Gerdab.IR | گرداب

دعای امام حسین (علیه السلام) در عرفات

تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۸۹

یا الله! یا الله! ای آغازگر و ای آفریننده همه! ای قبل از هرچیز و ای خالق همه چیز! بی‌شک، شریک و رقیبی برای تو نیست. ای جاودانه! ای همیشگی! ای پاینده! بی تردید، پایانی برای تو مصور نیست.

خدایا! حمد و سپاس و ستایش، خاص توست؛ آن چنان که مرا آفریدی و شنوا و بینایم کردی.

خدایا! سپاس و ستایش تو راست؛ آن چنان که مرا آفریدی و از سر رحمتت، راست و درست، به قاعده آفریدی؛ در حالی که از آفرینش من بی‌نیاز بودی.

پروردگار من! چه بی‌عیب و نقص، مرا آفریدی! و فطرتم را، چه به سلامت و عدالت، سامان بخشیدی!

پروردگار من! تو مرا در وجود آوردی؛ و صورت و اندامم را، چه نیکو ترسیم کردی! پروردگار من! تو به من چقدر نیکی کردی؛ و جانم را، چه کمال و عافیتی بخشیدی!

پروردگار من! تو وجود مرا پاس داشتی و توفیقم عنایت فرمودی. پروردگار من! تو چه نعمت‌ها که به من بخشیدی و هدایتم کردی! پروردگار من! تو مرا شایسته احسان ساختی و از تمامی خیرها و خوبی‌ها، عطایم فرمودی.

پروردگار من! تو مرا از تشنگی و گرسنگی رهاندی و سیرابم نمودی و تغذیه‌ام کردی.

پروردگار من! تویی که بی‌نیازی‌ام عنایت کردی؛ و غنا و قنایم بخشیدی.

پروردگار من! تویی که پشتیبانم شدی؛ و عزیزم داشتی.

پروردگار من! تویی که از پوشش‌های صافی و بی‌پیرایه‌ات بر من پوشاندی؛ و استفاده از مخلوقات تمام و کمالت را، برایم مهیا ساختی.

پروردگار من! تویی که این همه نعمت عطایم کردی؛ و سایه کرامت را بر سرم گستردی.

بر محمد و آل محمد(ص) درود فرست و در حوادث روزگار و آشوب های شب و روز و فتنه‌های زمانه، یاور و پشتوانه‌ام باش؛ و مرا از هول و هراس‌های دنیا و غم و اندوه‌های آخرت، رهایی ببخش و مرا از شرّ آنان که در زمین ستم می‌کنند، در امان بدار!

خداوندا! در آن چه می ترسم، تو کفایتم کن و از آنچه می پرهیزم، تو نگهدارم باش! جان و دینم را تو حراست کن! و سفرها و هجرت‌هایم را، در پوشش حفاظت خویش قرار ده؛ و خان و مال و جانم را، تو کفالت کن!

روزی‌ام را برکت ببخش! و مرا نزد خودم، ذلیل کن و در چشم مردم عزت ببخش! و از شر جن و انس، سلامتم بدار! و با گناهانم، رسوایم نکن! و با باطنم؛ خوارم مساز! و با رفتارم، به وادی ابتلایم مینداز! نعمات خویش را از من دریغ مکن؛ و مرا به غیر خودت وامگذار!

خدایا! به که واگذارم می کنی؟ به سوی که می فرستی‌ام؟ به سوی آشنایان و نزدیکان، تا از من ببّرند و روی بگردانند؟ یا به سوی غریبگان، تا گره در ابرو بیفکنند و مرا از خویش برانند؟ یا به سوی آنان که، ضعف مرا می‌خواهند و خواری‌ام را طلب می‌کنند؟ من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی؛ و تویی کارساز و زمامدار من.

خدایی جز تو نیست؛ ای پروردگار مکه و شهر حرام و مشعر الحرام! ای پروردگار کعبه و بیت عتیق! خانه‌ای که تو برکتش بخشیدی و برای مردمان، محل امن و آسایشش کردی.

