یادداشت؛

شایعه سازان پلاسکو، همان قدرت طلبان «عصر اطلاعات» هستند!

تاریخ انتشار : ۰۴ بهمن ۱۳۹۵

اتفاقی که برای پلاسکو افتاد و حاشیه های آن به سوژه ای داغ برای مردم تبدیل شد. در این بین بسیاری از شایعات به وجود آمده در شبکه های اجتماعی و تکذیب هایی که نسبت به آنها در رسانه ملی منتشر می شد، تشویش ذهنی مردم را در پی داشت.

گروه فرهنگی و اجتماعی گرداب؛ فروریختن برج تجاری پلاسکو، شوک بزرگی برای مردم تهران بود. جایی که به یک مکان نوستالوژیک برای عموم تبدیل شده بود و مرجعی برای خرید پوشاک مردم به حساب می آمد.

شایعه سازان پلاسکو، همان قدرت طلبان «عصر اطلاعات» هستند!

شوک بزرگتر زمانی رخ داد که که اخباری مبنی بر زیر آوار ماندن تعدادی از آتش نشان ها و مردم عادی منتشر شد. موجی از نگرانی بین مردم شکل گرفت و همه منتظر رسیدن اخبار تکمیلی در این باره بودند. در شبکه های اجتماعی سیل تصاویر و خبرها به سرعت به مردم می رسید، اخباری که با یکدیگر تناقض داشتند. در بعضی از موارد از زنده بودن عده ای زیر آوار خبر می دادند و گاهی از پیدا شدن پیکر مطهر تعدادی از آتش نشان ها.

صداوسیما، برای پوشش این اخبار بخش های خبری مختلفی را تدارک دید و تلاش کرد تا به صورت پیوسته و با پخش زنده عملیات آوار برداری بتواند اخبار متقنی را برای مردم منتشر کند. در هر بخش خبری با مسئولین ذی ربط مصاحبه هایی انجام می شد تا صحت و سقم آخرین اخبار منتشر شده مورد ارزیابی قرار بگیرد. در این میان موج تکذیبه های اخبار منتشر شده در شبکه های اجتماعی توسط مسئولین حاضر در محل، مردم را مقابل دوگانه پذیرش یا عدم پذیرش رسانه های رسمی و غیر رسمی قرار داد. دوگانه ای که هیچ دستاوردی جز تشویش ذهنی برای آنها به ارمغان نیاورد.

شایعه سازان پلاسکو، همان قدرت طلبان «عصر اطلاعات» هستند!
آنها از طرفی دنبال قطعات خالی مانده از پازل خبری خود در شبکه های اجتماعی بودند و با انتشار اخبار مختلف نوعی از ارضا شدن خبری را تجربه می کردند و از طرفی دیگر عموم این خبرها را تکذیب شده می یافتند. به راستی کدام یک از این اخبار اعتبار بیشتری داشت؟ در وضعیت پیش آمده مشکل از کجاست؟ مسئولین، صداوسیما یا شبکه های اجتماعی و مخاطبان آنها؟

مردم عصر حاضر با مردمی که سی سال پیش زندگی می کردند، تفاوت بسیاری دارند. ما در عصری زندگی می کنیم که سرعت و زمان حرف اول و آخر را در عموم بخش های زندگی می زنند. اطلاعات ارزش بسیاری پیدا کرده است و کسی که به اطلاعات بیشتری در زمانی کوتاه دسترسی پیدا کند، بیشترین اقبال را از طرف سایرین خواهد داشت. معیار برتری هر فردی بر دیگری به میزان دسترسی آن فرد به اطلاعات بر می گردد. به همین دلیل به عقیده بسیاری ما در «عصر اطلاعات» زندگی می کنیم.

در اتفاق پلاسکو عطش مردم در رسیدن به اخبار جدید، نمود کاملی داشت. از طرفی آنها منتظر انتشار هر خبر خوب و بدی بودند و نگرانی درباره وضعیت پیش آمده، آنها را آماده دریافت هر نوع خبری کرده بود و از طرفی دیگر تمام اخبار خاصی که در این حوزه منتشر می شد را به سرعت با سایرین در میان می گذاشتند تا به نوعی به یک مرجع خبری تبدیل شوند. این مسئله موجب رجوع بیش از پیش مردم به شبکه های اجتماعی شد. این اتفاق در سرعت گرفتن پخش شایعات نیز تاثیر به سزایی داشت.


شایعه سازان پلاسکو، همان قدرت طلبان «عصر اطلاعات» هستند!


این در حالی است که عدم حضور فعال مسئولین مربوط (با توجه به شرایط به وجود آمده) در شبکه های اجتماعی و در مقابل، مصاحبه آنها در بازه های زمانی کوتاه با خبرنگاران صداوسیما که در محل حاضر بودند، مردم را برای تایید اعتبار اخبار به دست آمده به سمت رسانه ملی سوق داد.

