشا میکند؟! میگویم نه اما در ذهن این بچه، چنین تصور منفی از مادر شکل گرفته و بچه دیگر نمیتواند به مادرش تکیه کند؛ اصلا ببینید "توهم" همه چیز را نابود می کند، ما را دچار وهم میکنند، بچههای حزباللهی ما با وهم مشغول فعالیت در این فضاها میشوند و تمام انرژی خود را هم مصرف میکنند و تصورشان هم این است که دنیا در دست آنهاست!
ایجاد "کمپین بازگشت به زندگی"
اخیرا یک کمپینی راهاندازی کردهایم به نام "کمپین بازگشت به زندگی" و گفتیم یک روز جمعه را بدون گوشی موبایل و در فضای حقیقی زندگی کنیم؛ یک عده از بچههای خوب و ارزشی به ما پیام دادند که "اگر ما این کار را کنیم، تمام فضا را تسخیر میکنند!" من هم گفتم "حالا شما یک روز نباشید شاید دنیا کن فیکون نشد!"
- دقیقا مانند مفاهیمی که در بازی "کلش" به افراد دیکته میشود
بله؛ شما در بازی "کلش" از بالای دهکده در حال تماشای دنیا هستی یعنی همانجایی که خدا وجود دارد! آنوقت هر چیزی را میچینید و بعد این احساس در شما ایجاد میشود که میتوانید هر چیزی را جابهجا کنید، محور و خدا شما هستید و بر اساس قوانین و امکانات این بازی، اگر پول یا زور داشته باشید، باید حاکم باشید؛ از یکی از "گیمیرهای" کلش پرسیدم کارتان چیست؟؟ گفت "من دهکده دارم و ..." بعد به او گفتم حالا چی بدست آوردید، گفت "اینقدر جم بدست آوردم و..." حالا این جم در عالم واقع به چه درد میخورد چرا که اگر آدم سماق هم بمکد یک چیزی باید براش بماند؛ در حال حاضر بسیاری از جوانان ما 9 تا 10 ساعت از وقت خود در یک روز را صرف این بازی میکنند اما چه بدست میآورند؟!
آموزش و پرورش اسرائیلی یعنی همین بازی کلش، یعنی همین بازیهایی که اگر از این بچهها سوال شود مادرشان را بیشتر دوست دارند یا کاراکتر بازیشان را؟! چه پاسخی میدهند؛ اگر به آنها بگوییم نقاشی بکشید قبلا عکس پدر و مادر را میکشیدند و الان عکس بابا اسفنجی را میکشد و این یعنی تسخیر بچههای ما توسط دشمن؛ صهیونیستها میگویند که وقتی میخواهید سرزمینی را بگیرید، زمین را تسخیر نکنید افراد را تسخیر کنید، اگر سرزمین را اشغال کنید اما آدمها را نتوانید اشغال کنید، میشود کشوری مثل عراق که آدمها به سمت دیگری میل پیدا میکنند که شما نمیتوانید کاری انجام دهید.
* افزایش ابتلا به نزدیکبینی و آلزایمر به مدد شبکههای اجتماعی موبایلی و اینترنت!
بنده 220 آفتی که از طریق شقوق مختلف فضای مجازی و شبکههای اجتماعی موبایلی وارد زندگی ما شده را استخراج کردهام؛ به عنوان مثال بزرگترین مشکل چشم پزشکی در ایران، "نزدیکبینی" شده و یکی از چشمپزشکان میگفت "در آینده ما یک ملت کور خواهیم داشت" یک روانپزشکی هم میگفت سن "آلزایمر" در کشورمان به شدت کاهش یافته و به میانگین سنی 35 سالگی رسیده است چرا که شما مورد بارش اطلاعاتی قرار میگیرید و تمام این اطلاعات را نمیتوانید حفظ کنید و از حافظه کوتاه مدت پاک میشوند، خیالتان راحت است که کلی از اطلاعاتان در گوشی شماست، پس حافظه بلندمدت شما به مرور زمان نابود میشود و وقتی گوشی شما فرمت میشود، انگار مغز شما فرمت شده و هیچ چیز یادتان نمیآید.
مقالهای در همین زمینه منتشر شده که یکی از دلایل از بین رفتن "حافظه بلندمدت" تکیه بیش از حد به دیتای اینترنت است؛ این امر باعث شده که حتی مطالبی که به آنها نیاز داریم را نیز در ذهن نگه نداریم چون هر موقع میخواهیم با یک جستجوی ساده به آن میرسیم و همین عدم تلاش مغزی در درازمدت باعث میشود که قوه گیرایی و حافظه بلندمدت ما ضعیف شود.
