
دشمن تا دندان مسلح به سمت آبادان پيشروي ميكرد و از اين هجوم گسترده كسي آگاهی نداشت. در اين ميان، يك جوان ساده به نام "درياقلي" متوجه اين قضيه ميشود و با دوچرخه كهنهاش چند كيلومتر ركاب ميزند تا خبر اين هجوم گسترده را به آگاهی مدافعان شهر برساند.
دریاقلی اوراق فروشی بود که در گوشهای از کوی ذوالفقاری آبادان و در گورستانی از اتومبیلهای فرسوده زندگی میکرد. در ماههای آغاز جنگ، آبادان در محاصره نیروهای دشمن بود و در کوران اختلافات داخلی جناحهای سیاسی و آشفتگیهای ماههای آغاز جنگ در آستانه سقوط قرار داشت، تقدیر این بود هنگامی که دشمن، غافلگیرانه از رودخانه بهمنشیر گذشته و وارد آبادان شده بود، تنها دریاقلی متوجه حضور و نیت شوم دشمن بشود.
دریاقلی در آن شب پاییزی آبان ماه 1359 با شجاعت و عزمی شگفت، مسافتی 9 کیلومتری را با وجود حضور دیدبانان دشمن و خطرات موجود، با دوچرخه کهنه خودش پشت سر گذاشت تا این خبر را به مدافعان شهر برساند و پس از آن بود که با حضور رزمندگان و مردم شهر، دشمن به آن سوی بهمنشیر رانده شد و یا تن به مرگ و اسارت داد تا حماسهای بزرگ پدید آید.
اگر هشیاری، عزم و دلیری این مرد گمنام که چند روز بعد به شهادت رسید، نبود، کسی نمیداند چه رخدادهای تلخی پیش میآمد و سرانجام چه سرنوشتی برای مردم ایران و حتی منطقه، رقم میخورد. دست کم این بود که آبادان با تلفاتی سنگین سقوط میکرد و باز پس گرفتنش، نیازمند نبردهایی خونینتر و پرهزینهتر از فتح خرمشهر بود!
جا دارد آنها که گذشته را به ارزانی میفروشند و به سادگی نفی میکنند، بدانند که اگر این شهیدان گمنام نبودند، آنها امروز چیز چشمگیری برای معامله کردن و فروختن نداشتند!
تابناک