گرداب- موسسه بروکینگز طی گزارشی تحت عنوان "صداهای آمریکا؛ دیپلماسی عمومی آمریکا برای قرن ۲۱" به بررسی دیپلماسی عمومی آمریکا پرداخته است.
این گزارش که نتیجه همفکری بیش از ۳۰۰ تن از نخبگان سیاسی آمریکاست از اهمیت بالایی برخوردار است.
گزارش حاضر، ترجمه بدون دخل و تصرف قسمت پایانی گزارش موسسه بروکینگز است.
موسسه بروکینگز، یک سازمان غیر انتفاعی خصوصی است که کارش پژوهش، آموزش و انتشار آثار مربوط به سیاست خارجی و داخلی است و هدف اصلیاش اختصاص تحقیقات با کیفیت به مسائل سیاسی اخیر یا در حال ظهور است. آمریکا به وضوح دریافته است که اعتقاد جهانی به او در حال تضعیف شدن است. از این رو در پی ایجاد اصلاحات ساختاری در دیپلماسی عمومی خویش است تا بتواند این اعتماد از دست رفته را بازسازی و احیا کند. دیپلماسی عمومی به آن بخش از برنامههای دولتی گفته میشود که به قصد اطلاعرسانی و یا اعمال نفوذ بر افکار عمومی سایر کشورها انجام میشود. دیپلماسی عمومی از دیپلماسی سنتی فراتر میرود و به تعامل میان گروههای ذینفوذ و جریان فراملی اطلاعات و آراء و به تبع آن جهتدهی افکار عمومی مردم سایر کشورها میپردازد.
***
این گزارش نه پیشرفتها و نه نواقص دیپلماسی عمومی آمریکا پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را منکر میشود. بسیاری از متخصصان دیپلماسی عمومی در همه سطوح افرادی ساعی و متعهد و به خاطر دستاوردها، شایسته احترام هستند؛ برنامههای بسیاری چون، برنامه "فول برایت"، برنامه بازدید جهانی که از آزمون زمان، موفق بیرون آمدهاند و همچنین ابتکار عملهای جدید بسیاری چون تیم امدادرسانی دیجیتالی -که خارجیها را در گفتگو درباره وبلاگها مشارکت میدهد- و استفاده گسترده از مشارکتهای عمومی ـ خصوصی که حاکی از خبرگی و انعطافپذیری است.
سایر گزارشها، موفقیتهای پیشین و اصلاحات جدید را به ترتیب تاریخی ذکر کردهاند و در جای مقتضی آنها را مورد تحسین قرار دادهاند. بسیاری نیز با ذکر شواهد فراوانی با شور و حرارت به نقد تلاشهای گذشته پرداختهاند. لازم نیست که این تحسینها و نقدها را در اینجا دوباره تکرار کنیم. زیرا این گزارش نگاهی رو به جلو داشته و سعی دارد از کارهای خوب دیگران خصوصا گزارشهای هیئت علوم دفاعی، انجمن قدرت هوشمند سی.ان.آی.اس، شورای روابط خارجی، گروه مشاوران دیپلماسی عمومی برای جهان اسلام و عرب، اداره پاسخگویی دولت و بیش از سیگروه دیگر بهره گیرد.
توصیههایی برای اصلاح:
1ـ نمادپردازی
رئیسجمهور جدید باید برای تعریف مجدد وجهه عمومی آمریکا در چشمان مردم جهان اقدامات سریع و بیباکانهای انجام دهد. درست است که استراتژیهای بلند مدت، سیاستهای دقیق و مدیریت موثر از اهمیت زیادی برخوردار است، اما تنها چند حرکت جسورانه از رئیسجهور جدید میتواند نماد آن باشد که برگ زرین جدیدی را در تاریخ رقم زده و فضای صمیمانهای برای سیاستخارجی رئیسجمهور جدید ایجاد کند.
