گرداب- عروسك داراي تأثيرگذاري فرهنگي، تربيتي و اخلاقي است. كودكان به طور غيرمستقيم از عروسكهاي خود، الگو و سرمشق ميگيرند و از آموزههاي نهاني آنها تبعيّت و پيروي ميكنند.
عروسك باربي در اين خصوص جايگاه ويژهاي دارد، چرا كه به كمك تبليغات گستردهاي كه حول محور آن صورت ميگيرد به خوبي ميتواند مفاهيم مورد نظر طرّاحان خود را القا كرده و انتقال دهد. باربي از منظرهاي مختلف به عنوان الگو و سرمشق به كودكان و نوجوانان تحميل ميشود و چون آموزگاري مهربان، دستشان را گرفته و به تعليمشان ميپردازد و به طور غير آشكار به جامعه دختران پر احساس، آموزش ميدهد كه مردانِ امروز چه انتظاري از آنها دارند و به مردان نيز ميآموزد كه از زنان چه انتظاراتي بايد داشته باشند.
بدون شك بخشي از علل مهمّ الگو شدن باربي براي دختران، ايجاد گرايش شديد در مردان به مدل باربي است. وقتي توسنِ خواهشها و رغبت مردان به سوي زناني از جنس و نمونه عروسك ظريف اندامِ آمريكايي ره ميسپارد، بديهي است كه زنان براي شكار دل مردان، خود را به شكل و شمايل آن در آورند؛ چرا كه زنان به صورت ذاتي خواهان تسخير قلب مردان هستند؛ بنابراين خواستهاي مردان نيز، فشار مضاعفي را مبني بر الگوپذيري از مدل باربي بر آنها تحميل ميكند. امروزه سيل كالاهاي مورد نياز مردم با آرم باربي در سرتاسر جهان پراكنده شده است تا قالبِ زن مورد پسند مردان و الگوي دختران هماره در مقابل چشمان آنها باشد.
باربي نماد و سمبل فرهنگ آمريكايي با ويژگي تجمّلگرايي، مدگرايي و مصرفگرايي است كه تلاش ميكند به همراه خيل عظيم لوازم جانبي يا انبوه سربازان خود، نوع زندگي آمريكايي را به كودكان و نوجوانان جهان تحميل و مردان و زنان آينده را با فرهنگ و ارزشهاي خود تربيت كند.
زندگي زن آمريكايي آن هم با الگوي باربي مؤلّفههاي مختلفي دارد كه اين عروسك براي نهادينه كردن آنها طرّاحي شده است. مدل لباسهاي باربي، رقص، زندگي تجمّلاتي و فانتزي، مصرفگرايي محض، معاشرتهاي بيقيد و شرط، لذّتجويي و اباحهگري، دوري از معنويّت و همه و همه براي ساماندهي يك هدف، طرّاحي شدهاند، اينكه چگونه الگوي زندگي، سليقه و خواستهاي يك زن آمريكايي را ملكه ذهني كودكان نمايند و به همراه متعلّقات بيشمار باربي، نيازهاي زن عشرتطلب و رهاي آمريكايي را به عنوان نيازهاي متورّم شده و واقعي زنهاي آينده ملّتهاي ديگر جا بزنند.
از اين رو اگر باربي بتواند احساسات، عواطف، افكار، ذائقه و نيازهاي يك زن آمريكايي را به كودكان و نوجوانانِ غير آمريكايي انتقال دهد و خواستها و روحيّات آنها را متناسب با اهداف مهندسان و تئوريپردازان فرهنگي خود راهبري و هدايت كند به اهداف دراز مدّت خود كه همان استيلاي فرهنگي است، دست يافته است؛ چرا كه به طور طبيعي تغيير ذائقه و احساس نياز مصرف كنندگان، به مطالبات جديدي دامن ميزند.
