به گزارش
گرداب، تقریباً شش سال پیش بود که آمریکا و رژیم صهیونیستی، با طراحی حمله مخربی به نام استاکس نت، فصل جدیدی را در جنگ بین قارهای گشودند؛ جنگهای نوینی که این بار در آن حتی یک گلوله هم شلیک نمیشود و دودی از هیچ سلاحی بلند نخواهد شد.
البته این اولین بار نبود که آمریکا با استفاده از سلاحهای مخرب خود، تلاش میکرد تا سرنوشت دنیا را تغییر دهد، بلکه تقریباً 70 سال پیش همچنین کاری را در هیروشیما و ناکازاکی انجام داد و نگرش جهان را نسبت به سلاحهای جنگی تغییر داد. حال دهها سال از آن دوران گذشته است و در اقدامی بیسابقه رییسجمهور آمریکا به محل بمباران اتمی رفته است؛ سفری بدون عذرخواهی!
باراک اوباما، در جریان بازدید از هیروشیما در ژاپن، در جملهای تأملبرانگیز گفت: «پیشرفتهای تکنیکی، بدون داشتن پیشرفت همزمان در نهادهای بشری، ما را با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد کرد.». رفتار مقامات آمریکایی در مواجهه با بازخوردهای جهانی نسبت به حمله هیروشیما یا استاکس نت، به مدرکی برای مستندسازی الکس گیبنی تبدیل شده است تا وی اقدام به ساخت فیلمی به اسم Zero Days کند. در یادداشت پیش رو، به بررسی مختصر محصول جدید گیبنی پرداختهایم.
شرح ماجرا:گیبنی با ساخت این فیلم، به بررسی تاریخچه جنگهای نسل جدید در فضای سایبری پرداخته و تلاش کرده است تا فضایی را تفسیر و تحلیل کند که در آن چگونه کشوری مانند آمریکا، به وسیله استاکس نت، بار دیگر خاطره "پسرک" را برای جهانیان زنده میکند. به اعتقاد برخی، استاکس نت، در حقیقت همان بمب "پسرک" است که در سالهای دور بر سر هیروشیما و ناکازاکی فرود آمد و سبب پیدایش نسل جدیدی از جنگها شد. این فیلم با مجموعهای از اظهارنظر مقامات فعلی و گذشته آمریکایی همراه شده است.
محققان و کارشناسان امنیتی که قابلیتهای آمریکا را در فضای سایبری میدانند، با مخفیکاریهای دائمی دولت این کشور، آشنایی دارند. با وجود اینکه برخی مقامات آمریکایی، این موضوع را فاش کردهاند که توافقی پنهانی بین آمریکا و رژیم صهیونیستی، در پشت حمله استاکس نت وجود داشته است، اما واشنگتن هنوز به صورت رسمی از پذیرش مسئولیت این حمله سر باز میزند و هیچ نظری در مورد ارتباط پنهانی خود با این موضوع را در رسانهها منتشر نمیکند.
گیبنی، معتقد است چنین رفتارهایی از آمریکاییها، سبب پیدایش حس مسئولیت در او شده تا مسائل را بازگو کند. گیبنی در صحبتهایی دراینباره گفت: «بعد از هیروشیما و ناکازاکی، هیچکس از خودش نپرسید که بمب چیست؟»
گیبنی در سال 2008، به خاطر ساخت فیلم "تاکسی به سوی تاریکی" برنده جایزه اسکار شد. موضوع آن فیلم، بحث بازداشتها و بازجوییهایی بود که توسط سربازان آمریکایی در افغانستان انجام میشد.
برخی منابع خبری معتقدند روند تولید استاکس نت، از زمان جرج بوش آغاز شد و بعد از آن در دوران اوباما ادامه پیدا کرد. فیلم zero days، داستانی کارآگاهی دارد که با محوریت گفتگو با اریک چین (Eric Chien) و لیام اومورکو (Liam O'Murchu)، از محققان و کارشناسان شرکت امنیت سایبری سیمنتک (Symantec) ساخته شده است. این دو نفر، تلاشهای گستردهای انجام دادند تا ساختار استاکس نت را شناسایی کنند.
