به گزارش
گرداب به نقل از اکونومیست، «استوارت باترفیلد» رئیس استارتآپ Slack که یک شرکت فعال در زمینه پیامرسانهاست، به طرز عجیبی در زمینه سرمایهگذاری بدشانس بوده است. در سال 2002 او و گروهی از همکارانش یک ویدئو گیم آنلاین را با نام Game Neverending ساختند. این بازی هرگز مورد استقبال کاربران قرار نگرفت و موفق نشد، اما ابزارهایی که آنها برای طراحی آن استفاده کردند، به راهاندازی اولین وبسایت به اشتراکگذاری عکس محبوب دنیا یعنی Flickr منجر شد. این وبسایت چنان موفق شد که Yahoo آن را با قیمت 35 میلیون دلار در سال 2005 خرید.
چهار سال بعد باترفیلد سعی کرد تا یک بازی آنلاین دیگر به نام Glitch را بسازد. این بازی هم شکست خورد، اما باترفیلد و تیمش یک سیستم پیامرسان داخلی برای ایجاد همکاری و هماهنگی بیشتر را توسعه دادند که پایه و اساس Slack شد. سیلیکون ولی چنین تغییری در استراتژی را یک چرخش مینامد، اما این اتفاق در هر جای دیگری به شانس تعبیر میشود. امروزه Slack یکی از بهترین استارتآپهایی است که با سرعت رشده کرده؛ استارتآپی با سرمایهگذاری 540 میلیون دلاری که حالا ارزشی در حدود 8/ 3 میلیارد دلار دارد.
«کال هندرسون» مدیر ارشد تکنولوژی شرکت Slack در این مورد میگوید: «حدس میزنم چنین درس عبرتی باید باشد؛ رویایتان را دنبال کنید و امیدوار باشید که شکست بخورد، آن وقت میتوانید چیز دیگری را انجام بدهید.» بسیار نادر است که نرمافزارهای تجاری در کنار نارضایتیها بتوانند چندان مورد توجه قرار بگیرند. با این حال اما بعضی جریانهای مثبت درباره Slack وجود دارد که به شیوه کار آن برای سادهتر کردن ارتباطات در دفتر کار، مربوط میشود. به جای آنکه ایمیلهای فردی به یک اینباکس مرکزی سرازیر شوند و به توجه و بررسی نیاز داشته باشند، Slack یک گفتوگوی متنی را با امکان دستهبندی موضوعات مختلف –که به آنها کانال میگویند- ایجاد کرده است؛ جایی که گروههای مختلف در داخل شرکتها میتوانند بهصورت در لحظه چیزی را آپدیت و بهروزرسانی کنند. «کریس بچرر» یکی از مدیران شرکت استریم آنلاین موسیقی Pandora که از کاربران Slack است، درباره آن معتقد است که این کار جالب بوده و نشان میدهد مردم واقعا چطور با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و از ایمیلهای قدیمی اجتناب میکنند.
یکی دیگر از عوامل استقبال از Slack، کارآیی آن است. یک نظرسنجی از کاربران که توسط شرکت خودشان از آنها انجام شده، نشان میدهد که راندمان و بازدهی گروهی این کاربران از زمانی که شروع به استفاده از این نرمافزار کردهاند تا حدود یک سوم افزایش داشته است. این اتفاق بهطور عمده با کاهش رد و بدل کردن ایمیلهای داخلی و برگزاری جلسات مختلف، افتاده است.
Slack تصمیم دارد تا پای خودش را به دیگر اپلیکیشنها هم باز کند و به پلتفرمی تبدیل شود که کارمندان بتوانند وارد آن شده و از دیگر ابزارهای نرمافزاری هم استفاده کنند. امروزه 2/ 7Slack میلیون نفر کاربر فعال روزانه دارد، این در حالی است که تعداد کاربران فعال آن در ماه ژوئن سال گذشته تنها یک میلیون نفر بوده است. حدود 800 هزار نفر از تعداد کاربران فعلی و فعال Slack کاربرانی هستند که با پرداخت حق اشتراک از این پلتفرم استفاده میکنند. شرکتها حدود 80 دلار یا بیشتر را بهعنوان حق اشتراک سالانه برای هر کدام از کارمندانشان که از این سرویس استفاده میکنند، میپردازند. باترفیلد میگوید که شرکت Slack حالا سالانه 75 میلیون دلار درآمد دارد که انتظار میرود این رقم رو به افزایش هم باشد.
در حقیقت Slack سه تغییر مهم و قابل توجه را در محیط کاری ایجاد کرده است؛ اول اینکه مردم فرآیندهای کاری خودشان را از طریق دستگاهها و ابزارهای مختلف از هر جایی که باشند تکمیل میکنند، بنابراین به نرمافزاری نیاز دارند که بتواند بهصورت همزمان روی ابزارهای موبایل کار کند. سیستم پیامرسانی طبیعتا این فرمت را برای آنها فراهم میآورد. دوم اینکه ارتباطات بازتر میشود. «ونکاتش رائو» از شرکت مشاورهای Ribbonfarm معتقد است که درست همانطور که دفاتر کاری از اتاقهای شلوغ و دربسته به مکانی باز و مرتب تبدیل میشوند، Slack بهعنوان یک دفتر کاری مجازی، یک محیط کاری مشترک را پرورش میدهد. تنظیمات پیشفرض Slack برای این است که گفتوگوهای جاری در یک شرکت را عمومی کند.
