تحريف تورات و انجيل از ديدگاه قرآن

تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۳۸۹

بي‌گمان آنچه امروزه در اختيار مسيحيان و يهوديان قرار دارد و از آن به كتاب مقدّس تعبير مي‌كنند، غير از تورات و انجيلِ اصيلِ فرستاده شده بر دو پيامبر الاهی است.

گرداب- تحريف به معناي تغيير است. به گمان بسياري از دانشوران شيعه و سني، در تورات و انجيل - يا دست‌كم تنها در تورات - تحريف راه يافته است.
 
مستند بسياري از اينان آيات قرآن كريم است. سخن از تحريف تورات و اناجيل موجود، امري نامعقول است؛ با اين حال، تحريف تورات و انجيلِ اصيل از ظاهر برخي آيات قرآن كريم برمي‌آيد.
 
هدف اين نوشتار بررسي آياتي است كه بسياري از مفسّران شيعه و سني بر پايه ظاهر آنها، به تحريف آن دو كتاب آسماني يا يكي از آنها نظر داده‌اند. نگارنده با مراجعه به اين آيات و جست‌وجو در متون تفسيري شيعه و اهل‌سنّت، به بررسي اين مسئله پرداخته است. بر اساس اين پژوهش اغلب آيات بر اين ادعا دلالتي ندارند و تنها در يك آيه با كمك روايات شأن نزول مي‌توان ادعاي يادشده را ثابت كرد.

مقدّمه
قرآن كريم از نزول تورات و انجيل بر دو پيامبر بزرگ الهي، موسي و عيسي خبر مي‌دهد. بي‌گمان آنچه امروزه در اختيار مسيحيان و يهوديان قرار دارد و از آن به كتاب مقدّس تعبير مي‌كنند، غير از تورات و انجيلِ اصيلِ فرستاده شده بر اين دو پيامبر است.

نگاهي كوتاه به كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان نظريه آسماني بودن آنها را - به گونه‌اي كه مسلمانان درباره قرآن معتقدند - رد مي‌كند. ضمن اينكه بنابر اظهارات يهوديان، تورات نوشته شخص حضرت موسي بوده و به باور مسيحيان اناجيل چهارگانه را پس از وفات حضرت عيسي افراد بشري نوشته‌اند؛ بنابراين، هر دو ادعاي يهوديان و مسيحيان با اين اعتقاد مسلمانان كه خداوند تورات و انجيل را بر آن دو پيامبر فرو فرستاد، منافات دارد.

راه يافتن تحريف در هر كتابي حتي كتاب‌هاي آسماني امري محتمل است. البته سخن از تحريف تورات و انجيل موجود، امري نادرست است، اما در اينكه آيا تورات و انجيل اصيل تحريف شده‌اند يا نه، بين دانشوران مسلمان اختلاف هست. هدف اين نوشتار بررسي آياتي است كه بسياري از مفسّران شيعه و سني بر پايه ظاهر آنها، تحريف آن دو كتاب آسماني را نتيجه گرفته‌اند.

مفهوم تحريف و اقسام آن
لغت‌نويسان واژه تحريف را به معناي تغيير دانسته‌اند.2 خليل فراهيدي نيز استعمال اين واژه در قرآن را به همين معنا مي‌داند.3

تحريف را مي‌توان به دو بخش تقسيم كرد :
1. تحريف لفظي: كم يا زياد كردن الفاظ.
2. تحريف معنوي: برگرداندن عبارت از معناي واقعي خود با حفظ اصل الفاظ.

تحرير محل نزاع
چنان‌كه پيش‌تر بيان شد، بحث از تحريف تورات و اناجيلي كه امروزه در اختيار يهوديان و مسيحيان است، امري نامعقول است، چراكه اساسآ به اذعان پيروان اين دو دين، خداوند متعال كتاب‌هايي به نام تورات و انجيل بر حضرت موسي و عيسي نازل نكرده است، بلكه به اعتقاد يهوديان، تورات نوشته حضرت موسي و اناجيل چهارگانه نوشته پيروان حضرت عيسي است.4

محور بحث ما اين است كه بر اساس آيات نوراني قرآن كريم، خداوند متعال دو كتاب آسماني به نام‌هاي تورات و انجيل بر اين دو پيامبر بزرگ نازل كرده است. از سوي ديگر در برخي از آيات از تحريف آن دو كتاب فرستاده شده سخن به ميان آمده است. بسياري از مفسّران شيعه و اهل‌سنت نيز بر اساس ظاهر آن آيات موضوع تحريف آن دو كتاب يا دست‌كم كتاب تورات را پذيرفته و آن را به قرآن نسبت داده‌اند.

همچنين بايد دانست كه وقوع تحريف معنوي در هر كتاب آسماني و بشري محتمل است و در اين نوشتار ما در پي اثبات يا رد چنين نوعي از تحريف نيستيم. آنچه موردنظر اين نوشتار است بحث از تحريف لفظي تورات و انجيل است. حال پرسش اين است كه آيا به راستي مي‌توان با توجه به آيات قرآن كريم اين ادعا را ثابت كرد كه تورات و انجيل فرستاده شده بر موسي و عيسي را پيروان آن دو پيامبر الهي تحريف كرده‌اند؟

آيات قرآني بيانگر تحريف
در شش آيه از آيات نوراني قرآن كريم، از تحريف سخن به ميان آمده است:
آيه يكم. بقره: 75
«اَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ آيا انتظار داريد به [آيين] شما ايمان بياورند، با اينكه عده‌اي از آنان سخنان خدا را مي‌شنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مي‌كردند، در حالي كه آگاه بودند؟!»

در اين آيه خداوند متعال به مسلماناني كه اميد داشتند قوم يهود اسلام را اختيار كنند، مي‌گويد: اينان هم آنان‌اند كه كلام خدا را شنيدند و پس از فهميدن آن به تحريفش پرداختند.

درباره اينكه مراد از كلام اللّه در اين آيه چيست و آيا از اين آيه تحريف تورات و انجيل به دست مي‌آيد، نظريات مختلفي ارائه شده است:

1. تغيير و تأويل در كلمات القا شده به حضرت موسي
برخي از مفسّران مقصود از كلام اللّه را در اين آيه همان كلماتي دانسته‌اند كه در كوه طور به موسي القا شد و همراهان آن حضرت آن را شنيدند و پس از بازگشت از كوه طور به تغيير و تحريف آن پرداختند.5

البته قائلان به اين ديدگاه خود به دو دسته تقسيم مي‌شوند:

ـ شماري از آنها قائل به تغيير و تبديل آن كلمات‌اند.6

ـ برخي ديگر نيز بر تأويل كلام اللّه به دست همراهان حضرت موسي تأكيد دارند.7

بر اساس چنين برداشتي از آيه، اولا انجيل از موضع بحث خارج مي‌شود؛ ثانيا ديگر نمي‌توان اين آيه را دليل بر تحريف لفظي تورات و انجيل دانست.