دكترين فرهنگي آمريكا بر اومانيسم (بشر مداري به جاي خدامحوري)، ليبراليسم (اباحيگري)، سكولاريسم (عرفي انديشي و دنياگرايي) و هدونيسم (لذّت محوري) است. طبيعي است كه سياستمداران و استراتژيستهاي فرهنگي آمريكا تلاش کنند تا از طريق شيوه و راهكارهاي مختلف، بنيان فرهنگي خود را تقويت و آن را در آمريكا و در سراسر جهان بسط و تسرّي دهند. يكي از اين شيوهها، تربيت دخترانِ آمريكا و سراسر جهان با گزارههاي فرهنگي آمريكايي است. بنابراين به عنوان بهترين و كارآمدترين راه، اگر دختران ساير ملّتها با ارزشهاي آمريكايي تربيت شوند، اين دختران نقش همسران و مادران را در جوامع خودشان عهدهدار ميشوند؛ بنابراين مبتني بر ارزشهاي آمريكايي، جامعهشان را اداره ميكنند و اين مهمترين كاركرد تهاجمي يك فرهنگ مهاجم است كه شهروندان ديگر ممالك را با ارزشهاي خود بپروراند. اين گونه است كه باربي در استراتژي فرهنگي آمريكا واجدِ بالاترين تأثيرها و ارزشگذاريهاست.1
البتّه الگوي زندگي آمريكايي تنها به وسيله باربي تبليغ نميشود، بلكه باربي در اين زنجيره فرهنگسازي، تنها نقش يك حلقه مؤثّر را بازي ميكند.
در غرب، الگوگيري از باربي به حدّي رايج است كه خوانندگان و هنرپيشگان مشهور هاليوودي با صرف هزينههاي سرسامآور و رفتن به زير تيغ جرّاحان توانا، خود را به شكل و شمايل آن در ميآورند تا ذائقههاي باربي پسند مردم را اشباع کنند.
اينكه امروز غالب هنرپيشههاي معروف زن دنيا، اندام، مو، ابرو و آرايشي متناسب با مدل باربي دارند، شاهدي بر دامنه نفوذ پرنسس باربي بر بخشي از سربازان و مبلّغان با نفوذ خود است.
پيشتر در جامعه خودمان نيز مد شده بود كه افرادي براي زيبايي چهرهشان به جرّاحي پلاستيكي گونه و بيني اقدام ميكردند يا رنگ چشمان مشكي و زيباي خود را به وسيله لنزهايي به رنگ آبي و سبز تغيير ميدادند و نيز مادران باردار براي حفظ تناسب اندامشان به سزارين و سپس به شير خشك متوسّل ميشدند؛ در حالي كه به گواه همه متخصّصان، زايمان طبيعي و تغذيه بچّه از شير مادر، علاوه بر سلامت مادران، نقش مهمّ و اساسي در بازگشت تناسب اندام آنها ايفا ميكند.
بنابراين باربي ابتدا با ايجاد بيهويّتي، بياعتمادي و از خود بيگانگي، بنيان ارزشهاي پذيرفته شده كودكان و نوجوانان را فرو ميريزد و سپس الگوي خود را با لطايف الحيلي به آنها تحميل و تزريق ميكند.
ترفندهاي هوشمندانهاي كه براي ترويج و نهادينه كردن باربي به كار گرفته ميشود، بدان جهت است كه الگو و مدلي كه به واسطه باربي ارائه ميشود، داراي تفاوت و بلكه تضادهاي اساسي با فرهنگ و ارزشهاي پذيرفته شده كودكان اكثر كشورها است. از اين رو براي فتح قلعه دل كودكان، راهي جز حيلهگري و به كار بستن نيرنگهاي جذّاب و افسونگر وجود ندارد.
قصّة عروسك باربي
آقا و خانم اليود و روت هندلر در سال 1945 م. كمپاني "متل" را در "ايالت كاليفرنياي جنوبي" آمريكا تأسيس كردند. اين شركت ابتدا به توليد قاب عكس و مبلمان خانه ميپرداخت، ولي به مرور زمان و در نهايت به توليد اسباب بازي روي آورد.
كمپاني متل در سال 1955 م. براي تبليغ اسباببازيها در نمايشهاي تلويزيوني با كلوپ "ميكي ماوس" به همكاري پرداخت كه موجب دگرگوني ساختاري در تجارت اسباب بازي شد.