سومین تغییری که Slack در محیط کاری ایجاد کرده این است که شرکتهای نرمافزاری تلاش میکنند کارها و عملیات اداریشان را بهصورت خودکار در بیاورند بهطوری که این کار به وسیله خود کارمندان انجام شده و آنها را خلاق و مفیدتر بکند. Slack حرکت بزرگی به سمت جلو و روباتها ایجاد کرده است، الگوریتمهایی که میتوانند وظایف نه چندان مهم را که باید به وسیله انسانها انجام شوند خودکار میکند. Slack روباتهایی را ارائه میکند که میتوانند سفارشها را جمعآوری کرده، فرآیندها را تحلیل و بررسی کنند.
در آینده کارمندان خواهند توانست با عوامل نرمافزاری بهصورت آنلاین گفتوگو کنند تا به این ترتیب کارهای بیشتری انجام شود و آنها بتوانند دوشادوش روباتها مانند دیگر همکارانشان کار کنند. باترفیلد یک رهبر معمولی از یک استارتآپ پرتلاش نیست. والدینش او را «دارما» (مفهومی به معنای نظام گیتی در ادیان مختلف) مینامیدند. او سالهای اول عمرش را به کار روی یک مزرعه اشتراکی آن هم بدون آب و برق گذراند.
او وقتی 12 ساله بود نامش را به «دانلی استوارت» تغییر داد؛ یک خویشتنگرایی خودخواسته که برای یک شرکت فعال در زمینه ارتباطات متنی مناسب است. او به کارآیی و صداقت اهمیت میدهد. بعد از آنکه Yahoo وبسایت Flickr را خرید، او تا چند سال آنجا کار میکرد. باترفیلد در این مورد صادقانه میگوید: «همه چیز ترسآور، زشت، کند و سخت و گیجکننده بود.»
با نگاهی به گذشته متوجه میشویم که Flickr خیلی زود فروخته شد. این فروش نشان از آغاز فعالیت دوباره یک صنعت تکنولوژی داشت، بعد از آنکه در اوایل دهه 2000 فروپاشید. حالا باترفیلد یک شانس دوم دارد. سرمایهگذاران نمیخواهند او را در حالی ببینند که Slack را خیلی زود میفروشد. اوایل امسال گزارشهایی بود که نشان میداد شرکت مایکروسافت خرید این شرکت را با قیمتی حدود 8 میلیارد دلار بررسی کرده است. باترفیلد میگوید که Slack هرگز یک پیشنهاد رسمی را از هیچ جایی دریافت نکرده است و تصمیم دارد سهامش را در بازار بورس به عرضه عمومی برساند. سال گذشته این شرکت خودش را در معرض ممیزی داوطلبانه قرار داد که به نظر میرسد برای آمادهسازی برای ورود به بازار بورس بوده است. با این حال اما احتمالا غولهای بزرگتری در دنیای تکنولوژی روند رشد و استراتژی Slack را میبینند و دنبال میکنند. ب
اترفیلد میگوید که Slack اگر ثبت نام صد میلیون کارمند دانشآموخته و باتجربه را در اختیار داشت، میتوانست درآمد 10 میلیارد دلاری داشته باشد. او اما معتقد است که این اتفاق خیلی سادهتر و محتملتر از آن است که به نظر برسد. در ابتدا اما Slack نیاز دارد تا نظر شرکتهای بزرگ در خارج از دنیای تکنولوژی را به خودش جلب کند. در حال حاضر این استارتآپ طرفداران زیادی در میان کارمندان شرکتهای اینترنتی، رسانهای، صنایع تبلیغاتی و گروههای توسعهدهنده نرمافزار دارد. شرکتهای تجاری سنتی احتمالا بیشتر به Slack توجه نشان خواهند داد. حداقل درآمد سالانه Slack در شرکتهایی با دهها هزار کارمند، 80 دلار برای هر کارمند است.
Slack اما رقبای مهمی هم دارد؛ شرکتهایی مانند Atlassian از استرالیا که پلتفرمی با نام HipChat را با سرویسهای جانبی برای دفاتر کاری ارائه کرده است. Symphony هم یک استارتآپ رقیب است که در بسیاری از بانکها و موسسات مالی مورد استفاده قرار میگیرد. غولهای تکنولوژی مانند مایکروسافت، اوراکل و فیسبوک هم اپلیکیشنهای کاری دارند، اما این اپلیکیشنها به سختی موفق بودهاند. با این همه اما احتمالا بزرگترین چالش Slack عادتهای شخصی افراد است. برای بعضیها چت کردن آنلاین شاید ناخوشایندتر از ارسال ایمیل باشد. بنابراین باترفیلد درونگرا باید از افرادی که تعامل دائمی و مکرر با یکدیگر دارند، استقبال کند.
منبع: خبر فارسی