- آیا امروزه در کشورهای اروپایی یا آمریکایی هیچ محدودیتی در استفاده از این ابزارها و کلا فضای مجازی لااقل برای کودکان وجود ندارد؟
متاسفانه باید بگویم وضعیت امروز ما در این حوزه، خیلی وخیم و عجیب است چرا که در هیچ جای دنیا این طور نیست؛ در حال حاضر در مدارس ما تبلیغ میکنند که برای دانشآموزان خود گوشی و تبلت بخرید با این توجیه که مثلا آنها برای تحقیق به اینترنت نیاز دارند؛ بنده این سوال را میپرسم که شما مثلا کلمه "مادر" را در اینترنت جستجو کنید، چه نتایجی را برای شما نمایش میدهد؟! با این تفاسیر برای یک تحقیق یک ساعته، اینترنت یک ماهه برای فرزند خود میخریم و یک ساعت تحقیقش که تمام شد حالا باید با آن سرگرم شود آن هم در بستر اینترنتی که در دستان دشمنان ماست و آن را مدیریت میکنند، تسخیر افکار، تسخیر دل و تغییر رفتار از همین بستر انجام میشود.
مراحل تسخیر افکار تا تغییر رفتار همان "مدل قورباغه پخته" است که با آن مدل به کشور ما وارد شدهاند؛ آنها ابتدا نیازسنجی میکنند مثلا این آقا به چیزی نیاز دارد؟ به اطلاعات، این سایت خبری به چی نیاز دارد به مشتری، آن خانم به چه چیزی نیاز دارد؟ به ارتباطات، در مرحله بعد بر اساس این نیازها، سرویس طراحی میکند مثلا سرویس جستجو، سرویس ایمیل، بعد از استفاده از آن سرویس، به آن وابسته میشوید و وابستگی شما هر روز بیشتر و بیشتر میشود و در یک مدت کوتاهی که معمولا کمتر از یک ماه است کاملا وابسته میشوید؛ وابسته که شدید از یک ماه تا 3 ماه که گذشت، قطعا دلتان برای آن تنگ میشود یعنی وقتی گوشی پیش من نباشد دلم برایش تنگ میشود، دائم ناخداگاه دنبال آن میگردم تا آن را پیدا کرده و آرامش پیدا کنم یعنی "دلبستگی" ایجاد میشود؛ بعد از مرحله دلبستگی، "معیارسازی" میکنند و در واقع این گوشی است که به من میگوید چه چیزی خوب و چه چیزی بد است.
با چنین بسترهایی است که یک خانم متاهل، احساس میکند که که نیازی به بچه ندارد و باید بیشتر با گوشی خود و غرق در شبکههای اجتماعی باشد و اگر هم صاحب فرزند شوند وقتی بچه به مادر نیاز دارد و گریه میکند، یک چیزی جلوی بچه میاندازند تا بچه ساکت شود و این یعنی معیارسازی؛ یعنی این گوشی از شوهر و بچه باارزشتر است! این ابزارها هر روز نیازهای شما را زیاد میکند تا وابستگی شما زیادتر شود و در نهایت به مدیریت "انسان" که در ادبیات اسلامی از آن با عنوان طاغوت یاد شده، منجر میشود؛ طاغوت یعنی تعدیل فکر؛ استعمار نوین، استعمار فکری است به این معنی که به افراد به صورت غیرمستقیم میگوید "تو فکر نکن، چه نیازی است که فکر کنید، من به جای شما فکر میکنم" چون اینها فهمیدند در استعمار قدیم معظلی به نام فکر کردن مردم وجود دارد؛ الان که میگویند سرویسدهنده و سرویسگیرنده یعنی کسی که برایش نوکری میکنید و کسی که برایش نوکری میشود.
