توجه: این نوشته با پیش فرض غیرقابل قبول تقسیم جهان به کشورهای جهان سوم و پیشرو نوشته شده است.
جهان سوم یک مکان جغرافیایی نیست. جایی است در ذهن آدمها.
آدمهایی که نسبتهای حقیرانه به کشورشان نسبت می دهند، آدمهایی که عکسهای موهن از هموطنانشان می زنند و با افتخار روی آن می نویسند "فقط در ایران"!
جهان سوم در ذهن آدم ها وجود دارد.
آدمهایی که از پیشرفت کشورشان ناراحت می شوند، وقتی نیروگاه اتمی اش افتتاح میشود به روی خودشان نمیآورند، موشک که میسازد آن را با موشک کاغدی مقایسه میکنند، علم شبیهسازی هموطنانشان را درک نمیکنند، وقتی رئیس جمهورشان در قلب اروپا نیز به عنوان بهترین سیاستمدار انتخاب می شود، مسخره میکنند؛ اما وقتی یک نفر در زیمبابوه به نماد کشورشان فحش می دهد با خوشحالی نقلش می کنند و . . .
جهان سوم در ذهن آدمها وجود دارد.
آدمهایی که علیرغم همه این خود کمبینی ها، افتخار هم دارند. اما افتخاری که یا در هزاران سال پیش وجود داشته و تمام شده و یا در قالب فامیل ایرانی فلان کارمند یک شرکت معروف خلاصه می شود!
کارمندی که شاید مانند "آندره آغاسی" ورزشکار، هیچ تعلقی هم نسبت به ایران نداشته باشد؛ اما خود کمبینی این افراد موجب می شود که به آنها دل خوش کنند!
جهان سوم در ذهن آدم ها وجود دارد.
آدمهایی که کوچکترین نقاط منفی را می بینند، اما بزرگترین نقاط مثبت را نادیده می گیرند! حال آنکه خودشان در بزرگترین عیبهای کشور سهیمند و در کوچکترین موفقیت آن نقشی ندارند، اما دائما طلبکار هستند!
جهان سوم در ذهن آدمها وجود دارد.
پس میتوان آن را شکست. میتوان در بین هم خود کمبین های غرب زده جهان سومی زندگی کرد، اما مثل آن ها نبود؛ روحیه خود باوری داشت، به جای غر زدن با مشکلات جنگید و به همه نشان داد که در سخت ترین شرایط تحریم و تهدید هم ما کسانی هستیم "می خواهیم، پس می توانیم"