به گزارش
گرداب، در آستانه سال تحویل، 59 هزار خودرو در حالی به مشهد رفتند که صداوسیما خواهش میکند و شبکههای خارجی هشدار میدهند که در خانه بمانید و سفر نروید. خیلی از دوستان و آشنایان در شبکهها و پیامرسانها میگویند در قرنطینهاند. طبق نظرسنجی ایسپا 96 درصد تهرانیها گفتهاند که به سفر نمیروند. با این حساب، علت خروج یک میلیون مسافر از تهران و سفر نوروزی 8.5 میلیون نفر چیست؟
با توجه به اینکه تقریبا تمامی رسانهها دارند از مردم میخواهند در خانه بمانند، به نظر میرسد این حجم از سفر نشان از بیتوجهی مردم دارد. سوال اینجاست که از منظر رسانهای مشکل کجاست که پیامهای رسانهای و شبکهای را این عده جدی نگرفتهاند؟
تزلزل قدرت ارتباطات
یکی از مهمترین نظریهها در زمینه شبکههای اجتماعی دیدگاه «مانوئل کاستلز» جامعهشناس اسپانیایی است. او به «قدرت ارتباطات» و اهمیت ارتباط شبکهای و ارتباط خودگزین کاربران ایمان دارد. از نظر او شکل ارتباط در شبکهها به نسبت صاف و غیرسلسله مراتبی است.
پس شما در شبکه میتوانید بر دیگر کاربران(گرهها) تاثیر بگذارید و یک پیام را منتشر کنید. البته میدانیم که شبکهها مراکزی دارند و ما با یک مرکز هم مواجه نیستیم و معمولا شبکهها چندمرکزیاند و بعضی از گرهها در قیاس با بقیه اهمیت بیشتری دارند.
این دیدگاه بهخوبی میتواند برای ما ترسیم کند که چهطور یک پیام (مثلا #در_خانه_میمانیم) میتواند در سطح شبکه پخش شود. دیگر قرار نیست یک منبع (رسانههای جمعی) به تنهایی از مردم بخواهد رعایت کنند، همین که خود کاربران از اطرافیان خویش بخواهند این شبکهی روابط میتواند قدرت زیادی در گسترش پیامهای هشدارآمیز داشته باشد. اتفاقاً این دیدگاه در عرصهی تبلیغات تجاری و بازاریابیهای عصبی بهکار میآید.
شاید اگر کسی کالایی را نخرد، چندان مهم نباشد، ولی نکته اینجاست که طبق آمار هلالاحمر هشت میلیون و 500 هزار نفر در نوروز امسال به سفر رفتهاند که 6 هزار و 500 نفرشان علائم کرونا داشتهاند.
وزیر ارتباطات هم میگوید بر اساس مصرف اینترنت فقط از شهر تهران یک میلیون نفر خارج شدند. این تنها آمار نوروز است و البته میدانیم هفتههای پیش از نوروز دانشگاهها و مدارس تعطیل بودند و عدهای پیش از فرارسیدن تعطیلات تهران را ترک کردهاند. از آن نگرانکنندهتر اینکه به دلیل بسته نشدن راهها احتمالاً سفرها ادامه داشته باشد و باز هم بدتر اینکه قرار است همهی مسافران دوباره به خانه برگردند.
گرچه آمارهای ایسپا میگوید که در روزهای آخر اسفند مردم توصیهها را بیشتر جدی گرفتهاند، اما کارشناسان خوب میدانند که پاسخگویان میتوانند جواب درستی ندهند. برای نمونه، دیدیم که یکی از شهروندان کنار خروجی تهران با خبرنگار صداوسیما مصاحبه میکند و میگوید مردم به سفر نروند که کار خطرناکی است و البته بلافاصله خودش خندهاش میگیرد. حال فرض کنید همین را از یک شهروند در میدان انقلاب تهران بپرسیم، آیا میگوید کرونا جدی نیست و بهتر است به سفر برویم؟
این در حالی است که شبکههای اجتماعی کسانی چون ما در قرنطینهماندهها، پر از پیامها و هشدارهایی است دربارهی سفر نرفتن. پس چرا این روابط شبکهای نتوانسته مسافران نوروز 99 را نگران کند؟
گذشته از پاسخهایی چون «کاهش اعتماد اجتماعی»، «ناکارآمدی» و «ناتوانی در قاطعیت و اعمال قرنطینه»، یکی از پاسخها به این پرسش این است که شبکههای اجتماعی شاید آنطور که کاستلز خوشبینانه به آن مینگرد، قدرتی اثربخش نداشته باشند.
«زیگموند باومن» از جمله اندیشمندان انتقادی که مفاهیمی چون مدرنیته و عشق سیال را مطرح میکند، معتقد است پیوندهای میان اجزا در جامعهای با مدرنیتهی سیال بسیار سست است و در موقعیتِ تغییر دائم قرار دارند و بنابراین نمیتوان انتظار داشت که دستناخورده باقی بمانند.
باومن همچنین در کتاب «عشق سیال» که به روابط ناپایدار عاطفی در دوره مدرن میپردازد، تاکید میکند که مردم امروزه به جای آنکه از ایجاد ارتباط و رابطه حرف بزنند، از پیوندها سخن میگویند. آنان به جای شریک از شبکه حرف میزنند. به اعتقاد او در شبکه، پیوندها به محض درخواست برقرار میشود و به میل و دلخواه خود میتوانند گسسته شوند. یعنی در پیوندها آزادی و اختیار انسان سلب نمیشود و هر کدام از طرفین پیوند میتوانند آن را یکجانبه فسخ کنند.
