حقیقت این است که بعضی از چالشها هدفشان به چالش کشیدن حماقت افراد است. نمونه مشخص آن چالش مانکن در اتاق عمل است که فیلمش میان کاربران ایرانی دست به دست میشود.
موجهای وبلاگی، پدیدهی آن روزهای اواسط دهه هشتاد بود. دهها وبلاگ به صورت هم زمان به یک موضوع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... می پرداختند یا با تغییر قالب یا به کار بردن یک پوستر مشترک سعی در ایجاد موج رسانهای مردمی خارج از رسانههای رسمی می کردند.
با ورود شبکه های اجتماعی تحت وب مانند فیس بوک، گوگل پلاس و نمونه های ایرانی آن مثل کلوپ، مهاجرت از وبلاگ به این شبکهها شروع شد. شبکه های اجتماعی حالا این امکان را به مخاطب می دادند که حجم بالایی از اطلاعات را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارند. امکان اشتراک گذاری عکس و فیلم در کنار متن از دیگر جذابیتهای این شبکهها بود. شبکه های اجتماعی افراد بیشتری را نسبت به وبلاگها به سمت خود جذب میکرد ولی به دلیل وبمحور بودن آن و نیاز به یک رایانه که کاربر را به حضور در یک نقطه خاص مانند خانه یا دانشگاه محدود میکرد، امکان حضور همه مردم را فراهم نمی کرد. همین محدودیت مکان، محدودیت زمان را هم سبب میشد؛ به عبارتی کاربر برای آنکه ساعتها آنلاین باشد باید پشت سیستم رایانه خود قرار میگرفت.
«موج سازی» در شبکههای اجتماعی آسان تر از وبلاگها بود؛ کاربری که در گذشته و حتی زمان حال توانایی ایجاد محتوا نداشت با تغییر عکس پروفایل خود در موج ایجاد شده مشارکت میکرد. در شبکههای اجتماعی از آنجا که شبکه ای از ارتباطات بین افراد را فراهم می کنند، سرعت فراگیری یک موضوع بسیار بالاتر از وبلاگها است.
با ورود گوشیهای هوشمند و استفاده از شبکههای اجتماعیِ موبایل محور سد ورود مردم عادی به این گونه از ارتباطات شکسته شد. این روزها با تعداد بسیار بالایی از مردم روبهرو هستیم که دارای تلفن همراه هوشمند هستند و با یک سیم کارت متصل به اینترنت، در تمامی مکانها و در تمامی زمانها دسترسی به شبکههای اجتماعی و ارتباطی دارند.
پیامهای متنی، صوتی و تصویری در قالب فیلم و عکس به سرعت و به سهولت منتقل می شوند. نوجوان، میانسالان و حتی کهن سالان به راحتی امکان استفاده از آن را پیدا کردهاند به شکلی که شبکه های اجتماعی موبایلی به بخش قابل توجهی از زندگی مردم تبدیل شده است.
تمام این عوامل سبب شد که ایجاد موج در شبکههای اجتماعی
موبایل محور هم سریعتر و هم وسیعتر اتفاق بیافتد و آنچه در فضای مجازی شکل میگیرد
تبعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی خاص خود را در فضای حقیقی نمایانگر کند.
دعوت به چالش دوستان و آشنایان در شبکههای اجتماعی یکی از پدیدههای منتج شده از فراگیر شدن این شبکههاست. چالش در شبکههای اجتماعی به نوعی دعوت از دوستان و آشنایان برای انجام کاری خارج از عرف جامعه است. امکان به اشتراک گذاری فیلم در شبکههای اجتماعی، یکی از بهترین بسترها را برای همه گیر کردن چالش ها فراهم کرد.
موجهای رسانهای در شبکههای اجتماعی عموما واکنش کاربران به یک خبر یا اتفاق است که خود را در قالب تغییر عکس پروفایل و یا به اشتراک گذاشتن یک عکس و یا نوشتن چند خط و بارگذاری آن در صفحه شخصی نشان می دهد. مانند تسلیت برای فوت یک هنرمند، خوشحالی از پیروزی تیم ملی یا حمایت از یک سیاستمدار. هشتگ ها نیز در ایجاد و شکل گیری موجهای رسانهای نقش بسزایی دارند.