2. تحريف معنوي تورات
گروهي از مفسّران شيعه و اهل‌سنّت، با اذعان به اينكه مقصود از كلام اللّه همان تورات است، تحريف به كار رفته در آيه را تحريف معنوي دانسته‌اند.8

3. تحريف لفظي تورات
گروهي ديگر از مفسّران بر اين باورند كه مقصود از تحريف در اين آيه، تحريف تورات است. ظاهر عبارت ايشان با قول به تورات لفظي سازگارتر است. اينان تغيير صفات پيامبر و آيه رجم را مصاديق چنين تحريفي شمرده‌اند9 و برخي، جمهور مفسّران اهل‌سنّت را بر اين عقيده دانسته‌اند.10

4. تحريف لفظي و معنوي تورات
برخي مفسّران نيز مقصود از تحريف را اعم از لفظي و معنوي تورات دانسته‌اند.11

بررسي و تحقيق: قطعي‌ترين نكته‌اي كه درباره اين آيه مي‌توان گفت اين است كه از آن، تحريف انجيل برنمي‌آيد؛ اما اينكه اين آيه در پي بيان تحريف تورات است يا نه، خود وابسته به اين است كه منظور از كلام اللّه در اين آيه همان تورات باشد، آن‌گاه بايد دانست كه مراد از تحريف آيا لفظي است يا معنوي.

اثبات چنين امري از دو راه ممكن است. پيش از آن، يادآوري مقدّمه‌اي كوتاه لازم مي‌نمايد:

قرآن كريم در سه آيه از ميقات حضرت موسيبا خداوند خبر داده است:
يك. «وَ وَاعَدْنَا مُوسَي ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً (اعراف: 142)؛ و ما با موسي، سي شب وعده گذاشتيم، سپس آن را با ده شب [ديگر]كامل كرديم. به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش [با او]، چهل شب تمام شد.

در اين آيه درباره توقف چهل روزه حضرت موسي در ميقات براي دريافت الواح تورات سخن به ميان آمده است.

دو. «وَلَمَّا جَاء مُوسَي لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْکَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَـكِنِ انظُرْ إِلَي الْجَبَلِ (اعراف: 143)؛ و هنگامي كه موسي به وعدگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد : پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!»

در اين آيه نيز، سخن گفتن حضرت موسي با خداوند متعال و تقاضاي رؤيت الهي و برآورده نشدن اين درخواست از سوي خداوند سبحان، به تصوير كشيده شده است.

سه. «وَاخْتَارَ مُوسَي قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلا لِمِيقَاتِنَا (اعراف: 155)؛ موسي از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براي ميعادگاه ما برگزيد.»

اين آيه نيز از انتخاب هفتاد نفر از قوم بني‌اسرائيل براي حضور در ميقات خبر داده است.

با توجه به اين مقدمه، دو راه ممكن ـ البته به طور فرضي و عقلي ـ براي اثبات تحريف تورات به مدد آيه 75 سوره بقره ارائه مي‌شود:

راه اول
اينكه بگوييم حضرت موسي تنها يك بار به ميقات خداوند رفته و در همان ميقات عده‌اي از قوم خود را به همراه داشته است و آن همراهان پس از اعطاي الواح تورات به آن حضرت و بازگشت به سوي قوم خود آن را تحريف كردند.

در بررسي اين نظريه بايد به سراغ قرآن رفت و حقيقت را جويا شد. قرآن كريم در سوره اعراف آيه 155 داستان انتخاب اين هفتاد نفر را براي حضور در كوه طور با حضرت موسي به تصوير مي‌كشد: «وَاخْتَارَ مُوسَي قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلا لِمِيقَاتِنَا.»

در اينكه آيا اين ميقات همان ميقاتي بوده است كه الواح تورات به وي داده شد يا اينكه، ميقات ديگري بوده است، ميان مفسران اختلاف وجود دارد.12

برخي مفسران بر اين باورند كه تنها يك ميقات وجود داشته است كه در همان جا تقاضاي رويت و اعطاي الواح تورات به آن حضرت صورت گرفته است.13

آيه 143 از سوره اعراف درباره ميقاتي كه تقاضاي رؤيت در آن صورت گرفت سخن به ميان آورده است: «وَلَمَّا جَاء مُوسَي لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْکَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَـكِنِ انظُرْ إِلَي الْجَبَلِ.»

برخي از مفسران شيعه اين تقاضا را از آنِ قوم موسي دانسته‌اند14 و عده‌اي نيز آن را درخواست همراهان آن حضرت يا همان هفتاد نفر دانسته‌اند15 كه در همان جا تورات به ايشان داده شد. اما ايراد اين سخن (وحدت ميقات) آن است كه الواح تورات پس از چهل شبانه‌روز به آن حضرت داده شد: «وَ وَاعَدْنَا مُوسَي ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً.»

اگر قائل به وحدت ميقات شويم لازم مي‌آيد كه اين هفتاد نفر در اين چهل روز همراه موسي بوده باشند و پيش يا پس از اينكه حضرت موسي الواح تورات را گرفت، تقاضاي رويت كرده باشند؛ حال آنكه دليلي بر اين ادعا اقامه نشده است. ضمن اينكه سير آيات چنين وحدتي را رد مي‌كند؛ زيرا در آيه 142 از چهل شبانه‌روز بودن ميقات آن حضرت دارد. در آيه 145 اعطاء الواح تورات به آن حضرت را بيان مي‌كند:

«وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِيلا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ؛ و براي او در الواح اندرزي از هر موضوعي نوشتيم و بياني از هر چيز كرديم. پس آن را با جديت بگير.»

در آيه 148 از سوره اعراف از گوساله‌پرستي قوم موسي در غياب ايشان سخن به ميان مي‌آيد:

«وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَي مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلا جَسَدآ لَهُ خُوَارٌ؛ قوم موسي بعد از رفتن[او]به وعدگاه خدا از زيورهاي خود گوساله‌اي ساختند؛ جسد بي‌جاني كه صداي گوساله داشت.»

آيه 150 از همين سوره بازگشت حضرت موسي را به سوي قوم خود بيان مي‌كند:

«وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَي إِلَي قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفآ؛ و هنگامي كه موسي خشمگين و اندوهناك به سوي قوم خود بازگشت.»