اگر عادت داشته باشید که روزانه به بخش آماری و تجزیهوتحلیل اینستاگرام یا توییتر خود سر بزنید، میبینید روزانه تعداد زیادی از کاربران شما را دنبال یا بلاک میکنند. ما در شبکهها میتوانیم بهراحتی جلوی پیوند خویش با هر اجتماعی را بگیریم. فقط کافی است از یک اظهارنظر خوشمان نیاید؛ آنفالو یا بلاک!
باومن در یکی از آخرین گفتوگوهایش که با نشریه الپایس، شبکههای اجتماعی را یک «دام» میداند. او در این رابطه معتقد است: آنچه شبکههای اجتماعی میسازند نوعی «بدل» است. تفاوت یک اجتماع و شبکهی اجتماعی در این است که شما به یک اجتماع تعلق دارید اما شبکه اجتماعی به شما تعلق دارد. حس میکنید دارید چیزی را کنترل میکنید. میتوانید دوستانی را اضافه کنید یا اگر بخواهید حذفشان کنید.
در واقع در عرصهی شبکههای اجتماعی ما با «توهم ارتباط» مواجهایم. بهراستی چند نفر از ما (مثلا فرض کنیم پانایرانیستها) در اجتماع آنان (مثلا پانترکیستها) عضو هستیم و حرفها و دیدگاههای ایشان را دنبال میکنیم؟
ما در شبکه در پی لایک میگردیم، چون حوصله درگیری نداریم و بیشتر ترجیح میدهیم در این فضای سرگرمکننده لحظههای آرامی را بگذرانیم. ترجیح میدهیم که در میان همفکران خویش مدام «لایک» بگیریم و تایید شویم. در غیر این صورت به قول «لئو فستینگر» دچار ناهماهنگی شناختی میشویم.
اتاقهای خودگویی خودخندی
اضافهبار اطلاعاتی در فضای شبکه و اینترنت سبب میشود تا افراد به مواجههی گزینشی با مجراهای پیام روی بیاورند. اینجاست که استعارهی «اتاقهای پژواک» (echo chambers) مطرح میشود. یعنی وضعیتی در رسانهها که در آن یک ایده یا اعتقاد توسط ارتباط درونی یک سیستم یا تکرار مداوم آن در همان سیستم پژواک پیدا میکند. در واقع ما با گروهها و کانالهایی در ارتباط هستیم که همراستا با عقاید ماست. کسانی را دنبال میکنیم که مخالف نظر ما نیستند و کاربران پی چیزهایی میگردند که اعتقاد پیشین آنان را تقویت کند. در واقع خود گوییم و خود خندیم.
با این حساب ما در اتاق پژواک تنها نظر خود و همفکران خویش را میشنویم و آن را مدام تقویت و قدرت ارتباطی خویش را در شبکه بیشتر و بیشتر میکنیم. اما این به معنی ارتباط با دیگر گروهها نیست؛ چون شکافهای اجتماعی میان ما بسیار است و شبکه به ما امکان میدهد بهراحتی این شکافها را در نظر نگیریم.
چاره چیست؟
همین کانالی که شما عضو هستید و دارید این یادداشت را میخوانید میتواند یک اتاق پژواک باشد. باید دستکم برای مدتی کوتاه در این اتاقها را باز کنیم.
راه گشودن درها و گاهی در صورت لزوم خراب کردن دیوارهای آن این است که لینکها و محتوای مورد تایید متخصصان را فقط در گروهها و کانالهای خودمان پخش نکنیم. راهی برای انتشار آن در دیگر گروهها و زیرگروهها پیدا کنیم.
اظهارات و تحلیلهای بهظاهر سطحی گروههای غیرتخصصی را بخوانیم و سعی کنیم از پخش جعلیات جلوگیری کنیم.
دامن روشنفکرانه خویش را بالا نگیریم و عضو گروهها یا صفحههای بیربط شویم و با آنان ارتباط بگیریم.
سعی کنیم افراد به ظاهر بیربط را فالو کنیم و محترمانه به ادعاهای غیرتخصصی پاسخ دهیم.
پیامهای مورد تایید را در گروههای غیرمرتبط همچون گروههای همسایهها، قسط یا شارژ ساختمان، دوستان قدیمی، جوک و سرگرمی و... پخش کنیم.
چرخه خبرگیری مطلق از صداوسیما یا شبکههای آنطرف آبی را با فرستادن پیامهای هشداردهنده بشکنیم.
ایران فقط تهران نیست. شبکهی ارتباطی سایر شهرستانها را پیدا کنیم و ببینیم کدام کاربر (گره) تاثیرگذارتر است پیامهای هشدارآمیز را برای او بفرستیم و بخواهیم که پخش کند.
اگر در پی تولید محتوا هستیم، آنچه را که برای کاربر تحصیلکرده میسازیم نباید شبیه به محتوایی باشد که برای یک کاربر غیر متخصص میفرستیم.
موضوع نگاه از بالا به پایین به اتفاقهای جامعه نیست. بلکه برعکس باید خودمان را از چنبرهی کسانی که شبیه ما هستند رها کنیم تا بتوانیم پیام خویش را به دیگران برسانیم. کسانی که ممکن است اطرافیانی سهلگیر داشته باشند که مدام خواسته یا ناخواسته از آنان میخواهند کرونا را جدی نگیرند.