به گزارش
گرداب، جلال مقامی فعال و پیشکسوت عرصه دوبله که سه نسل با صدا و سیمایش خاطره دارند این روزها استراحت را به فعالیت های هنری ترجیح می دهد. این هنرمند که سه سال پیش حنجره اش دچار آسیب شد علی رغم آنکه هنوز صدایش گوشنواز است ترجیح می دهد تا زمانی که بهبودی کامل پیدا نکرده به حرفه اش بازنگردد تا مردم او را با صدای ماندگارش به یاد آورند. چندی پیش در یک گفتگوی مفصل حضوری از احوال این روزهایش با خبر شدیم و مثل همیشه نکات قابل تاملی را از او یاد گرفتیم.
این صداپیشه، مجری و بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در بخش نخست سخنانش از سینمای جهان و تاثیر آن بر دوبله ایران گفت و همچنین بیان کرد که چرا دیگر تمایلی به ادامه فعالیت ندارد. جلال مقامی که به تبع حرفه و علاقه اش یکی از بیننده های حرفه ای سینما است عقیده دارد منتقدان گاهی چنان به فیلم ها می تازند که اگر نقدشان را بخوانید احساس می کنید اشتباه کردید که فیلمی را دوست داشتید.
بخش دوم این گفتگو که در فضایی صمیمانه ادامه داشت بحث های متنوع تری دارد. این هنرمند ما را در جریان احوال یکی از همکاران قدیم خود گذاشت و برای مان توضیح داد که چرا تمایلی به دوبله کارهای انیمیشن نداشته است. او همچنین درباره اجرای برنامه ماندگار «دیدنی ها» به ذکر نکاتی پرداخت که خواندنی است. مقامی برای مان از فیلم ها، برنامه های مورد علاقه و مجریانی گفت که دوست شان دارد و خاطراتی از دوران کودکی اش را بازگو کرد. این صداپیشه پیشکسوت که سینمای ایران را دنبال می کند یکی از طرفداران برترین فیلم جشنواره فجر است و نظراتی درباره کارگردان جوان «ابد و یک روز» دارد.
* در جشنواره فجر سال ۹۴ به فیلم یک کارگردان ۲۵ ساله ۹ سیمرغ تعلق گرفت و بسیاری از منتقدان این مساله را به صلاح ندانستند و عقیده داشتند باعث غرور کاذب فیلمساز و درجا زدن او می شود. زمان شما هم فرصتی برای شهرت های اینچنینی بود؟- راستش را بخواهید وقتی ما فعالیت مان را آغاز کردیم نه اینکه به شهرت گوشه چشمی نداشته باشیم اما کارمان، علاقه مان بود و بیشتر به این فکر می کردیم که مردم از نتیجه تلاش مان راضی باشند. ارتباطات هم مثل امروز نبود که آدم را به این سمت هُل بدهد. من خیلی با نظر این منتقدان موافق نیستم و فکر می کنم بستگی به ظرفیت خود آدم دارد. اینکه فیلم اول یک پسر جوان ۹ سیمرغ ببرد اگر یکباره خودش را بالا ببیند خوب نیست اما یادمان باشد یک سری کارگردانان پیشکسوت قبل از انقلاب یک فیلم موفق ساختند و الان هر چیز می سازند تحت تاثیر قصه، فرم و کادربندی همان کار است. خدا کند سعید روستایی به آن روز نیفتد و خودش را تکرار نکند. گناه جشنواره هم نیست که به او ۹ سیمرغ داده وقتی فیلمی خوب است حقش هست جایزه بگیرد. بعید می دانم جوانی مثل روستایی تحت تاثیر قرار بگیرد و در کارهای بعدی از خود ضعف نشان دهد. حاتمی کیا هم هرچه گذشت بهتر شد با اینکه گفتند «بادیگارد» فضایی متاثر از «آژانس شیشه ای» دارد اما به طور کل فیلم هایش حرفی برای گفتن دارد و معتبر است. منتقدان نباید اینگونه بتازند.
امروز عصر ارتباطات است همه از بازخوردها آگاه می شوند. کارگردان جوان نباید روحیه اش را از دست بدهد یا ناراحت شود که می گویند سیمرغ ها حقش نیست. یاس را در جوانان به وجود نیاوریم تا افکارشان درهم بریزد. به عنوان یک فیلمبین حرفه ای به او تبریک می گویم. بیش از ۵۰ سال فیلم ها را با کنجکاوی و دقت دیده ام و در بازیگری هم تجربیاتی داشتم. وقتی فیلمی می بینم مهم نیست که منتقد آن را تایید کرده یا نه. من یک بار به مسعود فراستی گفتم هیچ وقت انتقادهای شما را نمی خوانم چون شما به هر چیزی که ساخته می شود حمله می کنید. من خودم یک تماشاچی حرفه ای هستم گاهی وقت ها نقدهایی از این دست باعث می شود به خودتان بگویید انگار من اشتباه کردم از این فیلم خوشم آمد.