در آيه 155، از انتخاب آن هفتاد نفر از قوم آن حضرت براي آمدن به ميقات و رجفه سخن به ميان آمده است :

«وَاخْتَارَ مُوسَي قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ؛ موسي از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براي وعدگاه ما برگزيد و هنگامي كه زمين‌لرزه آنها را فرا گرفت [و هلاك شدند]، گفت: پروردگارا! اگر مي‌خواستي، مي‌توانستي آنان و مرا پيش از اين هلاك كني! آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام داده‌اند، [مجازات و] هلاك مي‌كني؟! اين، جز آزمايش تو چيز ديگر نيست.»

ذيل آيه نشان از آن دارد كه مراد از فعلي كه موجب رجفه گرديد همان گوساله‌پرستي آن قوم بوده است و روايتي هم از امام صادق نقل شده كه مراد از فتنه را در اين آيه گوساله‌پرستي قوم يهود معرفي كرده‌اند.16

از مجموع آيات و روايات برمي‌آيد كه سير آيات با تعدد ميقات سازگارتر است؛ بدين معنا كه حضرت موسي در ميقات اول خود الواح تورات را دريافت مي‌كند و پس از بازگشت و ديدن گوساله‌پرستي قوم خود، به همراه هفتاد نفر از قوم خود به ميقات دوم مي‌روند كه در آنجا قوم او تقاضاي رويت مي‌كنند.

راه دوم
راه دوم اين است كه با وجود تعدد ميقات، كلام اللّه در اين آيه ـ كه هم بر الواح تورات و هم بر كلمات خداوند با موسي در ميقات دوم اطلاق مي‌شود ـ مراد همان تورات باشد كه قوم آن حضرت آن را تحريف كردند. البته باورمندان به اين نظر براي اثبات ادعاي خود دليلي اقامه نكرده و احتمال ديگر را نيز نفي ننموده‌اند.

با توجه به اين اشكالات بر اين دو راه، نمي‌توان از اين آيه، تحريف تورات را به قرآن نسبت داد.

آيه دوم. بقره: 79
«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِاللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنآ قَلِيلا فَوَيْلٌ لَّهُم مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ؛ پس واي بر آنها كه نوشته‌اي ‌با دست خود مي‌نويسند، سپس مي‌گويند: "اين، از طرف خداست" تا آن را به بهاي كمي بفروشند. پس واي بر آنان از آنچه با دست خود نوشتند وواي‌برآنان‌ازآنچه‌از اين‌راه به دست مي‌آورند.»

خداوند متعال در اين آيه از نوشتن كتاب‌هايي از سوي برخي افراد و نسبت دادن آنها به خداوند خبر مي‌دهد.

تمام مفسران، افراد يادشده در اين آيه را علماي يهود دانسته‌اند؛ اما درباره اينكه مقصود از كتاب در اين آيه چيست، مفسران نظريات متفاوتي ارائه كرده‌اند:

1. نوشتن كتابي غير از تورات
بر اساس اين ديدگاه، برخي از بني‌اسرائيل به نوشتن كتابي غير از تورات پرداختند و اعلام كردند كه اين كتاب، كتاب خداوند است؛ حال آنكه مطالب موجود در اين كتاب با آيات تورات مخالف بوده است.17

2. تحريف معنوي تورات
بر اساس اين ديدگاه، كتاب ياد شده در اين آيه همان تورات بوده و قوم بني‌اسرائيل به تغيير معاني آن اقدام كرده، سبب تحريف معنوي در آن شدند.18

3. تحريف لفظي تورات
مفسران نخستين جهان اسلام به همراه برخي ديگر از مفسّران شيعه و سني اين آيه را دليل بر وقوع تحريف لفظي در تورات به وسيله قوم يهود دانسته و تغيير صفت پيامبر گرامي را مصداقي از آن تحريف معرفي كرده‌اند.19

بررسي و تحقيق: نگاهِ بدون پيش‌داوري به آيه پيش‌گفته ما را به اين نتيجه مي‌رساند كه بر اساس اين آيه، قوم يهود كتابي را نوشته بودند و مي‌گفتند كه اين كتاب يا مطلب در آن، از جانب خداوند است؛ حال ممكن است كه كتابي ديگر غير از تورات بوده باشد و نيز ممكن است كه مطلبي را در كتابي نوشته بودند و در تورات وارد مي‌نمودند.

نظريه تحريف لفظي تورات، شاهدي از خود آيه به همراه ندارد؛ از اين‌رو، نمي‌توان با استناد به اين آيه، نظريه تحريف لفظي تورات را به قرآن نسبت داد. ضمن اينكه تحريف معنوي نيز با ظاهر معناي آيه سنخيتي ندارد؛ چراكه در آيه سخن از كتابت و نوشتن است و اين معنا با مفهوم تحريف ناسازگار است.

با وجود اين، در برخي تفاسير روايتي نقل مي‌شود كه در آن، امام حسن عسكري(ع) ذيل همين آيه شريفه مي‌فرمايد:
«هذا القوم من اليهود كتبوا صفة زعموا انها صفة محمد (ص) و هي خلاف صفته و قالوا للمستضعفين منهم هذه صفة النبي المبعوث في آخرالزمان انه طويل عظيم البدن و البطن اهدف اصهب الشعر؛20 اينان قوم يهود بودند، سرِ خود صفتي را كه پنداشته بودند مربوط به محمّد است نوشتند؛ در حالي كه آن، خلاف ويژگي‌هاي آن حضرت بود، و به مردم مستضعف خود گفتند: اين، ويژگي پيغمبر آخرالزمان است: او فردي قد بلند، تنومند با شكمي بزرگ، گردن ستبر، ريش قرمز [يا سفيدي در موي سر] است.»

در روايت هم سخن از نوشتن صفتي است؛ حال اين عمل ممكن است به شكل نوشتن آن در تورات در عصر پيامبر اكرم باشد يا در كتابي مستقل.

به هر حال اگرچه نظريه تحريف لفظي تورات بر اساس اين آيه امري محتمل است، از اين آيه نمي‌توان به طور قطع تحريف لفظي تورات را استنباط كرد.

آيه سوم. آل‌عمران: 78
«وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقآ يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَي اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ در ميان آنها كساني هستند كه زبان خود را چنان مي‌گردانند كه گمان كنيد ]آنچه را مي‌خوانند[از كتاب]خدا[است، در حالي كه از كتاب]خدا[نيست!]و با صراحت [مي‌گويند: "آن از طرف خداست!" با اينكه از طرف خدا نيست، و به خدا دروغ مي‌بندند، در حالي كه مي‌دانند.»

