آیا تا به حال با مسالهای مواجه شدهاید كه احساس كنید كسی دارد به جای عمل كردن به آنچه خداوند بر او تكلیف نموده است، رهكاری را جستجو میكند كه بتواند با توسل به شیوهای كه نه سیخ بسوزد و نه كباب، از اوامر الهی سرپیچی كند؟ پس با این نوشتار كوتاه همراه شوید تا با هم ببینیم قرآن چه عاقبت و عقوبتی را برای كسانی كه كوشیدند چنین كنند، تصویر نموده است!
تا به حال داستان "یومالسبت" را شنیدهاید؟ داستانی كه خداوند در چهار مبحث جداگانه از آیات قرآن در سورههای بقره، نساء و اعراف از آن به اجمال یاد میكند كه كاملترین بیان این ماجرا به شرح زیر در آیات سوره اعراف آمده است.
خداوند در آیه ١٦٣ این سوره مباركه داستان را بدین ترتیب بیان نموده است: و از آنها درباره (سرگذشت) شهری که در ساحل دریا بود بپرس! زمانی که آنها در روزهای شنبه، تجاوز (و نافرمانی) خدا میکردند؛ همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار میشدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمیآمدند؛ این چنین آنها را به چیزی آزمایش کردیم که نافرمانی میکردند!
همانگونه كه می دانید پیروان آئین یهود از كسب و كار در روز شنبه یا همان یوم السبت نهی شدهاند و اهل شهر مزبور نیز به همین دلیل از صید ماهی در روز شنبه نهی شده بودند. اما خداوند مقدّر فرمود كه ماهیان دریا، در روزهای شنبه به ساحل بیایند تا اهل شهر را به این آزمون سنگین بیازماید. اما اهل شهر از این آزمون سرشكسته بیرون آمدند و برای فرار از فرمان خداوند آببندهائی در ساحل درست كردند كه وقتی ماهیان دریا به ساحل میآمدند، آن آببندها را میبستند تا روز یكشنبه بتوانند ماهیان در آببند مانده را صید كنند.
در آیات بعد چنین نقل شده است كه عدهای از مردم شهر، كه این مردم را از كار زشتی كه میكردند باز میداشتند از سوی برخی دیگر مورد عتاب قرار می گرفتند كه چرا این خطاكاران را نصیحت می كنید. اگر این كار خطا است بگذارید خداوند خودش اینها را نابود كند و خودتان را بیهوده در این حكایت دخیل نكنید. اما این خیرخواهان و ناصحان در پاسخ به وظیفه خودشان مبنی بر گفتن به منظور اعتذار نزد خداوند اشاره نمودند و نسبت به این كه شاید كسی از خطاكاران تقوی پیشه كند ابراز امیدواری كردند.
حاصل كار چنین شد كه خداوند تمام اهل شهر را به غیر از این جماعت خیرخواه و ناصح به میمون مسخ نمود و ایشان را نمونهای برای زمین قرار داد.
اما سؤال این است كه آیا جرمی كه این قوم به خاطرش عذاب شدند، ماهیگیری در روز شنبه بود و یا به خاطر گناه دیگری به میمون مبدل شدند؟ در برخی از بیانات دینی، صورت برزخی هر دسته از رفتارها به شكلی خاص تصویر شده است و میمون صورت برزخی و حقیقی كسانی است كه دین خدا را به بازی گرفتهاند و حرامش را حلال و حلالش را حرام نمودند. چه بسا اگر رسول مكرم اسلام از خداوند نخواسته بودند كه عذاب مسخ شدن از امت ایشان برداشته شود، برخی از ما مسلمانان نیز صورت حقیقیمان بهتر از اصحاب سبت نبود.
در آیات سورهی بقره نیز داستانی نقل شده است كه علت نامگذاری این بزرگترین سوره قرآن هم به دلیل همین داستان بوده است. داستانی كه در آن گروهی از بنی اسرائیل كه به دنبال كشف راز یك قتل به حضرت موسی(ع) رجوع نموده بودند، از او شنیدند كه خداوند امر فرموده است گاوی را بكشند و گوشت آن را بر جسد مقتول بزنند تا زنده شود و راز قتل را فاش كند.