* درباره فیلمهایی که باب طبعتان هم نیست چطور؟- به نظر من اشکالی ندارد که نظرات مان را بگوییم. وقتی فیلمی خوب است باید تعریف شود و وقتی فیلمی باب سلیقه مان نیست بد نیست اگر درباره اش حرف بزنیم. مثلا آخرین فیلمی که مجید مجیدی ساخت باب طبع من نبود. مجیدی از دوستان خوب من است و قبلا در فیلم هایش حرف زدم ولی در آخرین کارش احساس می کنم به جای اینکه بیشتر به قصه ماجرا بپردازد به صحنه های باشکوه پرداخته شده است. فیلم اگر این صحنه ها را نمی داشت قصه خیلی پخته نبود. اگرچه استقبال بزرگی هم از این کار شد اما من دیدگاه خودم را می گویم. از سینما که بیرون آمدم فکر می کردم فیلم مصطفی عقاد حرف آخر را زد و با اینکه زمانی ساخته شد که مثل امروز جلوه های ویژه نمی توانست به کمک فیلم بیاید اما بسیار قوی عمل کرد. هنوز بعد از این همه سال موسیقی فیلم را که می شنوید تمام صحنه ها در ذهن تان تداعی می شود.
* برگردیم به بحث دوبله. امروز یکی از راه های رونق صداپیشگی انیمیشن است. چقدر خودتان به دوبله انیمیشن تمایل دارید؟- انیمیشن را در زمینه دوبله خیلی دنبال نمی کنم چون در کار دوبلاژ به نظرم احساس صورت بازیگر را نباید دست کم گرفت و بالطبع نوع بیان و احساس صدایی که قرار است با لبان بازیگر هماهنگ شود بی تاثیر از سیمای یک کاراکتر نخواهد بود. انیمیشن چهره نیست نقاشی و عکس است در نتیجه با حسی که قرار است جایش صحبت کنید روبرو نمی شوید. یعنی همه چیز باید در صدا خلاصه شود. من فقط یک انیمیشن صداپیشگی کردم به نام «شیرشاه» و یکی از دوبله هایی بود که با نگاه انیمیشن کار نمی کردم چون به نظرم در حد یک فیلم آمد. انیمیشنی که دارای قصه محکم بود و کمپانی والت دیزنیِ متبحر تولید آن را به عهده داشت اما در مجموع به دوبله انیمیشن علاقه ندارم و ترجیحم فیلم های سینمایی البته با قصه های محکم است. به هرحال از قدرت انیمیشن در جذب مخاطب نمی توان گذشت و هرچه پیش می رویم این صنعت آمیخته با هنر می تواند طیف وسیعتری را به خود علاقمند کند.
* هرقدر بخواهیم سوالات تکراری نپرسیم اما از «دیدنی ها» نمی توان چشم پوشید. نقشی که این برنامه در زندگی مخاطبان ایفا می کرد کم از فضاهای مجازی امروز نبود؛ آنهم فضاهایی که بعد از یک مدت خستهکننده می شوند. چه چیزی باعث شد «دیدنی ها» بیش از یک دهه برنامه ثابت و پرمخاطب بماند؟- کاملا درست است. «دیدنی ها» تلگرام و اینستاگرام مردم بود اما چیزی که ۱۲ سال این برنامه را روی آنتن نگه داشت صداقت در اطلاع رسانی بود. به همین خاطر نسل جوانتری که اصلا این برنامه را ندیده اند از آن به نیکی یاد می کنند. «دیدنی ها» در شرایط جنگ پخش می شد زمانی که هیچ امکان ارتباطی و رسانه ای جز تلویزیون نبود. ما فقط ۲ شبکه داشتیم. تنها برنامه ای که سالیان سال قابلیت پخش با فرمت مشخص دارد اخبار و گزارش های ورزشی است ولی بدون اغراق «دیدنی ها» تنها برنامه تفریحی و سرگرمی بود که ۱۲ سال مداوم پخش شد و تا آخرین روز هم مورد استقبال قرار گرفت.
* چرا ادامه پیدا نکرد؟- تلویزیون تمایل داشت که ادامه داشته باشد اما خود من احساس کردم دیگر عمرش به سر رسیده است. کم کم ویدئو و ماهواره داشت ورود پیدا می کرد و ما هم در کشور خودمان همه جذابیت ها را نشان داده بودیم. مردم راه های ارتباطی دیگری جز تلویزیون پیدا کرده بودند و ما اگر هم می خواستیم برنامه ای بسازیم باید در فرمت های دیگری فکر می کردیم تا «دیدنی ها» بعد از ۱۲ سال همانطور که بود در یادها باقی بماند. زمانی که دوباره پیشنهاد دادند نمی خواستم قبول کنم چون حتی چهره ام روز به روز تغییر می کرد و غلامحسین میرزاده تهیه کننده هم مایل نبود ادامه دهیم. حتی مرحوم درویش زاده تهیه کنندگی چند قسمت را هم قبول کرد اما بعد از آن من نرفتم و برنامه هم تمام شد.