با این وجود چالشها عموما مبتنی بر انجام یک عمل و اقدام در فضای حقیقی است. نمیتوان گفت شرکت در یک چالش فی نفسه اقدام خوب یا بدی است. در حقیقت شبکههای اجتماعی بستری را ایجاد کردهاند که کاربران نه تنها فکر و نظر خود را در آن به اشتراک بگذارند بلکه تجربهها و رفتارهای خوب و بدشان را نیز در معرض دید دیگران قرار دهند. در فضای مجازی و خصوصا در شبکههای اجتماعی موبایلی با شکسته شدن تعریف مرزهای جغرافیایی در کمترین زمان ممکن میشود که یک چالش از یک کشور در گوشهای از جهان به کشوری دیگر منتقل شود و چه بسا از کشور مبدا استقبال پر شورتری شود.
مبدا چالشی مانند چالش مانکن که در ایران فراگیر میشود در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران است ولی بستر شبکههای اجتماعی محمل انتقال آن به ایران میشود؛ یا چالشی مانند سطل آب یخ که برای حمایت از بیمارهای ALS اولین بار در آمریکا شکل گرفت و به دیگر نقاط جهان رفت.
باید در نظر گرفت که خود چالشها نیز بستری برای انتقال یک فرهنگ هستند. کاربران اگر چشمبسته، بدون منطق، فقط به صرف همراهی با یک موج یا به عنوان یک سرگرمی در چالشی شرکت کنند و دیگران را به چالش دعوت کنند چه بسا ناخواسته در فضای حقیقی برای دیگرانی ضرر و خسارت ایجاد کنند.
حقیقت این است که بعضی از چالشها هدفشان به چالش کشیدن حماقت
افراد است. نمونه مشخص آن چالش مانکن در اتاق عمل است که فیلمش میان کاربران
ایرانی دست به دست میشود. شاید شروع کننده چالش مانکن در ابتدا با هدف سرگرمی
کلیپی از یک مهمانی خانوادگی یا جمع دوستانه منتشر کرده باشد ولی هیچ وقت فکرش را
نمیکرده است که جان یک بیمار و یا یک نوزاد در چنین چالشی به بازی گرفته شود؛ یا چالش هایی که برای حیا زدایی و غیرت زدایی از خانوادهها
و زوجهای جوان در قالب عکسهای خارج از عرف و دین در فضای مجازی منتشر شدند.
جدای از این با توجه به تفاوت بین فرهنگها و زبانها، گاه
چالش ها با یک هدفی آغاز می شود ولی در کشوری دیگر و فرهنگی دیگر
از هدف اولیه آن که چه بسا خیر هم بوده، فاصله گرفته است. مانند چالش سطل آب یخ که هدفش کمک به بیماران با جمع
آوری کمک مالی بود، اما وقتی این چالش به ایران رسید جنبهی طنز و شوخی آن فراگیر شد.
البته کاربر هوشمند با استفاده از ابزار عقل، هنر و خلاقیت می تواند به جای آنکه پیرو یک چالش بی محتوا یا بد محتوا باشد، خود مبدع چالش جذابی باشد که نتیجه اش ارتقای فرهنگ جامعه و اخلاق و رفتار مردم باشد. دیوار مهربانی که تلاشی برای ترویج فرهنگ انفاق بود، چالشی بود که خیلی از کاربران از آن استقبال کردند. هر چند انتقاداتی به آن وارد بود ولی در فضای چالشهایی که در آن برهه زمانی شکل میگرفت قدم مثبتی بود. چالش بوسیدن دست پدر و مادر یا چالش کشیدن دست نوازش بر سر بچه یتیم و خریدن لباس نو در شب عید برای کودکان کار نمونه هایی دیگر از این قبیل چالش ها هستند.
خوبیهای بسیاری هست که گرد غفلت و فراموشی در جامعه بر روی آنها کشیده شده است و نیاز است برای احیای آنها خودمان و دوستانمان را به چالش بکشیم. تا این چنین چالش هایی هست چه نیازی به تقلید کورکورانه از چالشهایی داریم که فرهنگ و اخلاق جامعه ما را به چالش میکشد؟