اين كمپاني چهار سال بعد به دليل علاقه دختر هندلر به عروسكهاي كاغذي، ساخت عروسك را دنبال كرد كه منجر به عقد قرارداد براي دريافت امتياز عروسك آلماني "لي لي" شد. عروسك لي لي برگرفته از شخصيّت، اندام و چهره يك زن خيابانگرد آلماني به همين نام بود. لي لي به عنوان يك قطعه كلكسيوني به بزرگسالان به ويژه به كلكسيونرهاي اسباب بازي فروخته ميشد. در مورد عروسك لي لي نقل قولهاي ديگري نيز وجود دارد، از جمله اينكه:
عروسك مو بور و شيك لي لي بر اساس شخصيّت يكي از داستانهاي مصوّر روزنامه "بيليت" ساخته شد و در سال 1955 م. در "آلمان" به بازار آمد. هدف لي لي جذب مخاطبان بزرگسال بود.2
كمپاني متل با ايجاد تغييراتي، صورت بندي نژادي عروسك لي لي را به "آنگلوساكسون" همانند كرد.3 با ايجاد تغييراتي در صورتبندي لي لي، عروسك باربي متولّد شد و به زودي در صفّ اوّل اسباب بازي ويژه دختران قرار گرفت.
باربي مخفّف باربارا از نام دختر كوچك رئيس كمپاني متل گرفته شده است. طرّاح تغييرات باربي، "جك رايان"، قبلاً طرّاح موشكهاي "اسپارو و هاوك" در پنتاگون (وزارت جنگ آمريكا) بود كه شركت متل او را به خاطر استعدادش در شناخت فرم هيكل زنان استخدام كرد.
اوّلين مدل باربي يازده اينچ و نيم قد داشت با موهاي دم اسبي، زلف چتري، لبها و ناخنهاي قرمز و خطّ چشم سياه پر رنگ. عروسكهاي اوّليه، پايهاي داشتند كه خيلي زود كنار گذاشته شد.4
باربي فيليپيني
در سال 1959 م. هر عروسك باربي به قيمت سه دلار فروخته ميشد، امّا بعدها باربيهاي ساخت كمپاني متل به قيمت 4500 دلار به فروش رفت. توليد و عرضه انبوه باربي، كمپاني متل را به يكي از ثروتمندترين شركتهاي جهان تبديل كرد؛ به گونهاي كه در هر دو ثانيه به طور متوسط تعداد پنج باربي در جهان به فروش ميرسيد و اگر كلّ باربيهايي را كه تا به حال در جهان توليد شده است به گونهاي در كنار هم قرار دهيم كه سر يكي در كنار پاي ديگري قرار گيرد، رشتهاي از عروسك باربي خواهيم داشت كه هفت بار دور كره زمين دور خواهد زد. فقط در "ايتاليا" تعداد عروسكهاي باربي از تعداد جمعيّت اين كشور بيشتر است.
تاكنون بيش از يك ميليارد عروسك باربي در حدود 140 كشور جهان به فروش رفته و در اروپا و آمريكا بيش از 90 درصد دختران بين سنين سه تا ده سال صاحب حدّاقل يك عروسك باربياند.5
در سال 1961 م. كمپاني متل، عروسك كِن، دوستپسر باربي را توليد كرد. باربي براي يك مدّت طولاني بدون اينكه با كِن ازدواج کند، دوستي و رفاقت خود را با او ادامه داد و بدين وسيله تبليغ و ترويج دوستي با پسران نيز در دستور كار باربي قرار گرفت. كِن با لباسهاي شيك و موهاي قهوهاي و نامي برگرفته از نام پسر آقاي هندلر، رئيس كمپاني متل بود. بعدها عروسكهاي "ميچ و اسكيپر" نيز به باربي و كِن ملحق شدند.