خداوند متعال در اين آيه، از اين واقعيت خبر مي‌دهد كه برخي افراد به هنگام خواندن كتاب آسماني‌شان، زبان خود را مي‌چرخاندند، آن‌گاه پس از ايجاد تغيير در آن الفاظ، آنها را همان الفاظ واقعي معرفي مي‌كردند.

در اينكه اينان چه كساني بودند، مقصود از كتاب كدام كتاب است و سرانجام آيا از اين آيه تحريف كتاب آسماني تورات يا انجيل استنباط مي‌شود يا نه، نظريات گوناگوني ارائه شده است:

ديدگاه اول
بر پايه اين ديدگاه، چرخاندن زبان، كار برخي از بني‌اسرائيل بوده است، اما مقصود از كتاب، كتاب تورات نيست. قائلان به اين نظريه بر اين باورند كه بر اساس اين آيه بني‌اسرائيل، كتابي غير از يهود نوشته‌اند.21

ديدگاه دوم
به باور قائلان به اين ديدگاه مقصود از كتاب در اين آيه، همان تورات است. همچنين نتيجه كلي اين آيه همان تحريف تورات است؛ اگرچه برخي از مفسران تنها به اصل تحريف اشاره كرده‌اند،22 اما اغلب مفسران با معين كردن نوع تحريف، ديدگاه‌هاي متفاوتي ارائه كرده‌اند:

1. تحريف در قرائت تورات: گروهي بر اين باورند كه بر اساس اين آيه، بني‌اسرائيل تنها مرتكب تحريف در قرائت الفاظ تورات شدند.23

2. تحريف معنوي تورات: گروهي ديگر معتقدند كه بر اساس اين آيه بني‌اسرائيل با چرخاندن زبان، در معناي الفاظ تورات تغيير ايجاد كردند و مرتكب تحريف معنوي در آيات تورات شدند.24

3. تحريف لفظي تورات: در ميان كتاب‌هاي تفسيري شيعه و سني، مفسراني را مي‌توان يافت كه بر پايه اين آيه، تحريف لفظي تورات را به قوم يهود نسبت داده‌اند.25

بررسي و تحقيق: پيش از داوري درباره نظريات ارائه شده، لازم است برخي از واژگان آيه را بررسي لغوي كنيم.

واژه "يلوون" از ماده "لوي" به معناي "فتل الحبل" يعني پيچاندن است26 كه در اين صورت ظاهر آيه تحريف لفظي تورات را اثبات نمي‌كند، بلكه قدر متقن از معناي آيه اين است كه يهود زبان را در دهان مي‌پيچاندند و الفاظ را به گونه ديگري غير از آنچه در تورات آمده بود، ادا مي‌كردند و مي‌خواستند آن را به تورات نسبت دهند، اما اينكه چنين كاري به الفاظ تورات هم سرايت كرد يا نه، آيه از آن ساكت است. افزون بر آن، اساسآ روشن نيست كه مقصود از كتاب همان تورات باشد؛ بنابراين از اين آيه نمي‌توان تحريف لفظي تورات را ثابت كرد.

آيه چهارم. نساء: 46
«مَنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيّآ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنآ فِي الدِّينِ؛ بعضي از يهود، سخنان را از جاي خود، تحريف مي‌كنند و [به جاي اينكه بگويند: "شنيديم و اطاعت كرديم"]، مي‌گويند: "شنيديم و مخالفت كرديم!" و] نيز مي‌گويند: [بشنو! كه هرگز نشنوي! و] از روي تمسخر مي‌گويند :"راعنا [ما را تحميق كن!]" تا با زبان خود، حقايق را بگردانند و در آيين خدا طعنه زنند.

خداوند متعال در اين آيه به صراحت از تحريف كلمات و جابه‌جا كردن آنها به وسيله قوم يهود، خبر داده است.

با وجود اين، در اين آيه روشن نشده است كه مقصود از كلمات، كدام كلمات‌اند؟ مفسران شيعه و سني در اين‌باره نظريات متعددي ارائه كرده‌اند:

1. القاي شبهات فاسد
بر اساس اين ديدگاه، مقصود از كلمات در اين آيه، كلمات موجود در تورات‌نيست، بلكه مقصود القاي شبهات فاسد از طريق گرداندن زبان در دهان به وسيله قوم يهود بوده است؛ بنابراين، آيه بيانگر تحريف تورات به وسيله قوم يهود نيست.27

2. به كاربردن الفاظ در غير جاي خود
قائلان اين نظريه بر اين باورند كه بر اساس اين آيه، قوم يهود الفاظ را در غير جاي خود به كار مي‌بردند.28 بر پايه اين ديدگاه، تحريف تورات به وسيله قوم يهود از اين آيه برنمي‌آيد.

3. تغيير معاني الفاظ
برخي مفسران مقصود از تحريف را در اين آيه به معناي تغيير معاني الفاظ به وسيله يهود با توجه به اختلاف لغات عبري و عربي دانسته است؛29 بر پايه اين نظريه نيز، آيه بيانگر آن نيست كه يهوديان تورات را تحريف كرده‌اند.

4. تحريف معنوي تورات
برخي ديگر از مفسران، از اين آيه تحريف معنوي تورات به وسيله قوم يهود را نتيجه گرفته‌اند.30

5. تحريف لفظي تورات
بر اساس اين ديدگاه، مقصود از تحريف در اين آيه، همان تحريف لفظي تورات است.31

6. تحريف معنوي و لفظي
برخي از مفسران بر اين باورند كه اين آيه به نحو مطلق از تحريف تورات سخن گفته است؛ بنابراين، مقصود از تحريف در اين آيه، اعم از معنوي و لفظي است.32

7. تحريف لفظي، معنوي و تحريف كلام‌اللّه و تحريف كلام رسول‌اللّه
برخي از مفسران نيز مقصود از تحريف را در آيه اعم از لفظي و معنوي و نيز تحريف كلام اللّه و كلام رسول‌اللّه دانسته‌اند.33

بررسي و تحقيق  با توجه به معناي اصلي واژه تحريف كه به معناي تغيير است، بايد گفت كه اين معنا، هم با تحريف لفظي و هم با تحريف معنوي هر دو سازگار است؛ براي تعيين يكي از اين دو بايد قرائن و شواهد را جست‌وجو كرد.