ای آنکه با حلم خویش، از گناهان بزرگ می گذری! ای آنکه از بام بردباری خویش، پرده عفو بر جرائم سنگین می کشی! ای آنکه بنده را به گناه، رسوا نمی کنی! ‌ای آنکه نعمت‌ها را به فضل خویش، کمال می‌بخشی! ای آنکه به کرمت، هدایای بی‌نظیر به بندگان عطا می‌کنی!

ای توشه و توان سختی هایم! ای همدم تنهایی هایم!‌ ای فریادرس غم ها و غصه هایم! ای ولی نعمت هایم! ‌ای پشت و پناهم، در هجوم بیرحم مشکلات! ای مونس و مامن و یاورم، در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی! ای تنها امید و پناهگاهم، در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای کسی‌که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!

تو پناهگاه منی. تو کهف منی. تو مأمن منی، وقتی که راه‌ها و مذهب‌ها، با همه خرافه‌هایش، مرا به عجز می‌کشاند. و زمین با همه وسعتش برمن تنگی می‌کند.

و اگر نبود رحمت تو، بی تردید من از هلاک‌شدگان بودم. و اگر نبود محبت تو، بی‌شک سقوط و نابودی، تنها راه پیش روی من می‌شد.

ای خدا! تو پوشاننده لغزش‌های منی؛ که اگر نبود پرده پوشی تو، من رسوای عالم می شدم.

در پیروزی بر دشمنان، تنها تو یاور منی؛ که اگر تو نبودی و یاری تو نبود، شکست و نابودی، سرنوشت حتمی من بود.

ای آنکه از خیانت‌های چشم، آگاه است و از پنهانی‌های دل، با خبر!‌ ای آنکه آینده را می‌داند و نیامده را، می شناسد! ای آنکه او را، جز او نمی شناسد و از او، جز او خبر ندارد!

ای برانگیزنده همت کاروانیان، برای نجات یوسف در خشکسالی بیابان! و ای درآورنده او از چاه، و ای گمارنده او به سلطنت پادشاهی، از پس عبودیت و بندگی!‌ و ای بازگرداننده او به یعقوب، پس از آنکه چشمهایش به سپیدی نشست!‌ و او همچنان، خاموش و خویشتندار بود.

ای بردارنده و برطرف کننده غم و اندوه و ابتلاء از ایوب، ای بازدارنده دست‌های ابراهیم از ذبح فرزند ارجمندش! فرزندی که در نهایت عمر و منتهای پیری، نصیبش شده بود.

یا الله! یا الله! ای آغازگر و ای آفریننده همه! ای قبل از هرچیز و ای خالق همه چیز! بی‌شک، شریک و رقیبی برای تو نیست. ای جاودانه! ای همیشگی! ای پاینده! بی تردید، پایانی برای تو مصور نیست.

ای همیشه زنده!‌ زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است. ای حیات‌بخش مردگان! ای آنکه بالای سر هر کس ایستاده است، تا چگونه عمل کند!

ای آنکه در ازای ناسپاسی من، محرومم نکرد و تدارک حرمان ندید! خطاهای من گسترش یافت، ولی رسوایم نساخت. گناهانم عظیم شد، ولی آبرویم را نبرد. لغزشهایم فزونی گرفت و او پرده حیئیتم را ندرید. مرا غرقه در نافرمانی خویش دید، ولی شهره بدنامی ام نکرد. ای آنکه بر سواد معاصی من، قلم ستر کشید و پرده آبرویم را، به گناه فاحش ندرید!

ای آنکه با خوبی و احسانش، خود را به من نشان داد و من با بدی‌ها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم! ای آنکه به ایمان هدایتم کرد، پیش از آنکه من، شکر در مقابل نعمت را بشناسم!

ای آنکه خواندمش در بیماری و شفایم داد. در عریانی، لباسم بخشید؛ در گرسنگی سیرم کرد و در تشنگی، سیرابم ساخت.

ای آن که در ذلت، خواندمش و عزتم بخشید! در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد. در تنهایی صدایش زدم و جمعیتم بخشید. در غربت طلبیدمش، و به وطن بازم گرداند. در فقر خواستمش و غنایم بخشید.

برگرفته از کتاب شکوای سبز