آدمهای مملکت ما در فهم سخنان رهبر انقلاب و عمل به نصایح ایشان، چند دسته هستند.
یک دسته از این آدمها، از ابتدا در هیچ زمینهای حرفی برای گفتن ندارند، نه در زمان آرامش و نه در دوران فتنه! عقلشان را تعطیل میکنند و همیشه منتظر میمانند تا رهبری درباره مسائل مختلف اظهار نظر کنند، آن وقت کم کم سروکله این آدمها هم پیدا میشود و دقیقاً همان حرف رهبری را تکرار میکنند!
یک دسته دیگر آنهایی هستند که همیشه حرفشان را میزنند، بعد اگر متوجه شدند که موضعشان با مواضع رهبری مغایر است، یا برمیگردند و یا نه.
یک دسته دیگر آنهایی هستند که منتظر میمانند تا رهبر انقلاب درباره مسأله خاصی صحبت کنند. اگر این سخنان مطابق نظر آنها بود، آنرا میپذیرند و همان را تکرار میکنند و اگر نبود، خیلی راحت از کنارش عبور میکنند!
یک دسته دیگر هم آنهایی که منتظر میمانند تا رهبر انقلاب درباره مسألهای صحبت کنند، اگر مطابق خواست آنها بود، آنرا بر سر رقیب سیاسی خود میکوبند و به او میگویند ضدولایت فقیه!
یک دسته دیگر هم هستند که مواضع رهبری را مطابق خواست خودشان نمیبینند، اما صحبتهای صریح ایشان را طوری تفسیر میکنند که در نهایت به نفع خود آنها باشد!
یک دسته دیگر هستند که حکم صریح رهبر انقلاب را میدانند، اما برای اینکه در برابر منتقدان خود کوتاه نیایند، چند روزی در برابر دستور صریح ایشان میایستند!
یک دسته دیگر هم هستند که دستور صریح رهبری را میدانند، اما ادعا میکنند که فلانی و فلانی و فلانی آنقدر در گوش رهبری علیه فلانی خواندهاند که ایشان مجبور شدند تا فلان دستور را بدهند!
یک دسته دیگر هم هستند که برداشتی سطحی از سخنان رهبر انقلاب دارند و ساده ترین راه ممکن را برای خودشان انتخاب میکنند. مثلاً رهبر انقلاب به دانشجویان سفارش میکند که باید مسائل را اصلی و فرعی کنید؛ اما این آدمها با فهم نادرست خود، همه منتقدان را از هرگونه انتقادی از دست راست و چپ رییس جمهور بر حذر میدارند و ادعا میکنند که نباید به مسائل فرعی چسبید!
و یا اینکه وقتی رهبر انقلاب میگویند نباید دولت را از چشم مردم انداخت، اینها فوراً یادشان میآید که فلانی، یک روزی در مجلس و یا در سایت خود، از فلان سیاست دولت انتقاد کرده بود. و بعد او را به ضدیت با فرمایش رهبری متهم میکنند!
یک دسته دیگر هم هستند که اصلاً توقع دارند رهبری حرف دل آنها را بزند. یادم هست در نماز جمعه ۲۹ خرداد، وقتی رهبر انقلاب داشتند از سوابق مبارزاتی آقای هاشمی تعریف میکردند و از او در برابر برخی اتهامات مناظره انتخاباتی دفاع میکردند، بغل دستیام که ظاهراً حزباللهی بود، دستش را زد روی دست دیگرش و بلند گفت:«آخ، خراب کرد!»
خلاصه اینکه اوضاع و احوال عجیبی داریم. همه هم ماشاءالله مدعی ولایتمداری! واقعا نمیدانم چرا برای یک بار هم که شده، فرمایشان رهبری را بدون حب و بغضهای سیاسی و جناحی نمیخوانیم؟ چرا همیشه دنبال "رو کم کنی" و "حال فلانی را گرفتن" هستیم؟
به نظر من بهترین و عاقلانه ترین راه ممکن، این است که برداشتهای شخصی و سیاسی و جناحی خودمان را تا حد ممکن کم کنیم، تعصب را کنار بگذاریم و چند بار به صورت کاملاً بیطرف و صرفاً برای پیدا کردن راه، سخنان رهبر انقلاب را مطالعه کنیم.
قرار نیست سخنان رهبری طبق نظر و علاقه ما و عین خواستهی ما باشد.
ما معمولاً عادت بدی داریم، آنهم اینکه از سخنان ایشان برای کوبیدن این قوه و یا آن قوه استفاده میکنیم، اما خود ایشان علیرغم همه انتقادهایی که ممکن است از مسئولان مختلف داشته باشند، از کلیت نظام و دستگاهها حمایت میکنند. چرا که ما دولت و مجلس فعلی را میبینیم و ایشان آیندهی نظام را. چون اگر امروز کوبیدن مجلس و دولت از طرف "مای مدعی اصولگرایی و ولایتمداری" باب شود، فردا و پس فردا "عادت" میشود که البته چند سالی هست عادت شده است!
به همین علت، ایشان حتی در دوران اصلاحات هم با همه انتقاداتی که به دولت وقت و مجلس ششم وارد بود، هرگز به گونهای عمل نکردند که شأن و جایگاه این دو نهاد در نظام جمهوری اسلامی خدشهدار شود.
پس اگر رهبر انقلاب به دولت سفارش کردند که قانون را رعایت کند، این مساله را درک کنیم و خودمان هم چنین توقعی داشته باشیم، نه اینکه سرمان را در گریبان فرو کنیم و مسأله را نفهمیم!
هرگاه ایشان مجلس را دعوت کردند که با دولت همراهی کند، این را هم قبول کنیم و از مجلس چنین توقعی داشته باشیم، نه اینکه به هر بهانهای و در برابر هر انتقادی، مجلس و نمایندگان مجلس را به مخالفت با دولت، متهم کنیم.
اگر گفتند دولت را زیر سؤال نبرید، جلوی هر انتقادی نایستیم و فوراً ادعا نکنیم که «داری مخالف رهبری حرف می زنی!»