به گزارش گرداب، از ابتدای ظهور ارتباط مجازی، در کنار وجود مزایای متعدد؛ شاهد بروز سوء رفتار برخی استفاده کنندگان در فضای اجتماعی مجازی بودهایم. رفتارهایی که از ابراز مخالفت تند کاربران نسبت به یک شخصیت آغاز شد و حالا به فحاشیهایی جهانی رسیده است. این فحاشیها چنان رکوردی را برای کشورمان رقم زده که شاید بتوان آن را سرآمد این رفتار زشت در جهان دانست.
پیش از این صفحهی فیسبوکِ رسمی افراد مشهور، محل تاخت و تاز حمله کنندگان بود؛ اما با ورود نرم افزر اینستاگرام این حملات سهل تر و در دسترس تر شده است. برای عقده گشاییِ افراد خاطی، تنها یک گوشی هوشمند و دسترسی به اینترنت کافی است. کافی است تا بر روی مبل لم دهند و چرکترین کلمات را حوالهی هر کسی کنند. موضوع پست اشخاص یاد شده هم اهمیتی ندارد. تنها فحاشی و هرزه نویسی است که اهمیت دارد و باید بدون فوت وقت انجام شود.
چند روز پیش وقتی در حال تماشای فینال جام ملتهای اروپا بودم و صحنهی مصدومیت عمدی رونالدو اتفاق افتاد، لحظه ای پیش خود گفتم نکند باز هم شاهد حماسهی سیاه دیگری باشیم و نکند حالا سینه چاکان وطنیِ از خجالت ورزشکار فرانسوی (پایت) در بیایند. ابتدا به فکر خام خودم خندیدم؛ اما تنها چند دقیقه لازم بود تا سرگردانان شبکههای مجازی تصور خامم را به عمل برسانند. این افراد در حالی که از مشکلات موجود جامعه به ظاهر مینالند، هزینه میکنند تا به بد اخلاقیهای اینترنتی خود بپردازند و از وسایل الکترونیکی خود همانند یک چماق استفاده میکنند.
این چماقداران دیگر کار را به جایی رساندهاند که فقط موجب ناراحتی قربانی خود نمیشوند. هجمهها به حدی رسیده که دستاویز رسانههایی شده که بدون داشتن بهانه هم به کشورمان میتازند؛ حال چه برسد به چنین بهانههای چرب و نرمی. اگر دیروز لیونل مسی بدلیل زدن گل به کشورمان باید ناسزا میشنید؛ امروز شاهد به رخ کشیدن تعصبی کور در مورد یک ورزشکار خارجی نسبت به یک ورزشکار خارجی دیگر هستیم! رفتارهای پیشین اگر توجیهی از باب فرهنگ و ادب نداشتند؛ رفتار اخیر بی منطقی خاصی هم در دل خود داشت.
این بی اخلاقیها از فحاشی به ورزشکاران و هنرمندان آغاز شد و حالا در حال ورود به حریم چهرههایی در حوزههای دیگر است... بروز این رفتار در هر حوزه و بخشی محکوم است. فحاشی همان اندازه که نسبت به یک ورزشکار زشت و ناپسند میباشد؛ نسبت به یک سیاستمدار نیز عملی سخیف است. پیرامون این رفتار مطالب متعددی گفته شده اما این اتفاق همچنان اخلاق و فرهنگ ملی را قربانی رفتار خود میکند.
در هفته ای که گذشت شاهد شاهکار دیگری از این بد دهانان اینترنتی بودیم. مهاجمان صفحههای اجتماعی اینبار به صفحهی شخصی اوباما و دخترش هجوم بردند. هتاکان اینستاگرامی به بهانهی ساگرد برجام، مطالبات به ظاهر ملی را با ادبیاتی رکیک از رئیس جمهور پیگیری کرده و برای آنکه اوج بی منطقی خود را نشان دهند به صفحه دختر اوباما هم هجوم بردند و انواع و اقسام الفاظ رکیک را نثار او کردند.
کامنت های ذیل پستهای اوباما و دخترش مانند بازار مکاره ای است که در آن هر حرفِ سخیفی یافت میشود. از فحشهای رکیک و تهمتهای جنسی گرفته تا توصیهی دیپلماتهای چاله میدانهای شهر! اینها اجزایی هستند که یک کلیت را میسازند. کلیتی که از سوی ناظران غیر وطنی نمایش یک وحشی گری مجازی ترجمه میشود که چندان هم بیراه نیست؛ اما آنچه که ناحق میباشد التقاط این افراد با همه مردم ایران است. هرچقدر هم تعداد این افراد زیاد باشد منصفانه نیست که با دادن آب و تاب از سوی رسانههای غربی به عنوان واقعیتی کلی درمورد جامعهی ایران معرفی شود و خوراک خبری چند روز رسانهها گردد.
همواره در تقبیح رفتارهایی اینچنین از سوی عده ای از هموطنان، تاریخ و فرهنگ ایرانی اسلامی کشورمان را به آنان گوشزد کردهایم؛ اما وقتی که این هتاکان به تذکر دهندگان به این بی اخلاقیها هم رحم نمیکنند؛ دیگر حیف است که برای انان از داشتههایمان خرج کنیم. به قول معروف کسی که خواب است را میتوان بیدار کرد اما اینان خود را به خواب جهالت زدهاند و از دیدن رویاهای قبیح خود خشنودند. شاید در کنار برخوردهای صریح قانونی بوسیله ی رهگیری این افراد و اجرای مجازاتهای متناسب بتوان درمان مقطعی برای بروز این رفتارها انجام داد؛ اما همیشه مرحله ای که از درمان مهمتر است مرحلهی بازسازی است.
روند چنین بازسازی را سازمانهای دخیل در حوزهی ارتباطات بر عهده بگیرند. ارگانها و سازمانهایی که قالباً عریض و طویل هستند و از امکان مالی خوبی هم برخوردارند. این نهادها میتوانند با تذکراتی توأم با آموزش و نظارت تلنگری هر چند ناچیز به ذهن این افراد بزنند. حتماً نباید خروجی یک چنین طرحی فیلسوف و ادیب و. باشد. تفهیم و تأدیب افراد برای خدشه دار نکردن فضای جامعه داخل و بی آبرو نکردن کشور در جهان خود درسی کوچکی است که با اثر بخشی بودنش میتواند نتیجهی بزرگی را رقم بزند.