رئیسجمهور جدید باید اقداماتی را انجام دهد که منعکس کننده باورهای عمیق شخصیاش و مظهر آرمانهای ریاست جمهوری او باشد. اگر چه تصمیمگیری درباره این اقدامات با خود رئیسجمهور جدید است، اما مواردی از این اقدامات میتواند به شرح زیر باشد: اول آنکه رئیس جمهور باید باید گامهای نمادینی برای نشان دادن آنکه آمریکا به اصول خود وفادار است بردارد. به عنوان مثال او باید تاریخ مشخصی را برای بستن زندان گوانتانامو اعلام کند و در این مراسم عمومی، حکم اجرایی آن را امضا کند. دوم آنکه او میتواند به خاورمیانه سفر کند و در اجتماعی از جوانان آنجا به جای صحبت مستقیم از سیاست، از امیدهای آنها بپرسد و از امیدهای آمریکا برای آنها بگوید. او باید در مورد تواناییها و ناتواناییهای آمریکا و آنچه خود آنان باید بالاخره برای خود انجام دهند صادق باشد. سوم آنکه او باید دست به اقدامات نمادینی بزند که منعکس کننده آن چیزی است که آمریکا مظهر آن است و همچنین بازتابی از امید ما و بلکه همه، برای آیندهای بهتر باشد.
2ـ استراتژی
دولت آمریکا برای موفقیت، به یک استراتژی جامع برای دیپلماسی عمومی و روابط استراتژیکش نیاز دارد. این استراتژی باید شامل تمام اهداف و مقاصد، اقدامات و معیارها و برنامههای مورد نیاز برای تحقق اهداف باشد. همچنین این استراتژی باید دقیقا با استراتژی امنیت ملی همسو بوده و مواجهه با تروریسم و ایدئولوژیهای افراطیای که شبکههای تروریستی را تغذیه و حمایت میکنند در بر بگیرد اما خود را به آن محدود نکند.
برای تحقق چنین استراتژیای، رهبران با سابقه دولت باید قادر باشند که منافع متعدد ملت را تشخیص داده و از جمله افکار عمومی خارجی و تبعات آن را برآورد کرده و بر اساس آن دست به انتخاب بزنند. مطالبات سیاست خارجی آمریکا پیچیده است و هیچ نفعی حتی امنیت نباید سایر منافع را تحتالشعاع قرار دهد. ایالات متحده باید دارای مرزهایی باشد که نسبت به ورود دیگران هم باز و هم بسته باشد؛ کنترل صادراتی که دستیابی به تکنولوژی را هم ممکن و هم ناممکن میکند؛ سفارتخانههایی که هم پیشگام مذاکرات هستند و هم حافظ منافع؛ و سیاستخارجیای که هم اهداف آمریکا را دنبال میکند و هم منافع مشروع دیگران را در پی دارد. پرداختن به این مطالبات مستلزم ساختارهایی است که بتوانند از پس این پیچیدگی برآیند و خطرات ناشی از آن را مدیریت کنند.
دولت آمریکا، علاوه بر مدنظر قراردادن افکار عمومی خارجیها در سیاستگذاریاش، باید چگونگی استفاده استراتژیک از رابطه و دیپلماسی عمومی برای تحقق سیاست خویش را مدنظر قرار دهد. ما باید بتوانیم که برای آینده برنامهریزی کنیم، منازعه عمومی را شکل دهیم و زمینه موفقیت آینده را فراهم کنیم. دیپلماسی عمومی را ایجادو زمینه موفقیت آینده را فراهم کنیم. دیپلماسی عمومی را نباید چیزی پنداشت که تنها بعد از گرفتن تصمیمات عمل میکند.
برای پیشبرد این اهداف، رئیسجمهور باید:
ـ یک برنامه درباره رابطه استراتژیک و دیپلماسی عمومی ـ که سالانه تنظیم میشود اتخاذ کند تا نشان دهد، چگونه میتوان دیپلماسی عمومی را در خدمت حمایت از استراتژی امنیت ملی به کار گرفت.
ـ بازنگری جامعی از آنچه هر نهاد در حیطه دیپلماسی عمومی و رابطه استراتژیک انجام میدهد، داشته باشد و رهنمودهای شفافی برای نقش هر نهاد ارائه دهد.
ـ هر نهاد را ملزم کند که برنامهای برای تحقق این استراتژی تدوین کند.
3-
رهبری
رهبری از بالا آغاز میشود. رئیسجمهور جدید باید به دیپلماسی عمومی اولویت بخشد و همواره از افکار عمومی جهان و تاثیر آن بر موفقیت سیاستهایش مطلع باشد. این رهبری را باید با وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی تقویت کرد. رئیسجمهور همچنین باید برای مسئولان ارشد الگو باشد و بداند که بیانات دارای مصرف داخلی او، در تمام جهان منعکس میشود.