به نظر مي‌رسد براي استنباط معناي درست آيه، بايد مجموع آيه را ملاحظه كرد. نگاهي جامع به آيه بيانگر اين حقيقت است كه جمله معطوف بر عبارت «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ» مي‌تواند مراد آيه را روشن سازد. عبارت معطوف كه در حقيقت مفسر عبارت يحرفون الكلم عن مواضعه است از مسخره كردن پيامبر اكرم از جانب قوم يهود در قالب تغيير معاني و جابه‌جا كردن معناي الفاظ با توجه به اختلاف لغات عبري و عربي خبر مي‌دهد.

ضمن اينكه برخي مفسران روايتي را ـ هرچند به طور مرسل ـ از امام حسن عسكري  نقل مي‌كنند كه بر اساس آن، قوم يهود با توجه به اختلاف لغات عبري و عربي به استهزاء رسول خدا  مي‌پرداختند و در اين هنگام اين آيه كريمه نازل شد.34

بنابراين از ظاهر اين آيه كريمه نمي‌توان تحريف لفظي را برداشت كرد و روايت موجود هم مؤيد اين مطلب است.

آيه پنجم. مائده: 13
«فَبِمَا نَقْضِهِم مِيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّآ مِمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ؛ پس به سبب پيمان‌شكني، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم و دل‌هاي آنان را سخت و سنگين نموديم. سخنان [خدا] را از موردش تحريف مي‌كنند و بخشي از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش كردند.

خداوند متعال در اين آيه از پيمان‌شكني‌هاي قوم يهود، تحريف و جابه‌جايي كلمات و نيز فراموش كردن آن كلمات از سوي قوم يهود خبر مي‌دهد. اين پيمان‌شكني‌ها سبب دور شدن آنها از رحمت خداوند و سنگ شدن دل‌هاي آنها شد.

حال پرسش اين است كه اولا مقصود از "كلمات"در اين آيه چيست؟ ثانيآ مراد از تحريف، كدام‌نوع از تحريف است؟

مفسران شيعه و سني در اين‌باره نظريات متعددي ارائه كرده‌اند:

1. تغيير در حكم خدا
برخي از مفسران درباره اين آيه تنها به اين نكته اشاره كرده‌اند كه بني‌اسرائيل در حكم خداتغييرايجاد كردند.35

2. نوشتن تورات به جاي توارت مفقود شده
برخي از مفسران بر اين باورند كه با توجه به گم شدن تورات در طول تاريخ ممكن است اين آيه اشاره به آن باشد كه جمعي از دانشمندان يهود به نوشتن تورات اقدام كردند، در نتيجه قسمت‌هاي فراواني از ميان رفت و قسمتي تحريف يا به دست فراموشي سپرده شد، و آنچه به دست آنها آمد، بخشي از كتاب واقعي حضرت موسي بود كه با خرافات زيادي آميخته شده بود و آنها همين بخش را نيز گاهي به دست فراموشي سپردند.36

3. تحريف معنوي
گروهي ديگر از مفسران مقصود از تحريف را تحريف معنوي دانسته‌اند.37

4. تحريف لفظي
برخي مفسران شيعه و سني با توجه به اين آيه، تحريف لفظي تورات را به قوم يهود نسبت داده‌اند.38

5. تحريف لفظي و معنوي
گروهي ديگر از مفسران نيز مقصود از تحريف را در اين آيه اعم از لفظي و معنوي دانسته‌اند.39


بررسي و تحقيق  چنان‌كه پيش‌تر بيان شد، تحريف به معناي تغيير است و اين معنا هم با تحريف لفظي سازگار است و هم با تحريف معنوي. در اينجا قرينه‌اي وجود ندارد كه نوع تحريف را روشن كند.

اما در صورتي مي‌توان ملتزم به تحريف لفظي تورات شد كه تغيير صورت گرفته در آيه موردنظر در آيه را اولا مربوط به تورات بدانيم؛ ثانيا اين تغيير را به الفاظ مكتوب تورات نيز سرايت دهيم؛ يعني در اينكه بر اساس اين آيه، قوم يهود كلماتي را تغيير مي‌دادند، ترديد نيست، اما آيا مقصود، تغيير كلمات تورات بوده است؟ اگر مقصود تغيير كلمات تورات بوده، آيا اين تغيير تنها در هنگام نقل‌قول بوده است يا اينكه افزون بر آن، به الفاظ مكتوب تورات نيز راه يافته است؟

از آيه كريمه نمي‌توان پاسخ اين دو پرسش را به دست آورد. پس، از اين آيه نيز نمي‌توان به تحريف لفظي تورات پي برد.

آيه ششم. مائده: 41
«وَمِنَ الَّذِينَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوکَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَـذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ؛ و [همچنين] گروهي از يهوديان كه خوب به سخنان تو گوش مي‌دهند، تا دستاويزي براي تكذيب تو بيابند، آنها جاسوسان گروه ديگري هستند كه خودشان نزد تو نيامده‌اند. آنان سخنان را از مفهوم اصلي‌اش تحريف مي‌كنند، و [به يكديگر] مي‌گويند: اگر اين كه ما مي‌خواهيم [به شما داده شد] و محمد بر طبق خواسته شما داوري كرد،[بپذيريد، وگرنه] از او دوري كنيد.»

خداوند متعال در اين آيه از برخي بني‌اسرائيل نام مي‌برد كه با جاسوسي و كارشكني در رسالت پيامبر اكرم، به تحريف كلمات مي‌پردازند.

سؤال اساسي در اين آيه آن است كه مقصود از كلمات و تحريف آنها چيست؟

مفسران شيعه و سني در اين‌باره ديدگاه‌هاي متفاوتي ارائه كرده‌اند :

1. تغيير احكام
گروهي از مفسران در مقام تبيين اين آيه، سخني از تحريف تورات به ميان نياورده و بر اين باورند كه اين آيه در مقام بيان آن است كه خداوند احكامي را بر قوم يهود وضع كرده بود، ولي آنها آن احكام را تغيير دادند؛ حال به گونه معنوي يا لفظي.40

2. تحريف معنوي تورات
گروهي ديگر از مفسران مقصود از كلمات را همان آيات موجود در تورات دانسته‌اند، اما تحريف را تنها تحريف معنوي تفسير كرده‌اند.41

3. تحريف لفظي تورات
مفسران ديگري نيز مقصود از تحريف در آيه را تحريف لفظي دانسته‌اند.42

4. تحريف لفظي و معنوي تورات
برخي از مفسران با توجه به اطلاق واژه تحريف، بر پايه اين آيه به رخ دادن تحريف لفظي و معنوي در تورات معتقد شده‌اند43