- آیا در کشوری مانند آمریکا قوانین سختگیرانهای برای مدیریت فضای مجازی وجود دارد؟
بله؛ در حوزه اینترنت در آمریکا سختگیریها و طبقهبندیهای خاص و سطحهای مشخصی از دسترسی وجود دارد مثلا در ایران شما یک اشتراک اینترنت ADSL میخرید و از شما فقط یک برگ فتوکپی شناسنامه و قبض تلفن میخواهند و بعد همه اعضای خانواده از آن استفاده میکنند اما در آمریکا اینطور نیست و هر کس بخواهد وارد اینترنت شود باید یک IP UNIC اختصاصی یا شناسه شخصی داشته باشد مثلا شما شناسه خودتان را دارید و بچه شما، شناسه خودش را دارد و بعد اینترنت بر اساس فردی که در حال استفاده کردن است، "کاستومایز" CUSTUMISE یعنی شخصیسازی شده است؛ اینترنت شما با فرزند شما فرق دارد حتی اینترنت مهمان شما با شما فرق دارد.
در آمریکا یک قانون کلی به نام "حفاظت از کودکان در محیط مجازی" وضع شده که قانون خوبی است که ما روی آن خوب کار نکردهایم؛ اعضای شورای عالی فضای مجازی بعد از تشکیل این شورا خدمت رهبری رسیدند و ایشان فرمودند "به اندازهای که به موضوع هستهای پرداختید باید به فضای مجازی و حتی بیشتر از آن بپردازید" یا ایشان در جای دیگری متذکر شدند اگر مسئولیت رهبری نبود، رئیس فضای مجازی کشور را قبول میکردم یعنی اینقدر این مسئله مهم است.
بر اساس آمارهایی که توسط خود آمریکا ارائه شده 90 درصد بچههای زیر 12 سال آمریکایی اگر پدر و مادرشون کنارشان نباشند، سراغ فیلم زنده پورنوگرافی میرفتند؛ پس از ارائه این آمار در آمریکا، قانون "حفاظت از کودکان در محیط مجازی" تصویب شد که بر اساس آن باید دسترسیهای اینترنت متفاوت باشد، بخشی از این قانون در سال 1998 درباره شبکههای اجتماعی تصویب شد.
یا مثلا در انگلستان، کامرون میگوید من اینترنت "خانوادهپسند" را اعمال میکنم یعنی من اجازه نمیدهم اینترنت کثیف، نظام خانواده را متلاشی کند؛ به شبکه "منو تو" که قصد داشت با من درباره فیلترینگ صحبت کند، گفتم شما چون پولتان را از انگلستان دریافت میکنید، صلاحیت دارید فقط درباره اینترنت انگلستان صحبت کنید، بعد من هم درباره آمارهای فیلترینگ انگلستان صحبت کردم و آنها در خلال برنامه، آنقدر پارازیت روی صدایم انداختند که صدای من معلوم نشود.
در اروپا این موضوعات ضداخلاقی به حالت خط قرمز رسید؛ در پرونده پورنوگرافی کودکان، به خاطر دارید که چه طوفانی به پا شد؛ 50 درصد بچههای زیر 17 سال پیامهای متنی مستهجن برای هم ارسال میکنند و 50 درصد افراد پیشنهاد نمایش سکس داشتند که لخت بشوید، فیلم بگیرید، فیلم غیراخلاقی بفرستید!
* اعمال محدویت و فیلترینگ بر محتوای غیراخلاقی اینترنت حتی در آمریکا
باید طرح سوال کنیم که چرا اینترنت در کشورمان سالم نیست؟ چون مدیریتش جایی است که معنا و مفهوم سلامت در آنجا با کشور ما تفاوت دارد با این حال حتی در کشوری مانند آمریکا اگر فردی بخواهد یک سایت پورنوگرافی ببیند باید برود و یک مجوز پزشکی بگیرد و به یک اداره دولتی بدهد که به او مجوز بدهند و روزی یک ساعت سایت پورنوگرافی بببیند، حداقل هر سنی نمیتواند ببیند، برای همان یک ساعتی که میخواهد سایت پورنوگرافی ببیند برای هر دقیقه از او پول هم دریافت میکنند، آنوقت همان سایت را با فیلترشکن به صورت رایگان در دسترس مخاطب ایرانی قرار میدهند!
جالب اینکه در هیچ موردی آنها خود را با ما مقایسه نمیکنند و بعد بگویند که در ایران فیلترینگ بیشتری نسبت به آنها وجود دارد اما متاسفانه حتی در بین نیروهای ارزشی ما هم اینطور جا افتاده است که قوانین ما درباه فضای مجازی بسیار سختگیرانهتر از جاهای دیگر است!
