به گزارش
گرداب، مجله "فارین پالیسی" (foreignpolicy) در گزارشی به موضوع انتقال کوهن از وزارت خارجه آمریکا به گوگل پرداخته و از عنوان "مغز متفکر وزارت خارجه به گوگل میرود" استفاده کرده و مینویسد: "جرد کوهن" (Jared Cohen) مدافع بلند مرتبهٔ ورود وزارت خارجه به کشورداری قرن 21؛ وزارت خارجه را به سمت نیویورک ترک میگوید.
او در یک مصاحبه اختصاصی با فارین پالیسی درباره تجربیاتش در دولت و پروژههای جدیدش میگوید: «ایجاد "اتاق فکر/عمل" (think/do tank) با نام گوگل ایده (Google Ideas).»
استراتژیست دیپلماسی دیجیتال آمریکا در مورد سفر به ایران می گوید: «آنچه قصد داشتم بر آن تمرکز کنم، مصاحبه با رهبران مخالف دولت، مقامات دولتی و اصلاحطلبان بود. من با معاون رئیس جمهوری ایران و برخی رهبران مخالف مصاحبه کردم. اما سپاه پاسداران نیمه شب به اتاق من آمد و لیست کسانی که میخواستم با آنها مصاحبه کنم را پیدا کرد. آن واقعه، انجام برنامه اصلی من را غیر ممکن ساخت. اما منجر شد تا اتفاق مهمی رخ دهد؛ چرا که در نبود مکتوبات تحقیقات اولیهام به گشتن در کشور و یافتن دوستانی برای ارتباط با آنها پرداختم.»
این گزارش در ادامه آورده است، جرد کوهن در 2 سپتامبر، ساختمان ترومن را برای آخرین بار و پس از چهار سال کار در بخش "برنامهریزی سیاسی وزارت خارجه" آمریکا و خدمت در دو دولت "بوش" و "اوباما" ترک کرد. کوهن که در نوامبر 29 ساله میشود، در زمان خدمت در دولت توجهات زیادی را به خود جلب کرد - توجهاتی هم از نوع ستیز و هم ستایش - و این به دلیل تفکرات غیر معمول و خلاف عرفش در رابطه با کشورداری بود. تفکراتی نظیر؛ درخواست از دوستش "جک درسی" برای جلوگیری از اعمال تغییرات توییتر در روزهای پس از انتخابات ایران در تابستان گذشته؛ برای رهبری هیئتهای نمایندگی مدیران تکنولوژی شامل "اریک اشمیت" از گوگل جهت بررسی مشکلات تکنولوژیکی در عراق؛ و در نهایت برای 300 هزار طرفداران دیجیتالش.
"آن ماری سلوتر"، مدیر بخش برنامهریزی سیاسی وزارت خارجه با بیان اینکه خلا غیبت وی احساس خواهد شد، اضافه کرد: «دوران حضور جرد در بخش برنامهریزی سیاسی، مصادف با دورانی بود که در آن ما نه تنها نظرات و ایدههای جدید ارائه میدادیم بلکه راههای عملی کردن این ایدهها را نیز عنوان میکردیم. ما به عنوان اتاق فکر وزارت خارجه شناخته شده بودیم، اما در این دوران به اتاق فکر/عمل تبدیل شدیم.»
در نیمه اکتبر، کوهن شغل جدیدش را به عنوان مدیر گوگل ایده – بخش جدید موتور جستجوی گوگل که وی درصدد راهاندازی آن است - آغاز خواهد کرد. وی از تاریخ سه شنبه 7 سپتامبر نیز عضو غیر رسمی در شورای روابط خارجی است با تمرکز بر مقابله با افراطگرایی، نوآوری، تکنولوژی و کشورداری.
کوهن نویسنده دو کتاب "فرزندان جهاد" و "صد روز سکوت" است و علیرغم علاقهاش به رسانههای جدید، مالک کلکسیون بزرگی از کتابهای نایاب، امضاهای رؤسای جمهور و یادبودهای مبارزات انتخاباتی قرن 19 است.