بررسي و تحقيق: آيه كريمه از تغيير كلمات سخن به ميان آورده و روشن ننموده است كه مقصود، تغيير كلمات تورات بوده است يا تغيير كلماتي ديگر. براي روشن نمودن اين وضعيت مي‌توان به ديدگاه‌هاي مربوط به سبب نزول آيه رجوع كرد. گويا دو دسته روايت درباره سبب نزول اين آيه وجود دارد:

1. بر اساس برخي اقوال، سبب نزول اين آيه تغيير حكم قتل عمد بوده است كه بني‌قريظه به دليل كمبود مال و نفرات نسبت به بني‌نضير بر خود تحميل كرده بودند؛ با اين توضيح كه اگر فردي از بني‌قريظه يكي از بني‌نضير را مي‌كشت، افزون بر قصاص، به پرداخت نصف ديه محكوم مي‌شد؛ ولي اگر كسي از بني‌نضير كسي از بني‌قريظه را مي‌كشت، تنها محكوم به پرداخت نصف ديه مي‌شد، اما به جاي قصاص، مجازات ديگري را بايد متحمل مي‌شد.
 
در يك حادثه مردي از بني‌قريظه، مرد ديگري از بني‌نضير را كشت و بني‌نضير مطابق با پيمان مذكور، تقاضاي ديه و نيز تحويل قاتل را دادند، كه بني‌قريظه اين درخواست را مخالف با تورات دانستند و پيشنهاد مراجعه به پيامبر اكرم و حاكم قرار دادن ايشان را مطرح نمودند كه آيه پيش‌گفته نازل شد.44

بر اساس اين روايات اساسآ سخني از تغيير در الفاظ تورات به ميان نيامده است و حتي باقي ماندن تورات بر احكام واقعي نيز تأييد شده است.

2. بر اساس برخي ديگر از اقوال كه امامان شيعه نيز آن را تأييد كرده‌اند، سبب نزول اين آيه تغيير حكم زنا از رجم به جلد بود. قوم يهود چنين كرده بودند و در گفت‌وگوي ميان پيامر اكرم Œ و ابن صوريان به اين امر اعتراف شد.45

روايات نوع دوم ميان شيعه و سني طرفدار بيشتري دارد، به ويژه آنكه از امامان شيعه و نيز صحابه بزرگواري همچون ابن عباس نقل شده است تا آنجا كه مرحوم امين‌الاسلام طبرسي اين شأن نزول را قول امام باقر و جماعتي از مفسران شمرده46 و برخي ديگر از محققان اين روايت و شأن نزول را روشن‌ترين روايت در اين‌باره دانسته‌اند.47

در اينجا پرسش مهم اين است كه آيا چنين تغييري به الفاظ موجود در تورات راه يافته بود تا بتوان به تحريف لفظي تورات حكم كرد يا نه؟

براي پاسخ به اين پرسش لازم است كه متن گفتار پيامبر اكرم خطاب به ابن صوريا و پاسخ ابن صوريا را نقل كنيم:

«انشدك باللّه الذي لا اله الا هو الذي فلق البحر لموسي (ع) ... و الذي انزل عليكم كتابه يبين لكم حلاله و حرامه و ظلل عليكم المن و السلوي هل وجدتم في كتابكم انّ الرجم علي من احصن؟ قال: اللهم نعم»؛48 تو را قسم مي‌دهم به خدايي كه جز او خدايي نيست، كسي كه دريا را براي موسي شكافت... و آن خدايي كه كتابش را بر شما نازل كرد تا حلال و حرامش را روشن سازد و خدايي كه «من» شيره مخصوص و لذيذ درختان [و هلوي] مرغان مخصوص شبيه كبوتر [را بر شما سايه‌بان قرار داد]= فرو فرستاد [،آيا در كتاب خود ديديد كه بر خود زناكار محصن [همسردار] مجازات سنگسار است؟»

به نظر مي‌رسد كه اگر در تورات آن زمان حكم زناي محصنه همان حكم اصلي يعني رجم بود، به فرستادن پيك نزد پيامبر اكرم  و ابن صوريا نياز نبود، بلكه با مراجعه به متن تورات موجود، نزاع بين بني‌قريظه و بني‌نضير رفع مي‌شد و آن حضرت نيز بدون اينكه نياز باشد از ابن صوريا سؤال كند، خود به تورات مراجعه و حكم واقعه را استخراج مي‌نمود. همچنين كيفيت پرسش از ابن صوريا و سوگندهاي مكرر رسول خدا براي اعتراف گرفتن از ابن صوريا و نيز پرسش به صيغه ماضي (= هل وجدتم) همگي تأييدي بر اين مطلب است كه حكم زنا در الفاظ تورات از رجم به جلد تغيير و تحريف يافته بود؛ لذا رسول خدا از ابن صوريا بر آن، اعتراف گرفت.

مي‌توان گفت كه اطلاق در آيه به لحاظ قسم دوم از روايات سبب نزول - كه از قوت لازم برخوردار است - انصراف به تحريف لفظي دارد. از اين‌رو، مي‌توان مدعي شد كه با توجه به اين آيه، قرآن كريم تحريف لفظي تورات را به قوم بني‌اسرائيل نسبت داده است.

نتيجه‌گيري
نتايج حاصل از اين تحقيق عبارت‌اند از :

1. تحريف معنوي در هر كتاب آسماني از جمله تورات و انجيل راه يافته است.

2. قرآن كريم در شش آيه، بني‌اسرائيل را متهم به تحريف كرده است، اما در هيچ‌يك از اين آيات، از تحريف انجيل نازل‌شده بر حضرت عيسي سخني به ميان نيامده است و در تمام آيات محور بحث، تورات است.

3. در پنج آيه از شش آيه موردنظر، مي‌توان اذعان نمود كه قرآن كريم درصدد آن نيست كه بني‌اسرائيل را تحريف‌كنندگان لفظي تورات نازل‌شده معرفي كند.