مناظرهای در رادیو داشتم که بسیار جالب بود، طرف مقابل در این مناظره همین ادعا درباره فیلترینگ سختگیرانه در ایران را داشت، بنده به ایشون گفتم ببینید مشکل ما این است که در بسیاری از موارد به سراغ معلولها میرویم و از علتها غافل میشویم؛ یعنی چه؟ مثلا یک نفر مواد مخدر تولید میکند، یک نفر آن را توزیع میکند و یک بدبختی هم این مواد را مصرف میکند، با این شرایط اگر شما دائم بر سر آن فرد معتاد بزنید و تولیدکننده و توزیعکننده را رهایش کنید، آیا چنین کاری احمقانه نیست؟! در مسئله ماهواره هم همین طور عمل کردیم، کسی که تولید میکند( دیشها در داخل تولید میشود)، کسی که "الامبی" و ریسیور را وارد میکند، همه را رها کردهایم و در کل شهر مثلا 70 هزار نفری که فقط 2 نفر نصاب ماهواره وجود دارد، آنوقت ما سراغ آن 2 نصاب نمیرویم و سراغ دارندگان ماهواره میرویم یا مثلا یک محتوای غیراخلاقی که میخواهد وارد کشور شود، آن کسی که محتوا را تولید کرده یا اجازه وارد شدن داده، همگی را رها کردهایم و به فرزندمان گیر دادهایم که چرا فیلم غیراخلاقی نگاه میکنی؟! این فرزند خردسال در معرض آن فیلم غیراخلاقی قرار گرفته و از روی کنجکاوی به سمت آن کشیده شده است؛ نباید با او برخورد تنبیهی شود، ما به جای اینکه با تولیدکننده و توزیعکننده برخورد کنیم، با مردم برخورد میکنیم و این نتیجه معکوس میدهد در حالی که اقدامات سلبی همیشه باید از بالا به پایین باشد؛ برخی از این مسائل بوی خیانت میدهد.
* سرقت 14 میلیارد بسته اطلاعاتی از ایران فقط در یک ماه!
اسنودن میگوید "در عرض یک ماه، 14 میلیارد بسته اطلاعاتی از ایران سرقت شده است که این رقم در دنیا بیسابقه بوده است؛ ایران ناامنترین کشور جهان در حوزه امنیت اطلاعات است و ما در ایران نقطه کور اطلاعاتی نداشتیم."
این موارد واقعا فاجعه است و چرا با چنین شرایطی، هیچکس از مسئولان حوزه ارتباطات و فضای مجازی کشور جواب نمیخواهد؟! بر اساس همان افشاگریهای اسنودن، در آلمان فقط 140 میلیون بسته اطلاعاتی در همان ماه سرقت شده یعنی آمریکا 200 برابر به نسبت آلمان اطلاعات بیشتری از کشورمان سرقت کرده است؛ در فرانسه 70 میلیون بسته اطلاعاتی سرقت شده است؛ واقعا تاسفبار است که ایران رتبه اول ناامنی فضای مجازی را در دنیا به خود اختصاص داده یعنی وضع امنیت اطلاعات ما از افغانستان هم بدتر است.
ما باید در رسانهها دائما این سوالات را مطرح کنیم ـ همان مطالبهای که پیشتر به آن اشاره کردم ـ هر هفته یک سوال در ذهن مردم ایجاد کنیم، همه مشکل این است که ما هیچ چیزی نمیگوییم، منتظریم که دیگری کاری انجام دهد و این عدم مطالبهگری خطر خیلی بزرگی است؛ باید به مردم بگوییم که آیا میدانید چرا اینترنت گران است؟ چون باید به 15 واسطه پول بدهیم، طبیعی است که هزینه اینترنت حداقل باید در 15 ضرب شود لذا باید واسطهها را کم کنیم تا اینترنت ارزان شود.
باید مطالبه "اینترنت سالم، ارزان و امن" را تبدیل به یک مطالبه عمومی کنیم، اینترنت باید سالم باشد و سرعت هم در خدمت سلامت باشد مثلا یک میکروبی را اگر با سرعت در کشور پخش کنید آیا کار درستی است؛ قطعا کسی از مردم نمیخواهند فرزندش با سرعت بالا، فیلم پورنوگرافی دانلود کند؛ اگر محیط سالم باشد، آنوقت سرعت را تا 20 مگابایت و بالاتر هم بالا ببرید هیچکس اعتراض نمیکند و همه خوشحال هم میشوند.
- جناب آقای مومن نسب! ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید و به صورت مبسوط و مشروح پاسخگوی سوالات ما بودید.