در سال 1968 م. كمپاني متل براي اينكه به باربي يك شخصيّت تربيتي جهاني ببخشد، اقدام به ساخت و فروش عروسكهاي سياه و زردي نمود كه هيكل و اندام آنها كاملاً همانند اندام باربي با رنگ و پوستي متفاوت بود. عروسك دو رگه آفريقايي ـ آمريكايي "كريستين" كه به باربي سياهان معروف بود، به بازار آمد. امّا اين تمامِ مسئله نبود، بازار بيش از يك ميلياردي زردپوستان در آسيا و همچنين تربيت غربي آنها، عروسك "كي يرا" باربي ژاپنيها و چينيها را روانه بازار كرد. در كنار اين دوست زرد پوست، عروسك "ترزا"ي آمريكاي لاتين به جمع دوستان باربي پيوست. آقاي مهرداد خليلي در مقالهاي كه تحت عنوان "شكست پرنسس آمريكايي، بگذاريد جنگ شروع شود" به رشته تحرير در آورده است، مينويسد:
«شركت متل، سازنده باربي براي گسترش بازار فروش خود حتّي عروسكهاي باربي با پوست قهوهاي، سياه و زرد توليد كرده تا دختران كشورهاي گوناگون با عروسكهاي باربي مكزيكي، ژاپني و هندي بازي كنند. امّا اين باربيها با وجود داشتن پوست تيره، فاقد خصوصيّات نژادي زنان سياه پوست هستند. احتمالاً اين روش موذيّانهاي است تا دختران كشورهاي گوناگون فكر كنند آنها هم بايد در بزرگسالي زني لاغر و بلند بالا باشند. به عنوان مثال خطّ توليد جديد عروسكهاي باربي فيليپيني، موها و رنگ پوست تيرهاي دارد، اين عروسكي است كه براي ساكنان جزيرهاي با درآمد سرانه 580 دلار آمريكا ساخته ميشود.» 6
از سال 1965م. كمپاني متل در راستاي تبليغ و ترويج باربي به ساخت و فروش اسباب بازيهاي جانبي و تكميلي آن پرداخت. اسباب بازي "ببين و بگو" در مهدكودكها، خودروهاي مسابقهاي احتراقي، اسباببازيهاي الكترونيكي، سرگرميهاي ويدئويي خانگي، پازلها و... بخشي از توليدات اين كمپاني بود.
در سال 1978م. كمپاني متل متأثّر از شعار رئيس جمهور وقت آمريكا، جيمي كارتر، مبني بر بسط و توسعه حقوق بشر در جهان، اساسنامه جهاني كودك را تنظيم كرد و به شكل قابل توجّهي شركايي را به صورت غيرانتفاعي در اتّحاديهاي پيرامون اساسنامه مزبور از سراسر جهان گرد آورد.
در سال 1986م. كمپاني متل براي ترويج باربي، شركت هنگ كنگي "اراكو" را تأسيس كرد و در سال 1988م. با كمپاني "والت ديسني" در جهت توليد و بازاريابي اسباببازيها و فيلمهاي شخصيّتهاي عروسكي و كارتوني معروف والت ديسني در سراسر جهان قرارداد همكاري بست. همچنين كمپاني متل در سال 1988م. كلّ سهام شركت اسباببازيسازي فرانسوي "اس.اي" را خريد و در سال 1998م شركت "كورجي توبز" انگليسي را تأسيس كرد.
با توجّه به گسترش نفوذ باربي، كمپاني متل در سال 1991م. شركت "آويوا"، توليد كننده اسباببازيهاي ورزشي را تأسيس كرد و در سال 1992.م به تأسيس شركتهاي بينالمللي پرداخت. اين كمپاني در سال 1993م مجموعه محصولات "فيشر پرايز"، توليد كننده اسباببازي پيش دبستاني را به خود ملحق كرد و در سال 1994م شركت "كرانسنكو" را براي توليد اسباببازيهاي معروف باربي در انگليس تأسيس كرد.
كمپاني متل در سال 1995م مقرّرات توليد و توزيع عروسكهاي بزرگ "كاپچ كيدز" را تدوين نمود و در سال 1997.م كمپاني اسباب بازي "نايكو" را در خود ادغام كرد. در سال 1997م خطّ توليد باربي دست به ساخت و عرضه عروسك معلول سوار بر ويلچر به نام "اسماعيل" زد. اين عروسك همان طور كه از نامش پيداست، نماينده ملّتهاي مسلمان بود كه با جسم عليل، ناقص و معيوبش، به هر صورت چهرهاي بدبخت و قابل ترحّم از مسلمانان نشان ميداد.
در سال 1998.م كمپاني متل، شركت اسباب بازيسازي انگليسي "پرنده آبي" را خريد. همچنين اين كمپاني در سال 1998.م "دختر مطلوب آمريكايي" را در دو مجموعة 3 تا 7 ساله و 7 تا 13 ساله توليد و عرضه كرد.
