به گزارش
گرداب، در دهه 60 گلچینها سه تا بودند؛
نادیا، منیژه و مرجانه. منیژه و مرجانه خواهر هستند و مرحوم نادیا دختر
عموی آنها بود. مرجانه از دوتای دیگر کوچکتر و پرانرژیتر بود. او با بازی
در سریال «آینه» بین مردم به شهرت رسید و با حضور در فیلم ترسناک شب
بیستونهم نشان داد که استعداد زیادی در بازیگری دارد.
مرجانه اما بعد از
موفقیتهایش در تلویزیون و سینما برای مدتی از ایران مهاجرت کرد، اما برگشت
و با سریال کمدی بزنگاه باز هم ثابت کرد که به دنیا آمده تا بازیگر
متفاوتی باشد. چند سال در سریالهای کمدی بازی کرد تا اینکه امسال با
بازی در نقش ملیحه در سریال نفس گرم همه را غافلگیر کرد.
مرجانه
گلچین دلش به خانواده گرم است و حرفهای خواندنی درباره خانواده، دوست
داشتن، تعهدات اجتماعی، شادی، احترام به حقوق دیگران و... دارد.
از
پستهایی که در اینستاگرام به اشتراک میگذارید، میتوان حدس زد از این
که در کنار خانواده هستید، احساس خوبی دارید. به نظرتان در کنار خانواده
بودن چه تاثیری در زندگی دارد و ما چگونه میتوانیم از حضور اعضای خانواده
برای داشتن زندگی بهتر استفاده کنیم؟
هر
گیاه و بذری از ریشه خودش تغذیه میکند. اگر ریشه نباشد، عمر و ادامه حیات
معنا ندارد. خانواده هم برای انسانها حکم ریشه دارد. اگر از این ریشه
جدا شوی، آسیب میبینی. ما از خانواده تغذیه کرده و در کنار آنها رشد
میکنیم، از آنها عشق دریافت میکنیم. چقدر ناخوشایند است وقتی آدمها به
سن و جایگاهی میرسند، گذشته و حتی خانواده خود را فراموش میکنند و از
ریشه خود جدا میشوند. هستند آدمهایی که محبتهایی که به آنها میشود را
نادیده میگیرند و فکر میکنند اگر وارد مرحله تازهای از زندگی شدند باید
ارتباط با خانواده را قطع کنند. من همیشه فکر میکنم گیاهی هستم که بدون
تغذیه از ریشه و خانوادهام نمیتوانم به زندگی ادامه بدهم.
*جامعه
ما در حال گذار از یک مرحله به مرحله دیگر است و در این گذار گویا بیشترین
آسیب را خانواده میبیند. به نظر شما برای حفظ خانواده در شرایط فعلی چه
باید کرد؟به
نظرم میتوانیم از فضای مجازی که رو به گسترش است، برای آموزش چگونه دوست
داشتن استفاده کنیم. اکنون متاسفانه از این فضا بیشتر برای انتشار مطالب
سطحی و بیفایده استفاده میشود. رسانهها بخصوص صدا و سیما میتوانند در
تحکیم خانواده موثر باشند. معتقدم فقط از طریق محبت و عاشقانه زیستن
میتوانیم خانواده خوبی داشته باشیم. محبت و دوست داشتن خصلتی است که از
کودکی در ما ریشه میکند. روانشناسان بر این باورند، کسانی که در بزرگسالی
دچار مشکلات روانی و رفتاری میشوند، همانهایی هستند که در کودکی محبت
دریافت نکرده و دچار سرخوردگی شدهاند و اکنون میخواهند همه کمبودهایشان
را سر دیگران خالی کنند.
رسانهها
میتوانند مهارتهای چگونه زیستن را به ما آموزش دهند. حتی نوشتههایی که
روی وسایل نقلیه عمومی مانند اتوبوسهای شهری و بیلبوردهایی که در
خیابانها و بزرگراهها نصب شدهاند، میتوانند به عنوان یک رسانه،
پیامهای آموزشی و مفیدی به مردم منتقل کنند. به نظرم هر چقدر ما آدمها
بیشتر بههم محبت کنیم، جامعه ما امنتر و زیباتر میشود. متاسف میشوم
وقتی اینهمه خشونت کلامی را در فضای مجازی میبینم. برای عدهای که
کمبودهای دوران کودکی آنها را آزار میدهد، فضای مجازی به مکانی تبدیل شده
که عقدههای خود را خالی کنند. اما من تلاش میکنم از این فضا برای ترویج
محبت و دوستی استفاده کنم.