ـ برای آنکه به توصیهٔ پژوهش حاضر مبنی بر تقویت نهادهای دولتی موجود به جای ایجاد نهادهای جدید پایبند باشیم، باید بگوییم که رئیسجمهور موظف است معاون وزیر امور خارجه در امور عمومی و دیپلماسی عمومی را مسئول رهبری تلاشهای دولت آمریکا در دیپلماسی عمومی و رابطه استراتژیک بینالمللی اعلام کند و او را شخصا پاسخگوی طرح و اجرای یک استراتژی در سطح دولت بداند. او باید طی حکمی رسمی و عمومی، معاون وزیر امور خارجه در امور دیپلماسی عمومی به نیابت از خویش و وزیر امور خارجه را مسئول راهبری تلاشهای دولت آمریکا در زمینه ارتباط استراتژیک و دیپلماسی عمومی اعلام کند.
معاون وزیر جدید باید بر اساس تواناییاش در رهبری این مأموریت بین نهادی و هدایت مولفههای پیچیده و چند وجهیاش انتخاب شود. این فرد باید در قبال موفقیت در این مأموریت پاسخگو باشد.
ـ معاون وزیر امور خارجه در دیپلماسی عمومی و امور عمومی باید مسئول تشکیل جلسات منظم کمیته هماهنگ کننده سیاستها (پیسیسی) درباره دیپلماسی عمومی و رابطه استراتژیک باشد. این انجمن باید اطمینان حاصل کند که منابع، برنامهها و فعالیتها به نحوی موثر و غیرمنفعلانه هماهنگ شدهاند و از اهداف سیاستخارجی دولت حمایت میکنند و اینکه تمام وزارتخانهها و نهادها به رابطه استراتژیک و دیپلماسی عمومی بها میدهند. معاون وزیر امور خارجه به منظور رهبری موثر باید در جریان تمام فعالیتهای مخفیانه و علنی مربوط به رابطه استراتژیک و دیپلماسی عمومی در تمام نهادها قرار داشته باشد و به سیاستهای کلان، حق تصرف در بودجه و نیروی انسانی وزارت امور خارجه و همچنین منابع دیگری که در پی میآید دسترسی داشته باشد.
ـ
افکار عمومی خارجیها و تبعات آن باید از ابتداییترین مراحل سیاستخارجی آمریکا مدنظر قرار گیرد. این درست است که سیاست آمریکا صرف نظر از آنکه دیگران چه فکر میکنند باید در خدمت منافع ملی آمریکا باشد با این حال افکار عمومی خارجیها بر هزینهها و منافع، شکست یا موفقیت سیاست خارجی تاثیر گذار است. تحلیل تبعات انتخابهای سیاسی پیش از انجام آنها، تدبیر خوبی است.
گروهی معتقدند که باید یک منصب سطح بالاتر در کاخ سفید وجود داشته باشد که اهمیت دیپلماسی عمومی و رابطه استراتژیک در سیاستگذاری خارجی را ضمانت کند. این توصیهها اگر چه با توجه به اهمیت دیپلماسی عمومی و نادیده انگاشتن آن به عنوان یک ابزار سیاسی در گذشته قابل درک است، اما ایجاد چنین منصبی پیامدهای خاص خود را به دنبال خواهد داشت. این منصب مسئولیت و پاسخگویی را از وزارت امور خارجه سلب میکند، رویه قدرت را در شورای امنیت ملی و دولت آمریکا به طور کلی پیچیده و رقابت بالقوه و لایهای از بوروکراسی را ایجاد میکند. راهحلی که در اینجا ارائه میشود نیز کامل نیست اما نواقص آن را میتوان با انتصابهای مناسب، دستورات شفاف از مقامات بالا، رئیس جمهور و وزرایی که اهمیت کافی به دیپلماسی عمومی و رابطه استراتژیک میدهند، مدیریت نمود.