* بین برنامه های تفریحی و سرگرمی این روزها کدام را بیشتر تماشا می کنید؟- «خندوانه» به نظرم بهتر از بقیه است. رامبد جوان با این برنامه فقط و فقط هدفش شاد کردن مردم است که البته لازم هم هست اما سخت می شود مردم را به شادی کشاند نه خنده. چون خنده بخشی از شادی است و شادی درونی تر است.
* مجریان نسل جدید تفاوت فاحشی با مجریان نسل شما دارند. دهه شصت و هفتاد شخصیت فردی یک مجری کاملا مجزا از قالبی بود که جلوی دوربین ارائه می داد اما از دهه هشتاد انگار مجریان بیشتر شبیه خودشان شدند و از قالب یک مجری بیرون آمدند. کدام نوع اجرا را بیشتر می پسندید؟- بستگی به خود مجری دارد اگر آن اجرا درست بود پس انقضا ندارد، اما نمی دانم چرا دیگر از آن شیوه استفاده نمی کنند. رامبد جوان در «خندوانه» بازی می کند و گاهی کاملا خودش است اما اشکال ندارد چون در این قالب کاربلد است. سبک و سیاق سلیقه ها هم متفاوت شده است. من روز اولی که جلوی دوربین رفتم با خودم عهد کردم در مقام مجری طوری رفتار کنم که احترام مردم حفظ شود و وقتی من را در خیابان می بینند تصویر عجیب و غریبی نداشته باشند. آنها که بیننده «دیدنی ها» بودند شاید یادشان باشد که برخی آیتم ها صحنه های کوتاه بی کلامی بودند که فکاهی داشتند و من به صورت بداهه چند جمله با تغییر صدا روی شان می گفتم ولی برایم مهم بود جلوی دوربین خیلی ساده باشم و تنها با یک لبخند ظاهر شوم.
* این نوع اجرا به نظرم جز در مجریان با سابقه دیگر دیده نمی شود. میان نسل امروز کدام اجرا را می پسندید؟- بله. برخی مجریان دائم خود را به دوربین دور و نزدیک می کنند و داد و هوار راه می اندازند که من نمی فهمم اصلا منظورشان چیست. گاهی حرکت انقدر زیاد است که اصلا گفتارشان مشخص نیست. بین امروزی ها من نوع اجرای احسان علیخانی را دوست دارم. او باسواد است، با متانت می ایستد و انتقال مطلب می کند و چون حرفی برای گفتن دارد صحبت هایش هم جالب است و اگر جملاتش طولانی باشد منتظرید که ادامه را بشنوید. اجرای «دیدنی ها» اگر ثابت ماند چون فقط به این فکر می کردم که کارم را درست و در شان مردم انجام دهم. احساس می کردم صمیمیت های الکی را مردم می فهمند اما با مهر تمام می توان آراسته و ساده بدون ادا و اطوار ظاهر شد تا مردم شما را باور کنند.
* اجازه میخواهم حال پیشکسوت عزیزی را جویا شوم که سال هاست در عرصه دوبله فعالیتی ندارند. از خانم رفعت هاشم پور چه خبر؟- ایشان مدت هاست خانه نشین شده و علی رغم دعوت های متعددی که دارد به هیچ وجه کار دوبله انجام نمی دهد. شکر خدا شرایط جسمی شان خوب است و هنوز هم با اینکه دیگران می دانند که او کارها را قبول نمی کند ولی پیشنهاد کار می دهند. او سال هاست تمایلی نشان نمی دهد و معتقد است در این سال ها آنچه برای دوبله داشته ارائه کرده است. حتی برای سریال هایی چون «مختارنامه» و «یوسف پیامبر» دعوت به کار شد اما قبول نکرد معتقد است کارهایش را کرده و وقت استراحت است.
* در پایان خاطراتی به یاد دارید برایمان بازگو کنید؟- در کودکی پدرم لباسی را که برای عیدمان می خرید در کمد می گذاشت تا روز عید به ما تحویل دهد. من هم از شوق پوشیدنش خواب راحت نداشتم و هر روز صبح از مادرم می پرسیدم مامان هنوز عید نشده؟ در همان سن و سال بودم و یادم هست هر کس که به خانه ما می آمد قبل از پدر و مادرم اولین نفر به مهمان نزدیک می شدم و از آنها می پرسیدم عیدی من را نمی دهید؟
وقتی سال نو می شود، درختان شکوفه می کنند و همه جا سبز می شود به خودم می گویم تو چطور؟ تو سال به سال به سوی پاییز زندگی ات قدم می زنی. قدیم ترها می گفتم هنوز وقت هست اما احساس می کنم دیگر به خط پایان نزدیک می شوم. گله ای هم نیست طبیعت است و باید شکرگذار بود. انشالله دل ها هم پاک شود و مغز و فکر و چشم ها رنگ دیگری به خود بگیرد. این چهار فصل دائم در گذرند مهم این است که بدانید چقدر می شود از این فرصت ها استفاده کرد و نیکی به جا گذاشت. امیدوارم در کنار همه شور شوقی که برای سال نو لازم است کمی هم حواس مان به افکارمان باشد.