گفتگوی کوهن با فارین پالیسی در مواردی همچون شغل جدیدش در گوگل، آنچه در دولت یاد گرفت، شروع علاقمندیش به تلفیق تکنولوژی و سیاستگذاری و آنچه که فکر میکند منتقدانش در اشتباهند، صورت گرفت. در ذیل گزیدهای از مصاحبه وی نقل میشود:
فارین پالیسی: زمانی که پژوهشگر آکسفورد بودید، نخستین سفر خود را برای یک پروژه تحقیقاتی به ایران داشتید. فهمیدم پروژه آن طور که برنامهریزی شده بود پیش نرفت. اما زمانی را که در ایران گذراندید و بعدها هم در کتاب خود، بچههای جهاد ذکر کردید، این سفر تحقیقات شما را در زمینه استفاده غیرمعمول از تکنولوژی برانگیخت. درباره آن به ما بگویید.
جرد کوهن:
آنچه قصد داشتم بر آن تمرکز کنم، مصاحبه با رهبران مخالف دولت، مقامات دولتی و اصلاحطلبان بود. من با معاون رئیس جمهوری ایران و برخی رهبران مخالف مصاحبه کردم. اما سپاه پاسداران نیمه شب به اتاق من آمد و لیست کسانی که میخواستم با آنها مصاحبه کنم را پیدا کرد. آن واقعه، انجام برنامه اصلی من را غیر ممکن ساخت. اما منجر شد تا اتفاق مهمی رخ دهد؛ چرا که در نبود مکتوبات تحقیقات اولیهام به گشتن در کشور و یافتن دوستانی برای ارتباط با آنها پرداختم.
بعد از چندی برایم بسیار روشن شد که در تحقیقاتم، اپوزیسیون واقعی ایرانی را اشتباه گرفته بودم. من مبهوت این ایده شدم که مخالفین و اپوزیسیون واقعی در ایران 67 درصد افراد زیر 30 سال هستند و پس از آن تمام سعی خود را کردم تا با تعداد بیشتری از آنها ملاقات کنم. حتی مایل بودم تا آنهایی را که جزء بسیج و طرفداران نظام بودند را هم ببینم.
در رابطه با ایده تلفیق تکنولوژی و سیاست، تجربهای برایم پیش آمد که از این قرار است: در شیراز بودم، در یکی از چهارراههای شلوغ آن- پنج یا شش کوچه مختلف بود که همه به یک بخش شلوغ منتهی میشد- و آنجا پر از جوانانی بود که مقابل مغازهها نشسته بودند و به موبایلهایشان نگاه میکردند. از یکی از آنها پرسیدم: چه کار میکنید؟
او گفت: «این جا ما از بلوتوث استفاده میکنیم.» و سپس سعی کرد که برایم بیشتر توضیح دهد: «این راهی است که من میفهمم امشب قرار است چکار کنم.» یکی دیگر تلاش میکرد که یک نوازنده ویولن برای گروهشان پیدا کند. تنها یک یا دو نفر از آنها بودند که میشد کارشان را سیاسی تفسیر کرد. اغلب اجتماعی و تفریحی بود. از یکی دیگر پرسیدم: نگران نیستید؟ شما این کار را آشکارا انجام میدهید، آیا نگران نیستید که دستگیر شوید؟ نگاهی به من کرد و گفت: «اوه. هیچ بالای 30 سالی نمیداند بلوتوث چیست.»
نتیجهای که گرفتم این بود که دو شکاف وجود دارد: شکاف نسلها بین افراد جوان - که اجتماعی شده و با این تکنولوژیها بزرگ شدهاند- و نسل بزرگتری که کمی دیرتر به آنها میرسد. دیگری یک شکاف نوآوری بین کمپانیهایی که محصول را برای محیطهای لوکس تولید میکنند – مثل جوامع باز و آزاد- و جمعیت سرکوبی شدهای که این نوآوریها را به کار میگیرند.
ف.پ: بیاید در رابطه با زمانی که در وزارت خارجه بودید صحبت کنیم. آیا میتوانید یکی از هیئتهای نمایندگی تکنولوژی را که رهبری میکردید انتخاب کنید و برایمان تعریف کنید؟ ما از هیئتهای تکنولوژی بسیار شنیدهایم اما دقیقا نمیدانیم که این عبارت به چه معناست.
ج.ک: با مورد اول آن شروع میکنم.
اولین هیئت تکنولوژی (وزارت خارجه) در آوریل 2009 درعراق ایجاد شد. من و 9 تکنیسین دیگر از بخش خصوصی، از جمله نمایندگان گوگل و یوتیوب در آن بودیم.