4ـ
سازمان
دولت ما هنوز خود را کاملا با تغییرات سازمانی جدید وفق نداده است؛ تغییراتی نظیر جذب آژانس اطلاعات در وزارت امور خارجه و تعریف پست معاونت وزیر امور خارجه در دیپلماسی عمومی و امور عمومی، ایجاد اداره حمایت از دیپلماسی عمومی در وزارت دفاع، تلفیق وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بینالمللی آمریکا، ایجاد وزارت امنیت داخلی و ایجاد یک مرکز ضد تروریسم ملی و ادراه اطلاعات ملی جدید.
با توجه به مطالبات فوری اخیر و بسیاری از اصلاحات سازمانی دیگر که در جریان است، دولت جدید باید به جای آنکه تمرکز خود را متوجه احداث سازمانهای جدید کند از سازمانهای موجود نهایت استفاده را ببرد.
از جمله ضروریترین تغییراتی که در دولت جدید باید صورت گیرد آن است که از همکاری بین نهادی مستحکمتر اطمینان حاصل کند، توانایی وزارت امور خارجه را برای انجام مأموریتش به نحو اساسی افزایش دهد و اطمینان حاصل کند که دیپلماسی عمومی اهمیت لازم را در همه سطوح و همه بخشهای طراحی و اجرای سیاستخارجی دریافت میدارد. مصاحبهها و پژوهشهای انجام شده برای این مطالعه بارها و بارها حاکی از کمبود منابع در دیپلماسی عمومی به خصوص در وزارت امور خارجه بود. این کمبود دور باطلی را ایجاد میکرد.
این وزارت منابع کافی برای انجام وظایفی را که از آن انتظار میرود، ندارد. این عدم انجام وظیفه باعث میشود که کنگره از عملکرد این وزارتخانه ناراضی شود و منابع بیشتر را به نهادهای دیگری اختصاص دهد که برای انجام این مأموریت مجهز شدهاند از جمله وزارت دفاع٫ اما وزارت دفاع همیشه نمیتواند معرف خوبی برای آمریکا در بسیاری از قسمتهای جهان به ویژه قسمتهایی که از قدرت آمریکا احساس تهدید میکنند، باشد.
ـ
شورای امنیت ملی باید صاحب منصبی را در سطح معاون مشاور امنیت ملی برای هماهنگی تلاشهای دولت در زمینه دیپلماسی عمومی و رابطه استراتژیک اختصاص دهد. این فرد باید به عنوان نایب رئیس کمیته هماهنگ کننده سیاستهای مربوط به رابطه استراتژیک در شورای امنیت ملی به کار خویش ادامه دهد و حداقل ماهی یک بار برای کمیته جلسه برگزار کند. همچنین او باید اطمینان حاصل کند که دیپلماسی عمومی و رابطه استراتژیک در فرآیند سیاستگذاری خارجی و مسائل عمومی لحاظ میشود.
ـ
دولت جدید باید از ایده تشکیل مرکز ارتباط استراتژیک جهانی که در واقع همان مرکز ارتباطی ضد تروریسم با نامی دیگر و اهدافی دیگر است استقبال کند. این مرکز جدیدالتأسیس که باید گزارشهای خود را به معاون وزیر امور خارجه در دیپلماسی عمومی و امور عمومی ارائه کند به منظور مدیریت کمیته هماهنگ کننده سیاسی طراحی شده و کارکنان آن نیز از نهادهای مربوط منصوب میشوند. مرکز ارتباط استراتژیک جهانی باید فعالیتهای اعضای کمیته هماهنگ کننده سیاسی را تسهیل کرده و در کل از این کمیته حمایت کند. علاوه بر این، دولت آمریکا نیازمند شبکهای است که کنشگران مربوطه نهادها را در سراسر سطوح در واشنگتن و خارج از کشور به یکدیگر وصل کند.
ـ
وزارت امور خارجه باید ادارات مرکزی بین نهادی را نیز در هر منطقه ایجاد کند و فردی را در سطح سفیر به هماهنگی این ادارات بگمارد که گزارش خود را به معاون وزیر امور خارجه در دیپلماسی عمومی و امور عمومی ارائه کند. این مراکز منطقهای، مأمنی برای مراکز روابط رسانهای موجود اما نه چندان قوی و پیوندی برای هماهنگی فعالیتهای بیننهادی مربوط و همچنین تماس مستقیم و مرتب برای فرماندهان جنگ فراهم میکند. این مراکز باید برای ترویج روابط بلندمدت دارای کارکنان متعهدی باشد تا تعاملات فرهنگی و آموزشی را مدیریت کنند و جایی برای مسئولان منطقهای موجود در وزارت امور خارجه که توجه خویش را معطوف محیط زیست، علم، تکنولوژی و بهداشت کردهاند، باشد. در نهایت
این مراکز باید منابع و کارکنان لازم را برای فهم و تحلیل افکار عمومی در هر منطقه در اختیار داشته باشد. همچنین باید افکار عمومی را بسنجد، گروهها را زیر نظر بگیرد و سایر فعالیتهای لازم را انجام دهد تا تلاشهای ارتباط استراتژیک و دیپلماسی عمومی بین نهادی دولت را به اطلاعات مجهز کند.
