به گزارش
گرداب، انسان موجودی است که در تمام تاریخ در جهت آنچه «حفظ و کمال خویش» میدانسته، گام برداشته است این کمال طلبی در ذات و فطرت او برآمده از «علاقه به من یا صیانت ذات» بودهاست. نیرویی درونیای که انسان را بر به تلاش برای حفظ خود از آسیب و کسب کمال و موفقیت بیشتر میانگیزاند. اما این کمال طلبی و صیانت ذات مانند بسیاری از فطریات میتوانسته مخدوش گردد و یا پنهان شود و یا قلب معنا گردد و به طور مثال کمال برای شخص چیزی تعریف گردد که در واقع کمال نیست.
در همین قسمت یکی از قدرتهای رسانه و الگوها، مشخص میشود و آن همان، تعریف موفقیت و کمال و صیانت از خویش در جامعه است که با تعریف موفقیت و سعادت، خود انسانها بر خواسته از روح کمال طلب خویش به سمت آن حرکت میکنند و فضای جامعه را میسازند و حال اگر این تعاریف و اولویت بندیها بر اساس خواست نظام قدرت باشد، افراد خود به خود در جهت خواست آنها حرکت میکنند، به عنوان مثال تعریف موفقیت به مصرف بیشتر که افراد را به سمت تلاش برای ثروت و از سوی دیگر خرید کالاهای بیشتر سوق می-دهد؛ و در این معناسازی و اولویت بندی قدرت، این فرصت را مییابد تا از منظر دیدگان نیز دور باشد و این در ساز و کار قدرت مدرن که چندان علاقهای به دیده شدن ندارد، اهمیت فراوان دارد. البته قصد نداریم در این یادداشت بیشتر به این موضوع بپردازیم.
بنابراین، انسان بر اساس خواست فطری به سمت حفظ خود و افزایش کمال خویش گام بر میدارد و این دو مقوله در تقسیمی تحلیلی یا با امکانات ذاتی فرد مانند افزایش دانش و وسعت روحی او و یا با بهره گیری از موجودات و انسانهای دیگر، مانند افزایش ثروت با تسلط بر دیگران محقق میشود. قدرت که در واقع اعمال تاثیر است در این فضا بروز بیشتری مییابد. یا افراد با بهرهگیری از تواناییهای خود به پیش میروند و یا از پتانسیل انسانها و موجودات و امکانات خارج از خود برای حفظ و ترقی خویش استفاده میکنند. قدرت امکان تغییر فضا است و در برابر انسانها تاثیر بر روح و جسم انسانها است.
در تاثیر بر فضای بیرون از فرد این قدرت یا بر اجسام و ساختار و... اعمال میشود یا بر انسانهای دیگر که ما در این نوشته بیشتر بر اعمال قدرت به انسانها نظر داریم. این انسانهایی که موضوع قدرت قرار میگیرند یا خود خواسته و داوطلبانه بدون چشم داشت مشخص مادی و معنوی نیروی خود را و تواناییهای خود را در اختیار کسی قرار میدهند و یا بر اساس نظام پاداش و مجازات این کار را انجام میدهند.
حال اینکه نظام پاداش و مجازات نیز لازمههای خود را دارد یعنی استفاده از نیروی مردم در جهت خواست قدرتمندان لازمهاش صرف هزینههای مختلف مربوط به دادن پاداشهای مادی و غیر مادی یا تهیه مجازاتهای مادی و غیر مادی است و گاهی ملزومات دیگری چون نمایش قدرت را نیاز دارد تا مجازات و پاداش اعمال شود که همین به نمایش گذاشتن قدرت میتواند مورد خواست قدرتمندان نباشد اما فی الجمله اینکه هر چند با شکل دهی نظام و پاداش و مجازات در جامعهای میتوان رفتار عامه را به سمت خاصی سوق داد اما این سیستم چون در بسیاری از موارد متضمن صرف هزینههای گوناگون است نمیتوانند سیستم ایده آل اعمال قدرت باشد فلذا میماند اعمال قدرت به شکلی که افراد به صورت خود خواسته و بدون لزوم فهم وجود قدرت و ابزارهایش به سمت خواست قدرت گام بردارد.