4. از آيه 41 سوره مائده با كمك روايات سبب نزول مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه قوم يهود به تحريف لفظي تورات پرداخته‌اند.
محمدحسین فاریاب
 

پى نوشت ها
1 دانشجوي دكتري كلام اسلامي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني €. دريافت: 21/3/88ـ پذيرش: 26/5/88.
2 ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 43 / اسماعيل‌بن حمّادجوهري، الصحاح تاج اللغة، ج 4، ص 1343 / فخرالدين طريحي،مجمع البحرين، ج 1، ص 490 / محمّدمرتضي زبيدي، تاج العروس، ج 1، ص 28.
3 ـ خليل‌بن احمد فراهيدي، العين، ج 3، ص 211.
4 ـ حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ، ص 99 / توماس ميشل،كلام مسيحي، ص 23 و 24.
5 ـ محمّدبن حسن طوسي، التبيان في تفسيرالقرآن، ج 1، ص 313/ سيدهاشم بحراني، البرهان في تفسيرالقرآن، ج 1، ص 252 /محمّد سبزواري نجفي، الجديد في تفسير القرآن، ج 1، ص 97 /محمّدجواد بلاغي، آلاءالرحمن في تفسير القرآن، ج 1، ص 102 /محمّدبن حسن شيباني، نهج‌البيان عن كشف معاني القرآن، ص165 / ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 313.
6 ـ ابوطاهر فيروزآبادي، تنويرالمقاس من‌تفسيرابن‌عباس،ص12.
7 ـ محمّد رشيدرضا، المنار، ج 1، ص 355.
8 ـ سيدمحمود آلوسي، روح المعاني، ج 1، ص 298 / سيدمحمّدحسين فضل‌اللّه، من وحي‌القرآن، ج 2، ص 197 / محمّدصادقي تهراني، الفرقان في تفسيرالقرآن، ج 2، ص 28.
9 ـ عبدالرحمن‌بن احمد نسفي، تفسير نسفي، ص 45 / محمود زمخشري، الكشّاف، ج 1، ص 156 / محمّدبن حسين قمي نيسابوري، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 1، ص 350 /طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، ج 1، ص 90 و 91 /محمّدبن احمد قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 352 /ابي الفرج جوزي بغدادي، الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 382 /جلال‌الدين سيوطي، الدر المنثور، ج 1، ص 198 / ابن ابي‌حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج 1، ص 149 / فضل‌بن حسن طبرسي،جوامع الجامع، ج 1، ص 109.
10 ـ سيدمحمود آلوسي، روح المعاني، ج 1، ص 298.
11 ـ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج 1، ص 561. البته وي تحريف الفظي را در صورتي كه تأثيري در احتجاج خداوند با بندگان نداشته باشد، مي‌پذيرد و نيز، ر.ك: محمّد صادقي تهراني، الفرقان في تفسير القرآن، ج 2، ص 28 / عبداللّه‌بن عمر بيضاوي، انوارالتنزيل،ج 1، ص 89.
12 ـ ر.ك: فضل‌بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 1، ص 285 /فخرالدين رازي، مفاتيح الغيب، ج 1، ص 565.
13 ـ ر.ك. سيد محمّدحسين طباطبائي، الميزان، ج 1، ص 212 /ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 1، ص 313.
14 ـ محمّدبن محمّدرضا قمي مشهدي، كنزالدقائق و بحرالغرائب،ج 5، ص 169.
15 ـ ابوالفتوح رازي، روض‌الجنان، ج 8، ص 374.
16 ـ محمّدبن مسعود عيّاشي، تفسير عيّاشي، ج 2، ص 31.
17 ـ محمّدبن جرير طبري، جامع‌البيان، ج 1، ص 300 / ابن ابي حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج 1، ص 154 / سيدمحمود آلوسي،روح‌المعاني، ج 1، ص 303 / محمدبن حسن طوسي، التبيان، ج 1،ص 102 / فضل‌بن حسن طبرسي، مجمع‌البيان، ج 1، ص 292.
18 ـ سيدمحمود آلوسي، روح المعاني، ج 1، ص 303. البته آلوسي يگانه ناقل اين قول است.
19 ـ ابن عباس، قتاده، ابن زيد و سفيان به نقل از: ابي‌الفرج جوزي، زادالمسير في علم‌التفسير، ج 1، ص 82 / ابي‌طاهر يعقوب فيروزآبادي، تنويرالمقياس من تفسير ابن عباس، ص 12 /طنطاوي، الجواهر في تفسير القرآن، ج 1، ص 91 / جلال‌الدين سيوطي، الدر المنثور، ج 1، ص 201 و 202 / ابوالفتوح رازي، روض الجنان، ج 2، ص 27 و 28 / سيد عبدالحسين طيب،اطيب‌البيان، ج 2، ص 173 / محمّدبن حبيب‌اللّه سبزواري نجفي،ارشاد الاذهان، ج 1، ص 17 / همو، الجديد في تفسير القرآن، ج 1،ص 101 / بهاءالدين لاهيجي، تفسير شريف لاهيجي، ج 1، ص 72/ سيدهاشم حسيني بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص258 / سيد نصرت امين بانوي اصفهاني، مخزن العرفان در تفسيرقرآن، ج 1، 380 / سيد علي‌اكبر قرشي، احسن الحديث، ج 1، ص173ـ174 / ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 316.
20 ـ عبدعلي عروسي حويزي، نورالثقلين، ج 1، ص 92 / محمّدمشهدي قمي، كنزالدقائق، ج 2، ص 61. صاحبان اين دو تفسيرروايت يادشده را از طبرسي نقل كرده‌اند. ر.ك: احمدبن علي طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 264.
21 ـ احمدبن ابي‌سعد ميبدي، كشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ص 11 /سيد علي‌اكبر قرشي، احسن‌الحديث، ج 2، ص 117 / محمّدبن حبيب‌اللّه سبزواري نجفي، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 65 / همو،الجديد في تفسيرالقرآن، ج 2، ص 87.
22 ـ محمّدبن جرير طبري، جامع‌البيان، ج 3، ص 232 / عتيق‌بن محمّد سورآبادي، تفسير سورآبادي، ج 1، ص 296 / سيدمحمّدحسين فضل‌اللّه، من وحي‌القرآن، ج 6، ص 121.
23 ـ محمّدجواد بلاغي، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 3، ص232 / محمّد مشهدي قمي، كنزالدقائق، ج 3، ص 140 / ملّافتح‌اللّه كاشاني، زبدة التفاسير، ج 1، ص 512 / محمّد صادقي تهراني، الفرقان، ج 5، ص 208 / حسن مصطفوي، تفسير روشن، ج4، ص 293 / سيد محمّدحسين طباطبائي، الميزان، ج 3، ص 265.
