ایمان معمار در اینباره نوشته: «ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری دچار چنان وضعیت کمیکی شده که صدای همه از جمله صدای سفیر انگلیس در ایران را هم درآورده است.
این وضعیت احتمالاً دلایل مختلفی دارد، ساختار معیوب سیاسی و احزاب ناکارآمد و خلقالساعه، مشکلات لاینحل طبقات اقتصادی پایین که منجر به تلاش آنان برای ثبتنام به عنوان راه حلی به مثابه تیری در تاریکی میرسد، تلاش برای کسب شهرت و سلبرتی مابی های اینستاگرامی، سعی در انجام عملی سیاسی یا اعتراضی با ثبتنام به شکل و شمایل و ظاهری متفاوت، تأکید دروغین عدهای از مسوولان که خود را نوکر مردم یا متعلق به قشرپایین جامعه میدانند و عدهای از این قشر هم این مساله را باور میکنند، سنتهای فکر و فرهنگی و اسطورههای تاریخی نواحی روستایی که باور دارند شاهین انتخاب سلطان ممکن است بر دوش رعیت و رعیتزادهای بنشیند و .....».
نویسنده ادامه داده: «اما مسالهای که این وسط آزاردهنده مینماید مضحکه گرفتن عدهای از این روستاییان و متعلقین به اقشار محروم توسط خبرنگاران حاضر در وزارت کشور است. این خبرنگاران با پرسیدن سؤالات تخصصی که اصولاً در چنین موقعیتیهایی از خود رجل سیاسی طبق تعریف قانون اساسی هم پرسیده نمیشود، سعی در گرفتن جوابهای بیربط و به ظاهر خندهدار دارند.
به لحاظ اخلاقی چنین رفتاری با عدهای افراد درمانده و مستأصل نه نتیجهای را غیر از یک نمایش بسیار زرد مضحک به ارمغان میآورد و نه فایدهای از به راه افتادن این نمایش برای ساختار سیاسی کشور متصور است.
بهتر بود خبرنگاران حاضر در وزارت کشور تمام قدرت طنازانه و منابع دانش و تحصیلات خود را عوض ثبتنامکنندگان، به برگزار کنندگان این اجرا نشانه میگرفتند و تمامی مسوولان فعلی و قبلی ثبتنامکننده را بابت عدم اصلاح چنین قوانینی مواخذه میکردند.
یکی از جاهایی که جای خالی نگاه انسانی سید اهل قلم و دیدگاه جسورانه و حقطلبانه شرف اهل قلم احساس میشود همین تجمع خبرنگاران وزارت کشور است.» «زنو» یکی از کاربران فعال فضای مجازی اما با استقبال از این استقبال از ثبتنام در توئیتی کوتاه نوشته است: «امکان ثبتنام همه اقشار در انتخابات ریاست جمهوری میراث انقلاب است: امید همه شهروندان به مشارکت اینکه به مضحکه کشیده میشود، تقصیر خبرنگارهاست.»
وبلاگنویس دیگری بهنام محمدمهدی فتورهچی اما در تبیین صف طویل ثبتنام «از عواملی چون بالا رفتن تب خودشیفتگی و نیاز به خودنمایی درعصر خود راهبری، خودستایی، لذتجویی بیمحابا و گستاخانه در عصرسرگردانی (در گاهِ فقدان ابزار و فرصتهایی برای رشد و بالندگی مورد انتظار آحاد ملت بهویژه جوانان و زنان) تجربههای تلخ شهروندان از نحوه ورود افراد لُمپن، عوامگرا، بد اخلاق تا فرصتطلب و فاسد در تمامی ردههای مدیریتی و به ویژه مجالس و شوراها و و برملاشدن رانتهای ویژه (واحتمالاً عدم پیگیری مطلوب قضایی)، سخره گرفتن دموکراسی و ناکارآمدی جمهوریت نظام، تا مواردی چون دریافت مهر تأیید صلاحیت شورای نگهبان به منظور مانور و یا فعالیتهای حزبی و سودجویانه دیگر و.... تا عوامل متعدد و متناقض دیگری که بدانها در تحلیلهایی نام برده است.»
نویسنده دیگری بهنام علی زمانیان درباره ثبتنام یک کودک در انتخابات ریاست جمهوری نوشته است: «این یک بچهبازی نیست. به سخره گرفتن انتخابات نیست.