ـ
وزارت امور خارجه باید برای دیپلماسی عمومی در هر اداره منطقهای وزارت، یک کمک معاون تمام وقت منصوب کند. همچنین ادارههایی را به اقیانوسها، محیط زیست، علم، دموکراسی، حقوق بشر و اشتغال؛ اقتصادی، انرژی و امور تجاری و ادارههایی را نیز به امور متقضی تا جایی که منابع اجازه میدهد، اختصاص دهد. وظایف معمول امور عمومی مانند برنامهریزی و آماده کردن موضوع گفتگو برای مصاحبههای رسانهای باید به کارکنان رده پایینتر محول شود تا زمان بیشتری برای برنامهریزی استراتژیک، مشاوره به معاون وزیر که مسئول اداره منطقهای است، همکاری بیشتر اداره منطقهای و مرکزمنطقهای، و تماس بیشتر با گروههای خارج از وزارت ایجاد شود.
ـ
سفارتخانهها باید مسئولان بیشتری را در زمینه خدمات خارجی جذب کنند و آنها را در دیپلماسی عمومی به کار گیرند. باید مسئولان جداگانهای برای ایجاد روابط بلندمدت از یک طرف و همچنین نظارت بیشتری بر کارهای کوتاهمدت سفیران در امور عمومی وجود داشته باشد. اگر چه مسئله دوم مهم است اما نباید باعث غفلت از مسئله اول شود.
این توصیه بیانگر درخواست وزیر امور خارجه از کنگره برای جذب هزار و صد مسئول جدید خدمات خارجی و همچنین تقاضای آکادمی دیپلماسی آمریکا و مرکز استیمسون برای افزایش کارکنان دیپلماسی عمومی تا سقف ۸۰۰ متخصص آمریکایی و از بومیان منطقه تا سال ۲۰۱۴ است.
ـ
وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و سایر نهادهای ذیربط باید برنامهای بین نهادی را برای ورود یکی دو ساله کارشناسان بیرونی به درون بدنه دولت تدوین کنند. این برنامه که نمونه آن را میتوان در انجمن آمریکایی پیشرفت علوم، انجمن امور بینالمللی و روابط خارجی، انجمن علمی جفرسون مشاهده کرد برای دیپلماسی عمومی، چشماندازهای جدید و تخصص بیشتر به همراه خواهد داشت.
ـ
دولت آمریکا باید دست به اصلاحاتی زند که به چابکی بیشتر او منجر شود. تشریفات اداری بسیار زیاد است، روالهای اداری بسیار کند است و هر گونه ابتکار علمی، بینتیجه است.
همه نهادها باید دارای فرآیندهای شفافتر و کارآمدتر برای شرکت در مشارکتهای خصوصی ـ عمومی، گفتگو با رسانهها، دعوت از کارشناسان بیرونی و تسهیم اطلاعات باشند. مقررات پیچیده و غیرشفاف به احتیاط غیرضروری و از دست رفتن فرصتها میانجامد.
ـ
وزارت امور خارجه باید به نحو کاراتری کارکنانش را آموزش دهد و فرصتهای بیشتری برای رشد حرفهای در اختیار آنها قرار دهد. کارکنان وزارت امور خارجه در مقایسه با کارکنان وزارت دفاع، آموزش بسیار کمتری دریافت میکنند. در حالی که وزارت دفاع سهم ۱۰ درصدی از بودجه دارد و اندوخته کافی برای اعزام کارکنان خود به خارج از کشور به منظور آموزش دارد، وزارت امور خارجه از کمبود ۲۴۰۰ نفری خدمه رنج میبرد.
منبع:
فارس