24 ـ ابوطاهر فيروزآبادي، تنوير المقياس من تفسير ابن عباس، ص50 / عبداللّه‌بن عمر بيضاوي، انوارالتنزيل، ج 2، ص 24 / محمود زمخشري، الكشاف، ج 1، ص 377 / فخرالدين رازي، مفاتيح‌الغيب، ج 8، ص 95 / طنطاوي، الجواهر في تفسير القرآن،ج 2، ص 131 / محمّدبن حسين قمي نيسابوري، غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج 3، ص 232 / محمّدبن احمد قرطبي، الجامع الاحكام القرآن، ج 2، ص 1146 / ملّا فتح‌اللّه كاشاني، منهج الصادقين، ج 2، ص 257.
25 ـ قتادة، ابن جريح و ربيع به نقل از محمّدبن حسن طوسي،التبيان في تفسيرالقرآن، ج 2، ص 508 و 509 / ابن عباس، به نقل از ابن ابي‌حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج 2، ص 684ـ689 و نيز به نقل از: محمّدبن جرير طبري، جامع‌البيان، ج 3، ص 232.
26 ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 262 / راغب اصفهاني، المفردات، ص 457.
27 ـ فخرالدين رازي، مفاتيح الغيب، ج 1، ص 95.
28 ـ سيد محمّدحسين طباطبائي، الميزان، ج 4، ص 373.
29 ـ سيد عبدالحسين طيب، اطيب البيان، ج 4، ص 93.
30 ـ محمّدبن جرير طبري، جامع‌البيان، ج 5، ص 75 / محمّدبن حسين قمي نيسابوري، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 5، ص52ـ61 / محمّدبن احمد قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 3، ص1480 / محمّدبن حسن طوسي، التبيان، ج 3، ص 213 / فضل‌بنحسن طبرسي، جوامع الجامع، ج 1، ص 604 / محمدبن حبيب‌اللّه سبزواري نجفي، الجديد في تفسير القرآن، ج 2، ص 295/ همو، ارشاد الاذهان، ج 1، ص 91.
31 ـ ابوطاهر فيروزآبادي، تنوير المقياس من تفسير ابن عباس، ص71 / عبدالرحمن‌بن احمد نسفي، تفسير نسفي، ص 177 / محمود زمخشري، الكشاف، ج 1، ص 516 / فضل‌بن حسن طبرسي، مجمع‌البيان، ج 3، ص 85 / محمّد مشهدي قمي، كنز الدقائق، ج 3،ص 417 / ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 3، ص 254.
32 ـ طنطاوي، الجواهر في تفسير القرآن، ج 3، ص 50 / عبداللّه‌بن عمر بيضاوي، تفسير البيضاوي، ج 2، ص 350 / سيد عبدالاعلي موسوي سبزواري، مواهب الرحمان، ج 8، ص 247 / حسن مصطفوي، تفسير روشن، ج 5، ص 401.
33 ـ محمّد صادقي تهراني، الفرقان، ج 7، ص 94.
34 ـ سيد هاشم بحراني، البرهان، ج 2، ص 68.
35 ـ محمّدبن‌حبيب‌اللّه‌سبزواري‌نجفي، ارشاد الاذهان، ج1، ص114.
36 ـ ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص 313.
37 ـ فخرالدين رازي، مفاتيح الغيب، ج 11، ص 148 / محمّدبن احمد قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 3، ص 169 / سيدعلي‌اكبر قرشي، احسن الحديث، ج 3، ص 237.
38 ـ ابوطاهر فيروزآبادي، تنوير المقياس من تفسير ابن عباس، ص90 / جلال‌الدين سيوطي، الدرالمنثور، ج 2، ص 268 / بهاءالدين الاهيجي، تفسير شريف لاهيجي، ج 1، ص 625 / افزون بر مفسرانيادشده، عبارات مفسراني همچون بيضاوي (انوارالتنزيل، ج 1،ص 417(، نسفي (تفسير نسفي، ص 214)، محمود زمخشري(الكشاف، ج 1، ص 615) و طنطاوي (غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 7، ص 68) نيز به تحريف لفظي نزديك‌تر است.
39 ـ محمّد رشيدرضا، المنار، ص 12. البته برخي از مفسران نيز هردو نوع تحريف را بيان كرده‌اند، اما در اين‌باره كه اين تحريفات درتورات بوده يا نه؟ نكته خاصي را بيان نكرده‌اند. ر.ك. محمّدبن حسن طوسي، التبيان، ج 3، ص 470 / محمّد صادقي تهراني، الفرقان، ج 8، ص 224 / سيد محمّدحسين طباطبائي، الميزان، ج5، ص 245.
40 ـ فضل‌بن حسن طبرسي، مجمع‌البيان، ج 3، ص 301 / سيدمحمّدحسين طباطبائي، الميزان، ج 5، ص 347 / محمّدبن حبيب‌اللّه سبزواري نجفي، ارشادالاذهان، ج 1، ص 91 / سيدمحمّدتقي مدرسي، من هدي القرآن، ج 2، ص 376 / محمّدمشهدي قمي، كنزالدقائق، ج 4، ص 117 / حسن مصطفوي، تفسيرروشن، ج 7، ص 75.
41 ـ محمود زمخشري، الكشاف، ج 1، ص 633 / بهاءالدين لاهيجي، تفسير شريف لاهيجي، ج 1، ص 655 / سيد علي‌اكبرقرشي، احسن الحديث، ج 3، ص 73.
42 ـ ابوطاهر فيروزآبادي، تنويرالمقياس من تفسير ابن‌عباس، ص93ـ94 / محمّدبن جرير طبري، جامع البيان، ج 6، ص 152ـ153 /فخرالدين رازي، مفاتيح الغيب، ج 11، ص 184.
43 ـ محمّدبن حسين قمي نيسابوري، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 7، ص 98 / عبداللّه‌بن عمر بيضاوي، تفسير بيضاوي،ص 429 / طنطاوي، الجواهر في تفسيرالقرآن، ج 3، ص 187 /محمّد رشيدرضا، المنار، ج 6، ص 389.
44 ـ علي‌بن ابراهيم قمي، تفسير قمي، ج 1، ص 168 / عتيق‌بن محمّد سورآبادي، تفسير سورآبادي، ج 1، ص 565.
45 ـ مقاتل‌بن سليمان بلخي، تفسير مقاتل‌بن سليمان، ج 1، ص475 / محمّدبن محمّدرضا قمي مشهدي، كنزالدقائق، ج 4، ص117 / احمدبن ابي‌اسعد ميبدي، كشف‌الاسرار و عدة‌الابرار، ج 3،ص 117 / سيد محمّدحسين طباطبائي، الميزان، ج 5، ص 339.
46 ـ فضل‌بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 3، ص 299ـ300.
47 ـ ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص 381ـ382.
48 ـ مقاتل‌بن سليمان بلخي، تفسير مقاتل‌بن سليمان، ج 1، ص475ـ476.
 
منبع: پایگاه تخصصی جنگ نرم