Gerdab.IR | گرداب

ای بابا این پست رو دیدم دلم گرفت سخت ترین روز واسه من تو محرم شب عاشورا هست خیلی دلم میگیره

ممنون از مطلبتان

سلامم بر آنکس که جانبازیم سراسر به یاد وی و راه اوست: حسین جان ببخشا قلم کم گذاشت...

چو آدم برون ازبهشت شد براین بام گاه ورا گشته فرزند طاعت یکی از گناه
سرآغاز کشتن زهابیل ازآن خطه شد که سرخط زشتی از آن لحظه شد
بسی سالیان از پی هم گذشت وقابیلیان زعداوت همیشه بکشتندزهابیلیان
فرومانده نسلی ز قابیلیان چون لهب همه بود شیطان به یکجا شده ملتهب
چوعقرب ززهری رساند به هرکس سند تمام وحوش ودرنده بیکجا شده مستند
همه بغض و کینه شرارت صفت تخم دد شررزادگان شراب مست دنیا جسد
به صیدی چو گرگان کنند حمله آن ناکسان چونان لاشه خواران وهم کرکسان
چو طوفان به یک لحظه ابری سیه کبوترکجا ابر بارانه تیر سپه
زهابیلیان یک گروهی در آن بیم گاه بگرد تبارک سرودش خداوند جاه
زتوصیف اوصاف وی دم زلیل تفکر کجا تا کندوصف حسن خلیل
سرانگشت حیرت ملائک بدندان گزان درآن رزمگه شوروشوق وزان
یکایک نمودندبمیدان عشق جان نثار همه نقطه عاشقی جمله عالی تبار
زخیمه برون شد شه خیل دوران دیار ورادربقل دررخشان رخی مهویار
چومهرکزسپهرگشت کنارآمده اندرگذار بتسبیح اوهردوعالم شده رهسپار
چه هنگامه ای شدبلندتاآسمان زآن عزار چوابلیسان را یکی شد کند آن شکار
همه آسمان راگرفت ابرغم شد سکوت فلک رازگردش به حضن آمد اندر ثبوت
نشست آن لعین قامتش رازخم ساز کرد فروبست چشمش یکی وآن یکش بازکرد
سیه مارتیری به نیش اندرش زهر کین نگه بر یمین ویصارش نمود آن لعین
نفس از درون کرد برون اندکی در کمین کمر را کمی کج نمودو زه پر یمن
بدستی کمان و کشد ش ززه ناله آمد وزین دگرجاندارم کشی زه تو ای پسترین
فغان وشکایت زتیرو کمان بلندشدیقین خدارا تضرع نمودش بناله منم کمترین
خدارازخلقش درآن واقعه کای ممتحین حدوثی بپا بشکنم مگردم بسوی چنین مه جبین
که ناگه رهاشد زه وشدروان تیرکین هزاران ملک خود نمودند نثار نگرددچنین
نشست آنچه تقدیر حق بودو پیمان دین برید آن گلوگاه خورشیدروی زمین
گرفتش گلوگاه اوشه که کاری کند نفس درشماره خدایا چه کاری کند
به لبخند شیرین لبش راچوگل برکشید به یک لحظه جان از تنش پر کشید
قلم راچوداودازآن واقعه برگرفت زبان را بدندان گزیدن سراسرگرفت