در حقیقت گیبنی تلاش کرده است تا در این فیلم بگوید که آن آینده علمی-تخیلی که برای جنگها در نظر میگرفتیم، هماکنون فرا رسیده است. در این فیلم، گیبنی، با منابع ناشناسی از نیروهای نظامی و اطلاعاتی آمریکایی مصاحبه کرده و در نهایت، آنها را در یک شخصیت سوم خلاصه کرده است؛ یک هنرپیشه دیجیتال که با شنوندگان صحبت میکند و رخدادها را به نحوی روایت میکند که گویی شخص مورد مصاحبه، خود او بوده است.
گیبنی، یکی از علل استفاده از سوم شخص در روایت داستانها و مصاحبهها را، فشاری عنوان میکند که از جانب مقامات دولت فدرال به کارمندان دولتی به علت افشای اطلاعات طبقه بندی شده به رسانهها وارد میشود. به اعتقاد وی، دولت عدهای از این مقامات را به همین علت و انجام دادن چنین مصاحبههایی، تحت پیگرد قانونی قرار داده است. وی معتقد است که با استفاده از این روش، منبع اصلی افشای اطلاعات، از دید همه پنهان خواهد ماند و کسی موفق نخواهد شد تا به مصاحبه شوندگان دسترسی پیدا کند.
تحلیل و نتیجهگیری:شاید برخی اسناد مربوط به فعالیتهای مخرب آمریکا در جهان تا قرنها بعد نیز افشا نشود و هیچکس نتواند پی به آنها ببرد. با اینوجود، هر از گاهی، فرد یا گروهی پیدا میشود که در این میان، دست به افشاگری زده و از این طریق، به تیتر اول روزنامههای جهان تبدیل میشود. ادوارد اسنودن، کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا، مایکل مور، کارگردان معروف آمریکایی و سازنده مستند مشهور فارنهایت ۱۱/۹ و الکس گیبنی، سازنده آخرین مستند انتقادی در آمریکا، افرادی هستند که دست به اقدامات افشاگرانه علیه آمریکا زدهاند.
اما در این میان، یک نکته مبهم وجود دارد و آن هویت چنین افشاگریهایی است. به استناد جملهای از گیبنی، مصاحبههایی که در این فیلم روایت میشوند، از کسانی انجام شده است که افسران نظامی و اطلاعاتی دولت این کشور هستند و آمریکا مجازاتهای سختگیرانه ای را برای افرادی در نظر گرفته است که اقدام به افشای اسناد طبقه بندی شده در آمریکا میکنند؛ حال چطور ممکن است که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکایی، گیبنی را به حال خود رها کرده تا با آزادی کامل به سراغ این افراد رفته و از آنها اطلاعات مورد نیاز خود را جمعآوری کند؟
شاید بیان چنین مثالی، در مورد اسنودن، فهم ماجرا را اندکی آسانتر کند. اسنادی که توسط اسنودن افشا شد، در صورتی که واقعیت داشته باشند، رسوایی بزرگی برای آمریکا در طول تاریخ به شمار خواهد آمد و حکم چنین فردی قطعاً یک تنبیه کوچک یا جریمه نقدی نخواهد بود. این در حالی است که برخی مقامات آمریکایی از محاکمه عادلانه وی صحبت کرده و خواهان بازگشت داوطلبانه وی به آمریکا هستند.
البته مقصود نویسنده در این بین، زیرسوال بردن ساخته جدید گیبنی نیست اما مقایسه رفتار آمریکا در مواردی نظیر مقابله با انکارکنندگان هولوکاست، افشا کنندگان اسناد واقعه 11 سپتامبر و موارد مشابه، چیزی جز تلاش برای پررنگ کردن یک آزادی بیان دروغین نیست.