*بنابراین با فضای مجازی موافقید اما به این شرط که درست از آن استفاده شود؟بله.
اگر از هر وسیلهای استفاده اشتباه شود، مشکلاتی به وجود میآورد. چند سال
قبل دستگاه ویدئو بهعنوان وسیلهای مخرب معرفی میشد، در صورتی که با
همین دستگاه میشد فیلمهای خوب و آموزنده تماشا کرد. وسایل ارتباط جمعی
برای نزدیک شدن آدمها به یکدیگر ساخته میشود نه برای آزار، خشونت و دور
شدن آدمها از یکدیگر.
*دوست داشتن مانند همه اتفاقات زندگی ما نیاز به مهارت دارد، چگونه میتوان به این مهارت دست پیدا کرد؟سعی
میکنم همه چیزهای خوبی را که از خانوادهام گرفته و در وجودم نهادینه
شده، به دیگران منتقل کنم. اما کسانی هستند که از این موهبت دور بودهاند و
ما باید به آنها برای داشتن زندگی بهتر کمک کنیم. رسانهها با استفاده از
جامعهشناسان و روانشناسان میتوانند این افراد را یاری کنند. ما
میتوانیم تجربههای خوبمان را در اختیار دیگران قرار دهیم تا آنها هم
بتوانند راههای بهتری را در زندگی تجربه کنند. البته همه اینها باید به
دور از هرگونه نصیحت باشد. نباید بگوییم من خوبم و شما بد! میتوان در
فضایی دوستانه و با وسیله گفتوگو، تجربیات خوب را در میان گذاشت تا دیگران
هم به استفاده از آنها ترغیب شوند. معتقدم از فضای شهری برای ارائه
پیامهای آموزشی بیشتر میتوان استفاده کرد؛ کاری که گاهی اوقات شهرداری
انجام میدهد و با نصب بیلبوردهای آموزشی به مردم در بهتر زندگی کردن، کمک
میکند. واقعیت این است که افراد جامعه ما به سمت خشونت حرکت میکنند، این
حجم از خشونت زندگی آرام ما را خراب میکند. زندگی و عمر در حال گذر است پس
چرا از آن بهخوبی و خوشی استفاده نکنیم؟!
*شما از خشونت گفتید و من میخواهم درباره شادی از شما سوال کنم، به نظر میرسد که شما شادی را هم از خانواده خود گرفتهاید.خنده
تلخ من از گریه غمانگیزتر است... فکر نکنید من چون میخندم هیچ مشکلی
ندارم! مگر میشود با اینهمه مشکلی که در اطراف ما هست از آلودگی هوا بگیر
تا وضعیت بد حمل و نقل عمومی، همیشه خوب و خوش بود. من که تافته جدا بافته
نیستم. اما زبان من برای اعتراض به این مشکلات متفاوت است. سعی میکنم با
همه مشکلاتی که دارم به مردم لبخند بزنم؛ سادهترین و در عینحال
ارزشمندترین هدیهای که میتوانیم به سادگی آن را به اشتراک بگذاریم. به
نظرم ما باید خودمان به خودمان کمک کنیم. هرگز یک نیروی ماورایی و بیرونی
به دادمان نخواهد رسید. کشورهایی پیشرفت میکنند که مردمش تصمیم به تغییر
میگیرند. چین زمانی به ابرقدرت اقتصادی تبدیل شد که مردمش تصمیم گرفتند
سبک زندگی خود را عوض کنند. اگر ما هم دوست داریم، کشورمان پیشرفت کند باید
تغییرات فردی را شروع کنیم از سادهترین چیزها مثل نریختن زباله در کوچه و
خیابان آغاز کنیم. باید مهربانانه به یکدیگر تذکر بدهیم که برای داشتن
محیطزیستی سالم و زیبا باید آن را حفظ کنیم و...
باید
یاد بگیریم که به یکدیگر احترام بگذاریم و یکدیگر را اذیت نکنیم. ریختن
زباله در معابر عمومی بیاحترامی و ظلم به پاکبانی است که شغلش تمیز کردن
شهر است، اما ما میتوانیم با اصلاح رفتارهایمان به او کمک کنیم. در همه
امور اگر احترام به حقوق دیگران را مدنظر داشته باشیم، حتما زندگی فردی و
اجتماعی بهتری خواهیم داشت و جامعه ما پیشرفت خواهد کرد.