در سال 2000.م كمپاني متل امتياز مجموعه بازيها و فعّاليتهاي سرگرم كننده پيرامون داستانهاي "هري پاتر" شامل عروسكها، پازلها، خودروها ـ بازيهاي كامپيوتري ـ و فيلمهاي مربوط را با همكاري كمپاني سينمايي "وارنر" خريداري كرد. همچنين در سال 2001.م به معاهده جهاني چاپ و انتشارات "تي اچ كيو" براي گسترش و نشر بازيهاي آموزشي و نرم افزارهاي توليدي خود، شامل باربي، هاتوي، دختر آمريكايي، مچ باكس و فيشر پرايز وارد شد. در سال 2001.م باربي در اوّلين فيلم كامپيوتري به نامِ "باربي در فندق شكن" ظاهر شد. اين فيلم به طور ماهرانهاي در صدد تحريك انگيزه كودكان براي يادگيري رقص غربي باله بود. خلاصه اين كارتون يك ساعته به شرح زير است:
باربي و دختر كوچكي به نام كِلي ـ كه باربي را به عنوان يك الگو پذيرفته است ـ در حال تمرين رقص باله هستند كه به واسطه نااميدي كِلي از يادگيري رقص، ناچار به توقّف تمرين خود ميشوند. در اين هنگام باربي به كِلي ميگويد: اگر به طور مستمر تمرين كني ياد ميگيري، فقط بايد شجاعت تمرين كردن داشته باشي. باربي سپس به نقل داستان كلارا، بالرين معروف ميپردازد.
پس از اين فيلم، تعداد قابل توجّهي فيلم كامپيوتري، انيميشن، فيلم سينمايي، سكس، مستهجن و ... در مورد باربي با هدف آلودن دنياي پاك دختران و پسران به هوسهاي شهواني و سمت و سو دادن ذائقة فرهنگي آنها ساخته شد. البتّه اين رويّه منحصر به باربي نيست؛ بلكه بسياري از فيلمها و كارتونهاي غربي را شامل ميشود. براي نمونه به يك مورد از كارتونهاي معروف كه تلويحاً درصدد تبليغ و نهادينه كردن آرمانها و آرزوهاي رژيم صهيونيستي است، اشاره ميكنيم:
در كارتون "لوك خوش شانس" گانگستري سفيدپوست كه نماد كلانتر و قانون اومانيستيِ آمريكايي است و هميشه وِرد زبانش تنهايي، غريبي و آوارگي خودش است، با چهره و اخلاق نيكو ـ كه با وجود اسب بذله گويش، سالي و سگ خنده رويش، بوشويك، جذّابيت دو چنداني مييابد ـ هميشه در جستوجوي مجرمان و تبهكاران است و هيچ گاه با شكست رو به رو نميشود. در بعضي از قسمتهاي آن شاهديم كه لوك متمدّن و مهربان، فرشته نجات سرخپوستان ساده لوح و مردمي از فرقههاي مذهبي خرافي است و اگر نبود لوك، جنگ قبيلهاي و ظلم و تبهكاري همه جا را فرا ميگرفت. بالأخره براي ما هنوز جاي اين سؤال باقي است كه خانه لوك كجاست؟ و چرا هميشه در پايان غرورانگيز پيروزيهايش در غروبي زيبا به سمت خورشيد ـ نماد سرزمين موعود در كتاب مقدّس يهود ـ ميرود.
فارغ از اين موضوع، باربي در طول ساليان گذشته، بيش از 500 بار بازسازي و اصلاح شد و هر بار به الگودهي نسلهاي جوانِ نوظهور پرداخت. با وجود اين، كمپاني متل همواره ساختار و چهارچوب اوّليه باربي را حفظ كرد.
متل، هيچ گاه فيزيك اصلي باربي را تغيير نداد؛ امّا پيوسته جزئيّات آن را با دقّت تغيير ميداد تا آن را با مُد روز هماهنگ سازد و سطح رقابت را حفظ كند. باربيهاي اوّليه بوي مداد شمعي ميدادند، رنگ پوستشان به مرور زمان ميپريد، ولي اين مشكلات اوّليه به سرعت بر طرف شد. افزوده شدن تعداد بيشماري حركت بدن در حالت چهره به باربي، واقع نمايي آن را بيش از پيش كرد و به تدريج باربيهاي سياه پوست و زرد پوست و آمريكاي لاتين به جمع باربيهاي مو بور و چشم آبي پيوستند.7
باربي در نقشها و شخصيّتهاي متفاوت از جمله پرستار، افسر پليس، سرباز، آموزگار، پزشك، دندانپزشك، دامپزشك، خواننده موسيقي راك، ژيمناست، كاراگاه، افسر نيروي دريايي، افسر خلبان، مهماندار هواپيما، دزد، گدا، رقّاص، فاحشه و... عرضه شد كه اين شخصيّتپردازيها در راستاي كاركرد تربيتي باربي بود.
