به گزارش
گرداب، افلاطون در کتاب "ضیافت" نقل میکند که روزی در یک مجلس که سقراط حضور داشت، جوانی وارد شد که دیگران او را به صفت محترم، و ارجمند میشناختند و سعی در هم صحبتی و "دیدن" او داشتند. اما بر خلاف دیگران سقراط هیچ توجهی به او نداشت.
جوان که از این وضعیت ناراحت شده بود، از سقراط دلیل " دیده نشدن"اش را پرسید و سقراط گفت حرف بزن تا ببینمت.
یکی از نشانههای شناخت دیگری، سخنان اوست که در این خصوص بحثهای فراوانی وجود دارد. اما علاوه بر آن نشانهای دیگری نیز وجود دارد که از طرق آن میتوان خود و دیگری را واقعیتر دید.
زمانی که بلاژویچ، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بود، یک بار از او پرسیدم؛ شما که مهارت شگرفی در ارائه برنامههای تاکتیکی دارید، چرا بازیکنان تیم ملی ما به اندازه مطلوب تاکتیک پذیر نیستند؟ وی پاسخ داد: هر وقت شما یاد گرفتید درست رانندگی کنید، بازیکنانتان نیز تاکتیک پذیر خواهند شد.
واقعیت این است که رفتار رانندگی یکی از نشانههای مهم شناخت وضعیت اجتماعی یک جامعه است. انسان وقتی پشت فرمان مینشیند به نوعی خدایگان و صاحب قدرت تبدیل میشود. سرعت، شتاب، حرکت، توقف، جهت و محیط، همگی تحت کنترل راننده است. از این روی فردی که در بیان نظر معتقد به رعایت حقوق دیگران است در رانندگی به راحتی دوبله پارک میکند یا یک طرفه میرود. کسی که معقتد به همراهی و کمک به افراد کم توان است وقتی پشت اتومبیل تعلیم رانندگی قرار میگیرد، بوق میزند و حتی به راننده طعنه میزند. انسانی که معقتد به انصاف و عدالت است خیلی راحت در دوربرگردانها وارد لاین دیگر شده و جلوی حرکت دیگر اتومبیلها را میگیرد.
یکی دیگر از نشانههای واقعی ما، شبکههای اجتماعی است. جایی خواندم که " گوگل شما را از خودتان بهتر میشناسد". رفتاری که ما در شبکههای اجتماعی در قالب توئیتها، بازنشرها و مانند آن داریم، واقعیتهای شگرفی از ما را نشان میدهد.
در محیطی آشنا و امن، مانند خانه، پشت لپ تاپ شستهایم و بدون هر نوع محدودیت و با اختیار کامل، واژهها را استخدام میکنیم و مینویسیم. در این فضای امن و قدرتمند، خود را از طریق واژهها بروز میدهیم. این واقعیت یک موقعیت معمول و متعارف در کنشهای مربوط به فضای مجازی است.
در بیان نظرات عمومی از افراد و گروهای مختلفی انتقاد کرده و آنها را نامناسب میدانیم. استدلال میکنیم که این افراد یا گروهها، نظر خود را حقیقت مطلق میدانند. بدون آمار و سند، مواردی را به عنوان واقعیت مطرح میکنند. به جای پاسخ به پرسشها، حکم صادر میکنند.. آنها به جای شنیدن نظرات دیگران، با تندگویی و رفتارهای خشن سعی در خاموشی آن نظرها دارند. به جای نقد، تخریب میکنند. حرمت انسانی را در مواجه با دیگران حتی اگر خلاف نظر ما بگویند، رعایت نمیکنند و مانند آن.
مراجعه به توئیتها، کامنتها، باز نشرها، در شبکههای اجتماعی نشان میدهد، عین همین موارد به وفور دیده میشود.
رفتار ما در شبکههای اجتماعی، نشانگر واقعیت ما در هنگامهای است که قدرت و اختیار داریم؛ حق بدون مسئولیت.
متفکری گفته است " حق داشتن" هم حدود و مرز دارد. حق داشتن همنشین احساس مسئولیت است. متفکر دیگری هم گفته است بیشترین احساس مسئولیت را باید در ساحت و زمان آزادی داشت.
در مواجهه با رفتارها در شبکههای اجتماعی سوالی که پیش روی ما قرار میگیرد این است که اگر در جهان غیر مجازی من نیز مانند آن دیگری که قدرت و اختیار دارد، داشتم، رفتارم آیا بهتر از او میبود؟
این همه اعتماد به نفس قطعی و بدیهی دانستن نظرات خود در فضای مجازی نشانه خوبی نیست. "بختیار علی" متفکر معاصر در یکی از کتابهایش مینویسد " شفافیت کامل در اندیشه، خیال و باور، وجود ندارد. آنانکه همه چیز را شفاف میبینند جزم اندیش میشوند. شفافیت مطلق و وضوح کامل در نهایت به تروریستی منجر میشود که خود را منفجر میکند"
ترور افراد و نظرها در قالب توئیتها و کامنتها کم نیست. استبداد و دیکتاتوری را میتوان در لابلای بسیاری از کامنتها و توئیتها دید.
میشل فوکو معتقد بود" ... فرد نقطه مقابل قدرت نیست بلکه محصول قدرت است و قدرت، فرد را میسازد... قدرت از جانب کسی بر کسی اعمال نمیشود یعنی مثل گلوله نیست که از منبعی شلیک شود و به هدفی بخورد، بلکه مانند توپ بازی است که مجموعهای از بازیکنان با هم در حال بازی کردن با آن هستند، از یکی گرفته و به دیگری میدهند...."
از این روی میتوان به جای شنیدن شعارها و اظهارات خیلی از افراد و مردم، به رانندگی آنها و رفتارشان در شکبههای اجتماعی مراجعه کرد چرا که "شبکههای اجتماعی از آنچه فکر میکنم به ما نزدیکتراند".