به گزارش گرداب، شبکههای اجتماعی بهسرعت در حال گسترشاند، و اقشار و سنین گوناگون، مدام به دایره کاربران و مخاطبان آنها افزوده میشوند. آنچه در این میانمایه شگفتی است، نهتنها اعداد و ارقام مربوط به شمار کاربران، بلکه از آن مهمتر کاربردهای گوناگون و گاه عجیبی است که برای این شبکهها تعریف یا ابداع میگردد، کاربردهایی که گاه در مخیله طراحان این نرمافزارها، و بلکه حتی در تصور کارشناسان و صاحبنظران این عرصه نیز نبوده است.
(سرگرمی) البته همانطور که انتظار آن میرود، وجه غالب این کاربردهاست، هرچند همین جنبه نیز شاخههای فرعی جالبتوجهی یافته و حتی تا مرز نوعی کسبوکار هم پیش رفته است، صفحات و کانالهای بسیار پربیننده که جایگاه خوبی برای فراهم کردن کسبوکار و تبلیغات شدهاند، و صاحبان آنها گاه موردتوجه رسانهها و مطبوعات قرارگرفتهاند.
جنبه خبری و کسب اطلاعات نیز از مهمترین کاربردهای بسیار شایع این شبکههاست. گزاف نیست اگر بگوییم که شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای پیامرسان امروز در زمره نخستین و سریعترین مراجع و منابع خبری کاربران عام بشمار میروند، بهگونهای که در کوتاهترین زمان، اخبار و تحولات در بدنه جامعه از همین طریق جاری و ساری میگردد. طبیعی است که بهواسطه ذات اینگونه ابزارها، و درجه متفاوتی که از آزادی بر آنها حاکم است، مرزبندیها و خطوط قرمز نیز جابجا و گاه محو میشوند.
در خصوص کاربرد موردنظر یعنی کسب اخبار و اطلاعات، دو نکته مهم شایان توجه است. نخستین نکته و درواقع سؤال، این است که علت اصلی گرایش شدید و فراوان در جامعهای مانند ما به این منابع خبری چیست؟ این سؤال البته بیشتر در حوزه مسائل اجتماعی/سیاسی است، و در حقیقت صاحبنظران این حوزه و نیز مسئولین باید توضیح دهند که چرا رسانههای رسمی به دلایل گوناگون، حدود و خط قرمزهای غیرضروری فراوانی را اعمال میکنند و مخاطبان را لاجرم بهسوی منابع جدید سوق میدهند.
نکته دوم اما این واقعیت است که بهواسطه همین آزادی و عدم وجود قواعد و چارچوب رسمی و حرفهای در فضای مجازی، اعتبار منابع خبری میتواند کمرنگ و گاه غیرقابلتأیید شود، و عامل سرعت در انتشار اخبار، خودبهخود میتواند درجه اطمینانبخشی آنها را کاهش دهد. این خطر البته از دید کارشناسان و حتی شرکتها پنهان نمانده، بهعنوانمثال در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا، موضوع انتشار اخبار جعلی در شبکههای اجتماعی بهعنوان پدیدهای مهم و تأثیرگذار موردتوجه و اعتراض قرار گرفت و بلافاصله شرکت فیسبوک، تدابیر و تمهیدات خاصی برای این موضوع تدارک دید که به نظر میرسد برخی سیاستهای آن را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
شاید بهعنوان زیربناییترین و اساسیترین راهبرد حل این معضل، باید در کار افزایش دانش کاربران نسبت به این موضوع بود تا جایی که میزان تأثیرگذاری اخبار غیر موثق، خودبهخود کاهش یابد؛ و این راهبرد در حقیقت همان چیزی است که امروزه آن را با ترم «سواد رسانهای» میشناسیم.
پرداختن مشروح به دو نکته فوق موضوع این نوشته نیست، اما اخیراً تصمیمی در این زمینه گرفته و اعلامشده که به نظرم شایسته تأمل است. مطابق اخباری که منتشرشده، ازاینپس کانالهای پرمخاطب(شامل صفحات و کانالهای فعال شبکههای گوناگون اجتماعی که بیش از پنج هزار دنبال کننده دارند) باید مراحل خود اظهاری را طی کنند که بهنوعی شناسایی و ثبت و ضبط را در پی خواهد داشت. مطابق آنچه اعلامشده، حذف و فیلتر، طبعاً مرحله بعدی این تصمیم است که میتواند دامن برخی را بگیرد.
اما در این خصوص هم سؤالات و نظرات فراوانی مطرح است که نخستین و مهمترین ابهام مانند همیشه، به میزان اثربخشی و کارشناسی بودن این تصمیم برمیگردد. واقعیت این است که نگاهها و تصمیماتی که اساساً بر حذف(نگاه سلبی) معطوف است، سابقهای نسبتاً طولانی در کشورمان دارد و جالب اینکه هیچگاه نیز(دست کم در دورههای جدیدتر) با توفیق قرین نشده است، بهعنوانمثال، برخی شبکههای اجتماعی یا نرمافزارهای پیامرسان را هنوز در ذهن داریم که با فیلتر شدن آنها، کاربرانشان یا به فیلترشکنهای گوناگون روی آورده و به کار خود ادامه دادند، یا بلافاصله به نرمافزار جدیدی مهاجرت کردند و فضای موردنظر خود را با محیط جدید تطبیق دادند.
پیداست که این بار نیز تأکید بر رویکرد سلبی، تکرار تجربههای ناخوشایند گذشته را درپی خواهد داشت، و بنابراین اگر نگرانیهای فوق و تأثیرات نامطلوب آنها موردنظر باشد، نمیتوان با چنین رویکردی به حلوفصل این نگرانیها پرداخت، چراکه در عمل صرفاً تلاشی برای پاک کردن صورتمسئله است، ضمن اینکه چنین راهحلهایی علاوه بر کاهش اعتماد عمومی، هزینههای فراوانی را برای اجرای طرحهای غیر کارشناسی به همراه دارد.
با این مقدمات، مجدداً باید بر این واقعیت تأکید نمود که در دنیای تازه و با امکانات و ارتباطات کاملاً متفاوت از گذشته، باید به فکر راهحلهای معقول و متناسب با شرایط کنونی بود و بیشازپیش بر راهکارهای ایجابی و اعتماد به افکار عمومی و نیز تلاش و برنامهریزی برای فرهنگسازی و ارتقاء دانش و فرهنگ عمومی متکی بود. اتخاذ این راهبرد، دو اقدام مهم را پیشِ پای مسئولین در سطوح مختلف خواهد گذاشت، ابتدا آگاهیبخشی و اطلاعرسانی عمومی برای آشنایی هرچه بیشتر عامه کاربران با مزایا و آفات این ابزارها، و دوم تأکید هرچه بیشتر بر کودکان و نوجوانان که البته با مسئولیتپذیری خانوادهها و نهادهای آموزشی، میتواند شانس موفقیت بسیار فراتری بیابد.