اینکه افراد خود خواسته و بدون امید به پاداش و ترس از مجازات خواست کسی را اجرا کنند لازمهاش کاریزما یا محبوبیت و مقبولیت است البته پیشتر اشاره شد که با الگو دهی به ذهن تعریف موفقیت و غیره میتوان ذهن و رفتار را شکل داد اما اینجا در صجبت از پذیرش اعمال آشکار قدرت است و این کاریزما میتواند ریشههای مختلفی داشته باشد و از مقولات مختلفی برآمده باشد که برخی برآمده از فرد وگاه برآمده از ساختار یا سنت و غیره باشند و یا معجونی از چند چیز.
لذا به طور کلی یکی از کم هزینهترین و موثرترین روشهای اعمال قدرت ایجاد کاریزما و محبوبیت است در افراد و سپس سمت و جهت دادن رفتار و تفکر افراد جامعه توسط آنها (حال این کاریزما میتواند حقیقی باشد و یا کاذب به این معنا که آن ویژگیهایی که در فرد باعث ایجاد محبوبیت شده است واقعا در او وجود داشته باشد یا برساخته فضای رسانه و... باشد و البته با تعبیری دیگر در نگاه ایدئولوژیک این حقیقی و کاذب بر صحت این علاقه و محبوبیت میتواند برگردد).
کاریزما و منابع ایجاد کاریزما جای صحبت بسیار دارد که در این فرصت کوتاه نمیگنجد اما در اینجاست که نقش celebrities در نظام قدرت مشخص میشود. یعنی افرادی که به عنوان شخصیتهای محبوب و مقبول در جامعه معرفی میشوند و با رفتار و گفتار خویش میتوانند کم هزینهترین روشهای اعمال قدرت بر فکر و روح انسانهای دیگر بدون نیاز به نظام پاداش یا مجازات را فراهم سازند و در نظام هوشمندتر از پیش قدرت مدرن که چندان تمایلی به بروز قدرت خویش ندارد این روش یکی از کاراترین روش هاست.
همچنین این اقبال یا محبوبیت به این طبقه میتواند به صورت متزاید کنندهای منابع قدرت دیگری را مانند ثروت و شهرت و.. به همراه بیاورد و همچنان بر قدرت افراد این طبقه بیافزاید. پس بیخود نیست که این طبقه به همت رسانه و سرگرمی، توانسته قدرت تاثیر فراوانی به دست آورده و به عنوان پیش قراولان تغییر در جهان جدید نقش ایفا کنند.
طبقهای که توانسته به ثروت و شهرت برسد و به عنوان الگو معرفی گردد و حال اینکه بسیاری از آنها صلاحیت علمی و اخلاقی این موقعیت را ندارند و این روند جامعه را یبش از بیش سطحی میسازد و از ارزشهای اصیل دور میسازد و در جهت خواست قدرت حاکمه پیش میبرد.
حال باید تلاش کرد تا هم آحاد مردم و هم مسئولان متوجه توان تغییر این طبقه و نقش آنان در ساز وکار قدرت جدید گردند و امکانات عمومی را اینگونه در اختیار افرادی نگذارند که بسیاری از آنها صلاحیت الگو بودن و تعیین مسیر برای اینجامعه را ندارند افرادی که یکی از مسیرهایی که در جهت اعمال خواست نظام قدرت استفاده کردهاند قبح زدایی بوده است که نمونه آن را در مثالهای بالا میتوان دید.
اعقاب ایشان نیز مانند سیمون دوبوار نویسنده و فعال فمنیست و مادر معنوی این جنبشی که یک بازیگر سمبل آن را بر دستان خویش زده بود در یکی از همین جریانات قبح زدایی با جمعی دیگر از زنان سرشناس فرانسوی مانیفیست 343را نوشت. در آن مانیفست 343 زن فرانسوی بر سقطجنین اعتراف کردند و خود را در معرض خطر پیگیری قضایی قرار دادند و البته بعدها این مانیفست با این سؤال روبهرو شد که چه کسی این زنان را باردار کرده است زیرا برخی از آنها ازدواج نکرده بودند (از جمله خود دوبوار که گویا هیچگاه حاضر به ازدواج مرسوم نشده بود) و این قبح زدایی زمینه را برای قانون آزادی سقطجنین فراهم ساخت و این در حالی بود که دوبوار تبدیل به الگو و سرمشق برای بسیاری از مردم شده بود همان دوبواری که در سال 1943، با شکایت پدر و مادر چند دختر (به دلیل رابطه جنسی دوبوار با دختران آنها) ازجمله ناتالی سوروکین پرونده تدریس او در کل فرانسه تعلیق شد.
منبع: نسیم آنلاین