دوگانه دیگری که در این وضعیت شکل گرفت، دوگانه اعتماد و عدم اعتماد به صداوسیما بود. به صورت کلی رسانه ملی هم به محافظه کاری در انتشار خبر متهم می شود و هم محل رجوع عموم مردم در اخبار اینچنینی است. از طرفی برای آگاهی نسبت به اعتبار اخبار به صداوسیما رجوع می شود و از طرفی عده ای نیز تکذیبیه های منتشر شده در رسانه ملی را مورد انتقاد و تمسخر قرار می دهند؛ اما آیا عامل این رفتار و رویکرد دوگانه مخاطبان، به رسانه ملی برمی گردد؟ یا شبکه های اجتماعی عامل این اتفاق هستند؟ چرا عده ای برای دریافت اخبار شبکه های اجتماعی آغوش باز کرده اند ولی نسبت به اخبار متقن مسئولین در بخش های خبری مختلف تلویزیون گاردی بسته دارند؟ حقیقت آن است که آنها هنوز نمی دانند کدام خبر را باید بپذیرند.


شایعه سازان پلاسکو، همان قدرت طلبان «عصر اطلاعات» هستند!


شبکه های اجتماعی ذاتی شایعه ساز دارند. همانطور که گفته شد این رسانه های نوظهور به واسطه ویژگی های خاصی که دارند هم سرعت انتشار اخبار را بالا برده اند و هم عموم مردم را در جریان نشر دخیل کرده اند. هر فردی برای اینکه خود را به عنوان یک مرجع خبری به سایرین معرفی کند، اخبار خاص را با سرعت با بقیه در میان می گذارد. عموم این افراد هیچ اطلاعی از صحت اخبار و داده هایی که با بقیه درمیان می گذارند ندارند و در یک رقابت احساسی می خواهند در دایره آشنایان خود، صرفا نفر اولی باشند که بعضی از داده ها و اطلاعات را منتشر می کنند. همانطور که گفته شد این کار کاملا احساسی است و بعد عقلانی ندارد.

این نکته را نیز باید در نظر گرفت که هیچ نظارتی بر شبکه های اجتماعی وجود ندارد. مرام نامه، ساختار، نظام اخلاقی و ارزشی آنها مانند رسانه های رسمی اعم از رسانه های فعال در حوزه تلویزیونی، رادیویی، مطبوعات و عموم سایت های خبری-تحلیلی مشخص نیست. هیچ معیاری نیز برای تشخیص صحت اخبار منتشر شده و وضعیت مشخصی برای پیگیری این مطالب وجود ندارد. به دلیل بالا بودن تعداد افراد فعال در این زمینه امکان نظارت بر آنها نیز تقریبا کاری غیر ممکن است. آیا این فضا بستر مناسبی برای انتشار شایعات نیست؟ باید بپذیریم شبکه های اجتماعی منابع معتبری برای دریافت اخبار نیستند؛ با این وجود نفوذ و سرعت پخش شایعات در این شبکه های اجتماعی گاهی آنقدر بالا می رود که می توانند رسانه های رسمی را نیز تحت تاثیر خود قرار دهند و آنها را به انتشار اخبار منتشر شده در شبکه های اجتماعی مجبور کند. در بعضی از موارد نیز این رسانه های رسمی هستند که در حساب کاربری خود در شبکه های اجتماعی (نه در بستر اصلی رسانه خود) اخباری را منتشر می کنند که صحت آنها هنوز تایید نشده است. به عبارتی از اعتماد کاربران خود سوء استفاده می کنند. بعضی از این رسانه ها که مرجع خبری پر بازدید بسیاری از کاربران در شبکه های اجتماعی هستند از پیشگام های تولید شایعات به حساب می آیند.

به بهانه این اتفاق، بار دیگر جای خالی سواد رسانه ای حس شد. حضور بی قاعده، اعتمادی بی جا را برای مخاطب در پی خواهد داشت؛ همراه شدن با سیل اخبار در شبکه های اجتماعی و دل سپردن به آنها بزرگترین خطری است که کاربران را تهدید می کند. اعتماد به محتوای دریافتی از شبکه های اجتماعی، چندان عاقلانه نیست. صحت محتوای منتشره در این شبکه ها را باید با مراجع رسمی قیاس کرد. یادمان باشد رسانه ها حتی اگر در پی انتشار اخبار غیرحقیقی نباشند، هیچ وقت توانایی انتشار همه ابعاد یک اتفاق را ندارند. در این روزگار که محل هجوم سیل اخبار گوناگون شده ایم، باید با محتوای رسانه ها با دیدگاهی انتقادی برخورد کنیم.