اعتراضی نمادین است به اینکه جایگاه ریاست جمهوری در حد بازی بچهگانه پایین کشیده شده است. هجومی طنز گونه به کسانی است که رتبه ریاست جمهوری را چنان بیخاصیت کردهاند که به بازی کودکانهای شبیه شده است. نمایش تراژیک از واقعیت آشکاری است که میتوان بر آن عنوان «تهی شدن میدان سیاست از خرد و حکمت راهگشا»، نهاد.»
علیرضا موسوی یکی از فعالان مجازی در اینباره نوشته است: «این آدمها اینجایند که به قانونگذاران بگویند اشکالی هست.
از آن دختر شش ساله تا آن مرد که گفت برای خنداندن مردم آمده، همه و همه آمدند تا ناخودآگاه دادههایی را برای اثبات این که قانون انتخابات نقص دارد فراهم کنند، بگویند یک اشکالی فرهنگی، یک بیماری همهگیر در درک معنای مسوولیت وجود دارد، یک اشکال اساسی در ساختار سیاسی و مدنی کشور وجود دارد، همچنین با این دادهها ثابت میشود که چیزی در این قانون هست که انتخابات را بدل به صحنه نمایشی با مزه کرده است.»
نهال ریاضی نیز گونههای انگیزههای این تعداد کثیر ثبتنام کننده را اینطور روایت کرده است: «چندان پیگیر مشخصات و ویژگیهای نامزدها نبودهام اما در همین حد، پنج گونه قابل تشخیص بود:
استفاده از این فرصت برای دیدن ساختمان وزارتی، در جریان فرایند نامنویسی قرار گرفتن و دیدن و تجربه تشریفات ورود تا پایان نامنویسی و رپرتاژ خبری، دیدن آنها که برای نامنویسی آمدهاند و ای بسا از نزدیک دیدن چهرههای سیاسی که چندان هم بین مردم کوچه و بازار نمیتوان سراغی از آنها گرفت و به نوعی در وضعیتی برابر با آنها. اینکه چه سوالهایی در فرمها نوشته شده، کارشناس چه سوالهایی میپرسد و در مجموع دست یابی به تجربهای که پایان آن معلوم است اما هیجان خود را دارد و شاید تا مدتها خاطره دستدادن با یک شخصیت در یاد و بر زبان آنها بماند. اصطلاحی که بتوان همه اینها را در کنار هم جمع کرد، شاید «نامزد نما» باشد.
افرادی که سلبریتی محسوب میشوند؛ از خواننده و ورزشکار و هنرپیشه. «چهرهها» مناسبترین اصطلاح است؛ هرچند چهرههای مطرح در عرصه فعالیت خویش نباشند و اگر هستند مخاطبان عام و فراگیر ندارند.
آنهایی که پیشنهادهای تازه دارند، منتقد برخی از سیاستها هستند و آمدهاند از ویرانیهایی بگویند که در سفرهای استانی در هیچ دوره ریاست جمهوری دیده نشده است. گاه با کلامی کمتر اداری و بروکراتیک و بیشتر دلسوزانه. برخی، به دنبال فرصتی برای طرح پیشنهادهای خود هستند، فرصتی که بهرغم طرح موضوع نظام پیشنهادها هرگز در سازمانها جدی گرفته نشد. سخنان آنها ویژگی هشداردهندگی، تعیین انتظارات و بیانگر دردها و ضعفهاست. بنابراین اصطلاح «یاریطلب» هماهنگتر به نظر میرسد.
نوآوران و سنتشکنانی که در نگاه نخست ردصلاحیت آنها قطعی است! از بانویی که شعار انتخاباتی خود را «جدایی دین و سیاست» انتخاب کرده تا بانویی که آمده تکلیف «رجل» را تعیین کند. ظاهراً بانوان بیشتر در این زمره جای میگیرند و دست کم در برابر شعارهای برخی نامزدها که «خیاربکار، خیارشور ببر!» یا «آزادسازی مواد مخدر» عالمانهتر گفتهاند. با این حال از یکسو نوآوری، بارمثبت و سنتشکنی، بار منفی بیشتری به همراه دارد و از سویی برخی از شعارها واقعاً «نو» هم نیستند و بارها گفته شده. این عده «اصلاحگر» خطاب میشوند.
فعالان سیاسی و آنها که حداقل یک دوره در شمار دولتمردان و هیأت دولت بودهاند و تجارب بروکراتیک - فارغ از مؤثر و غیر مؤثر بودن آن- دارند. اینها هم آمدهاند که شاید بهترین اصطلاح همان اصطلاح رایج «چهره سیاسی» باشد.»
منبع: صبح نو