ما با مقامات ارشد دولتی در بغداد و حومه آن ملاقات کردیم. سپس با سربازان آمریکایی، NGOها، شرکتهای بخش خصوصی مثل اپراتورهای تلفن همراه، ملاقات داشتیم. با پرفسورها و مدیران آکادمیک و با تعداد زیادی از دانشجویان دیدار داشتیم. من هیئتی را رهبری میکردم که کارمندان آن اعضا سفارت بودند و من تنها فرد گروه از واشنگتن بودم.
آنجا با "آدام ارلی"، مشاور امور عمومی، روابط خیلی خوبی داشتم. کسی که حقیقتا فرد خلاقی است و این ایده را به ذهن من انداخت تا برخی از پرفسورها را به عراق ببریم. اکنون ما (در وزارت خارجه) اغلب هیئت پرفسورها و NGOها را در کشورهای دنیا هدایت میکنیم. اما هیئت افرادی متخصص در ابزارهای تکنولوژیکی را هدایت نکردیم. بنابراین من فکر کردم که چرا ما یک هیئت مدیران تکنولوژی را به عراق نبریم؟
فرضیه بسیار ساده بود: اگر شما کسانی که متخصص ابزارها هستند را با کسانی که در عراق تخصص دارند مرتبط کنید، نوآوریها و خلاقیتها شکل خواهد گرفت. من این دید را داشتم که این امر به اتفاق جالبی منجر خواهد شد. منطقی به نظر میرسید. سفارت نیز گمان کرد که این قضیه منطقی است. ایده به دنبال این بود:
بگذارید ببینیم که آیا این (ارتباط متخصصها) میتواند منجر به شرایطی شود که راهحلهای جدید را برای چالشهای قدیمی فراهم کند؟
ف.پ: آیا میتوانید از برخی از نتایج ملموس آن بگویید؟ آیا فکر میکنید که سفر موفقیتآمیز بود؟
ج.ک: از آن سفر پروژههای زیادی بیرون آمد: برای مثال ما برنامهای طراحی کردیم که برنامه کارآموزی آمریکا - عراق نامیده شد. مثلا به جای اینکه دانشجویان عراقی را به ایالات متحده ببریم تا در دبیرستانها و دانشگاهها تحصیل کنند، برای آنها در شرکتهای تکنولوژی دوره کارآموزی برقرار کنیم تا از نزدیک با محیطهای تکنولوژی آشنا شوند.
بنابراین
امروزه ما مهندسین جوان عراقی را به ایالات متحده میآوریم تا برای توییتر، Howcast, AT&T و غیره کار کنند. بعد از آنکه به عراق بازگشتند، بنابر ارتباطاتی که در ایالات متحده برقرار کردند و آنچه که در ایالات متحده آموختند، شبکههای خودشان را میسازند. آنچه آنها بدان باور دارند، نسخهای از دره سیلیکون (Silicon Valley) برای عراق خواهد بود. آنها پیشگامان خلاقیت و نوآوری در عراق پس از صدام هستند.
پروژه موزه هم جالب بود. عراق موزه ملی جالبی دارد که عامل غرور افسانهای است. 60 تا 70 درصد از آثار موزه که در سالهای اخیر دزدیده شده، به موزه بازگردانده شدهاند، اما موزه در بخشی از عراق است که به خاطر مسائل امنیتی برای عموم باز نیست. ما گفتیم که اگر مردم نمیتوانند آنجا بروند خوب است که یک حضور مجازی برای آنها ایجاد کنیم. بنابراین با بیش از 10 کمپانی مختلف همکاری کردیم. مثلا گوگل مهندسانی فرستاد و کل موزه را با فناوری street-view دیجیتال کرد. شرکتی به نام blue state digital که مسائل فنی سفرهای انتخاباتی اوباما را انجام میداد، پلتفورم مجازی آن را ایجاد کرد. howcast یک شرکت ویدئویی آنلاین است، این شرکت ویدئوهای how to را ایجاد کرد- اینکه اگر عتیقههای عراقی دزدیده شدند چطور اطلاع دهید و چه بکنید.