باربي در عرصه سياست نيز به طور فعّال حضور داشت، او در ادامه جنگ رواني غرب، عليه انديشههاي اسلامي واردِ عرصه شد و مبارزه با فرهنگِ شهادتطلبي را در دستور كار خود قرار داد. باربي انتحاري و شهادتطلب كه پس از فرياد "الله اكبر" با فشردن ضامن كمربند انفجاريش منفجر ميشد، به طور غيرمستقيم تلاش ميكرد تا فرهنگ شهادتطلبي يا تنها سلاح پيروز و بيرقيب مسلمانان را، در ميان كودكان به تمسخر گرفته و با غيرمنطقي جلوه دادن آن، نسلهاي آينده را از دستيازي بدان محروم سازد.
با توجّه به گسترش روز افزون تبليغات ضدّ اسلامي و ضدّ شهادتطلبي در غرب، اين بار يك كارخانه اسباببازي سازي آمريكايي سعي نموده تا با ساخت عروسكهاي باربي كه در ميان كودكان، محبوبيّت خاصّي دارد، تفكّرات ضدّ اسلامي را در ميان آنها گسترش دهد. اين اقدام كه از سوي كارخانه متل آمريكا صورت پذيرفته و طيّ آن عروسكهاي به اصطلاح شهادتطلب باربي، خود را با فشار دادن يك دكمه، منفجر ميكنند با اعتراض برخي مجامع اسلامي و فلسطيني مواجه شده است... يكي از مسئولان حماس اعلام كرد: «اين اقدام در راستاي كوبيدن هر چه بيشتر روحيه شهادتطلبي در ميان زنان و كودكان فلسطيني است.»8
باربي با حضور در رقابتهاي انتخاباتي؛ بُعد ديگري از فعّاليتهاي سياسي خود را به نمايش ميگذارد. او با تبليغ كانديداهاي خاص، مردم را به نفع آنها تحريك و تهييج ميکند. باربي در عرصه جنگ و نظاميگري نيز حضور دارد. او براي تهييج سربازان آمريكايي، لباس نظامي ميپوشد، سلاح آمريكايي به دست ميگيرد و براي اهداف آمريكايي تن به جنگهاي خونين و طولاني ميدهد و بدين وسيله افكار عمومي جوانان آمريكايي را، متأثّر از خواستهاي سياستمدارانِ كاخِ سفيد ميكند.
عروسك سندي
در طول 40 سال گذشته، عروسك باربي در عرصه سياست آمريكا فعّال بوده است. در طول انتخابات ايالتي و ملّي، باربي بسيار فعّال است. در طول جنگ "ويتنام"، "گرانادا"، "پاناما" و در انتهاي جنگ سرد، باربي نقشهاي متفاوتي را ايفا كرد. در طول جنگ عراق و آمريكا در سال 1990.م عروسك باربي با پوشش يونيفرم نظامي آمريكايي به تهييج افكار عمومي پرداخت. پس از واقعه 11 سپتامبر نيز باربي با پوشيدن يونيفرم نيروهاي نظامي ضدّ تروريست، با ايفاي نقش جديد خود به تهييج افكار عمومي پرداخت. تيتر آگهيهاي تبليغاتي باربي براي نبرد ضدّ تروريسم اين بود: باربي ـ روح آمريكايي.9
اكبر مظفّري
پينوشتها:
1. روزنامه ايران، 31 شهريور 81، ص 6.
2. هفته نامه نداي ايران، 10 بهمن 83.
3. «آنگلوساكسون نام عمومي قبايل ژرمني (آنگلها، ژوتها، ساكسنها) بود كه در قرن ششم ميلادي بريتانيا را تصرّف كردند.» فرهنگ فارسي عميد، نوشته حسن عميد، ج 1، ص 58.
4. هفته نامه نداي ايران، 10 بهمن 83.
5. همان.
6. روزنامه ايران، 31 شهريور 81، ص 6.
7. هفته نامه نداي ايران، 10 بهمن 83.
8. سايت خبرگزاري مهر، 15 ارديبهشت 84.
9. روزنامه ايران، 4 مهر 81، ص 6.
منبع: ماهنامه موعود شماره 115