وقتی بنیاسرائیل تردیدشان از بابت تمسخر آمیز نبودن این حكم برطرف شد و متوجه شدند باید برای انتخاب یك گاو از بین مایملك خود تصمیمی اتخاذ كنند، به اختلاف پرداختند و هیچ یك حاضر به مشاركت در هزینه كشتن یك گاو نشدند. پس برای این كه معلوم شود گاو كدام یك از این گروه باید كشته شود از موسی خواستند گاو مورد نظر را برای ایشان معین كند.
در آیات ٦٧ تا ٧٢ سوره بقره پاسخ خداوند به تقاضای ایشان را چنین نقل می كند:
گفتند: «(پس) از خدای خود بخواه که برای ما روشن کند این مادهگاو چگونه مادهگاوی باشد؟» گفت: خداوند میفرماید: «مادهگاوی است که نه پیر و از کار افتاده باشد، و نه بکر و جوان؛ بلکه میان این دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهید.»
گفتند: «از پروردگار خود بخواه که برای ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟» گفت: خداوند میگوید: «گاوی باشد زرد یکدست، که رنگ آن، بینندگان را شاد و مسرور سازد.»
گفتند: «از خدایت بخواه برای ما روشن کند که چگونه گاوی باید باشد؟ زیرا این گاو برای ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد!»
گفت: خداوند میفرماید: «گاوی باشد که نه برای شخم زدن رام شده؛ و نه برای زراعت آبکشی کند؛ از هر عیبی برکنار باشد، و حتی هیچگونه رنگ دیگری در آن نباشد.»
وقتی بنیاسرائیل به دنبال گاوی با این خصوصیات گشتند، متوجه شدند تنها یك گاو با این خصوصیات وجود دارد كه از آن فردی است كه حاضر نمیشود گاوش را به آنها واگذار كند، مگر آنكه قیمتی هنگفت برایش پرداخت كنند. پس اگرچه نهایتاً آن كار را انجام دادند اما نزدیك بود از انجام امر خداوند سر باز بزنند.
خداوند این جماعت را كه در پی راهی برای انداختن بار مسئولیت خود بر دوش دیگران بودند به قلبی چنان سنگ و سخت دچار كرد كه خود دربارهاش چنین میفرماید:
«سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر! چرا که پارهای از سنگها میشکافد و از آن نهرها جاری میشود؛ و پارهای از آنها شکاف برمیدارد و آب از آن تراوش میکند و پارهای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر میافتد؛ و خداوند از اعمال شما غافل نیست.»
با این مثالهای قرآنی روشن میشود كه هرگونه تلاش برای سلب مسئولیت از حكم خداوند متعال و آنچه خداوند ما را به آن ملزم فرموده، نهایتاً به عذابی دچارمان میسازد كه یا چهره حقیقی ما و صورت معنوی ما را به میمونی مبدل میسازد كه دین و احكامش را به بازی گرفته است
و یا دلمان را چنان سخت و سنگ می كند كه از هر نور معرفتی به دور بمانیم.حال اگر اندكی به آنچه امروزه به اسم علم اقتصاد با آن سروكار داریم نگاهی عاقلانه و عمیق بیاندازیم، خواهیم دید كه لبریزیم از ساز و كارهائی كه به خیال خودمان برای سلب تكلیف و رفع مسئولیت نامشان را عوض كردهایم و در ظاهر حل و فصلش نمودهایم. سازوكارهائی مثل:
اوراق قرضه كه ما با اوراق مشاركت حلالش كردهایم!
سود بانكی كه واژهی خوبی برای جایگزینی ربا است!
نزول كه با واژگانی چون دیركرد و جریمه جایگزین شده است!
سود علیالحساب كه جایگزین سود قطعی شده است!
البته هر یك از این موارد توضیح خاص خودش را میطلبد كه در این پست نمیگنجد!
حقیقت محض