این مسائل چهره عراق را تغییر نخواهد داد اما آنچه که تلاش میکردم نشان دهم این بود که این هیئتهای تکنولوژی چه طور به پروژههایی منجر میشوند که بخش خصوصی در آنها سرمایهگذاری میکند. اگرچه این اقدامات در مراحل آغازین خود قرار دارند اما ممکن است در آینده روشی جدید برای کارهای بزرگتری باشند.
ف.پ: در رابطه با تکامل تفکری که در وزارت خارجه بود و امروز به عنوان کشورداری قرن 21 شناخته میشود صحبت کنید.
ج.ک: برای من هدف اصلی از اجرای این پروژه جمع کردن افراد و شرکای جدید برای اجرای ابتکارات جدید بود. بخش برنامهریزی سیاسی وزارت خارجه - جایی که من 4 سال در آن کار کردم - عموما به عنوان اتاق فکر شخصی وزیر خارجه شناخته میشود. وظیفه ما خلق ایدهها، نگاه جدید به مشکلات، تفکرات بلند مدت است و ارزشمندترین منابع این کار را در اختیار داریم که مهمترین آن، زمان است. در وزارت خارجه و شاید در دولت ایالات متحده، این تنها ما هستیم که اختیار نشستن و فکر کردن ایدههای بزرگ و آیندهنگری و جمعکردن قطعات به دور یکدیگر را داریم.
در چهارسالی که در برنامهریزی سیاسی بودم، برای سه مدیر ممتاز کار کردم: "استیو کراسنر" (Steve Krasner)، "دیوید گوردن" (David Gordon) و "آن - مری سلاتر" (Anne-Marie Slaughter) که بیش از همه آن بخش را به اتاق فکر/عمل تبدیل کردند. اغلب میگویم که بخش برنامهریزی سیاسی بسیار شبیه یک شرکت سرمایهگذاری است. شرکت سرمایهگذاری، یک ایده جدید را مییابد و برای آن سرمایهگذاری میکند؛ در برنامهریزی سیاسی نیز به دنبال ایدههای خلاقانه هستیم و سپس برای آنها ارتباط و رابطه تعریف میکنیم.
دولت ایالات متحده به طرز منحصر به فردی در جایگاه بزرگترین دلال ارتباطی دنیا قرار گرفته است و مقصودم از این، صرف حرف نیست. ما به وسیله همه سفارتخانهها و کنسولگریهایمان در سراسر دنیا و این واقعیت که مردم در اطراف دنیا به تماسهای ما پاسخ میدهند و نگاه جامع ما به مسائل مختلف داریم همه و همه این امکان را به ما میدهد تا دلالان خوبی باشیم. به همین دلیل است که وقتی شما از افرادی در درون دولت میشنوید که میگویند "کشورداری همانقدر که در مورد برقراری ارتباط است در مورد مذاکرده نیز هست" این حرف بیمعنی نیست.
البته ما هنوز مذاکره انجام میدهیم، هنوز نمایندگی انجام میدهیم، هنوز مبادلات دولت به دولت انجام میدهیم. اما این درباره ابزارهای جدید و کار با نوع جدید شرکا است. هیئتهای تکنولوژی یک مثال خوب برای این مورد است.
ف.پ: پس این بیشتر دور هم جمع کردن شرکتهای مختلف است تا خود تکنولوژی فی نفسه؟
ج.ک: این چیزی است که مرا ناامید میکند. دو برداشت اشتباه متداول درباره جنبههای تکنولوژی کشورداری قرن 21 وجود دارد. اولین برداشت اشتباه این است که گفته میشود جنبه تکنولوژی کشورداری قرن 21 تنها در رابطه با آن دسته از مقامات وزارت خارجه است که از توییتر و وبلاگنویسی استفاده میکنند. من فکر میکنم تکنولوژی یک ابزار ارزشمند برای این کار است، اما برای من این یعنی دیپلماسی عمومی 2.0.
زمانی که به کشورداری قرن 21 فکر میکنم، به آن تکنولوژی می اندیشم که به عنوان ابزاری برای قدرتمند کردن شهروندان، ارتقاء پاسخگویی بیشتر، شفافیت و ظرفیتسازی به کار میرود. آنچه تکنولوژی انجام میدهد این است که مردم را به اطلاعات متصل میکند، که همان رسانه جدید است؛ مردم را به یکدیگر متصل میکند که میشود یک رسانه اجتماعی و سپس یک راه جالب دیگر این است که تکنولوژی ابزاری است که مردم را به منابع واقعی متصل میکند، مثل بانکداری با موبایل و انتقال پول با موبایل یا پزشکی از راه دور.
نگرانی بعدی من این است که من تکنولوژی را میپذیرم اما نه بدون درک اینکه چالشها چیست. تفکرات من در طی سالها تکامل یافت. من فکر میکنم فرزندان جهاد را با یک دید خوشبینانه که تکنولوژی چه کار میتواند بکند نوشتم، امروز من آن دید خوشبینانه را حفظ کردم اما من از چالشهایی که داریم نیز آگاه هستم. میگویم که من یک تکنو-آرمانگرا نیستم اما یک تکنو-عملگرا هستم. من جنبههای منفی تکنولوژی را هم میدانم و در واقع، از جنبههای منفی تکنولوژی بسیار نگران هستم.
ف.پ: آیا نگران هستید که تلاشها و فعالیتهای افراد برای استفاده از رسانههای اجتماعی و گذاشتن اطلاعات شخصی بر روی اینترنت در کشوری مثل ایران، آنها - خصوصا دگراندیشان و فعالین حقوق بشر- را در خطر قرار دهد؟ آیا نگران فعال شدن امکان نظارت حکومت نظامی و پلیس هستید؟
ج.ک: تکنولوژی یک ابزار است، یک پلتفورم است. هیچکس به خاطر وبلاگ نویسی دستگیر نمیشود. افراد برای اختلافنظر دستگیر میشود. هیچکس به خاطر گذاشتن اطلاعات بر روی اینترنت دستگیر نمیشود، آنها برای فعال بودن دستگیر میشوند. من معتقدم که شما نباید ابزارها را سرزنش کنید، شما باید شرایط را سرزنش کنید.
ف.پ: به ما از کار آیندهتان در گوگل بگویید.
ج.ک: قرار است من مدیر بخش جدید گوگل به نام "گوکل ایده" شوم و آن یک اتاق فکر/عمل است. اکثر آن بر پایه تجربیات من در بخش برنامهریزی سیاسی است. برنامه این نیست که "بیاییم و همه منابع گوگل را دور هم جمع کنیم و با چالشهای جهانی مقابله کنیم."
درست مثل روش بخش برنامهریزی سیاسی که از طریق جمعآوری شرکا در داخل و بیرون از دولت (آمریکا) و از طریق بخشهای مختلف عمل میکرد، گوگلایده هم شبیه این کار میکند. این برنامه بر چالشهای سخت تمرکز میکند مثل مبارزه با تروریسم، مبارزه با افراطگرایی و منع گسترش سلاحها، و چالشهایی که مردم انتظار دارند تا بر آن تمرکز شود مثل توسعه و توانمندسازی شهروندان.
آنچه به آن علاقه دارم مدل گروه Swat و ایجاد مجتمعهای سرمایه و تکنولوژی با منابع و چشماندازهای مختلف برای راهحلیابی چالشها است. دلیلی که میگویم این اتاق فکر/عمل است، این است که شما به رویکردی جامع نیاز دارید تا فکر کنید و با چالشها با راههای مختلف مقابله کنید. در دولت، به رویکرد "کل دولت" استناد میشود و آن به معنی کار با بنگاههای متعدد برای افزایش ضریب نفوذ ایدهها و منابع است، گوگل ایده رویکرد "همه اجتماع" را خواهد داشت.
ف.پ: شما چه کاری در گوگل میتوانید انجام دهید که در وزارت خارجه امکان انجام آن نبود؟
ج.ک: مسائلی هست که بخش خصوصی میتواند انجام دهد اما دولت آمریکا نمیتواند. مسئله بزرگ منابع و قابلیتها است. چند صد مهندس کامپیوتر در وزارت خارجه وجود ندارد که بتواند چیزی خلق کنند؛ و صد البته این کاری نیست که دولت انجام میدهد. شما ضرورتا منابع مالی ندارید تا برای آن اختصاص دهید. آوردن جوانان با استعداد واقعا مشکل است. مکانیزمهای زیادی برای انجام آن وجود ندارد. در برخی از موضوعات نیز حساسیتهایی برای دولت برای وارد شدن در این مباحث وجود دارد.
منبع:
مشرق